شناسهٔ خبر: 57598 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

هنر اسلامی پیامد گفتمان شرق شناسی است

صادق رشیدی گفت: هنر اسلامی پیامد گفتمان شرق‌شناسی است. یعنی تا پیش از این که مستشرقین چیزی به عنوان هنر اسلامی را باب نکنند ما بحثی در رابطه با این موضوع نداشتیم، حداقل مستندات این را به من نشان می‌دهد که هیچ حاکم، متولی و ملتی در صدد این نبود که به آفریده‌های خودش بگوید هنر اسلامی.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ عصر روز گذشته 25آذرماه کتاب «هنر پیرا اسلامی» با حضور مریم حسینی،‌ مهناز شایسته‌فر، محمد خزایی و صادق رشیدی نویسنده این کتاب در سرای اهل قلم خانه کتاب بررسی و معرفی شد.
 
همه چیز بینامتنی است
در ابتدای این مراسم صادق رشیدی نویسنده کتاب «هنر پیرا اسلامی» گفت: در مطالعات اولیه که داشتم متوجه نکته‌ای شدم و آن این که ادعاهایی در زمینه هنر اسلامی وجود دارد که مصادیق مبهمی دارد و به نظر می‌رسد که تلاش می‌کند علمی باشد درحالی که علمی نیست. در کتاب ابتدا به این نکته اشاره کرده‌ام که هنر اسلامی پیامد گفتمان شرق‌شناسی است. یعنی تا پیش از این که مستشرقین چیزی به عنوان هنر اسلامی را باب نکنند ما بحثی در رابطه با این موضوع نداشتیم، حداقل مستندات این را به من نشان می‌دهد که هیچ حاکم، متولی و ملتی در صدد این نبود که به آفریده‌های خودش بگوید هنر اسلامی.
 

صادق رشیدی
 
وی در ادامه بیان کرد: در زمانی که به سمت مطالعات و دستاوردهای زیبایی‌شناختی کشورهایی وارد شدند که به نوعی اسلام در آن‌ها رسوخ پیدا کرد با دستاوردهای متکثری مواجه شدند، در نتیجه نتوانستند آثار به جا مانده هنری و فرهنگی سرزمین‌های اسلامی به ویژه ایران را دسته‌بندی و گونه‌شناسی کنند؛ یعنی نتوانستند وارد حوزه سبک‌شناسی شوند. از نظر من همه این‌ها در پیوستار فرهنگ شکل گرفته و مادامی که فرهنگ یک فرآیند است و شکل پیوستاری دارد هیچ چیز ناب، اصیل و یگانه نمی‌توانیم پیدا کنیم و همه چیز در ترکیب شکل می‌گیرد. یا به قول نظریه‌پردازان بینامتنیت همه چیز بینامتنی است.

این نویسنده همچنین گفت: طبیعی بود که مطلقا به چیزی نمی‌شد گفت هنر اسلامی به استثنای معماری مساجد که بحث جدایی دارد. در این کتاب و تحقیق سعی کردم به ابهامات خود در زمینه هنر اسلامی و این واژه بپردازم و نمی‌دانم تا چه اندازه در این زمینه موفق شده‌ام؛ تلاش کردم یک دسته‌بندی از انواع رویکردهایی که با دستاوردهای سرزمین اسلامی مواجه شدند  انجام دهم که نهایتا منجر شد به ارائه نظریه‌ای که ابتدا به عنوان هنر پسااسلامی مطرح شد و به دلیل مشکلاتی که پیشوند «پسا» می‌توانست ایجاد کند کلمات دیگری جایگزین کردم و به هنر پیرا اسلامی رسیدم. منظور من خوانش متفاوت از هنر اسلامی در شرایط معاصر بود.

رشیدی درباره محور اصلی کتاب خود اظهار کرد: کلیت بحث من در این کتاب دو محوریت اصلی است، نقد دیدگاه سنت‌گراها و دیدگاه تاریخ‌گراها. درواقع ما دو گفتمان خیلی کلی و مسلط در حوزه مطالعات هنر اسلامی داریم که من هردوی این گفتمان‌ها را مورد بررسی انتقادی قرار دادم. تمام کسانی که ادعا می‌کنند کتاب نوشته‌اند در زمینه هنر اسلامی و از کلمات و مفاهیمی مانند عرفان و عرفانی استفاده کردند درواقع کار شگرفی انجام ندادند؛ شما اگر به منابع این مقالات رجوع کنید متوجه می‌شوید همه این حرف‌ها تکراری است و ارجاعات به چند منبع محدود است.

