شناسهٔ خبر: 29876 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

مدرنیته ایرانی توانایی نقد سنت را دارد؟

عیسی امن خانی در نشست «ادبیات پسامدرن در ایران» گفت که اگر ما نگاهی درست به مفهوم پست‌مدرنیته داشته باشیم و بُعد انقلابی پسامدرن، یعنی قراردادی بودن هرچیز، را درک کنیم، بسیار راحت‌تر می‌توانیم سنت‌مان را نقادی کرده و از آن گذر کنیم. به باور امن‌خانی، مدرنیته ایرانی توانایی نقد سنت را نداشت و بنابراین آن را نفی کرد و بنابراین باعث جبهه‌گیری بسیاری در مقابل خود شد.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ نخستین نشست تخصصی فصلنامه نقد کتاب ادبیات با موضوع «ادبیات پسامدرن در ایران» بعدازظهر چهارشنبه ۱۳ اسفند (۱۳۹۳) با حضور و سخنرانی عیسی امن ‌خانی، استادیار دانشکده علوم انسانی دانشگاه گلستان، مجتبی بشردوست، عضو هیات علمی دانشکده علوم انسانی دانشگاه زنجان و نظریه‌پرداز ادبی، قدرت‌الله طاهری، عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی و متخصص فلسفه و ادبیات پسامدرن، عارف دانیالی، نویسنده کتاب «میشل فوکو؛ زهد زیباشناسانه به مثابه گفتمان ضددیداری» و فرزاد بالو، استادیار دانشگاه مازندران، در سرای اهل قلم برگزار شد.

ابهام مفهوم پست‌مدرنیسم در ایران
عیسی امن خانی در این نشست گفت: موضوع پست مدرنیسم در ایران یکی از موضوعات مهم و در عین حال مبهم، در حوزه علوم انسانی است. درباره این موضوع و این مفهوم بحث‌های زیادی شده و تقریبا همه با آن آشنا هستند. با این اوصاف اما هنوز هم از ابهام معنای پست‌مدرنیسم برای ما ایرانیان کم نشده است.

وی افزود: بسیاری از نظریه پردازان ایرانی این بحث را مطرح کرده‌اند که پست‌مدرنیسم به ایران وارد نشدهف چرا که هنوز جامعه ما وارد دوران مدرنیته نیز نشده است، چه برسد به آنکه بخواهد پسامدرن شود؟ به‌نظر من اگر ما یک نگاه عمیقتری، بیش از حد یک تکنیک به مفهوم پسامدرنیسم داشته باشیم، بسیار بهتر و راحت‌تر می‌توانیم سنت خودمان را نقادی کرده و در گذر از آن موفق باشیم.

مدرنیته ایرانی ناپخته بود
امن خانی در بخش دیگری از سخنان خود با بیان یک ویژگی‌ مهم تفکر پسامدرن، گفت: پست‌مدرنیسم یک بُعد انقلابی‌، خاصی دارد که برای جامعه ایرانی بسیار کارساز است. این بعد انقلابی «نشان دادن قراردادی بودن همه‌چیزها» است. ما با استفاده از این ویژگی بسیار بهتر می‌توانیم سنت را نقد کنیم. با تمام این اوصاف ما سنت را «نفی» کردیم و نه نقد.

این عضو هیات علمی دانشگاه گلستان همچنین اضافه کرد: این نفی سنت توسط ما ایرانیان شاید به دلیل عدم توانایی مدرنیته ما باشد. البته مشکل ما تنها در ناپخته بودن مدرنیته ایرانی نیست. ما هنوز هم فهم و درک ما از پسامدرنیسم، ناقص و نارسا و البته در بسیاری از موارد غلط است. به عنوان مثال هنوز که هنوزه در ایران این باور وجود دارد که یک اثر ادبی و یا هنری که نظم منطقی ندارد، حتما پسامدرن است!

هنوز دیر نشده است
امن خانی در ادامه سخنان خود با اشاره به این نکته که هنوز هم می‌توان از مفاهیم پسامدرن بهره برد، گفت: اکنون نیز دیر نشده و هنوز نیز می‌توان از نظریات پست مدرنیست‌ها یک بازخوانی ایرانی ارائه داد. نظریه‌های پسامدرنیسم بسیار انقلابی است و می‌تواند در نقد سنت‌های ما ــ چه سنت‌های ادبی و چه دیگر سنت‌ها ــ تحول بسیاری ایجاد می‌کند. بر این اساس می‌توان پسامدرنیسم را به جامعه‌ای تعمیم داد که هنوز در آن سنت نیرومند است. به عبارتی در این جماعه می‌توان پست مدرنیسم را به عنوان نقاد بزرگ سنت مطرح کرد.

