شناسهٔ خبر: 6183 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

خسروپناه: نسبی گرایی در فهم، ناسازگار با فهم اسلامی است

عبدالحسین خسروپناه در همایش علمی منظور و منثور در موسسه فلسفه روسیه عنوان کرد، بحث ظاهر وباطن قرآن را نباید با مباحث هرمنوتیک فلسفی و روش هاس نوین و پست مدرن فهم متون یکسان دانست. نسبی گرایی در فهم مبنایی ناسازگار با فهم اسلامی است.

«فرهنگ امروز» به نقل از موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران؛ حجت‌السلام و المسلمین عبدالحسین خسروپناه در همایش علمی «منظور و منثور» در موسسه فلسفه روسیه باعنوان «ظاهر و باطن قرآن» به سخنرانی پرداخت که متن آن تقدیم می‌شود:

اول:تبیین واژگان: باطن و جمع آن بطون، در مقابل ظاهر، به هر چیز پوشیده بکار می‌رود و در اصطلاح، باطن قرآن، معانی و مصادیقی است که دلالت آیات بر آنها آشکار نیست. و ظاهر قرآن به معانی و مصادیق آشکار در آیات بکار می‌رود. پس باطن قرآن کریم یعنی معانی، معارف و مصادیقی که قرآن بر آن دلالت پنهان دارد و ظاهر قرآن به معنای دلالت‌های آشکار آن بر معانی، معارف و مصادیق است؛ اعم از مدلول مطابقی و مدلول‌های التزامی آشکار

دوم: امکان معنای باطن: اگر گوینده‌ای از کلام خود، دو معنا قصد کند؛ یک معنا با دلالت آشکار و معنای دیگر بر مبنای رمز و رازهای ویژه با دلالت پنهان افاده نماید، به نحوی که تنها بعضی از خواص- که از رمز و راز آن باخبرند- آن را بفهمند نه تنها کاری ممکن بل معقول است؛ بلکه چه بسا بتوان گفت: اصولاً یکی از عناصر اصلی در آفرینش آثار ادبی، هنری، برخوردار بودن لفظ از دو بُعد آشکار و پنهان است و هر چه قدرت ادبی و ذوق هنری گوینده بیش‌تر باشد، بُعد نهانی کلام عمیق‌تر خواهد بود. بر اساس این تبیین زبان شناختی و دلایل الهیاتی، قرآن به عنوان کلام خدای متعال، از عمیق‌ترین بطون و بُعد نهانی برخوردار بوده و در این ویژگی در حد اعجاز است.

