در مورد رابطه دین و دموکراسی بسیار سخنها گفته شده و پژوهشهای متعددی انجام شده اما یکی از اولین کسانی که به شیوهای علمی و جامعهشناختی به آن پرداخته است الکسی دو توکویل(1) است که در این نوشته به بررسی اندیشههای وی خواهیم پرداخت. توکویل که در قرن نوزدهم و در کوران مبارزات انقلاب کبیر فرانسه میزیست؛تجربه زیستهاش، جامعه انقلابی و بحرانزده فرانسه بود. اوشاهد آن بود که مردم دربرابر دولت و دین میایستند و با آن به مخالفت میپردازند. آنها برای برقرای برابری و مساوات انقلاب کردهاند. انقلابی که سویه های ضد دینی داشته است.
توکویل معتقد است در جامعه فرانسه، سالها سیاست با مذهب و کلیسا گره خورده بود. پادشاهان حکومت میکردند و مردم فرمانبری. در این میان کلیسا که باید نقش مذهب با کارکرد انسجام بخشی به جامعه را ایفا میکرد، نقش مشروعیتدهی به حکومت را بازی میکرد و خود کشیشان سالها جزء حکمرانان بودند. به مرور حس دوری از حکومت مستبد و اشرافی که در بین مردم ریشه کرد، نفرت از کلیسا به عنوان سازمان تاییدکننده و اهرم کمکی حکومت را نیز پدید آورد.این تنفر نه از کلیسا،بلکه از احزاب متحد کلیسا بود،اما چون مردان دین این احزاب را شکل داده بودندجهت پیکان این تنفر به سمت کلیسا و مذهب رفت و همه خواهان حذف دین شدند. از اینرو جنبش آزادیخواهانه در فرانسه وجهی ضد دینی یافت.
توکویل، دین را همچون یک ضرورت مدنی میبیند و آن را نهاد واسطی بین امر سیاسی و امر اجتماعی میداند ومیگوید دین، سرچشمه اخلاق است.درست بر عکس مارکس و کنت که در چشماندازشان، دین جایگاهی ندارد.توکویل، رویای خودش را آشتی میان روحیه مذهبی و روحیه آزادی میداند و شرط این آشتی را در مفهوم قانون و در جدایی نهاد کلیسا و دولت میداند.
|
برخلاف آنچه که توکویل در فرانسه شاهد آن بود، وقتی او جهت انجام مطالعات خود به آمریکا میرود، با سرزمینی جدید و خاص و با مردمی مساواتطلب همراه با ایمانی مذهبی مواجه میشود. کشوری که پایه دموکراسی آنمبتنی بر دین است.این تفاوت در ذهن توکویل تناقضاتی ایجاد کرد؛ بنابراین این سوال در ذهنش ایجاد میشود که علت این تفاوت چیست؟
از نظر توکویل، «مقایسه منظم ابزار تبیین و توجیه است»(2). بنابراین درمهمترین اثرش، «دموکراسی در آمریکا»به مقایسه جامعه فرانسه و آمریکا میپردازد. او در این مقایسه تحلیلی، در پی پاسخگویی به سه سوال اساسی است.
1. چرا آمریکا جامعهای دموکرات لیبرال است؟
2. چطور میتوان آزادی و برابری را به سمت همزیستی رهنمون کرد؟
3. چرا فرانسه که خود شمع انقلابهای آزادیخواهانه را بر افروخته است، نتوانسته تبدیل به جامعهای دموکراتیک شود؟
همانطور که از نام کتاب توکویل پیداست، پروبلماتیک وی دموکراسی است. اندیشه کلیدی که الهامبخش تحلیل او است توسعه تدریجی مفهوم برابری و مساوات است و این جای خود را به تباین آریستوکراسی و دموکراسی میدهد که تباینی از مقوله نوع آرمانی است(3). توکویل به طور عام تعریف مشخص و دقیقی از دموکراسی ارائه نمیدهد. در اثر او، اساساً دموکراسی با معنای پایهای سیاسی و نوعی از قدرت و حکومت به کاربرده نمیشود، بلکه به عنوان نوعی جامعه و گونهای از ویژگی جامعه به کار برده میشود. ازنظر او،جامعه دموکراتیک ویژگیهایی دارد که عبارتند از: 1- برابری؛ 2-مشارکت همه در امور عمومی؛ 3- یک ساختار و دینامیسم اجتماعی که مانع از ایجاد یک قشر ممتاز و مسلط شود.