مدرنیته و فاشیسم
امن خانی همچنین در بخش دیگری از سخنان خود نکاتی را درباره چگونگی شکل‌گیری تفکر پسامدرن در غرب، به این شرح بیان کرد: میشل فوکو، اندیشمند اثرگذار فرانسوی مقوله مدرنیته را به مثابه «فاشیسم» می‌بیند. به عبارتی مدرنیته خاصیت یکسان‌سازی دارد، همان‌گونه که فاشیم یکسان ساز است. بر این اساس بخش مهمی از تفکر پسامدرن واکنشی نسبت به مدرنیته‌ای که فاشیسم را در دل خود ایجاد کرده است. این مسئله را آلن بدیو، فیلسوف شهیر فرانسوی به خوبی تجزیه و تحلیل کرده است.

کدام مدرنیسم؟ کدام پست‌مدرنیسم؟
عارف دانیالی نیز در این نشست گفت: کسانی که امروزه به عنوان بزرگان اندیشه پست مدرن مطرح هستند، چندان روی عنوان «پست مدرن» اتفاق نظر نداشته‌اند. به‌عبارتی فیلسوفانی چون میشل فوکو، ژاک دریدا و ژان فرانسوا لیوتار، کمتر حاضر شده‌اند خود را پست‌مدرن بدانند. بنابراین این ایسم‌ها برای ما چندان راهگشا نیست و حتی ممکن است آن پست مدرنیسمی که فوکو اعتقاد دارد با پست مدرنیسم مدنظر دریدا یا لیوتار، تفاوت‌های چشمگیری داشته باشد. با این اوصاف برای دانستن مفهوم دقیق پست‌مدرنیسم باید ابتدا مدرنیسم را بشناسیم.

وی افزود: فوکو خود در میان مدرنیته دست به انتخاب می‌زند و حتی سوال «کدام مدرنیته؟» و «کدام مدرنیسم؟» را نیز مطرح می‌کند. وی همچنین اعتقاد دارد که ما یک مدرنیته و یا یک روشنگری نداریم و با بی‌نهایت مدرنیته و روشنگری روبه‌رو هستیم، چرا که از دل هر سنتی یک مدرنیته بیرون می‌آید. این مسئله را فوکو در نقد بازخوانی یورگن هابرماس، فیلسوف شهیر آلمانی و مهم‌ترین منتقد تفکر پسامدرن، مطرح کرده است. در بازخوانی هابرماس، مدرنیته صرفا به یکسری فراروایت‌ها تقلیل پیدا می‌کند، اما این در صورتی است که فوکو اعتقاد دارد که ما چیزی به اسم عقل مدرن نداریم و اصولا عقل، مقوله‌ای «واحد» نیست و ما باید از عقل‌ها صحبت کرده و عقل‌ها را بررسی کنیم.

مدرنیته برابر با علوم انسانی نیست
دانیالی در ادامه با اشاره به یک نکته مهم در راستای تشکیل تفکر ‌مدرنیسم گفت: در راستای تشکیل تفکر مدرنیسم بیش از فیلسوفان، رمان نویسانی چون سروانتس، مارسل پروست، جیمز جویس، داستایوفسکی و بالزاک، بیشتر تاثیرگذار بوده‌اند. بنابراین مدرنیته برابر با علوم انسانی نبوده است. بزرگترین و مهمترین اختراع دوران مدرن، رمان بوده است.

وی اضافه کرد: ریچارد رورتی سخن بسیار جالبی دارد و می‌گوید که «اگر روزی غرب نابود شود و ما بخواهیم این غرب نابود شده را دوباره بازسازی کنیم، آثار دانشمندان علوم انسانی چندان کمکی به ما نمی‌کند و اتفاقا ما از طریق آثار رمان نویسان بزرگی چون اونوره دو بالزاک و جیمز جویس است که میتوانیم غرب را دوباره بازسازی کنیم و این رمان‌نویسان آینه غرب هستند.

دانیالی در ادامه با اشاره به یک ویژگی مهم پست‌مدرنیسم گفت: ژان فرانسوا لیوتار در یکی از مهم‌ترین تالیفات خود با عنوان «وضعیت پست مدرن» درباره فراروایت‌ها صحبت می‌کند و می‌گوید که دوران پست مدرن دوران فروپاشی فراروایت‌هاست. لیوتار همه چیز را گونه‌ای از روایت می‌بیند و فراروایت نیز روایتی است که می‌خواهد خود را در قالب یک نظریه کلی و جهانشمول معرفی کند، یا به عبارتی دیگر فراروایت، روایتی است که خود را پنهان کرده و البته خود را به عنوان یگانه گشاینده حقیقت معرفی می‌کند.