وی افزود: کسی که ادعا می‌کند قصد دارد با نگرش عرفانی به هنر اسلامی نگاه کند باید بتواند متون عرفانی را با همان زبان بخواند و این عرفان از نظر من محل مناقشه است و این که شما برداشت‌های ذهنی خودتان را از نقوش هنر اسلامی ارائه دهید و بگویید این تمثیلی از بهشت و آسمان است نگاه عارفانه نیست. عرفان برای خود ماجراهایی دارد. این یک جور سیروسلوک درون‌گرایانه است و آنقدر که ابعاد حسی آن قابل لمس است ابعاد عرفانی ندارد.

این نویسنده بیان کرد: چیزی که بیش از همه مرا راغب کرد که این موضوع را با نگرش عرفانی بسط بدهم این بود که امروز هنر اسلامی برای برخی تبدیل به عرصه‌ای برای بهره‌برداری‌های سازمانی شده است و منظور من از هنر اسلامی آن هنری نیست که ممکن است حوزه هنری یا هر سازمان دیگری از آن تعریف کند بلکه بحث من درباره هنر اسلامی است که یک حوزه کاملا مطالعاتی و دانشگاهی است.

 

محمد خزایی

 
هنر اسلامی یکی از عوامل وحدت‌بخش بین کشورهای اسلامی
در ادامه این نشست  مهناز شایسته‌فر از دیگر سخنرانان، ضمن بیان این که رویکرد این کتاب یک رویکرد انتقادی است نسبت به این که آیا هنر اسلامی می‌تواند واژه درستی باشد یا خیر گفت: واژه مترادف دیگری را برای غلط بودن هنر اسلامی در نظر نگرفتیم. به واژه‌هایی مانند هنر ترکی، هنر هندی، هنر عثمانی، هنر ایرانی، هنر مصری و کل کشرهای اسلامی را بتوانیم به  آن اضافه کنیم که در کتاب به آن‌ها اشاره نشده است؛ یعنی هر کشور مسلمانی می‌تواند نام خود را بر هنر اضافه کند و کلمه اسلامی را بردارد؛ ما هم می‌توانیم به جای هنر اسلامی از هنر ایرانی استفاده کنیم اما ارزش‌هایی که این واژه می‌تواند به هنر و مطالعات در این حوزه ببخشد از بین می‌رود. به این دلیل که از یک سو تمامی‌کشورهایی که اسلام را پذیرفتند مسلمان هستند. بنابراین به ارزش‌های واحدی معتقد هستند و هنری که در طی دوران اسلامی رشد می‌کند و پرورش می‌یابد بر گرفته از همین ارزش‌ها و دارای همین رویکردهاست.

وی در ادامه افزود: از دیدگاه من نه تنها استفاده از واژه هنر اسلامی برای تمام کشورهایی که به اسلام گرایش پیدا کردند مناسب است بلکه می‌تواند یکی از عوامل وحدت بخش بین کشورهای اسلامی قلمداد شود که در حوزه هنر بهم نزدیک شوند. اگرچه در شرق جهان اسلام همه کشورها از یک فرهنگ مشابه به هم برخوردار هستند، چون همه در یک گستره جغرافیایی رشد کرده، بزرگ شدیم و از یک ارزش‌های تا حدی یکسان برخوردار هستیم بنابراین هم در حوزه فرهنگی می‌توانیم به هم نزدیک شویم.

