شناسهٔ خبر: 9247 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

پیشرفت خروجی تحول در نهادها است نه تفکر فلسفی

آنچه که پیشرفت را ایجاد می‌کند تحول در نهادها است نه تفکر در اندیشه فلسفی، در واقع مشکل ما در حوزه مدرنیته این نیست که فلسفه را نفهمیده‌ایم چراکه تنها شناخت فلسفی کفایت نمی‌کند.

به گزارش «فرهنگ امروز» به نقل از خبرگزاری شبستان؛ برنامه زاویه کاری از گروه معارف و اندیشه دینی شبکه چهار سیما،‌ چهارشنبه شب، ‌۴دی ماه،‌ با موضوع «نسبت ما با علوم انسانی جدید و اجتماعی» با حضور نعمت‌الله فاضلی،‌ عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و ابراهیم فیاض، ‌عضو هیات علمی دانشگاه تهران و با اجرای عزیز نجف‌پور روی آنتن رفت.(۱) 

نعمت‌الله فاضلی در ابتدای بحث ضمن اشاره به ماهیت و خاستگاه علوم انسانی اجتماعی کرد و گفت: جواب‌های مختلفی برای این سوال وجود دارد که بررسی سیر تاریخی شکل‌گیری این علوم جهت پاسخ به این پرسش ضروری است.
وی ادامه داد: از سال ۱۷۰۰ میلادی به بعد یعنی در آغاز قرن هفدهم با تحولاتی که در حوزه‌های اقتصادی، ‌سیاست، ‌فرهنگ و اجتماع در جوامع غربی ایجاد شد مدرنیته شکل گرفت و در واقع شرایط عینی در این جوامع رو به دگرگونی رفت که طبیعتا این موارد هر کدام برای یک تحول موقتی نیاز بودند لذا مهمترین رسالت علوم انسانی اجتماعی جدید، زبان و دانش جامعه مدرن بود.
عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی تصریح کرد: البته این دانش نیز به مرور زمان متحول شد و لذا علم انسانی جدید به نوعی از شاخه معرفت است که می‌خواهد بر اساس روش تجربی و عقلانی حوزه‌ای از علوم انسانی را ارائه کند که بخشی از تحولات فرهنگی و معرفتی در دوران مدرن است، ‌بنابراین علوم انسانی و اجتماع را می‌توان به عنوان پاسخ فلسفی انسان مدرن قلمداد کرد.
فاضلی افزود: اما پاسخ بعدی در رابطه با این مساله آن است که اساسا علم انسانی اجتماعی در نوعی فرآیند تحول تاریخی معرفتی و انسانی ایجاد شد که اتفاقا تمدن‌های دیگر نیز تجربه‌اش را داشته‌اند مثلا در دوره تمدن اسلامی حد فاصل قرون سوم تا پنجم هجری نوعی تفکر تجربی و عقلانی ایجاد شد که در کتاب «جامعه‌شناسی رشد و افول علم در ایران» نوشته محمدامین قانعی راد،‌ به تفصیل درباره آن صحبت شده است.

عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با بیان اینکه از منظر تاریخی می‌توان ریشه‌های دیرینه‌ای را برای جامعه‌شناسی متصور شد، تصریح کرد: برای مثال آنچه که از سال ۱۹۴۵ به بعد در کشورهای دیگر گسترش یافت بر پایه علمی نیست که در قرن ۱۸ ظاهر شد.
وی ادامه داد: اساسا همگام با گسترش مدرنیته در کشورها و جوامع مختلف، این دانش‌ها به اشکال مختلفی ظاهر می‌شوند، ‌به خصوص از سال ۱۸۰۰ میلادی به بعد که ایران شکست‌های سنگینی را از طریق جنگ‌های ایران روس و با امضای عهدنامه‌های ترکمن‌چای و گلستان خورد که به تعبیر سید جواد طباطبایی گویی پرسش عباس میرزایی را در آن دوران تکرار می‌کردیم، چنانچه زمانی که نماینده ناپلئون به ایران آمد از او پرسیدند شما چه می‌کنید که پیروز می‌شوید و همین پرسش نوعی آگاه شدن به وضعیت خودمان در جهان بود.
فاضلی ابراز کرد: بعدها نیز روشنفکران ایرانی چون طالبوف و ملکم‌خان و دیگران به دنبال آن بودند که شک و تردید در مورد فرهنگ و جامعه و اندیشه ایرانی را به میدان بکشند و نهال دانش های انسانی اجتماعی مدرن در همین سیر کاشته و در جامعه موسساتی چون دارالفنون و دارالترجمه تاسیس شد؛ بنابراین مدرنیته در واقع مساله ما است چراکه به موازات اینکه مثلا شروع کردیم که تهران عهد ناصری را بسازیم از جهاتی خواستیم تا از منظر مدرنیته ایرانی حرکت کنیم.
وی با بیان اینکه مدرنیته در ایران و در هیچ فرهنگ دیگری تقلیدی نبوده است، عنوان کرد: فرهنگ تاثیر خود را بر همه امور از جمله سیاست می‌گذارد، در نتیجه علت اینکه ایرانیان در مقابل اندیشه‌های جدید مقاومت کردند این بود که جامعه ایرانی می‌خواست ترکیبی تازه از مبانی ایرانی را با جهان نمادین و مدرن تلفیق کند، لذا نه فقط علوم انسانی که که حتی در علوم پزشکی نیز جامعه ایرانی در آن زمان از خود مقاومت نشان داد. 

عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بیان کرد: خوانش وارونه افرادی چون آل احمد از دنیای مدرن باعث شد تا متوجه نشویم که خلاقیت‌ها در واقع عامل روند حرکت رو به جلو ملت ایران در تمامی حوزه های دانشی از جمله علوم انسانی و اجتماعی شد، لذا با این خوانش وارونه تنها یک حرکت یک‌سویه را آغاز کردیم و گفتیم این علوم همه غربی است و ما تنها تکرار می‌کنیم د حالی که خودمان خلاقیت داشتیم.
وی تاکید کرد: ایرانیان خیلی زودتر از ژاپنی‌ها اصلاحات را شروع کردند با این تفاوت که تجربه ژاپنی‌ها بر اساس تفکر و فلسفه غرب نبود بلکه آنها اولین گروه نوسازان خود را به بریتانیا اعزام کردند تا حوزه‌هایی چون مهندسی و نظامی بیاموزند لذا تجربه ژاپن این نبود که آنها به غرب‌شناسی فلسفی برسند بنابراین کسانی که مدام تکرار می کنند برای فهم مدرنیته باید کانت و دکارت و هگل را بفهمیم باید بدانند که فهم غرب از این طریق نیست چون توسعه تابع این مساله نیست و سوال آن است که آیا امروز همه مردم بریتانیا کانت را فهمیده‌اند و به مدرنیته رسیده‌اند؟

فاضلی تصریح کرد: آنچه که پیشرفت را ایجاد می‌کند تحول در نهادهاست و نه تفکر در اندیشه فلسفی، در واقع مشکل ما در حوزه مدرنیته این نیست که فلسفه را نهفمیده‌ایم چراکه تنها شناخت فلسفی کفایت نمی‌کند و لازمه مدرن شدن جامعه این نیست که فلسفه غرب را فهمیده باشیم و اتفاقا روشنفکران ما متناسب با زمان خود مساله را فهمیدند مثلا طالبوف درک کرد که باید فرهنگ دگرگون شود،‌یا آخوندزاده فهمید که با زبان کلاسیک نمی توان نیازهای فرامادی را پاسخ گفت لذا لازم نیست که بگوییم آیا ملکم خان برای مثال دکارت را فهمید و آیا جامعه ایران برای اینکه به استبداد قبله عالم پایان دهد نیاز داشت که دکارت و هگل را بفهمد؟
وی خاطرنشان کرد: اینکه برخی می‌گویند ما خلاقیت نداشتیم واقعیت تاریخی ندارد و از همان سال ۱۲۳۰ شمسی به بعد که اصلاحات در ایران شروع شد، در جریان های فکری نیز تحولات مکرری رخ داد برای مثال در حوزه ادبیات زبان فارسی با اشکال گوناگون از جمله شعر نو مواجه می‌شویم با برای مثال ما در طول ۲۰۰ سال اخیر شاید ۵۰ زن ادیب، داشنمند را پیدا نکنیم اما در ده سال اخیر و یا حتی در یک سال اخیر تعداد زنان اندیشمند به نسبت تعداد حضور زنان در این عرصه‌ها در کل تاریخ ماست ،‌بنابراین مشل ما این است که تولید نظریه خاص نداشته ایم، در حالی که با توجه به کارکردهای علوم انسانی و اجتماعی، این علوم حتی از پزشکی و مهندسی در ایران موفق‌تر بوده‌اند.
پی نوشت:

۱.از آنجایی که مسعود معینی‌پور از سفر عتبات با زگشته بود،‌این برنامه توسط عزیر نجف‌پور اجرا شد،‌همچنین بر پایه اظهارات تهیه کننده برنامه زاویه در مناظرات آینده بنابر موضوع مورد بحث، مجری کارشناس نیز متفاوت می شود.

نظر شما