شناسهٔ خبر: 42284 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

تقلیل اهداف علوم انسانی به بازار خسارت جبران ناپذیر می زند

علوم انسانی اهدافی بالاتر و متعالی تر از اهداف اقتصادی و بازار دارد، لذا تقلیل دادن اهداف علوم انسانی به اهداف بازار خسارت ها و زیانهای جبران ناپذیری برای یک جامعه به دنبال دارد.

به گزارش فرهنک امروز به نقل از شبستان؛ یکی از سازوکارهایی که در خدمت تجاری سازی علوم انسانی است روند خصوصی سازی دانشگاه هاست. در این روند اینکه ساختار و بافتار جامعه‌ای که خصوصی سازی در آن رخ می‌دهد چگونه است خیلی مهم است. بر این اساس نمی توان گفت که اگر خصوصی سازی در یک جامعه رخ دهد حوزه‌های علوم انسانی و حوزه هایی که غیر مرتبط با نیاز بازار هستند رو به افول خواهند گذارد. برخی معتقد هستند در یک جامعه ممکن است خصوصی سازی منجر به شکوفایی علوم انسانی شود و در جامعه دیگر ممکن است سبب افول آن شود. بررسی روند تجاری سازی علوم انسانی و تأثیر آن بر این علوم را در گفتگو با پروفسور «متیو کرامر» استاد فلسفه و حقوق دانشگاه کمبریج انگلستان و از فیلسوفان حقوق برجسته معاصر به بحث گذاشته ایم که در ادامه می آید:

در برخی کشورها شاهد هستیم که برخی دانشکده های علوم انسانی تعطیل شده اند. این گونه استدلال می شود که برخی رشته های علوم انسانی مثل فلسفه بازار محور نیستند و جوابگوی نیازهای بازار نیستند. مخاطرات چنین روندی برای یک جامعه به طور عام و علوم انسانی به طور خاص چیست؟

دانشکده های علوم انسانی با دانشکده های فنی و مهندسی، علوم و غیره متفاوت هستند. در برخی دانشکده های علوم انسانی دانشگاهیان می توانند تقریباً مستقیماً از آثار هنری چه موسیقی و چه تئاتر بهره مند باشند. در واقع آثار هنری تولید شده توسط این دانشکده ها می توانند وارد بازار شوند.

از سوی دیگر تولیدات این دانشکده ها می توانند توسط کسانی که حرفه ای هستند مورد استفاده قرار بگیرد و دارای مزایای اقتصادی نیز برای آنها باشد. چنین مشارکتی از سوی دانشگاهیان و دانشجویان می تواند برای آنها سودآور هم باشد و از سوی دیگر می تواند باعث رونق اقتصادی جامعه شود. خوب البته باید توجه داشت بسیاری از تولیدات برخی رشته های علوم انسانی نیز با این معنایی که ارائه شد همسو نیست.

در واقع شما معتقد هستید حتی برخی رشته های علوم انسانی که کمتر توقع می رود پول ساز باشند اگر تولیدات مناسب داشته باشند امکان ورود به بازارهای اقتصادی را دارند؟

بله! درست است. برای نمونه تولیدات رشته های ادبیات و دانشکده های ادبیات الزاماً مورد نیاز بازار و اقتصاد نیستند و نمی توانند در بازار اقتصادی به پول تبدیل شوند. باید توجه داشت که برخی تولیدات علوم انسانی ارزش بسیار کمی دارند و برخی از آنها افتضاح هستند و در این صورت نباید انتظار داشت که چندان مورد توجه قرار گیرند.

در مقابل برخی تولیدات علوم انسانی چه در حوزه ادبیات، چه موسیقی و چه تئاتر مخاطبان زیادی را معطوف و متوجه خود می کند. بر این اساس بخشی از ارتباط علوم انسانی با نیازهای بازار می تواند ناشی از فاخر بودن تولیدات حوزه علوم انسانی باشد. به این معنا که گاهی یک اثر هنری و ادبی می تواند مورد استقبال مخاطبان بیشتری قرار گیرد. لذا می توان گفت گاهی یک تولید در یک حوزه علوم انسانی می تواند به لحاظ اقتصادی درآمد زایی داشته باشد و تولیدات دیگر همان حوزه درآمدزایی نداشته باشد.

