شناسهٔ خبر: 65435 - سرویس مسائل علوم‌انسانی
نسخه قابل چاپ

روایتی تحلیلی از دغدغه ها و برنامه های سروش نوجوان در گفت و گو با نقی سلیمانی؛

یک مجله کادرمحور

سلیمانی سروش نوجوان یک مجله کادرمحور بود یعنی کار گروهی هنرمندان در ان اصل بود. هنر و ادبیات یک وجه فردی دارد و یک وجه جمعی و اجتماعی در وجه فردی هر یک از کارد سروش نوجوان که شامل نویسندگان شاعران مترجمان و تصویرگران و گاهی سینماگران بود از داخل مجله و بیرون با ما همکاری می کردند که هریک صدای خاص خودشان را داشتند اما کار با مشاوره جمعی پیش برده می شد.

فرهنگ امروز/ معصومه آقاجانپور: سلیمانی سال هاست که به صورت حرفه ای داستان می نویسد پانزده ساله بود که اولین داستانش در سال 55 در مجله پیام شادی چاپ شد و چند سال بعد اولین کتابش با نام مسافران باد منتشر شد. در ۲۵ تیر ماه ۱۳۸۷ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نشان درجه دو هنری در زمینه ادبیات داستانی را به او اعطا کرد. نکته مهم در آثار سلیمانی این است که مخاطب اغلب آثارش نوجوان ها هستند. همکاری او با سروش نوجوان از همان ابتدای شکل گیری بود بعد از آن وی تا مدتها مدیر دفتر کتاب کودک انتشارات سروش بودند و بعد از بازنشستگی همچنان به کار نویسندگی ادامه می دهد. آنچه در ادامه می خوانید تلفیقی است از مصاحبه اینده سازان با او و همچنین صحبت هایش در کتاب یادمان همزاد عاشقان جهان (یادنامه قیصر امین پور) است. این تلفیق به پیشنهاد خودش و برای غنای بیشتر محتوا صورت گرفت.

*طرح راه اندازی نشریه سروش نوجوان اولین بار از سوی چه کسی مطرح شد؟

شکل گیری سروش نوجوان تا انجا که من خاطرم هست به این شکل بوده که بعد از درگیری که در حوزه هنری رخ داد دوستان از خانه خودشان که همان حوزه اندیشه و هنر بود و دوستان هنرمند آن را پایه گذاری کرده بودند رانده شدند. بعد اقای خلیلی طرحی را برای راه اندازی نشریه نوجوانان به سروش ارائه دادند. اقای امین پور هم از قبل در سروش صفحه شعر مجله هفتگی را به عهده داشتند. با هماهنگی این دوستان طرح نشریه سروش نوجوان به سازمان سروش ارائه شد و سروش نوجوان اغاز به کار کرد.

*همکاری شما با سروش نوجوان به چه صورت بود؟ و در آنجا چه مسئولیت هایی داشتید؟

من بعد از حوزه رفتم کیهان بچه ها و از بیرون با سروش نوجوان همکاری می کردم. مسئولیت نقد و بررسی کتاب هایی که در حوزه نوجوان منتشر میشد در ابتدا با من بود. کتاب های این حوزه را به منتقدین می دادم تا معرفی و نقد کنند یا خودم این کار را انجام می دادم. به نوعی دبیر نقد کتاب بودم.  بعد از مدتی مسئول داستان شدم. برای داستان جلسه قصه ای برگزار می کردم. قصه هایی که از بیرون می آمد یا خودمان می نوشتیم توسط جمعی ز نویسندگان در هیات تحریریه نقد و بررسی می شد بعد برای مجله انتخاب میشد شکل زیربنایی کار هم به این صورت بود که سردبیرها باهم جلسه داشتند. با هیات تحریریه جلسه می گذاشتند.

*بعد از اینکه برنامه ریزی برای تاسیس نشریه اعضای هیات تحریریه و تیم نویسندگان چگونه چیده شد؟

