شناسهٔ خبر: 63354 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

شمشیر چوبین سیاست و تکفیر  / به بهانه سخنان دکتر عبدالکریم سروش را درباب فقه و فقاهت

فرهنگ امروز  / محمد زارع شیرین کندی

     چند هفته پیش که سخنان دکتر عبدالکریم سروش را درباب فقه و فقاهت و پیوند آن با سیاست های حکومت کنونی ایران را شنیدم، به عنوان یک دانشجوی فلسفه یادداشتی انتقادی نوشتم و اشاره کردم که می توان با سروش تا اینجا همسخن شد که فقه و احکام و قواعد آن در حوزه های اجتماعی و سیاسی و اقتصادی جامعه ما که ساختار و بیشتر ساحت هایش تا حدود کمی مدرن شده است، نمی تواند چندان کارساز و کارآمد و ثمربخش باشد. اما از نحوه مواجهه سروش در مقام یک روشنفکر دینی با این مسئله انتقاد کردم و نوشتم که شیوه مبارزه سیاسی سروش ، مانند شیوه اغلب روشنفکران کنونی و پیشین، شیوه ای درست و موثر و مفید نیست. گفتم که روشنفکرانی مانند سروش با " شمشیر چوبین سیاست" به پیش می روند و نبرد می کنند نه با تفکر و تامل و تدبر در باب معضل ها و بغرنج های کنونی جامعه ما، و این با اهداف و مقاصد اصلاحگرانه آنان بسی فاصله دارد. امروز دیدم یک روحانی نیز مطالب سروش را نقد کرده و در پایان به سهولت تام و تمام حکم تکفیر سروش را صادر کرده است.  مع الاسف ، باز امروز سکه تکفیر در جامعه ما رایج و شایع گشته است. در باب مسائل و منازعات و مجادلات فکری _ سیاسی از آستین در آوردن چوب تکفیر هرگز  راهگشا و کارگشا و سازنده و مطلوب نبوده است. پیشتر هم کسانی سروش را تکفیر کرده اند اما بعید است به نتیجه مطلوب رسیده باشند. به نظر می رسد بزرگترین و مهمترین خدمت فرهنگی سروش در طول چهار دهه گذشته به روحانیت و در جهت خانه تکانی آنان و به حرکت در آوردن ذهن آنان سمت خلاقیت و نوآوری بوده است. اندیشه های سروش بیش از هر طایفه به سود روحانیت و کار و بار آنان بوده است. بدرستی می توان از حرکت و جنبش اصلاحی سروش در چهار دهه گذشته سخن گفت، جنبشی که عمدتا ناظر به دیانت و کارکرد کنونی آن و رفتار و گفتار و کردار متولیان آن بوده است تا عرصه های دیگر فرهنگی. همچنانکه تمام انتقادها و خرده گیری های دکتر علی شریعتی از دیانت و روحانیت به نفع دیانت و روحانیت تمام شد، شاید بتوان گفت که نقدهای سروش هم به نفع دین و عقاید اساسی و روحانیت منجر گردد اگر روحانیت بتواند به مقصود او پی ببرد. من کمترین علقه فکری با عبدالکریم سروش و جریان روشنفکری دینی ندارم و قاعدتا جزو منتقدان او به شمار می آیم. اما به عنوان یک دانشجوی فلسفه، تکفیر یک روشنفکر اصلاحگر را که درد دین دارد و مقصود و مقصد اصلی اش اصلاح دین است ، کسی که جلای وطن کرده و خانه به دوشی سیار است، هرگز کاری صحیح و زمان شناسانه و خوش فرجام نمی دانم و گمان نمی کنم تکفیر کمترین کمکی به استحکام عقاید و باورهای دینی مومنان بکند . تکفیر ها از مصادیق و موارد احکام همان علمی است که سروش چهاردهه است که پیوسته و مدام نقدش می کند. سروش پیش از آن که روشنگری مدرن باشد متکلمی مدرن و عارف مسلک است که می خواهد از ظواهر و قوالب دینی عبور کند و به لب لباب دین برسد و این را به دیگران نیز بیاموزد. او رای و نظر بنیادی خود را در طول چهار دهه به کرات گفته و نوشته و همواره با چوب تکفیر رانده شده است، تکفیر مجدد او تکمیل پروژه اوست.

نظر شما