شناسهٔ خبر: 33182 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

واقعیات و توهمات در کشورهای اسلامی

سلسله سخن در این موضوع تمامی نخواهد داشت؛ زیرا جهان اسلام بسیار بزرگ و مصائب مسلمانان از آن هم بزرگتر است. متاسفانه صفت عظیم و باشکوه دیگر به جهان و جوامع مسلمانان نمی‌برازد! تمدنی در کار نیست و دستاوردی قابل عرضه برای جهان معاصر فراهم نشده است. پس در آغاز راهی طولانی، کاری دشوار و حقایقی‌ اندوهبار هستیم که باید واقعیاتش را به‌درستی بشناسیم و هضم کنیم تا راهی برای مهار و مداوای آن یافته شود.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از روزنامه اطلاعات مسعود رضوی در یادداشتی نوشت:

آنچه در این یادداشت آمده و اگر خداوند توفیق فرماید در نوشته‌های بعد تکمیل خواهد شد، تلاش برای تغییر نگرش از شعارهای ناکارآمد به واقعیات و کوشش برای پذیرش ادبیاتی واقع‌گراتر برای توضیح مسائل پیرامونی است.

بیش از یک دهه است که رسانه‌های جهان هر روز در حال مخابرة رخدادهای جهان اسلام‌اند و طبعاً مسلمانان قهرمان اصلی فیلم‌های جنایی و اخبار مصیبت‌بار یا هولناکی هستند که موجب واکنشها و نظرات متفاوتی در میان مردم جهان می‌شود. در تازه‌ترین خبرها و تصاویر شبکه‌های رسانه‌ای در ماهواره‌ها، تعداد پرشماری از مسلمانان فقیر و مردمان فلک‌زدة برمه و بنگلادش، سوار بر کشتی‌های فرسوده دیده می‌شوند که در اقیانوسها سرگردانند. این بیچارگان نه در برزخ، که در دوزخ مصائب نژادی و بی‌عدالتی هولناک حاکمان کشورها و نظامات سیاسی فاسد و بی‌کفایت، قربانی فرقه‌گرایی و نژادپرستی همسایگان خود می‌شوند. در حقیقت گروههایی بدبخت، به نکبت‌زدگانی بدبخت‌تر از خود به چشم دشمنان آشتی‌ناپذیر می‌نگرند و حریصانه به نام دین یا بر اثر تحریکات بودائیان متعصب، مال و اموال و خانه و زمین ایشان را یغما کرده و هر که را بتوانند، می‌کشند و زیر شکنجه‌های هولناک، می‌سوزانند و هراس ایجاد می‌کنند.

قبلاً خبرهای مشابه از مهاجران لیبی و سومالی و نیز سوریه در آبهای مدیترانه، داستان مشابهی برای رسانه‌ها روایت می‌کرد. کمی بعد، به شرق آسیا معطوف شده و مهاجرانی از اندونزی و مالزی و بنگلادش که در میان آنها پاکستانی، افغان و حتی عراقی هم کم نبود، با هدف رسیدن به سواحل استرالیا، خود و خانواده‌شان را در معرض هولناک‌ترین خطرها قرار می‌داده و می‌دهند. مکانیسم ساده و غریب این ماجرا، چنان دردناک است که همگان می‌دانند؛ اما باورش هنوز دشوار است.

در آن سوی آبها، در استرالیا و اروپا، بهشتی از قانون و کار و وفور نعمت و درآمد ترسیم شده و فلک‌زده‌های مناطق بحران‌زاده، ابتدا همة دارایی و حاصل سالها کارِ مشقت‌بار را، همراه با مدارک هویتی خود و خانواده‌شان، در دستان قاچاقچیان انسان می‌گذارند تا به این بهشت قلابی برسند. مصادرة گذرنامه‌ها توسط قاچاقچیان و نداشتن مدارک کافی، آنها را به گروگان بدل می‌کند، بقیه دارایی‌شان را نیز از کف می‌دهند و بی‌چیز و بی‌هدف در تخته‌پاره‌های بزرگی زندانی می‌شوند تا شاید از اقیانوس بگذرند و به آرزوی دیرینه برسند! کشتی‌ها، ناگهان بدون ناخدا و خدمه، رها می‌شوند و هزارها نفر گرسنه و تشنه، می‌میرند یا در طوفانها غرق می‌شوند و گاه از این بندر به آن ساحل و از این سوی به آن طرفِ اقیانوس اخراج می‌شوند و هیچ‌کس طالب این همه بدبختی و نکبت ـ یکجا و کنسروشده ـ نیست.