سروش نوجوان یک مجله کادرمحور بود یعنی کار گروهی هنرمندان در ان اصل بود. هنر و ادبیات یک وجه فردی دارد و یک وجه جمعی و اجتماعی در وجه فردی هر یک از کارد سروش نوجوان که شامل نویسندگان شاعران مترجمان و تصویرگران و گاهی سینماگران بود از داخل مجله و بیرون با ما همکاری می کردند که هریک صدای خاص خودشان را داشتند اما کار با مشاوره جمعی پیش برده می شد. وجه اجتماعی هنر و ادبیات که در مجله جلوه می کرد همکاری و همدلی گروهی بود و این فقط شامل گروهی نبود که از حوزه هنری امده بودند. خیلی ها به ما پیوستند که شان هنر یا ادبیات آنها کمتر از ما نبود مثلا داود غفارزادگان یا شهرام شفیعی یا در میان تصویرگران مهنوش مشیری کبری ابراهیمی کریم نصر و یا بنی اسدی. در این بین حتی از نسل قدیمی تر هم به ما پیوستند مثلا استاد رضا سیدحسینی و یا حتی بهره گیری از آثار شاعران و نویسندگان به ظاهر مرده هم مطرح بود مثلا سهراب سپهری، دکتر شریعتی شهید مطهری جلال ال احمد. مثلا در مجموعه سهراب سپهری کاری در خور نوجوانان در مجموعه اش بود به انتخاب اقای امین پور یا دیگران منتشر می شد و حتی نقد تفصیلی بر این نوع آثار نوشته میشد و در حقیقت نسل جدید و نسل قدیم نویسندگان در این نشریه جایگاه داشتند. در بخش نقاشی هم توسط هنرمندان این رشته مطالبی به زبان ساده برای نوجوانان نوشته میشد تا هم آثار ایران و هم آثار چهان را معرفی کند. یعنی در همه رشته های هنری توسط متخصصین به زبان نوجوانان مطلب نوشته میشد. بنابراین گستره آثار هنری و ادبی سروش نوجوان همه ایران را در برمی گرفت و حرف اول را هنر و ادبیات و قدرت اثر در آن می زد بی حذف هنرمند یا ادیبی. هیچ تلاشی برای تک صدایی یا تک نثری کردن مجله نمی شد. بلکه برعکس تنوع و نوآوری در هر شماره ممهمترین تلاش همه بود. هنرمند و نویسنده نامدار با مجله همکاری می کردند و همه آنها هم می دانستند که استقلال هنری و ادبی و اندیشگی آنها در کارشان در سروش نوجوان محفوظ می ماند.

*چرخه نظارت و تایید مطالب به چه صورت بود؟ نقش اعضای تحریریه و سردبیران در این چرخه چه بود؟

نظارت در سروش نوجوان همیشه دو معنا داشت یک معنای آن بحث و تحلیل در هیات تحریریه و یا حتی بحث و تحلیل بر روی کار به طور دو نفره بود ویک معنای نهایی که سردبیر و ویراستار آن را از نگاهی جزیی نگرانه می خواندند سردبیر در جایی با مطلب سروکار داشت که اثر ادبی و هنری در معنای اول تایید شده باشد و معمولا سردبیران در هیات تحریریه هم بودند در معنای نهایی اشکالات ریز از زیر چشم گریخته آن هم با حفظ صدا و نثر و سبک هنرمند مطرح بود خلاقیت معمولا هنجارگریز است سردبیران قبلا در هیات تحریریه به کمک جمع مشخص کرده بودند که آیا هنجارگریزی در این اثر هنری یا ادبی خود هنجار تازه دلنشینی را خلاقانه پدید آورده است یا نه؟ ایا تخریب جهان به ساختن جهان هنری تازه ای منجر شده است یا نه؟ اگر از تایید اول مطلب گذشته بود در نوبت نهایی ریزه کاری های اثر ادبی یا هنری مطرح بود.اگر هریک از اعضای تحریریه ثابت به نکته ای بر می خوردند که غیرمعتدل یا مثلا غلط بود یا مطلب ناپختگی و جانیفتادگی جزیی داست که ان هم با پیشنهاد به هنرمند و پذیرش او رفع می شد. گاهی هم هنرمند یا دبیر ادبی سردبیر را قانع می کرد و ابعادی را مطرح می کرد که از چشم سردبیر یا تحریریه دورمانده بود. اگر سهل انگاری از سوی هنرمند صورت می گرفت مطلب به کمک پیشنهادهای گروه سر و سامان می گرفت حتی گاهی برخی مطالب چندباره بازپرداخت می شد.