از نظر توکویل، «دموکراسی همانا برابر کردن شرایط است به گونهای که تمایزات ناشی از سلکها وطبقات در آن وجود ندارد. تمامی افراد اجتماع از لحاظاجتماعی برابرند و این برابری از لحاظ فکری نیست که امری محال است و برابری از لحاظ اقتصادی هم نیست که امری ناممکن است»(4).در مفهوم وی از دموکراسی،فکر برابری اجتماعی و فکر برابری سطوح زندگی وجود دارد.به این معنا که حکومت مساواتطلب حکومتی دموکراتیک است. اگر شرایط اجتماعی اعضای جامعه تفاوت ذاتی با یکدیگر نداشته باشد و با یکدیگر برابر باشد، حق حاکمیت در حکومت نیز در دست تمامی افراد جامعه خواهد بود و شرکت همگان در برگزیدن حاکمان و اعمال قدرت و اقتداربیانگر جامعهای دموکراتیک یا مساواتطلب است.چنین جامعهای با هدف رفاه بیشترین افراد جامعه قدم برمیدارد و این بیشترین رفاه،با فراوانی در نعمت و آرامش معنا میشود.
هرچند مساله اساسی توکویل دموکراسی است ولی معتقد است جامعه دموکراتیک در عین مفید بودن می تواند جامعه خطرناکی شود.زیرا که روحیه فردگرایانه و تمرکزگرایی وقدرت فزاینده دولت از ارکان جوامع دموکراتیک است. در این جامعه با رشد فردگرایی، افراد جامعه درگیر فردیت خود میشوند و مسئولیت های مدنی خود را فرموش می کنند . در نتیجه دموکراسی که می بایست در مشارکت عموم،ضمانت اجرایی یابد،باخطرظهور یک دولت مقتدر، دولتی که امور اجتماعی را خود به عهده میگیرد، روبرو می شود. در این صورت، دموکراسی خود مولد دیکتاتوری خواهد بود.
دیگر مفهومی که توکویل، در بسط دموکراسی به آن میپردازد، آزادی است. اندیشه وی، در تصور از آزادی برخواسته و تحت تاثیر از مونتسکیو(5) است. اما برخلاف مونتسکیو که نابرابری در شرایط اجتماعی را منشا آزادی میداند؛ بر این عقیده است که در جوامع نوین، بنیاد آزادی نمیتواند بر نابرابری باشد و باید آزادی را بر پایه واقعیت دموکراتیک برابری شرایط بنا کرد و به کمک نهادهایی دوام آن را تضمین کرد.
از نظر توکویل «نخستین عنصری که مفهوم آزادی را بهوجود میآورد نبود خودکامگی است»(6). نبود خودکامگی باید از طریق تقسیم قدرت در میان ارگانها و نهادهای مختلف و متعدد معنا یابد. درواقع، در بینش او، قدرت، بازدارنده قدرت است و باید ارگانها و نهادهای مختلفی وجود داشته باشد تا بتوانند متعادلکننده یکدیگر باشند. بنابراین مردم باید خود بر خود حکومت کنند.
به اعتقاد توکویل جوامع دموکراتیک به علت این که روحیه مساواتطلب دارند در معرض این خطر قرار دارند که آزادی را از دست دهند(7). به باور او منطق برابری و آزادی که هر دو در دموکراسی وجود دارند، پارادوکس دموکراسی بوده و با هم در تضادند. دموکراسی از یک طرف به افراد،آزادی میدهد و فردیت افراد را تقویت میکند.اما این فردگرایی به تقویت جاه طلبی های شخصی،سست شدن پیوندهای انسانی وسرباز زدن از تعهد اجتماعی می انجامد، در نتیجه افراد هر کدام به دنبال کار خود میروند و صحنه اجتماعی را خالی میگذارند.ازطرف دیگر اگر به جمع و برابری افراد توجه زیادی کند تنوع، تفاوت و تکثر در جامعه نادیده گرفته میشود.