کابوس هولناکی است اگر شبی در خواب، خود را در میان آنها ببینیم. حتی خواب و تعریف حقایق مربوط به این مردم بیچاره، مو بر اندام آدمی راست می‌کند و جراحتی به روح وارد می‌آورد که التیامش آسان نیست. اینها انسانند، خانواده دارند، مسلمانند و دیگر چه می‌توان به این تراژدی افزود؟ جز اینکه هیچ کس آنها را نمی‌پذیرد و به رسمیت نمی‌شناسد.

 

غفلت عمومی مسلمانان

مسلمانان، قدرت متعارف و نقش طبیعی خود را در جهان کنونی از دست داده‌اند، وگرنه چند راهب بودایی نمی‌توانستند مردم عامی، کم‌سواد، فقیر و جاهل را در کشور خانم آنگ‌‌سان‌سوچی تحریک کنند و به سادگی اقلیت مسلمانان را نابود سازند. این یک پاکسازی قومی و نژادی است بلاشک؛ و هیچ فرقی با مثلاً ماجرای ارامنه در عثمانی یا یهودیان در جنگ جهانی دوم یا کشتار رواندا یا نسل‌کشی بوسنی‌هرزگوین و امثال آنها ندارد؛ اما چرا جهان خاموش است و مسلمانان مسلوب‌الاختیار و دهان و دست بسته در مقابل این مصائب ایستاده‌اند و نه تنها واکنشی نشان نمی‌دهند، بلکه نمی‌توانند کاری انجام دهند؟ ماجرای غریبی است!

راهبان سرتراشیده، با رداهای بنفش و نارنجی، از عبادات و روزه‌های طولانی سکوت بازمی‌گردند و درس آرامش را از قول آموزگار بزرگشان، جناب بودا تکرار می‌کنند، و حتی گاهی جلوی پای خود را نیز جارو می‌کشند مبادا مورچه‌ها و حشرات کوچک زیرپایشان آسیب ببیند! اما ناگهان همین آدمها، از دستشان خون‌ همنوعان می‌چکد. چماق برداشته و کف بر لب آورده، مشغول تعقیب بچه کوچک یک خانواده مسلمان می‌شوند و با کشتن او شادی می‌کنند. سپس هلهله‌کنان به سوی خانه‌اش رفته، خانواده و خانه را یکجا می‌سوزانند و انگار گرداگرد آتش معبد ایستاده‌اند و از این فضاحت شادمانند و اظهار خرسندی می‌کنند!

 

بانوی صلح نوبل!

این رخدادها نشان می‌دهد که تفسیر ناصواب و غیرانسانی از ادیان، حتی عزلت‌گزین‌ترین و آرامترین مذاهب، تا چه حد فاجعه‌بار و مخاطره‌آمیز است. از آن بدتر، بانوی دارندة نشان صلح نوبل است که فریاد حقوق بشرش زمانی گوش فلک را پر کرده بود؛ اما در مورد این فاجعه و نفرت‌پراکنی و نژادگرایی و خشونتهای منتج از آن، نه تنها سکوت کرده، بلکه گاهی دست به توجیه هم می‌زند. راست گفته‌اند که در افتادن با حکومتها سهل است و آدمی را قهرمان می‌کند؛ اما رویارویی با خرافه‌ها و عقاید رایج، دشوار است و خاک مذلت بر سر آدم می‌پاشد!

ماجرای آنگ‌سان‌سوچی و هموطنان بیچاره‌اش، یعنی اقلیت مسلمانان، مصداق دقیق همین نظریه و قضیه است؛ کاریکاتوری از ژاندارک، کمدی صلح و حقوق بشر و تراژدی نسل‌کشی! واضح است اگر مسلمانان دچار چنین تفرقه و بحرانهای بزرگی نبودند، به راحتی می‌توانستند از این نوع فجایع جلوگیری نمایند و دولتهای ثروتمند با یک نهیب به حاکمان چکمه‌پوش برمه، یا تحریم نفتی و اقتصادی آن، به راحتی جلوی این ستمها و فجایع را می‌گرفتند؛ اما چشم‌انداز کشورهای اسلامی، خود به تنهایی یک فاجعه بسیار عظیم را به تصویر می‌کشد. ثروتهاشان نابود، جوانانشان تباه و عقاید و فرهنگشان معطوف و مصروف تکفیر و بغض و کین‌توزی‌های قرون وسطایی است.