سوم: تبیین و دلایل بطون قرآن: تبیین‌ها و دلایل عرفانی و عقلانی و قرآنی و روایی بر بطون قرآن وجود دارد.
تبیین عرفانی این است‌که قرآن، یک حقیقتی تکوینی است‌که از سنخ الفاظ نبوده و بر قلب پیامبر نازل گردید؛ سپس صورت لفظی پیدا کرد. پس قرآن، دارای مراتب تکوینی و اعتباری است و در هر جهانی، حقیقتی دارد؛ به همین دلیل، فهم آن هم مراتبی دارد. انسان‌های فهمنده نیز مراتبی دارند و کاملترین مرتبه انسان یعنی انسان کامل، به جهت داشتن همه مراتب هستی، توان درک همه مراتب قرآن را خواهد داشت. اینها مخاطب حقیقی همه مراتب قرآن هستند. «انّما یعرف القرآن من خوطب به».    
دلیل عقلانی این است؛ اولا: علم نامحدود خداوند متعال به عنوان خالق قرآن و ذو مراتب بودن زبان عربی به عنوان قابل قرآن، امکان بطون قرآن را ثابت می‌کند. ثانیا، وقتی قرآن، خاتمیت و جامعیت داشته باشد و بخواهد هدایت همه انسان‌ها در همه زمان‌ها را به عهده بگیرد؛ به ناچار باید دارای معانی و مصادیق باطنی باشد؛ زیرا در غیر این صورت، معانی ظاهری قرآن پاسخگوی این هدف نخواهد بود. به عبارت دیگر، علامه طباطبایی می‌فرماید: ابدیت قرآن مستلزم آن است که همه معارف مورد نیاز عصرها و نسل‌ها که از قلمرو حس و عقل بشر خارج است از منبع وحی به طور یک جا بر آدمیان عرضه گردد؛ از سوی دیگر، رعایت فهم مخاطبان مستلزم آن است که وحی آسمانی برای آنان قابل درک باشد. بدین جهت، کلام خداوند باید با ژرفا و بطونی متعدد شکل گیرد تا علاوه بر غنای مورد نیاز همه عصرها، متناسب با فهم مخاطبان هر عصر نیز باشد.
آیت الله جوادی آملی، ژرفای قرآن را در عدم اکتفا به قرآن و ضرورت و رجوع به مبیّن حقیقی معارف قرآن یعنی اهل بیت علیهم السلام می‌داند تا وارثان واقعی پیامبر اکرم و همراهان اصیل قرآن شناخته و از آنها بهره برده شود.
آیات قرآن به طور مستقیم بر بطن معنایی و مصداقی دلالتی ندارند؛ ولی آیات فراوانی به طور غیرمستقیم بر بطون و لایه‌های مختلف معانی قرآن دلالت دارند. آیاتی که دستور به تدبر و تفکر در قرآن نموده، آیاتی که به «تبیان» و تفصیل بودن قرآن کریم دلالت دارند، آیاتی که عبرت آموزی از داستان گذشتگان یاد می‌کند و کلیّه استعارات تشبیهات، مَثَل‌ها و کنایات، بر وجود معانی باطنی دلالت دارند. «أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا»  (تدبر به معنای درک پشت شی) « لَقَدْ کَانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِّأُوْلِی الأَلْبَابِ مَا کَانَ حَدِیثًا یُفْتَرَى وَلَـکِن تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَتَفْصِیلَ کُلَّ شَیْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ»  
دلایل روایی بر تحقق بطن قرآنی، مستفیض یا متواتر (متواتر معنوی)هستند. امام حسین(ع): «کتابُ اللهِ عزّ و جَلَّ عَلی اربعةِ اشیاءَ: علی العبارة و الاشارة و اللطائف و الحقائق. فالعبارةُ للعوام و الاشارة للخواص و اللّطائف للاولیاءِ و الحقائق للانبیاء» کتاب خدای عزوجل دارای چهار چیز است: عبارت ظاهر؛ اشاره؛ لطائف و حقایق. عبارت برای عوام است و اشارت برای خواص و لطائف برای اولیا و حقایق برای انبیا.
امام کاظم (علیه السلام)در پاسخ به تفسیر آیه 33 سوره اعراف می‌فرمایند: «اِنّ القرآن له ظهر و بطن» فضیل بن یسار قال: سَأَلتُ ابا جعفرعن هذه الروایه «ما من قرآن آیةٌ الّا و لها ظهر و بطن، فقال: ظهره تنزیله و بَطنُه تأویلُه»
عبدالله بن سنان: فَاَتیتُ ابا عبدالله فقُلتُ جعلنی اللهُ فداکَ قولُ الله عزّوجلّ: «ثُمَّ لیَقضُوا تَفَثَهُم وَلیُوفُوا نُذُورَهم»  قالَ: اَخذُ الشاربِ و قَصُّ الاَظفارِ و ما اَشبَه ذلک قال: قُلتُ جُعِلتُ فِداکَ فَانَّ ذَریحَاً المُحاربیَّ حَدَّثَنی عَنکَ اَنّکَ قُلتَ له: «ثم لیَقضوا تَفَثَهُم» لِقاء الامام «و لیوفوا نُذورَهم» تِلکَ المناسِک فقال: صدق ذریح و صَدقتَ اِنّ لِلقرآنِ ظاهراً و باطناً و مَن یَحتَمِلُ ما یَحتَمِلٌ ذریح عبدالله بن سنان می‌گوید: به ابوعبدالله (امام صادق) عرض کردم: فدایت شوم معنای «ثم لیقضوا تَفثَهُم» چیست؟ فرمود گرفتن شارب و کوتاه کردن ناخن و آنچه شبیه آن است. گفتم فدایت شوم! ذَریح محاربی برای من از شما روایت کرد که فرموده‌اید: «ثم لیقضُوا تَفَثَهُم» دیدار امام است. فرمود ذریح راست گفته است (و این معنا را برای تو گفتم نیز) درست است، زیرا برای قرآن ظاهر و باطنی است و چه کسی تحمل می‌کند و می‌پذیرد آنچه را که ذریح تحمل (ظرفیت پذیرفتن) آن را دارد؟
سَأَلتُ ابا جعفر عن ظهرِ القُرآنِ و بَطنِه فَقالَ: ظَهرُه الّذین نُزِّل فیهم القرآنُ و بَطنُه الّذین عَمِلوا بِمثلِ اَعمالِهم یَجری فیهِم ما نُزّل فی اولئِکَ؛ از ابا جعفر (امام باقر) ظهر و بطن قرآن را پرسیدم فرمود: ظهر آن کسانی هستند که قرآن در باره آنان نازل شده است و بطن آن، کسانی هستند که مانند اعمال آنان، عمل کرده‌اند، در باره ایشان جاری می‌شود آنچه در مورد آنان نازل شده است.
عن ابی حمزه قال: سالت ابا جعفر عن قول الله تبارک و تعالی: « وَمَن یَکْفُرْ بِالإِیمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِی الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِینَ» قال: تفسیرها فی بطن القرآن من یکفر بولایة علّیِِِِ و علیُ هو الایمان ابوحمزه می‌گوید: از امام باقر در مورد آیه «هر کس به ایمان کفر ورزد، عملش نابود می‌شود و در آخرت از زیانکاران خواهد بود، پرسیدم، حضرت فرمود: تفسیر این آیه در بطن قرآن «هر کس به ولایت علی کفر ورزد (از زیانکاران می‌باشد) و علی ایمان (مذکور در آیه) است.
امام صادق: ... قسّم کلامَه ثلاثهَ اقسامٍ فجَعَل قسماً منهِ یَعرِفُه العالمُ و الجاهل و قسماً لا یعرفه الّا من صفا ذهنُه و لَطُفَ حِسُّه و صَحَّ تمییزُه مِمن شَرَحَ اللهُ صدره للاسلام و قسماً لا یَعرفُه الّا اللهُ و اُمَناءُه و الراسِخونَ فی العِلم؛ خداوند کلام خود را سه قسم قرار داد؛ قسمی که جاهل و عالم به آن پی می‏برند و قسمی که به شناختش نائل نمی‏شود مگر کسی که دارای صفای ذهن، لطافت حس و صحت تشخیص است و او کسی است که خداوند برای فهم اسلام به او شرح صدر عطا کرده است و قسمی که به کنه آن پی نخواهد برد مگر خدا و امینان او و استواران در علم.

