کل اخبار:5
- 
                    ۱۳۹۷-۱۰-۰۹ ۱۳:۲۰
                        
                    پرولتاریا و بوژوازی هر دو میخواهند مردم را به سوی خود بکشندآلن بدیو در تشریح تفاوت سوژه سیاسی و سوژه انقلابی میگوید: در کشاکش میان پرولتاریا و بوژوازی، هر طرف قضیه به دنبال کشاندن مردم به سوی خود هستند. اما مسئله اینجاست که پرولتاریا یک سوژه است و حامل تغییرات انقلابی، درحالی که بورژوازی فرآیند حفظ وضعیت است. پس میان این دو دوئلی سیاسی وجود ندارد، یک مکان وجود دارد و کشاکش و درگیری برای تغییر آن. 
- 
                    ۱۳۹۷-۰۲-۰۲ ۱۴:۴۰
                        
                    گفتوگوی علی کیافر با داریوش شایگان: شایگان ستایشگر بورژوازیشایگان: شما یک هویت اسلامی دارید، یک هویت مدرن هم بههرحال دارید. این هویت مدرن است که به شما اجازه میدهد بقیه هویتها را ارزیابی کنید و بسنجید. برای اینکه این کار را بکنید باید از بیرون خودتان را ببینید. 
- 
                        
                        
                             ۱۳۹۵-۰۴-۱۴ ۱۱:۱۶ ۱۳۹۵-۰۴-۱۴ ۱۱:۱۶مراد فرهادپور؛سه معنای دموکراسیاز دموکراسی به سهگونه میتوان سخن گفت: نخست، مفهوم عام و کلی دموکراسی از یونان باستان تا امروز.اما به غیر از این، دو معنای پیچیده دیگر هم دارد: مورد اول، به دموکراسی بورژوایی برمیگردد: ساختار قدرت و نظامی حکومتی که برای نگهداری و حفظ سلطه سرمایهداری به وجود آمد. معنای دوم به ریشهها و خاستگاههای دموکراسی بورژوایی در قرون ١٥ و ١٦ میلادی و دوران بحران نظام اجتماعی فئودالیسم در اروپای غربی و شکلگیری پدیده دولت مطلق (absolutist state، از قرون ١٤ و ١٥ بهبعد، با رشد روابط پولی و بحران فئودالیسم، تمرکز قدرت مبنای اصلی بازتولید جامعه فئودالی شد. 
- 
                    ۱۳۹۴-۱۰-۲۰ ۱۳:۴۵
                        
                    درباره انقلابی که جهان را واقعا جهانی کردبر اساس واقعیت تاریخی میتوان گفت جنگ داخلی انگلیس، انقلاب فرانسه و جنگ داخلی آمریکا تحولاتی خشونتآمیز و رادیکال در بستر روندی سیاسی بودند که با انقلاب بورژوایی، دموکراسی را ضرب کردند و سرانجام بعد از دو قرن و جنگهای جهانی به لیبرال- دموکراسی انجامید. 
- 
                        
                        
                             ۱۳۹۳-۱۲-۱۴ ۱۰:۴۵ ۱۳۹۳-۱۲-۱۴ ۱۰:۴۵گفتاری از مارکس در نقد فلسفه سیاسی کانت؛کانت و لیبرالیسم سیاسی«ارادهی خیر» کانت کاملاً در انطباق بود با فقدان قدرت و فلاکت و واپسماندگی بورژوازی آلمان که دلبستگیهای حقیر و ناچیز او هرگز نمیتوانست به منافع و دلبستگیهای مشترک ملی ارتقا یابد، طبقهای که همواره زیر سلطه و تحت استثمار طبقات بورژوازی سایر کشورها قرار داشت. این دلبستگیهای حقیر محلی از یک سو با محدودیتهای واقعی محلی و ایالتی بورژوازی آلمان و از سوی دیگر با تظاهر و ادعا به جهانشهری بودنِ آن مطابق بود.