 

تبارشناسی سلفی‌ها

برآمدن گروههای سلفی و تکفیری و گسترش بحرانهای عظیم اجتماعی در سراسر جهان اسلام، از شمال آفریقا تا شرق آسیا، تکان‌دهنده‌ترین واقعیت در روزگار ماست؛ اما این گروهها، برآیند طبیعی زندگی مسلمانان نبوده و نیستند. آنها زائده‌هایی برکشیده و تقویت‌شده توسط حاکمان قدرت غربی و صاحبان ثروت در قلب جهان اسلام هستند. سلف‌شناسی سلفیان و جستجو در تبارشان نشان می‌دهد که آنها از طریق نسل دوم و سوم «القاعده»، به «جهاد اسلامیِ» ظواهری و «اخوان‌المسلمین» از یک سو، و به وهابیت سیاسی و رادیکالیزه از طریق آموزه‌های متحجر در مدارس شمال پاکستان و محافل پراکندة دینی در آفریقای شرقی از سوی دیگر، و نیز جریانهای فرقه‌گرا و تکفیری شبه‌جزیزه، جریانهای شیعه‌ستیز و قومیت‌گرای نژادپرست که اسلام و عربیت را در هم آمیخته‌اند، در حاشیه‌ای بسیار کم‌شناخته، درهم تنیده‌اند.

 

حمایت غربیها و دستگاههای اطلاعاتی آمریکا و قدرتمندترین کشورهای اروپایی و پاکستان، حداقل در یک دوره بیست ساله در جنگ افغانستان با شوروی، همراه با سرمایه‌گذاری عظیم سعودی‌ها و شیخ‌نشین‌های خلیج فارس از مدارس و حوزه‌های سلفی در کشمیر، پاکستان، افغانستان، اندونزی، بنگلادش، مالزی، سریلانکا و حتی اقلیت‌های مسلمان تایلند و حوالی آن، نیز یکی دیگر از معماهای پنهان در سوابق این گروههاست که حیطه و حدود آن کاملاً پنهان و ناشناخته باقی مانده است.

 

سه جانب ویرانگر

بعدها این سرمایه‌گذاری در سه جانب ویرانگر به جان مردمان آسیا میانه ـ پس از رهایی از قیود کمونیسم شوروی ـ افتاده که عبارت است از:

۱ـ مدارس سلفی و آموزه‌های تبلیغات وهابی به نام اهل سنت و جماعت از طریق سعودی، کویت، امارات، بحرین و قطر، تبلیغات و سرمایه‌گذاری ترکیه با عطف به پان‌‌ترکیسم ـ از مغول و ازبک و قرقیز و آذری و ترک و … ـ‌ نیز استفاده از جاذبه‌های خلافت اسلامی تحت لوای ترکیه، و بالاخره تبلیغات داعش و سربازگیری برای جهاد و عملیات انتحاری و آموزشهای بی‌مرز و بی‌وطن در سوریه و عراق و لیبی و حتی کشورهای غربی….

با توجه به این چشم‌انداز وهمناک و بلکه هولناک، لازم است بهتر و بیشتر درباره تعادل شکنندة کشورمان در خاورمیانه و جهان کنونی بیندیشیم. باید بیشتر مراقب بود. چندین دام هولناک در مسیر ما کار گذاشته شده است:

