شناسهٔ خبر: 48731 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

رمان نویسنده پرفروش آمریکایی با ترجمه حمیدرضا صدر به ایران رسید

رمان «یه چیزی بگو» نوشته لاوری هالس اندرسن با ترجمه حمیدرضا صدر توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ رمان «یه چیزی بگو» نوشته لاوری هالس اندرسن با ترجمه حمیدرضا صدر به تازگی توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب، دویست و بیست و یکمین عنوان مجموعه «جهان نو» است که توسط این ناشر چاپ می شود.

لاوری هالس اندرسن یکی از نویسندگان پرفروش ادبیات امروز آمریکاست که متولد سال ۱۹۶۱ است و بیشتر به خاطر اولین کتابش Speak یا همان «یه چیزی بگو» شناخته می‌شود. آثار این نویسنده عموما به عنوان رمان‌های روانشناختی شناخته می‌شوند که محور اصلی‌شان شخصیت‌های نوجوان یا آثار تاریخی هستند. با اقتباس از رمان «یه چیزی بگو» فیلمی سینمایی با همین نام هم ساخته شده است. این فیلم در سال ۲۰۰۴ با بازی کریستن استوارت ساخته شد.

داستان این رمان درباره یک نوجوان طبقه متوسط آمریکایی است که اتفاقات مختلفی هنگام ۴ ترم تحصیلش در دبیرستان رخ می‌دهد. در این دوره، نوجوان داستان که دختری به نام ملینداست، با وجوه متفاوت آدم‌ها، نظام آموزشی، ساختار خانواده و کلان هنجارهایی متفاوت روبرو می‌شود. هرکدام از این امور، ویژگی‌های درونی این نوجوان را در پایان قرن بیستم آمریکا به تصویر می‌کشند.

اتفاقات و وقایع رمان از نگاه و با روایت ملیندا مطرح می‌شوند. روایت ملیندا، با انتقاد و گلایه از مفاهیمی چون هویت، خشونت، جنسیت، خانواده، مادیات، مصرف گرایی، طبیعت، هنر و رقابت پیش می‌رود.

حمیدرضا صدر که پیش از این کتاب‌های «تو در قاهره خواهی مرد»، «یونایتد نفرین‌شده» و «نیمکت داغ» را با همکاری نشر چشمه چاپ کرده، ترجمه این رمان را به عهده داشته و درباره رویارویی‌اش با آن می‌گوید: شب اول، سی صفحه‌اش را خواندم و بلافاصله در بند لحن دو پهلو و طعنه آمیزش گرفتار شدم؛ آمیزه‌ای از توصیف‌های بامزه و موقعیت‌های دلهره‌آور. کتابی با نگاه نقادانه و نیش دار به شیوه زندگی طبقه متوسط آمریکایی و در عین حال، درامی روان شناسانه و نزدیک شده به مرز نوعی «تراپی/ درمان».

در قسمتی از این رمان می‌خوانیم:

سگ نگهبان امروز ما آقای نکه. آقای نک زبونش رو روی لب هاش می‌کشه و رو به من مثل سگ‌های آماده حمله خرخر می‌کنه. فکر می‌کنم این همه تنبیه اون برای دری‌وری‌های متعصبانه‌ایه که در کلاس می گفت. دو محکوم دیگه هم با من هستند. یکی شون روی سر از ته تراشیده ش نقش صلیب خالکوبی کرده. مثل یکی از اون بچه ادایی‌های نیوهمپشایری جوری نشسته که انگار قراره مجسمه خودش رو از دل کوه بتراشه. اون یکی دیگه کاملا طبیعی به نظر می‌رسه. شاید لباس هاش کمی غیرعادی به نظر بیاد، ولی این بزهکاری محسوب می‌شه، نه جنایت. وقتی آقای نک بلند می شه تا از نوع خودش به شاگرد دیگه ای خوش آمد بگه که وارد شده تا کنار ما قرار بگیره، همین بچه کاملا طبیعی به من می گه دوست داره این جا رو به آتش بکشه.

آخرین همراه ما اندی ایونزه. صبحانه ای که خورده م تبدیل به اسیدکلریدریک می شه. اون لبخندی به آقای نک می زنه و می شینه کنار من.

آقای نک: «سر حالی اندی؟»

اندی هیولا: «خیر قربان. یکی از همکاراتون فکر کرده دارم به دیگران زوم می گم. می تونید باور کنید؟»

آقای نک: «دیگه حرفی نباشه.»

دوباره شبیه خرگوش های کارتون ها شده م که تلاش می کنند بدون این که جایی برای پناه بردن داشته باشند جلو چشمای همه ادای پنهان شدن در بیارن. جوری می شینم انگار تخم مرغی گذاشته ن توی دهنم. هر حرکت، هر کلمه، به شکستن تخم مرغ منجر می شه و دنیا رو منفجر می کنه.

این کتاب با ۲۱۴ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۱۷۰ هزار ریال منتشر شده است.

نظر شما