شناسهٔ خبر: 33218 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

قدیمی‌ترین روزنامه‌فروش ایران از خاطرات خود می‌گوید

محمدابراهیم رنجبر، نه روزنامه‌نگار است و نه عکاس خبری؛ او 72 سال از عمر خود را با روزنامه و همراه آن گذرانده است. در واقع رنجبر را باید قدیمی‌ترین روزنامه‌فروش ایران دانست که هنوز در قید حیات است و حتی این روزها که پا به 85 سالگی می‌گذارد با روزنامه و خاطرات آن زندگی می‌کند.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ مهم‌ترین ویژگی محمدابراهیم رنجبر که او را با یک فروشنده ساده روزنامه متمایز می‌کند، عشق به این شغل و حافظه وی در یادآوری خاطرات است. رنجبر مجموعه خاطرات خود از دوران قبل از پیروزی انقلاب را در قالب کتاب «خاطرات یک روزنامه‌فروش» منتشر کرده است. ما نیز به همین بهانه گفت‌و گویی با وی ترتیب دادیم که متن آن پیش روی شماست.

چرا وارد کار توزیع و روزنامه‌فروشی شدید؟

در خانه‌ای که زندگی می‌کردم دو روزنامه‌فروش بودند. آنها من را به عنوان شاگرد خود استخدام کردند و ماهانه یک قران بابت این کار به من می‌دادند. این کار باعث شد که وارد این حرفه شدم و آن را ادامه دادم.

هدف شما از انتشار کتاب «خاطرات یک روزنامه‌فروش» چه بود؟

یک روز برای ملاقات یکی از دوستانم به روزنامه اطلاعات رفته بودم در آنجا با حجت‌الاسلام دعایی مدیر مسئول روزنامه اطلاعات آشنا شدم. او از من خواست که اگر خاطراتی از روزهای 28 مرداد در ذهن دارم برایش بنویسم و من هم شروع به نوشتن خاطراتم کردم. این مطالب در مجله اطلاعات هفتگی چاپ و از آن‌ استقبال شد. به همین، دلیل پیشنهاد دادند که این خاطرات را در قالب یک کتاب با عنوان «خاطرات یک روزنامه‌فروش» منتشر کنند.
 


آقای رنجبر چرا برای چاپ مطالب این کتاب از فونت روزنامه استفاده کردید؟

چون مطالب این کتاب قبلاً در مجله اطلاعات هفتگی چاپ شده بود تصمیم گرفتیم فونت کتاب «خاطرات یک روزنامه‌فروش» را هم مانند فونت روزنامه انتخاب کنیم.

برای کامل کردن اطلاعات این کتاب آیا از کتاب‌های تاریخ‌نگاری هم استفاده کردید؟

خیر. تمامی مطالب این کتاب برخاسته از اتفاقاتی است که در دوران روزنامه‌فروشی من در قبل از انقلاب رخ داده است. من به هیچ کتاب تاریخی خاصی مراجعه نکرده‌ام. درواقع، من پشت پرده تمام اتفاقاتی را که در طول روزنامه فروشی‌ام رخ داده بود در این کتاب منتشر کردم و این مطالب را در هیچ جای دیگری نمی‌توانید بیابید.

این کتاب با سه مقدمه شروع شده است در حالی که در کتاب‌های خاطره‌نویسی معمولاً این کار را انجام نمی‌دهند و با یک مقدمه آغاز می‌کنند و سراغ اصل مطلب می‌روند. آیا این کار دلیل خاصی داشت؟

بله. در این کتاب سه مقدمه منتشر شده است که یکی از آنها مربوط به خودم است و در یک مصاحبه مطبوعاتی در 4 بهمن سال 88 منتشر شده است. جلال رفیع هم به دلیل اینکه من قبل از انتشار این کتاب هشت سال با مجله اطلاعات هفتگی کار می‌کردم، با او آشنا شدم و او هم بر اساس صحبت‌هایی که با من انجام داده بود مقدمه‌ای برای این کتاب نوشت.
 


کار روزنامه‌نگاری در دوره شما در میان شغل‌های جدید مانند معلمی چه ارج و قربی داشت؟

روزنامه‌نگاران آن دوره افرادی مانند علی جواهرکلام، سعید نفیسی، عبدالرحمان فرامرزی و... بودند که بسیار هم صاحب نام بودند. شغل روزنامه‌نگاری هم مانند شغل‌های دیگر توانسته بود ارج و قرب خاصی برای خود پیدا کند.

آیا در این کتاب ویراستاری تاریخی هم انجام شده بود؟

خیر. برای این کتاب هیچ ویراستاری تاریخی صورت نگرفت. فقط برخی از مطالبی که اجازه انتشار نداشتند حذف شدند و نوعی سانسور برای آن در نظر گرفتند.

شما در این کتاب به وقایع تاریخی هم اشاره داشتید آیا می‌توان این کتاب را نوعی جامعه‌شناسی ایران دانست؟

این را باید جامعه شناسان و کسانی که اطلاعاتی در این زمینه دارند بگویند. من این کتاب را به عنوان یک کتاب خاطره‌نویسی منتشر کرده‌ام نه جامعه‌شناسی. ولی در تمامی مطالب کتاب سعی کردم پشت صحنه اتفاقاتی که رخ داده است را بنویسم.

چرا در این کتاب از عکس استفاده نکرده‌اید؟

چون مطالب این کتاب در مجله منتشر شده بودند و هیچ عکسی در آن وجود نداشت. من هم از روی بی‌تجربگی در آن زمان فقط هدفم این بود که کتاب منتشر شود. در کتاب دوم خود که در واقع ادامه همین کتاب است، حدود 40 عکس بکار رفته است.