وی در توضیح بیشتر این تفکر لیوتار گفت: لیوتار اعتقاد دارد که فراروایت خودش یک روایت است و یک رخدادی در میان بی‌نهایت رخداد دیگر است. بیشتر اندیشمندان پس از لیوتار نیز، همه چیز را به صورت یک روایت دیده‌اند. مثلا پل فایرابند، فیلسوف شهیر اتریشی و مهم‌ترین نظریه‌پرداز فلسفه علم، می‌گوید که مقوله‌ای به نام «علم» نیز خود یک روایت است.

دانیالی همچنین با اشاره به این نکته که در باور اندیشمندان پسامدرن، انسان یک موجود «روایت‌پرداز» است، گفت: بیشتر متفکران اندیشه پسامدرن به ویژه لیوتار، از نظریه‌ بازی‌های زبانی لودویگ ویتگنشتاین، فیلسوف شهیر اتریشی، بسیار تاثیر گرفته‌اند. بر این اساس لیوتار شرح می‌دهد که هر روایتی یک «بازی زبانی» است و هر «بازی زبانی» قواعد و اصول خاص خود را دارد که قابل اطلاق به بازی‌های زبانی دیگر نیست. در اینجا مسئله زبان نیز خود یک فراروایت است، فراروایتی که کنشمند است و مقوله «حقیقت» را می‌سازد و یا آفریننده حقیقت و واقعیت است. بنابراین در نظریه‌های ادبی پست مدرنیسم، خود زبان به یک مسئله جدی بدل می‌شود.

وی در ادامه با بیان یک سوال که «از فراروایت در نظریه‌های ادبی چگونه می‌توان استفاده کرد؟» گفت: فراروایت نخستین کاری که می‌کند ما را به «فراداستان» می‌برد. فراداستان در اینجا نقش مهمی را ایفا می‌کند و آن اسطوره زدایی از واقعیت است. بزرگان نظریه‌های ادبی پست مدرنیسم بر این اساس درباره «فراداستان» گفته‌اند که آن چیزی که به مخاطب مدام هشیار می‌دهد که تو الان مشغول خواندن داستان هستی و نه چیز دیگری، «فراداستان» است. یا به عبارت دیگر «فراداستان» داستانی درباره «داستان» است. بر این اساس متوجه می‌شویم که محوری‌ترین مسئله در داستان و یا رمان پسامدرن، همان روند پیدایش خود داستان است. اینجا چون خود زبان تبدیل به یک مسئله می شود.

دانیالی همچنین اضافه کرد: «فراداستان» می‌خواهد توضیح دهد که چگونه یک داستان شکل می‌گیرد و این البته خود به طور کلی یکی از سوالات کلیدی پسامدرن‌هاست که ما چگونه چیزها را می‌سازیم؟ فوکو می‌گوید که رسالت روشنفکر، این است که به ما بگوید که شرایط شکل گیری آن واقعیتی که پیش روی ماست، چیست؟

ویژگی‌های اثر ادبی متعلق به دوران پسامدرن
مجتبی بشردوست، عضو هیات علمی دانشگاه زنجان نیز در این نشست گفت: بسیاری از نظریه پردازان به ما گفته‌اند که یک اثر ادبی و یا هنری متعلق به دوران پست‌مدرنیسم، منسجم نیست و طرح مشخصی ندارد. عناصر داستان جا به جا می‌شود و تناقض یکی از مهم‌ترین ارکان داستان است. ویژگی دیگر در این است که بین واقعیت و اثر هنری همیشه فاصله‌ای هست و در آن تداخل ژانرها، همیشه به‌وجود می‌آید.

وی افزود: نویسنده اثر ادبی پست‌مدرنیستی را آگاهانه می‌نویسد و نه ناخوداگاه، به پایان باز اعتقاد دارد و فنون نویسندگی خود را در اثر لو می‌دهد. ویژگی دیگر در این است که نویسنده در اثر به نقد همه چیز، حتی خویشتن خویش، می‌پردازد و بین نقد و خلق اثر هنری همیشه آمیخته‌گی ایجاد می‌کند. همچنین اثر ادبی پست‌مدرنیستی ضد قرارداد است و افشای فرجام در آغاز داستان رخ می‌دهد. وقوف بر زبان و تجربه‌های تایپونگاری، فروپاشی مولف همه‌چیز دان، ناپایداری، بینامتنیت، جملات ناتمام و... از دیگر ویژگی‌های اثر ادبی پست‌مدرنیسم است.