آنچه اهمیت دارد و در مورد آمریکا میتوان گفت این است که مذهب در قوانین نفوذ نداشته و در جزئیات عقاید تاثیری ندارد. مذهب در آمریکا هدایت اخلاق را بر عهده دارد و از طریق نظم دادن به وضع خانوادهها، اساس مملکت را سامان داده است.توکویل معتقد است «در آمریکا نفوذ مذهب تنها بر روی اخلاق و عادات نیست. بلکه روح و روان افراد را نیز در قلمرو نفوذ خود قرار داده است.
|
به نظر او، در فرانسه تحول به سوی برابری و مساوات، شرایط بروز یک حکومت استبدادی را فراهم آورد اما در آمریکا سلسله عواملی موجب گشت که برابری و مساواتطلبی در برابر آزادی قرار نگیرد. به باور توکویل، اخلاق و عادات یا خلقیات مردم آمریکا یکی از عوامل اصلی است که بر ایجاد و دوام دموکراسی موثر بوده است. در دیدگاه وی، اخلاق و عادات «مجموعه نظریاتی است که در میان افراد یک ملت وجود دارد و به مجموعه عقایدی شمول مییابد که تشکیل دهنده عادات و خصوصیات اخلاقی آن ملت است»(8). بنابراین، او اخلاق و عادات یا خلقیات را به معنی، «کلیه حالات روحی و اخلاقی و عقلی یک قوم»(9)یا ملت بهکار میبرد.
به باور وی، خلقیات آمریکاییها را نوعی گرایش عاطفی به مذهب و یک جور پاکدینی مسیحی سختگیر و مسیحیتی دموکراتیک تشکیل میدهد که بر خلقیات مردم تاثیری بسیار نیرومند دارد. مسیحیتی که نهتنها در برابر دولت و سیاست قرار ندارد بلکه دین و نهادهای سیاسی کاملا هماهنگ هستند؛ زیرا روحیه مذهبی اثری تنظیمکننده بر عملکرد نهادها دارد. در واقع، توکویل از مذهب به عنوان عنصری از اخلاق و عادات مردم آمریکا یاد میکند که به عنوان یکی از مبانی سیاسی تلقی میشود و در دوام دموکراسی آمریکا نقشی موثر داشته است. او تاکید میکند که «در کنار هر مذهب یک نظر و مقصود سیاسی وجود دارد، که به طور ذاتی با آن همراه است»(10).
بنابراین،توکویل معتقد است برای غلبه بر این پارادوکس، باید نهادهای واسط را تقویت کنیم. برای اینکه دموکراسی به دیکتاتوری تبدیل نشود باید اهرمهایی بین دولت و قدرت حائل شوند. یعنی یک دولت-ملت تشکیل شود تا جامعه اداره شود. دراینجاست که توکویل، دین را همچون یک ضرورت مدنی میبیند و آن را نهاد واسطی بین امر سیاسی و امر اجتماعی میداند ومیگوید دین، سرچشمه اخلاق است.درست بر عکس مارکس و کنت که در چشماندازشان، دین جایگاهی ندارد.توکویل، رویای خودش را آشتی میان روحیه مذهبی و روحیه آزادی میداند و شرط این آشتی را در مفهوم قانون و در جدایی نهاد کلیسا و دولت میداند.
توکویل به دین همچون نهادی واسط(مثل دیگر نهادهای جامعه مدنی)مینگرد که نقش پیوند دهنده افراد فردیت یافته تحت لوای دموکراسی را ایفا کرده و از ایجاد دیکتاتوری جلوگیری میکند و آن را برای حفظ جمهوریت ضروری میداند.او به حقانیت مذاهب توجه نمیکند بلکه موضوع مورد توجه وی وجود مذهب به عنوان عاملی است که از ترس انسانی جلوگیری کرده و میتواند به عنوان نهادی مدنی به دموکراتیک بودن جامعه کمک کند.دین به صورت شکل خاصی از امید در دل وجود دارد. از نظر توکویل بیاعتقادی یک تصادف است ولی ایمان وضعیت همیشگی انسان است.
او استدلال میکند، قسمت اعظم از آمریکای انگلیسی زبان مردمی بودند که پس از آزاد شدن از قدرت و تسلط پاپ، قدرت مذهبی را نپذیرفتند. بدین ترتیب، نوعی مسیحیت که توکویل آن را مسیحیت دموکراتیک مینامد، با خود به همراه آوردند که زمینه مساعدی را برای استقرار حکومت دموکراتیک و جمهوریخواه فراهم کرد. مذهبی که در اصول با سیاست توافق داشت.او بر این باور است که مذهب کاتولیک دشمن غریزی دموکراسی نیست. بلکه این مذهب، بر مساوات و برابری تاکید دارد. «از نظر اصول مذهب، همه پیروان فرقه کاتولیک از نظر شخصیت انسانی با هم برابر هستند و در یک تراز قرار دارند. و از نظر فروع مذهب، فرایض دینی واحدی را به دانا و جاهل و خاص و عام و ثروتمند و فقیر تحمیل مینماید... فرقه کاتولیک خواهان است همه طبقات جامعه را همانطور که همه در مقابل پروردگار یکسان هستند، در یک ردیف و در یک محراب قرار دهد»(11).