او همچنین بیان کرد: هنر اسلامی به مثابه یک بذر است و اگر در خاک‌های مختلف کاشته شود ثمرهای متفاوتی دارد. هنر اسلامی در خاک ایران در زمان ساسانی، جلوه‌های متفاوتی دارد با هنری که در خاک کشور عثمانی کاشته می‌شود و ماحصل آن می‌شود کاشی‌هایی که برگرفته از فرهنگ متفاوتی است که در آن رشد و توسعه پیدا کردند اما در شاکله وجودی‌شان هماهنگی و رشد دارند. هر کس در هر کشوری اگر دارای هنر اسلامی است حتما به پشتوانه هنر قبل از اسلام اوست که هنرش گسترش پیدا کرده است کما این که هنر دوره ساسانیان مسیر صعودی شد برای پیشرفت در همه هنرها و برای هنرمندان مسلمان ما که تا پیش از آن مسلمان نبودند. یعنی همان کسانی که به اسلام گرایش پیداکردند در دوران ساسانی زندگی می‌کردند و با گرایش به دین اسلام ویژگی‌های اسلامی را به هنر خود منتقل کردند.
 
در این نشست همچنین محمد خزایی ضمن بیان این که هنر اسلامی محصول تلاش‌های مستشرقین است گفت: افراد مختلفی درباره هنر اسلامی نوشته‌اند، حرکت جدید شرق‌شناسان به هنر اسلامی و دیگر تمدن‌ها از قرن 17 است زمانی که آلمان تاریخ مدرن پایه‌گذاری می‌شود و آن‌ها گاه تاریخی به فرهنگ و تمدن‌های مختلف دارند و زمانی که به هنر اسلامی می‌رسند به نظر می‌آید که شگفت‌زده می‌شوند اولین برخورد این‌ها با هنر اسلامی در اسپانیا است و پس از آن به سمت کشورهای عربی می‌آیند و در نهایت به کشورهای خاورمیانه می‌رسند.

وی در ادامه بیان کرد: تا مدت‌ها به هنر اسلامی هنر محمدیان می‌گفتند و آن را به آخرین پیامبر نسبت می‌دادند و کم کم پس از آن به هنر اسلامی معروف شد؛ از دیدگاه ما زمانی که از هنر اسلامی حرف می‌زنیم بعد ایدئولوژیک آن بسیار مهم است حال آن که در نگاه مستشرقین وجه ایدئولوژیک مطرح نیست بلکه بخش جغرافیایی آن مطرح است که آن را به عنوان هنر اسلامی عنوان می‌کند. بحث دیگر نگاه آن‌ها به هنر اسلامی است و این نوع دیدگاه یکی از مشکلات ما است یک نگاه درباره منشا هنر اسلامی است و بسیاری منشا دقیقی از این هنر به ما نمی‌دهند و منکر آن می‌شوند که منشا هنر اسلامی از دوره ساسانی است.

او در پایان کفت: عده‌ای منشا هنر اسلامی را به هنر کلاسیک یا هنر رم وصل می‌کنند و در نهایت فرد را سردرگم می‌کنند. برخی نیز بیان می‌کنند که اسلام با نقاشی مخالف است و منبع مذهبی باعث شده است که هنرمندان اسلامی به سراغ نقاشی نرفته و چهره نکشند و برای پر کردن این خلا به تزیین روی آوردند. این نگاه جانبدارانه مستشرقین ضربه زیادی به ما زده است. حجم زیادی از مطالب درباره هنر اسلامی نوشته شده است که بخش اعظم آن باید پاکسازی شود.

 

رشیدی: چرا زمانی که از هنر اسلامی صحبت می‌کنیم تصویرهایی از یک دوره تاریخی خاص به ذهنمان خطور پیدا می‌کند و این به قدری در کتاب‌ها و مقالات آمده که در ذهن همه نسل‌ها نهادینه شده است. زمانی که می‌گوییم هنر اسلامی به بشقاب، سفال و نگار گری فکر می‌کنیم در صورتی که در هر برهه از زمان می‌توانیم به هنر اسلامی برسیم و آثار هنری از نوع اسلامی دست پیدا کنیم.

مریم حسینی نویسنده در پایان این نشست بیان کرد: نخستین چیزی که در این جا مطرح است تعریف دقیق از جهان بینی اسلامی است و طبق تعریف همکاران، هنر اسلامی هنری است که تحت تاثیر جهان بینی اسلامی به وجود آمده باشد و باید به این بپردازیم که تعریف جهان‌بینی اسلامی چیست؟ باید به تعریف واژگان بپرداریم تا به یک معنی واحد برسیم.

نظر شما