شناسهٔ خبر: 55252 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

ذهن سنائی عمیقاً درگیر مسأله‌ دین و دین‌داری بوده است

بیست ‌و هفتمین نشست از مجموعه درس‌گفتارهایی درباره‌ سنایی به «تلقی سنایی از دین و دینداری» اختصاص داشت و با سخنرانی دکتر ایرج شهبازی در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ در دو جلسه از این درس گفتار نظرات سنایی درباره‌ حقیقت دین و دین‌داری، نقش‌های فردی و اجتماعی دین، ویژگی‌های دینداران راستین، آثار و نتایج دینداری و نکته‌های مربوط به این حوزه بررسی شد. افزون بر مطالب مذکور، نقدهای سنایی بر اصناف دینداران زمانه‌ خود بررسی و تصویری حتی‌الامکان جامع و دقیق از تلقی سنایی از دین به مخاطبان ارائه شد.

متن کامل سخنان ایرج شهبازی به این شرح است:

بررسی سخنان حکیم سنایی غزنوی نشان می‌دهد که ذهن او عمیقاً درگیر مساله‌ دین و دین‌داری بوده است و از چشم‌اندازهای گوناگون به این موضوع مهم نگریسته است. بخش قابل ملاحظه‌ای از اشعار سنایی در باب دین است به گونه‌ای که می‌توان او را اندیشمندی دین‌شناس به شمار آورد. بسیاری از تاملات سنایی در زمینه‌ دین‌شناسی برای انسان زمانه ما همچنان درس‌آموز و سودمند است. راه دیگری که بتوانیم حقیقت دین را از نگاه سنایی بفهمیم این است که انواع دینداری را از نگاه سنایی بررسی کنیم و ببینیم که سنایی درباره انواع دینداری چه می‌گوید.

چهار نوع دین فقهی، فلسفی و کلامی، اخلاقی و عرفانی وجود دارد و به نظر می‌رسد قابل تقسیم‌بندی است که باید این چهار نوع دین را بررسی کرد و دید در میان آن‌ها سنایی دنبال کدام یک است. بهتر می‌توانیم بگوییم سنایی به کدام یک تعلق خاطر بیشتری دارد. منظور از دینداری فلسفی آن نوع دینداری است که بر عقل مبتنی است و می‌خواهد اجزای دین را به شکل عقلانی تفسیر کند.

سنایی می‌گوید با عقل نمی‌توان به طرف دین رفت

منظور از دینداری فلسفی آن نوع از دینداری است که بر عقل مبتنی است و می‌خواهد همه اجزای دین را به شکل عقلانی تبیین و تفسیر کند، اما باید توجه داشت در همه جا امکان‌پذیر نیست که درباره مسائل دینی به شکل عقلانی برخورد کرد، چرا که تعداد زیادی گزاره در همه ادیان و از جمله دین اسلام وجود دارد که نه خردستیز، بلکه خردگریز هستند که به نظر می‌رسد سنایی هم دقیقاً به این موضوع اعتقاد دارد. به نظر او پاره‌ای از امور مهم، از جمله خود عشق و دین با دلایل و تحلیل‌های عقلانی قابل رد و قبول یا بررسی نیستند. در واقع سخن سنایی این است که وقتی می‌خواهید بر آستان دین بروید، عقل را کنار بگذارید و در برابر خداوند، سر تا پا تسلیم و نیاز باشید تا او خود راه را به شما نشان دهد. از این جهت سنایی تاکید می‌کند که اگر می‌خواهید دین پاک و خالصی داشته باشید، باید عقل را کنار بگذارید.

سنایی در تقابل عقل و دین، به چگونگی ورود فلسفه یونانی در بین مسلمانان و شکل‌گیری تقابل میان حکمت یونانی و حکمت ایمانی یا قرآنی دیدگاه‌هایی دارد. در بین کسانی مثل خاقانی، سنایی، عطار، سهروردی و …، همیشه شاهد تقابل حکمت ایمانی و یونانی هستیم و دائم در این میان جنگ وجود دارد. سنایی هم از جمله کسانی است که این جنگ برای او بسیار مهم است  و دائماً به ما هشدار می‌دهد که به قرآن و ایمان اسلامی بچسبید و فلسفه یونانی را کاملاً رها کنید. خاقانی هم دایما به ما هشدار می‌دهد که بچسبید به قرآن و ایمان اسلامی و فلسفه یونانی را فراموش کنید. رفتن به سمت فلسفه یونانی کاهل نمازی است و کاهل نماز به سوی فلسفه یونان می‌رود.