فکر می‌کنید روزنامه‌نگاری امروز چه تفاوتی با روزنامه‌نگاری‌های دوران شما دارند؟

در شهر تهران حدود 1100 دکه روزنامه‌فروشی وجود دارد که هیچ یک از آن‌ها روزنامه‌فروش نیستند، بلکه سوپرمارکت هستند.

تیترها و میان تیترهای این کتاب بسیار جذاب هستند، شما آنها را انتخاب کرده بودید یا در مجله اطلاعات هفتگی چاپ شده بودند؟

خیر. تمامی مطالب این کتاب اعم از تیتر و میان تیترها را خودم انتخاب کردم و بدون هیچ تغییری در مجله اطلاعات هفتگی هم منتشر شده بودند.

اگر الان می‌خواستید روزنامه‌فروشی را ادامه دهید چه مسیری را انتخاب می‌کردید؟

من اگر باز هم به سال‌های گذشته بازگردم روزنامه‌فروشی را انتخاب می‌کنم چراکه زندگی من به روزنامه‌فروشی وابسته است و به جز آن هم نمی‌توانم مسیر دیگری را انتخاب کنم. ولی اگر باز هم این حرفه را انتخاب کنم چیز دیگری جز روزنامه نخواهم فروخت حتی یک آدامس! این یک شعار نیست کسانی که من را می‌شناسند می‌دانند که من تنها کسی بودم که در کرج فقط روزنامه می‌فروختم. خاطرم هست که یک روز به اداره فرهنگی شهرداری تهران رفتم و از مسئول آن خواستم دکه خود را در تهران احیا کنم و به جز روزنامه و کالاهای فرهنگی چیز دیگری در آن نفروشم ولی متأسفانه آنها این موضوع را قبول نکردند و گفتند نمی‌توانیم به شما مجوز دهیم. گفتم تمام دکه‌های روزنامه‌فروشی که در تهران فعالیت می‌کنند همه چیز می‌فروشند جز روزنامه، گفتند این موضوع را می‌دانیم. من هم از روی ناراحتی گفتم اینجا اتحادیه مطبوعات است ولی به تنها چیزی که ارزش قائل نیستید همین مطبوعات و روزنامه‌ها هستند. اگر شما این موضوع را می‌دانید چرا به من که هدفم فقط فروش روزنامه است مجوز فعالیت نمی‌دهید.
 


اخباری که در این کتاب وجود دارند در آن زمان می‌نوشتید یا به ذهن می‌سپردید و بعد آن‌ها را پیاده می‌کردید؟

من از هیچ یک از اخبار این کتاب یادداشت‌ برداری نمی‌کردم و تمامی آن‌ها فی‌البداهه بودند.

چرا خاطراتی که در این کتاب وجود دارند ترتیب تاریخی ندارد؟ مثلاً در صفحه 99 در مورد اتفاقات سال 57 توضیح می‌دهید و در صفحه 104 در مورد سال 1326.

چون معمولاً خاطراتی که در این کتاب منتشر شده‌اند برگرفته از همان مطالبی است که قبلاً در مجله اطلاعات هفتگی منتشر کرده بودم. اگر دقت کنید برخی از اخبار این کتاب در مورد سال 1229 است، در حالی که من متولد 1307 هستم، بنابراین خاطرات آن دوران را با توجه به شنیده‌هایم در این کتاب منتقل کردم. حال اینکه می‌گویید چرا در این کتاب ترتیب تاریخی رعایت نشده است دلیلش این است که من در این کتاب تاریخ‌نویسی نکردم که روز به روز پیش بروم، بلکه خاطراتم را از آن دوران منتقل کرده‌ام و تجربه کافی برای ترتیب‌بندی تاریخی آن نداشتم.


آیا استقبال از این کتاب در همان حدی بود که انتظارش را داشتید؟

بله. استقبال خوبی از این کتاب شد. به‌طوری‌که هنوز هم با من تماس می‌گیرند که چطور می‌توانند این کتاب را تهیه کنند. حدود 100 جلد از این کتاب را هم به عنوان هدیه در اختیار شورای شهر قرار دادم.

فکر می‌کنید روش انعکاس اخبار در رسانه‌های امروزی صحیح است یا زمان خودتان؟

انعکاس اخبار به روش امروزی طبیعتاً خیلی بهتر از زمان ما است. در آن دوران عده‌ای که روزنامه‌نگار نبودند مسئولیت روزنامه را بر عهده داشتند و روزنامه‌نگاران هم جرئت نمی‌کردند چیزی بگویند. درحالی‌که امروز می‌بینیم اخبار به سرعت منتقل می‌شوند و آزادی بیان در میان روزنامه نویسان هم به وجود آمده است.

آیا از فرزندان‌تان هم کسی وارد کار روزنامه‌فروشی شده است؟

خیر هیچ یک از آن‌ها را نگذاشتم وارد این حرفه شوند، چون الان دیگر روزنامه‌فروشی به معنای واقعی خود وجود ندارد و آن‌ها تبدیل به سوپرمارکت شده‌اند.

فکر می‌کنید مخاطبان این کتاب چه کسانی باشند؟

فکر می‌کردم مخاطبان این کتاب افراد عادی باشند ولی امروز می‌بینم دانشمندان و کسانی که می‌خواهند اطلاعاتی از مطبوعات به دست بیاورند هم سراغ این کتاب می‌آیند.

کتاب«خاطرات یک روزنامه فروش» در شمارگان 3000 نسخه و قیمت 16هزارتومان ازسوی انتشارات شادرنگ عرضه شده است.

نظر شما