اول «اسلام‌هراسی» است که با بزرگ‌نمایی و تفسیرهای ناصواب از اخبار مسلمانان، در رسانه‌های غربی پیگیری می‌شود. اساس این شیوه بر استقرای ناجوانمردانه‌ای استوار شده و متاسفانه خود مسلمانان بدان دامن می‌زنند. یک یا چند نفر در شهر یا کشوری غربی یا در اقلیمی اسلامی، دست به گروگان‌گیری یا جنایت می‌زنند؛ این امر که اوج آن در حمله به مجله فکاهی شارلی ابدو در پاریس رخ داد، مسلمانان را مردمانی بی‌انعطاف و اسلام را دینی معطوف به خشونت معرفی می‌کند که هیچ مرز و قاعده‌ای نمی‌تواند مهارشان کند. طبعاً این جریان، از طریق شبکه‌‌های جهانی خبری و اینترنت، بخش مهمی از مسلمانان با سواد و ساکن شهرهای بزرگ را نیز دچار تأثر می‌نماید. به‌تدریج تزلزل در عقاید و آشفتگی در موقعیت ذهنی و اعتقادی مخاطبان افزایش می‌یابد و سرانجام بر دامنه تضادها و اختلافات افزوده می‌شود.

دومین مسئله، «اسلام‌گریزی» و «اسلام‌ستیزی» است. نسلهای جوانتر مسلمانان تحت تأثیر تبلیغات مذکور از یک سو و واکنش به خشونت و نابسامانی در جوامع خود، به راههای گریز فکری و اعتقادی حتی افیونی متمایل می‌شوند! کیشهای وهمی و ساختگی، عرفانهای کاذب، نژادگرایی و میهن‌پرستی بی‌مهار و سرانجام گسترش مواد مخدر و تجارت آن در جهان اسلام، زنگهای خطر را به صدا درآورده است؛ اما در جانب دیگر همین تبلیغات اسلام‌هراسانه، در میان جوانان غربی و نسلهای تازه‌تر که ذهنهایی خالی و اطلاعاتی اندک از اسلام دارند، اسلام‌ستیزی را دامن می‌زند و گروههای شبه‌فاشیست و نئونازی و نظایر محافل کوکلاس‌کلان‌ها را پدید آورده و هر روز خبر تازه‌ای از جنایات این گروهها و تحرکات خطرناکشان منتشر می‌شود.

سومین و مهمترین مسئله، فرقه‌گرایی و تعمیق منازعات، از جنگهای سیاسی و انقلابی، به مخاصمات مذهبی و فرقه‌ای است. جنگ عظیم سنی و شیعه و یا عرب و عجم، درکنار حمله به قبطی‌ها در مصر، ایزدی‌ها در عراق، انفجار کلیساها و حمله به اقلیت‌های مذهبی و صوفیان و اسماعیلیان در پاکستان و بمب‌گذاری‌های فرقه‌ای در بغداد و امثال این نوع خبرها، کینه‌ها را به‌تدریج در میان خود مسلمانان به نقطه‌ای خواهد رساند که راه برگشت نخواهد داشت.

باری، سلسله سخن در این موضوع تمامی نخواهد داشت؛ زیرا جهان اسلام بسیار بزرگ و مصائب مسلمانان از آن هم بزرگتر است. متاسفانه صفت عظیم و باشکوه دیگر به جهان و جوامع مسلمانان نمی‌برازد! تمدنی در کار نیست و دستاوردی قابل عرضه برای جهان معاصر فراهم نشده است. پس در آغاز راهی طولانی، کاری دشوار و حقایقی‌ اندوهبار هستیم که باید واقعیاتش را به‌درستی بشناسیم و هضم کنیم تا راهی برای مهار و مداوای آن یافته شود.

راقم این سطور، به‌خوبی واقف است که ذکر کلیات و بیان اجمالی، چندان به کار نخواهد آمد و در غیاب مطالعات دقیق و راه‌حلهای عملی، هر مسئله‌ای مطرح کنیم، شعارهایی توخالی داده‌ایم و سخن‌فرسایی نموده‌ایم؛ اما حق مطلب این نیست، زیرا اقرار و إشراف بر حقایق، هنگامی که اغلب مؤمنان و معتقدان یا حتی قربانیان چشم بر واقعیات بسته‌اند، می‌تواند وجدانها را تکان دهد و برای ما مسلمانان، درک وضع موجود به صورت واقعی و دقیق، ضروری‌ترین و فوری‌ترین مرحله مداوا و بهبود است. به ادبیات صدر انقلاب بازمی‌گردم و می‌گویم: بازگشت به خویشتن خویش، چیزی جز درک این مصائب و چشم‌ گشودن بر این حقایق نمی‌تواند باشد و باید از خواب تغافل برخاست، از خواب گران، خواب گران، خواب گران…. والسلام

نظر شما