کسی که شراب حکمت شرعی را سرکشیده باشد از عشرت هوس گویان یونانی بی‌نیاز است. بوعلی سینا حکیم برجسته و فخر فرهنگ ماست اما در متون عرفانی تو سرش زده می‌شود و به چشم خواری به او نگریسته می‌شود و هر گاه می‌خواهند یک دانشمند بدبخت را نشان بدهند انگشت روی وی می‌گذارند و می‌گویند آخر و عاقبت فلسفه ورزیدن بوعلی سینا شدن است و سنایی هم گاهی به وی حمله می‌کند. بوعلی سینا دو کتاب دارد با نام‌های شفا و نجات و سنایی با استفاده از نام این دو کتاب می‌گوید برای شفا و نجات باید به سراغ قرآن و پیامبر اسلام بروید.

سنایی عقل تحت سلطه شرع را قبول دارد

به نظر می‌رسد سنایی گونه‌ای از عقل را قبول دارد که خود آن را عقل آن‌جهانی، رحمانی یا عقل تابع شریعت می‌نامد. منظور او از این عقل، عقل فلسفی، علمی و عقلی که بر برهان و استدلال استوار باشد، نیست، بلکه او عقلی را می‌پسندد که در چهارچوب شرع فعالیت داشته باشد و حکمت دستورات شرعی را بفهمد. مهم‌ترین ویژگی این عقل  این است که حتماً باید خودخواهی و عنادیت را کنار گذاشته باشد. بنابراین سنایی عقل تحت سلطه شرع را قبول دارد. به نظر او عقل دینی، عقل خوبی است و با عقل فلسفی و مبتنی بر استدلال و برهان مخالفت می‌کند و آن را نمی‌پسندد.

عقل در فرهنگ ما دو رقیب قوی داشته یکی دین و دیگری عشق. همواره تضاد بین عقل و دین از یک سو و عقل و عشق در دیگر سو وجود داشته و در این رقابت تاریخی همواره آنچه شکست خورده عقل است که هم در برابر دین و عشق عقل شکست خورده و قربانی شده و به صلیب کشیده شده است. عقل مظلوم‌ترین پدیده جهان است و باید برای احیای مقام عقل کوشش کنیم.

حرف‌هایی که امثال سنایی، عطار، حافظ، مولانا و… درباره عقل می‌زنند، از جهاتی بسیار ارزشمند هستند، چرا که یک نوع نقادی عقل در آن‌ها وجود دارد، یعنی تلاش می‌کنند محدوده و حدود فعالیت عقل را به ما نشان دهند، به ما بیاموزند که عقل همه‌کاره نیست و همه چیز را با عقل نمی‌توان فهمید که به نظر من این نقادی عقل بسیار ارزشمند است و ما باید به ان احترام بگذاریم. از سوی دیگر کسانی مثل سنایی، عطار، حافظ و مولانا، واقعاً سال‌های زیادی به دنبال فلسفه رفته، علم آموخته و کتاب خوانده بودند و بعداً به این نتیجه رسیده بودند که غیر از عقل راه‌های دیگری هم برای معرفت وجود دارد.

در فرهنگ ما و در حاشیه آن بزرگان، یک جریان عظیم خرد ستیزی و خردگریزی پیش آمد و متاسفانه این خردگریزی آنقدر اوج گرفت که فکر می‌کنم کشور ما یکی از معدود کشورهایی است که تظاهر به بی‌عقلی مایه تفاخر است. همه این‌ها در طی زمان به زیان ما تمام شده و از ما ملتی ساخته است که یک وجه ما همیشه این بوده که از خرد فرار می‌کنیم.

وقتی در آثار بزرگان مطالعه می‌کنیم، همواره باید مراقب این وجه آسیب‌زا و صدمه‌رسان اندیشه آن‌ها باشیم و به نام نقادی عقل، کارمان یک‌سره به انکار، تحقیر و رد کردن عقل نکشد. به نظر من یکی از اولویت‌های فرهنگ ما در این زمان، احیا مقام عقل و نشاندن آن در جایگاه راستین خود است. دینداری اخلاقی سومین نوع دینداری در آثار سنایی است. در اینجا منظور دینداری است که در آن تلاش ما این است که از طریق دین به اخلاقی شدن نزدیک شویم، بین دین و اخلاق تضادی وجود ندارد، بلکه دین مقدمه اخلاقی شدن انسان‌ها را فراهم می‌آورد و جایگاه اخلاق در دینداری به شکل ویژه‌ای دیده می‌شود. به نظر می‌رسد سنایی به این نوع دینداری به شدت احترام می‌گذارد و هر قدر که دینداری فقیهانه و فلسفی را رد می‌کند، دینداری اخلاقی را ترویج می‌دهد و شدیداً از آن دفاع می‌کند.