*اگر ممکن است در مورد بخش های نشریه هم توضیح دهید که چه نقشه راهی داشتند و بر اساس چه مبنایی نام گذاری ها و تقسیم بندی ها صورت می گرفت؟

نشریه بخش های مختلف داشت مثلا داستان ایران یا داستان های جهان هر کدام سرموضوعی داشت. قیصر تلاش می کرد حتی سرنخ هایی که به طور مثال در نام بخش بندی مجلات وجود دارد هنرمندانه و نواورانه و خلاقیت برانگیز باشد مثلا از الف تا ی نام جذابی است برای طرح ظرافتها و جاذبه های سخنان کوتاه لطیفه های حکمت آمیز حکایت های کوتاه هنرمندان و ... مثلا به جای سرمقاله که نام مستقمی برای یک بخش مجله بود نام حرف های خودمانی را گذاشته بود که گاه سردبیر می نوشت گاه ما می نوشتیم که این جند هدف را تامین می کرد اول اینکه مجله و خوانندگان با هم صمیمی هستند دوم اینکه ما ان قدر نزدیکیم مه حرف های خودمانی خود را با هم طرح می کنیم سوم اینکه در این جا جایی برای فضل فروشی و قلمبه گویی و فخر فروشی و ریاکاری نیست چهارم اینکه در این جا از مطالب تکراری دیگران نگوییم حرف ها و تجربه هایی را مطرح کنیم که شخصی و منحصر به فرد است. پنجم اینکه هنر یکی از مهم ترین جلوه هایش انتقال شخصی ترین و درونی ترین حس هاست. و با نوشتن حرف های خودمانی خواهی نخواهی وارد نواوری و سخنان حسی و ملموس می شوید. بنابراین همه اینها با دقت انتخاب میشد. به این صورت نبود که فقط بخواهیم مجله را پر کنیم. مثل مجله های الان نبود که فقط به فکر پر کردن مجله هستند. اقای ملکی و امین پور همه شعر ها را تک به تک بررسی می کردند و کارهای درجه یک منتشر میشد. یعنی فقط رویکرد مطبوعاتی نداشتند. بیشتر آثار نویسندگان بعدا به صورت کتاب منتشر شد.

*به همان تناسب جشنواره کتاب سال هم داشتید نحوه برگزاری آن به چه صورت بود؟

 یکی از کارهای خوبی که در مجله میشد این بود که به طور سالیانه کارهای خوبی که در عرصه کتاب میشد توسط سه گروه بررسی می شد یک گروه خود نوجوانان یعنی لیستی تهیه میشد از کل کتاب های آن سال و تعدادی از نوجوان های سراسر ایران آن را می خواندند و کتاب برتر را انتخاب می کردند یک نوع انتخاب هم توسط شورای نویسندگان بود که این شورا هم از بیرون و هم از داخل نشریه انتخاب می شدند و کتاب های برتر را بررسی می کردند. بنابراین دو کتاب سال انتخاب می شد یکی توسط نوجوان ها یکی توسط شورای نویسندگان حال اگر در این بین هر دو منتخب یکی میشد جایزه برتری می گرفت. حتی بعدها که سروش نوجوان تعطیل شد این جایزه توسط پیشکسوتانی چون سید رضا حسینی اهدا می شد. سروش نوجوان واقعا نشریه ای ادبیات پرور و رشد دهنده ای بود.  الان کدام نشریه جایزه کتاب سال برگزار می کند. در این رویکرد اثار هنرمندان و نویسندگان دیده می شود الان کتاب های متعددی منتشر می شود اما اصلا موضوعیت ندارد انگار اصلا کتابی چاپ نشده است.

*به نظرتان دلیل توجه و جذب جامعه علی الخصوص نوجوانان به سروش نوجوان چه بود؟

این مساله دلایل متعددی داشت. یکیش تغییراتی بود که در فضای ادبیات در ایران ایجاد کرد. سروش نوجوان فضایی که روشنفکران در قبل از انقلاب در معرفی نویسندگان بزرگ ایجاد کرده بودند را شکست در قبل از انقلاب بزرگترین نویسنده ای که مثلا از روس ها در ایران مطرح شده بود ماکسیم گورکی بود در حالی که سروش نوجوان یا دوستانی که در سروش نوجوان مطلب می نوشتند نشان دادند که اگر قرار است نویسندگانی از روسیه را اصل قرار دهیم باید مثلا تولستوی یا داستایوفسکی را معرفی کنیم. قبل از انقلاب به خاطر فضای مارکسیستی یا مسایلی از این دست نویسندگان درجه دو در کشور معرفی شدند ولی چون سروش نوجوان اصل را بر هنر گذاشته بود نویسندگانی که در قله ادبیات قرار داشتند حال به دلایل سیاسی یا دلایلی دیگر حذف شده بودند را معرفی کردو یک تعادلی را در فضای فکری جامعه به وجود آورد.