رهبران مذهبی کاتولیک، نهتنها با نظریات دموکراتیک و جمهوریخواه مبارزه نکرده بلکه تلاش کردند تا این نظریهها را مشروع و مطابق اصول و آیین خویش جلوه دهند. کشیشهای کاتولیک، عالم ذهنی و معنوی را به دو بخش قسمت کردند. یک بخش از اصول را که وحیانی بوده را بدون بحث پذیرفته و بخش دیگر، سیاست است که بر این اعتقاد بودند که «خداوند بشر را در کشف حقایق آزاد و مختار کرده است»(12).
او بر این باور است که در آمریکا، نظریه مذهبی مخالف با اساس دموکراسی وجود ندارد و روحانیون دارای وحدت کلام هستند. عقاید و نظرها با قوانین هماهنگ هستند.روحانیون و کشیشهای آمریکایی، حتی آنهایی که به آزادی مذهب معتقد نیستند از آزادی مدنی جانبداری میکنند. آنان بر این باورند که باید خود را از جریانات سیاسی و طرفداری از جناح یا سیستم سیاسی معین به دور نگه دارند و در مناسبات افراد دخالت نکنند. آنچه اهمیت دارد و در مورد آمریکا میتوان گفت این است که مذهب در قوانین نفوذ نداشته و در جزئیات عقاید تاثیری ندارد. مذهب در آمریکا هدایت اخلاق را بر عهده دارد و از طریق نظم دادن به وضع خانواده ها، اساس مملکت را سامان داده است.توکویل معتقد است «در آمریکا نفوذ مذهب تنها بر روی اخلاق و عادات نیست. بلکه روح و روان افراد را نیز در قلمرو نفوذ خود قرار داده است (13).
توکویل شاهد آن است که در فرانسه، آزادی و مذهب در دو سوی متضاد در حرکت هستند اما در آمریکا این دو یعنی آزادی و مذهب منافاتی با یکدیگر نداشته و مشترکاً در قلمرو واحدی پیش میروند. علت این امر آن است که «سلطنت آرام مذهب در آمریکا به طور کلی ناشی از آن است که نهاد مذهب و نهاد حکومت از هم جدا هستند»(14). در آمریکا پورتینها که رابطه مستقیم فرد با خدا را توصیه میکردند، خود به خود فردگرایی را رواج دادند و این روحیه فردگرایی نیازی به این نمیدید که مذهب را در قالب سیاست درک کند.مذهب امری فردی و اجتماعی بود نه سیاسی.بنابراین از ابتدا مذهب اجتماعی بدون دخالت کلیسا در سیاسترواج داشت.از سوی دیگر حکومت آمریکا نوعی حکومت فدرالی بود که قوانین عام عرضه نمیکرد و قوانین بر حسب شرایط بود. یعنی قوانین اجتماعی بودند نه صرفا مذهبی.از این رو، اساساً برابری با مفهوم حقوق معنا مییافت نه برابری مذهبی.
در آمریکا کشیشها تعهد و خدمت مملکتی را بر عهده نمیگیرند و در دستگاه اداری آن کشیشی وجود ندارد. کشیشان از سیاست و از احزاب دوری میکنند. توکویل بر این باور است که «وقتی مذهب مبنای سلطه و حکومت خود را منحصراً بر اساس میل و علاقهای که به جاودانی شدن و ابدیتی استوار ساخت که در قلوب عموم افراد به طور یکسان وجود دارد، میتواند مورد توجه عموم افراد جهان قرار گیرد. ولی وقتی مذهب با حکومت متحد گردید به ناچار باید اصولی را قبول نماید که فقط درباره بعضی از ملتها می توان اعمال نمود. از اینروست که میتوان گفت وقتی مذهبی با حکومت اتحاد یافت درست است که قدرت خود را نسبت به عدهای شدیدتر مینماید، ولی دیگر باید از حکومت بر همه قطع امید کند. مادام که یک مذهب بر احساس و عواطفی تکیه دارد که تسلیبخش کلیه آلام و مصائب است، میتواند قلب بشر را تسخیر نماید. ولی وقتی با علایق دنیوی پیوند یافت گاهی مجبور به حمایت از متحدینی میشود که محرک او بیشتر از عشق و علاقه، مصلحتاندیشی است. و گاهی کسانی را رقیب و دشمن خود می شناسد و از خود میراند که در همان حال جنگ نیز بیشتر از همپیمان های او به او علاقه دارند»(15).