اما آنچه در مجموع باید بدان توجه داشت این است که علوم انسانی در راستای اهداف بازار و پول سازی نباید کار کند. البته باید تلاش شود تولیدات فاخر ارائه شود ولی این تولیدات و تلاشهای علمی در حوزه علوم انسانی نباید در خدمت اقتصاد قرار گیرد چرا که با اهداف این علوم در تضاد خواهد بود.

 بر این اساس شما ارتباط علوم انسانی با بازار را به نوع تولیدات آنها محدود می کنید؟

نه! منظور من این نیست. منظور این است حتی در برخی حوزه های علوم انسانی که علی الظاهر نمی تواند نسبتی با پول برقرار کند برخی تولیدات آن حوزه ها می توانند درآمدزایی زیادی نیز داشته باشند.

در مقابل ادله کسانی که می خواهند علوم انسانی را تجاری سازی کنند باید این نکته را گوشزد کرد که علوم انسانی حتی از حیث اقتصادی نیز تأثیرات غیر مستقیم مهمی بر حوزه علم و تکنولوژی داشته است. نظر شما در این خصوص چیست؟

درست است. البته باید توجه داشت که برخی رشته های علوم انسانی در جایگاه پول سازی نیستند و ارتباط زیادی نمی توانند با اقتصاد و بازار برقرار کنند.

برای نمونه رشته فلسفه به طور کلی نمی تواند مستقیماً با فعالیتهای بازار محور ارتباط داشته باشد-البته در این خصوص فروش کتاب را کنار بگذارید- اما این رشته به طور مستقیم می تواند با بازار و اقتصاد پیوند داشته باشد و در آن مشارکت داشته باشد.

برخی شاخه های فلسفه در آنچه امروز تکنولوژی نامیده می شود نقش اساسی داشته اند. برای نمونه شاخه های مطالعاتی فلسفه چون فلسفه زبان، فلسفه ذهن، منطق و معرفت شناسی در توسعه و پیشرفت تکنولوژی های محاسباتی و کامپیوتری و هوش مصنوعی نقش اساسی داشته اند.

از سوی دیگر فلسفه اخلاق اغلب نقش مهمی در اخلاق عمومی و اخلاق حرفه ای ایفا کرده است. همچنین فلسفه اخلاق کمک زیادی به گسترش و رشد علم حقوق کرده است. خوب این موضوعات را نمی توان در اقتصاد و بازار نادیده گرفت.

آیا تصور می کنید با توجه به اینکه برخی دانشگاه ها و کالج ها به علوم انسانی نگاهی بازار محور دارند در نتیجه این علوم باید نیازهای بازار را در نظر بگیرند و بازار محور شوند؟

اگرچه علوم انسانی نقش غیرمستقیمی در اقتصاد و زندگی مردم از حیث اقتصادی دارد ولی نباید از نقش مهم آن در این حوزه ها غافل شد. در نهایت می توان گفت علوم انسانی نقش بسیار مهمی در اقتصاد و بازار دارد و این نکات نباید مورد غفلت واقع شود و نباید صرفاً نگاهی مبتنی بر بازار و کسب پول به علوم انسانی داشت.

باید توجه داشت علوم انسانی اهدافی بالاتر و متعالی تر از اهداف اقتصادی و بازار دارد. لذا تقلیل دادن اهداف علوم انسانی به اهداف اقتصادی خسارتها و زیانهای جبران ناپذیری برای یک جامعه به دنبال خواهد داشت.

هدف علوم انسانی داشتن انسانهایی با تفکر انتقادی، فرهیخته، با دانش انباشتی از تاریخ، هنر، ادبیات و … سرزمین خود است. اگر بتوان چنین انسانهایی را از رهگذر مطالعه علوم انسانی تربیت کرد آن جامعه در مسیر رشد و پیشرفت قرار خواهد گرفت. داشتن اقتصاد شکوفا، نظام سیاسی سالم و … در بستر فرهنگی سالم رشد ونمو می یابد. این فرهنگ سالم از طریق اهمیت دادن به علوم انسانی محقق می شود.

نظر شما