از طرفی در آن زمان نشریه ای در حوزه ادبیات و هنر برای نوجوان وجود نداشت. به خاطر همین این کار خیلی مورد توجه نوجوان ها قرار گرفت. مطالب خودشان هم در بخش مجله در مجله چاپ می شد که توسط خود نوجوان ها اداره میشد. ولی در عین حال بسیاری از هنرمندان و نویسندگان و شاعران هم از بیرون کمک می کردند و مطلب برای انتشار می فرستادند. درواقع یک خط و مشی داشت که همه کسانی که در ایران کار می کردند مطالبشان در نشریه منتشر می شد. حتی مطالب جهان هم در این حوزه منتشر می شد خط اصلی هم ادبیات هنر بود. غیر از آنکه خود گردانندگان نشریه هنرمندان مسلمان بودند اما اصلا تقسیم بندی خودی و غیرخودی نداشتند اصل بر هنر و ادبیات بود و در عین حال در صفحات خاصی هم مطالب مذهبی هم نوشته میشد و در نشریه منتشر میشد.

*رویکرد خاصی در بیان مطالب مذهبی داشتید؟

به همه موضوعات از نگاه هنری نگریسته می شد از جمله مذهب. نگاه هنری توام با اعتدال و صمیمیت و بی رنگی. مثلا قیصر اعتقاد داشت این که به فرض اگر موضوع داستانی درباره جوانمردی است این داستان به خودی خود مذهبی است. درک این موضوع نمی دانم چرا برای غیرهنرمندان یا شکاکان سخت بود شاید آنها انتظار داشتند مستقیم گویی بیشتر باشد و با این با روح هنر ناسازگار بود.

*اینجا اگر امکان دارد در مورد دغدغه قیصر امین پور در حوزه نوجوان توضیح دهید.

قیصر مثل معلمی بود که می خواست همه نوجوانان خلاق رشد خاص خود را داشته باشند. قیصر همیشه در کنار کار بزرگسال همراه و همگام با نوجوانان بود حتی قبل از این که استاد دانشگاه باشد در زمان کار در حوزه اندیشه و هنر اسلامی در مدرسه به بچه ها درس می داد. در همان زمان در نشریات ویژه نوجوانان مثل سوره بچه های مسجد نقد چاپ می کرد دو تا از داستان هایش را که محصول تجربه در مدرسه بود من در آن سال ها در سوره بچه های مسجد و به خواست خودش با نام مستعار چاپ کردم. در آن سال ها قیصر اعتقادی به چاپ آثارش به نام خود نداشت یک روز در جلسه ای که اقایان سید حسن حسینی و مخملباف و محسن سلیمانی حضور داشتند ا را قانع کردیم که شعرهایش را منتشر کند. قیصر پیچیدگی ادبیات کودک را نسبت به ادبیات بزرگسال با یک مثال ساده مشخص می کردک ساختن و تعمیر یک ساعت کوچک خیلی سخت تر از یک ساعت بزرگ است. ادبیات کودک هرگز در نظر قیصر کار پیش پاافتاده و سهل انگارانه ای نبود بلکه برعکس پیچیده تر بود.

*عامل تعطیلی سروش از نگاه شما چه بود؟

در دوره اقای فیروزان هیچ زاویه ای وجود نداشت. بعدها فکر می کنم آقای خالدی نامی مدیرعامل سروش شد که دیدگاهشان با نشریه کمی دچار مشکل شد. قبل تر از آن هم تهمت و اتهامی از جانب صدا و سیما و مسئولین سطح پایین آنها وجود داشت که مساله را بد می فهمیدند. در صورتی که مطالب نشریه هیچ مشکلی نداشت. این اختلافات باعث می شد خودشان بدون اطلاع سردبیران تغییراتی در نشریه بدهند مثلا در چاپخانه عکس یک کشتی جنگی را جایگزین عکس دیگری می کردند. ولی چون کل تیم از هنرمندان مسلمان بودند نمی توانستند مستقیما با آنها برخورد کنند در نتیجه بهانه های مختلفی را مطرح کردند مثلا گفتند سردبیر حتما باید یک نفر باشد. بناباین آقای امین پور گفت پس من از نشریه می روم. ولی باز هم نمی توانستند مستقیما با ایشان قطع همکاری کنند گفتند به شما حکم مشاوره مدیرعامل را می دهیم. اقای امین پور هم قبول نکردند و رفتند. همه کارمندها هم به نوعی کم کم از آنجا بیرون آمدند. بعد آقای سرشار آمدند. من هم درخواست دادم رفتم به بخش کتاب. بعد هم ظاهرا یک روحانی مدیر عامل سروش شد که مشکل اخلاقی داشت که حتی آقای سرشار هم نتوانستند با ایشان کنار بیایند و مجله هم تعطیل شد. آن روحانی هم بعدا برکنار شد. در سال 96 هم آقای کاشفی آمدند و به نوعی تنها مجله در مجله را زنده کرد. البته آن هم بعد مدتی تعطیل شد. درواقع تقریبا صد نویسنده شاعر و نویسنده و نقاش و سینماگر با  مجله سروش نوجوان همکاری می کردند که در این دوره هیچ کدام نبودند. دیگر آن سروش نوجوانی نبود که توسط اقای امین پور و آن صدنفر نویسنده و هنرمند اداره میشد.  حتی از نسل قدیم هم مطلب منتشر میشد. مثلا یک ویژه نامه رمان منتشر کردیم که با اقای سیدحسینی که از نسل جلال ال احمد بود مصاحبه گرفتیم. نسلی هم که سروش نوجوان تربیت کرد بعدا هر کدام نویسنده یا هنرمندان بزرگی شدند. سالم ترین تفریح باعث می شود هم اندیشه رشد کند هم هنر. اینها چیزهایی است که دیگر نه در نشریات و نه در برنامه صدا وسیما دیده نمی شود. اگر با این رویکرد هر رسانه ای کار کند باعث رشد آن نسل می شود و نسل خلاقی که ایران نیاز دارد خود به خود تربیت می شود.