نکته‌های بسیاری بین دین و اخلاق در آثار سنایی وجود دارد. از نظر سنایی اخلاق مقدمه دین است، یعنی مادامی که یک انسان اخلاقی نشده باشد، به دین به معنای راستین دسترسی ندارد. بنابراین از نظر او اخلاق شرط لازم دیندار شدن است و مقدمه را برای دیندار شدن فراهم می‌کند. از این مطلب می‌توان نتیجه مهم‌تری گرفت که همانقدر که ویژگی‌های عالی و فضیلت‌های اخلاقی جا را برای دیندار شدن فراهم می‌کنند، رذایل اخلاقی مانع و آفت دینداری هستند.

همچنین به نظر سنایی اخلاقی شدن نتیجه دین هم هست، یعنی از نظر سنایی اخلاق هم علت و هم معلول و نتیجه دین است، به عبارت دیگر با اخلاقی‌شدن دیندار می‌شویم و با دیندار شدن باید اخلاقی‌تر شویم. اخلاقیات جهانی، اخلاقیاتی هستند که در تمام مکاتب، مذاهب و فرقه‌ها مشترک هستند و هیچ مکتبی در جهان نیست که آن‌ها را قبول نداشته باشد، در کل جهان حدود ۹۰ مسلک و ده‌ها مکتب بزرگ اخلاقی وجود دارد که اگر آمار بگیریم، اخلاقیاتی که سنایی از آن‌ها صحبت می‌کند، دقیقاً در لیست اخلاقیات جهانی وجود دارد. به عقیده من سخنان سنایی درباره اخلاق و دین بسیار درست و ارزنده هستند و ضرورت دارد که در زمانه ما روی این موضوع بسیار تاکید شود، چرا که متاسفانه در جامعه ما روز به روز فاصله دین و اخلاق از هم بیشتر شده است.

نقدهای سنایی بر دین فقیهانه و سخنانش اخلاقی است

دینداری عرفانی چهارمین نوع دینداری در آثار سنایی است. دینداری عرفانی آن نوع از دینداری است که مبنای آن عرفان است و منظور از عرفان هم این است که در سطح معرفت‌شناسی به شهود شخصی و دل اعتماد کنیم. در مجموع می‌توان گفت که سنایی دینداری فقیهانه و فلسفی را قبول ندارد اما دینداری اخلاقی و عرفانی را کاملاً قبول دارد. به نظر می‌رسد که اگر چه حرف‌های سنایی درباره عرفان و دین عرفانی خیلی خوب هستند اما چندان قابلیت عمومی شدن ندارند. در بین این حرف‌ها آن چیزی که خیلی برای جامعه ما لازم است، نقدهای سنایی بر دین فقیهانه و سخنان او درباره دین اخلاقی است و این‌ها می‌توانند برای زمانه ما خیلی مفید و سودمند باشند. در نظر سنایی اوج دینداری، دینداری عرفانی است اما او هم مانند هر انسان فرزانه‌ای به قانون حفظ مراتب که در تعلیم و تربیت و انسان‌شناسی بسیار حائز اهمیت است، اعتقاد دارد.

نظر سنایی این است که دین و دنیا با همدیگر جمع نمی‌شوند و شخص باید انتخاب کند که یا دیندار باشد و یا اینکه به دنبال دنیا برود. نظر سنایی این است که این جهان مثل کاروانسرا است و ما مسافری هستیم که چند صباحی در این کاروانسرا هستیم و اینجا را رها می‌کنیم و می‌رویم اینجا اخلاق ما اخلاق مقیم است نه اخلاق مسافر.

اخلاق مقیم با اخلاق مسافر از زمین تا آسمان فرق می‌کند. شما کاروانسرا را برای یک هفته آماده می‌کنید اما دل به آن نمی‌بندید. اگر روزی علل عقب ماندگی ایران و دنیای اسلام را بررسی کنیم اگر چند عامل مهم پیدا کنید نگاهی است که در طول تاریخ به دنیا داشتیم ما دنیا را سرای موقت دیدیم و برای آباد کردن دنیا تلاش نکردیم و همواره می‌گوییم که نباید به اینجا دل ببندیم و باید به جایی برویم که وطن اصلی ماست.

نظر شما