به نظر توکویل، «جامعه آمریکایی، جامعهای است که توانسته است روح مذهب را با روح آزادی تلفیق کند. به عقیده توکویل، اگر قرار باشد یگانه علتی که بقای آزادی در آمریکا را محتمل و آینده آزادی را در فرانسه ناپایدار میسازد، بجوییم، به این نتیجه خواهیم رسید که جامعه آمریکایی به سبب تلفیق روح مذهب با روح آزادی به حفظ آزادی توفیق یافته است و حال آن که در جامعه فرانسه، کلیسا با دموکراسی و مذهب با آزادی در مخالفت است و تمامی جامعه از این امر دچار نفاق»
|
از دیدگاه توکویل مشخصه اصلی جامعه آمریکا سازگاری دین و دموکراسی است. در حقیقت از نظر وی دموکراسی در جامعهای برقرار میشود که دین نه به صورت مستقیم بلکه به صورت غیرمستقیم و از طریق تاثیر بر اخلاقیات مردم در ایجاد دموکراسی موثر باشد.توکویل بر این باور است که قدرت مذهب در آمریکا از بسیاری از کشورها کمتر است اما از آنجایی که بر قدرت ذاتی خویش متکی است، نفوذ و ثبات آن بیش از هر کشور دیگری است.
به نظر توکویل، «جامعه آمریکایی، جامعهای است که توانسته است روح مذهب را با روح آزادی تلفیق کند. به عقیده توکویل، اگر قرار باشد یگانه علتی که بقای آزادی در آمریکا را محتمل و آینده آزادی را در فرانسه ناپایدار میسازد، بجوییم، به این نتیجه خواهیم رسید که جامعه آمریکایی به سبب تلفیق روح مذهب با روح آزادی به حفظ آزادی توفیق یافته است و حال آن که در جامعه فرانسه، کلیسا با دموکراسی و مذهب با آزادی در مخالفت است و تمامی جامعه از این امر دچار نفاق»(16).او اعتقاد دارد در فرانسه به علت وحدت مذهب و حکومت، افراد بی مذهب، مذهبیون را بیشتر از آن که دشمن مذهبی خود بدانند، آنان را دشمن سیاسی خود تصور میکنند و بیشتر از آن که مذهب را یک نظر و یا حتی تعصبی باطل بدانند، مرام حزبی می شناسند. نفرت این افراد نسبت به کشیش، نفرت نسبت به یک مذهبی و مرد خدا نیست بلکه نفرت نسبت به یک دوستِ حکومت است.
پی نوشت:
(1) Alexis de Tocqueville
(2) هوتر، ژاک کنن (1379) توکویل، ترجمه: بزرگ نادرزاد، تهران: نشر مرکز. ص: 72
(3) همان
(4) آرون، ریمون (1386). مراحل اساسی سیر اندیشه در جامعهشناسی، ترجه باقر پرهام، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی. ص: 254
(5) Montesquieu
(6) آرون، ریمون (1386). مراحل اساسی سیر اندیشه در جامعهشناسی، ترجه باقر پرهام، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی. ص: 254
(7) هوتر، ژاک کنن (1379) توکویل، ترجمه: بزرگ نادرزاد، تهران: نشر مرکز. ص: 76
(8) دو توکویل، الکسی (1383). تحلیل دموکراسی در آمریکا، ترجمه رحمتاله مقدم مراغهای، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی. ص: 400
(9) هوتر، ژاک کنن (1379) توکویل، ترجمه: بزرگ نادرزاد، تهران: نشر مرکز. ص: 77
(10) دو توکویل، الکسی (1383). تحلیل دموکراسی در آمریکا، ترجمه رحمتاله مقدم مراغهای، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی. ص: 401
(11) همان، ص: 401-402
(12) همان، ص: 403
(13) همان، ص: 406
(14) همان، ص: 411
(15) همان، ص: 414
(16) آرون، ریمون (1386). مراحل اساسی سیر اندیشه در جامعهشناسی، ترجه باقر پرهام، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی. ص: 263