بشردوست همچنین تعدادی از منابع مهمی که در ایران درباره پست مدرنیسم منتشر شده را به این شرح معرفی کرد: «متون برگزیده از مدرنیسم تا پست مدرنیسم» ترجمه عبدالکریم رشیدیان، «فرهنگ پسامدرن» تالیف عبدالکریم رشیدیان، «جامعه شناسی پست مدرنیسم» اسکات لش ترجمه حسن چاوشیان، «شرایط مدرن و مناقشه‌های پست مدرن» بری اسمارت و ترجمه حسن چاوشیان، «وضعیت پسامدرنیته» دیوید هاروی، «صورت بندی مدرنیته و پست مدرنیته» تالیف حسینعلی نوذری و «اشارت‌های پست مدرنیته» زیگمونت باومن.

پست‌مدرنیسم غربی است
بشردوست در ادامه با اشاره به عدم اصالت پست‌مدرنیسم در ایران، گفت: بیشتر مباحث فلسفی در دوران جدید ابتدا در غرب مطرح شده و در ادامه ما آن را مطرح کرده‌ایم. مسئله پست مدرنیسم نیز از این مقوله جدا نیست. پست مدرنیسم از دل ما نجوشید و چون این از غرب آمد، در ایران عمق و غنا پیدا نکرد و فکر هم نمی‌کنم در آینده نیز پیدا بکند، اما مدرنیسم و پست مدرنیسم باعث شدند تا ما سنت خودمان را نیز بهتر بفهمیم. این مسئله دیگر اثبات شده است که انسان سنتی برای درک سنت خو نیاز به فاصله گرفتن از آن دارد.
 
 پست‌مدرنیسم توالی تاریخی ندارد
قدرت الله طاهری نیز در این نشست گفت: استنباط من بر این است که نمی‌توان پست مدرنیسم را به صورت یک مفهومی که در توالی تاریخی قرار دارد، در نظر گرفت. پست مدرنیسم در عین اینکه درون آن زایش وجود دارد، تخریب نیز هست، بنابراین یک حرکت دَوَرانی است. بر این اساس نمی‌توان در تفکر پست مدرن از نسل اول و نسل دوم یا پست مدرنیسم متقدم و پست مدرنیسم متاخر نام برد.

وی افزود: در این جرکت دورانی انسان‌ها سرگشته‌اند و بر این اساس حتی در مسئله‌ای کوچک نیز اتفاق نظر ندارند. حتی نوع تفکر خود برخی اندیشمندان این نحله نیز، تفکری دورانی بوده است، مثلا در یک دهه‌ای یک تفکر خاصی دارد که در دهه بعد، به چیزی درست ۱۸۰ درجه بر عکس فکر می‌کند، اما در دهه بعدتر، یعنی دو دهه گذشته از تفکر نخستین، دوباره به همان تفکر دهه نخست خود باز می‌گردد. در این فضا و در این نوع تفکر دوره‌ای مساله «خودانتقادی» نیز نقشی اساسی ایفا می‌کند. یعنی پست مدرنیسم آمد که از دوران مدرن و از عقل مدرن انتقاد کند.

این عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی همچنین اضافه کرد: حال این نوع تفکر چه نسبتی به ما دارد؟ می‌توان به این سوال دو پاسخ داد: نخست اینکه رسیدن اروپا به تفکر پست مدرنیسم، پاسخی به تفکر خودشان در دوران مدرنیته بود و به جامعه ما و عالم ما ارتباطی ندارد. عالم ما عالمی مجزاست و ما هنوز مدرنیته را آن گونه که باید و شاید تجربه نکرده‌ایم و یا حتی عده‌ای می‌گویند که ما هنوز مدرنیته را شروع نکرده‌ایم تا اینکه بخواهیم به یک نقطه و یا به جایی برسیم که از آن انتقاد کنیم. نظریه بعدی در این است که عده‌ای اعتقاد دارند اگرچه که ما در صنعت، سیاست و اقتصاد و... ما مدرنیته را تجربه نکردیم، اما به دلیل سیال بودن فضای فرهنگ که بر اساس آن خیلی راحت گزاره‌‌های فرهنگی از جامعه‌ای به جامعه دیگر منتقل می‌شوند، رسیدن به پست مدرنیسم نیز ناممکن نیست.

نظر شما