*سیاستی که در کتاب های درسی هم تامین نمی شود تا این نسل را پرورش دهد.

سروش نوجوان مجله ادبی هنری بود که در دل آن به بهترین شکل تفریح و سرگرمی سالم و رشد خلاقیت وجود داشت. کتاب درسی کلاسیک و خسته کننده است حتی اگر بخشی از مواد کتاب درسی در هیات و شکل فیلم تلویزیونی منتقل شود هنری تر و سازنده تر است از این نظر آموزش و پرورش عقب مانده است و لاک پشتی عمل می کند و با نیازها و مقتضیات زمان ناهماهنگ است تفاوت اموزش و پرورش امروز با صد سال پیش در چیست؟ در حالی که در صد سال اخیر تلویزیون و اینترنت و خیلی امکانات دیگر به جهان افزوده شده است که اموزش و پرورش باید در جهت بهره گیری از آن معاصر شود و نشده است آموزش و پرورش حتی از هفت هنر هم بهره کافی نمی گیرد. بنابراین گریز از مدرسه به شکل روحی بسیار زیاد خواهد بود و به قول سهراب سپهری پسری سنگ به دیوار دبستان می زد شاید که مدرسه در زمان حاضر باید بدون دیوار باشد.

*به نظرتان مساله اکنون نشریات چیست چرا دیگر نشریه جریان سازی چون سروش نوجوان منتشر نمی شود؟ علت آن تغییر جهان کنونی است یا بحث های مدیریتی مطرح است؟

مساله اکنون نشریات این است که سلایق مختلف را پوشش نمی دهند و ادبیات و هنر را سیاسی کرده اند و سیاسی کردن ادبیات و هنر بزرگترین ضربه را به این حوزه می زند. متاسفانه برنامه های صدا و سیما هم به همان سمت و سو سوق دارند البته منظور من این نیست که اندیشه در رویکرد رسانه ها دخیل نباشد بلکه باید از کشمکش های سیاسی دوری کنند. مثلا داستان 13 عنصر دارد یک عنصر آن مضمون و پیام است حال در نظر بگیرید همه عناصر نادیده گرفته شود و فقط به عنصر مضمون و پیام بپردازیم دیگر ادبیات و هنر بر باد می رود به این صورت اگر نگاه کنیم دیگر هیچ رسانه ای مثل سروش نوجوان پا نمی گیرید ولی اگر بخواهیم ادبیات و هنر در آن جدی باشد ایده های هر هنرمندی باید محترم شمرده شود. دیدگاه همه گروه ها باید منتقل شود و تنوع دیدگاه ها و تنوع رویکردهای هنری خودش را در عرصه های مختلف نشان دهد. در حالی که اکنون حتی روزنامه ها هم انحصاری عمل می کنند و تنها دیدگاه گروه خاصی را نشر می دهند. از این نظر سروش نوجوان واقعا همه دیدگاه ها را می پذیرفت. اصلا نگاه سیاسی نداشت و به ادبیات و هنر به مثابه ادبیات و هنر نگاه می کرد اما خودش از دیدگاه های سیاسی و حسادت های سیاسی ضربه خورد.

نظر شما