چهارم: اقسام بطن: قرآن، دارای دو قسم بطن است؛ بطن معنایی و بطن مصداقی؛ بطن معنایی قرآن به معنای معانی متعدد پنهانی است که در طول هم قرار دارند؛ نه در عرض یکدیگر؛ لذا استعمال لفظ در بیش از یک معنا لازم نمی‌آید. این معانی از سنخ مدلول‌های التزامی غیرآشکار است‌که از ظاهر الفاظ آیات به دست نمی‌آیند؛ ولی بی‌ارتباط با آن نیستند. بطن مصداقی قرآن، مصادیق معانی پنهان است که علامه طباطبایی از آن به «جری القرآن» تعبیر کرده است. امام باقر در جواب به سؤال راوی از ظهر و بطن قرآن می‌فرماید: «ظهر قرآن، تنزیل آن و بطن آن، تأویلش است، بخشی در گذشته بروز یافته و بخشی هنوز نیامده است. قرآن همانند خورشید و ماه جریان می‌یابد؛ هر زمان تأویل چیزی از آن فرا رسد، بر گذشتگان و آیندگان یکسان تطبیق می‌شود.» امام صادق می‌فرماید: «قرآن دارای تأویلی که همچون شب و روز و خورشید و ماه جریان می‌یابد. هنگامی که زمان تأویل چیزی از آن بیاید به وقوع می‌پیوندد. برای نمونه در تفسیر آیه«بِالوالدَین اِحساناً»  روایتی وارد شده که مقصود از والدین در اینجا پیامبر و امیرالمومنین هستند.
سخن آخر: بحث ظاهر وباطن قرآن را نباید با مباحث هرمنوتیک فلسفی و روش هاس نوین و پست مدرن فهم متون یکسان دانست. نسبی گرایی در فهم مبنایی ناسازگار با فهم اسلامی است.

نظر شما