شناسهٔ خبر: 63857 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

چرا هیچ کدام از شاگردان علامه شباهتی به او ندارند/ به مناسبت زادروز ابراهیمی دینانی

دینانی همواره خود را با صدا و هیاهو و جار و جنجال اهل فسفه و تفکر نشان می دهد و پیوسته طرف گفتگو را به ندانستن و جهل متهم می کند. او پیشاپیش دانایی و محق بودن اش را پیش فرض می گیرد و این هرچه باشد گفتگو نیست . چرا او یک بار هم " نمی دانم" را به زبان نمی آورد؟ در حالی که استادش طباطبایی بارها می گفته است: " نمی دانم". میراث بر سنت سقراطی در فسفه اسلامی، علامه طباطبایی است نه دینانی.

فرهنگ امروز/ محمد زارع شیرین کندی

استاد دکتر دینانی کتابهای خوبی در فلسفه اسلامی نوشته اند. " قواعد کلی فلسفی در فلسفه اسلامی " و " ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام " در زمره سودمندترین و خواندنی ترین آنهاست . یکی از ویژگی های آثار ایشان  رسایی و روانی و سادگی است . فلسفه اسلامی که در نوع خود نسبتا سنگین و دشوار و غامض است در آثار دینانی به سهولت به بیان آمده است و این حاکی از فهم درست و دقیق و احاطه او بر آن است . اما آن همه به این معنا نیست که همه کتابهای او پرمایه و پرمغز باشند. برخی آثارش ، مانند درخشش ابن رشد در فلسفه مشا، که در سال ۱۳۸۵ کتاب سال شد ، بنا به نظر محقق سرشناس ، استاد دکتر یحیی یثربی، آکنده از مطالب بی ربط و پراکنده است که چیزی درخور به خواننده نمی دهد . دینانی فلسفه را عمدتا از محضر علامه طباطبایی آموخته است  و همواره نسبت به ایشان حقگزار است.  بارها از ایشان شنیده ام که گفته است علامه طباطبایی آزاد اندیش ترین فیلسوفی است که من می شناسم .  علامه طباطبایی واقعا مردی آزاده و وارسته بوده است و  تفکر مستقل فلسفی را با هیچ چیز این دنیا معاوضه نمی کرده است. علامه فلسفه را به هیچ کس و به هیچ مرجع قدرتی نفروخت . اما شاگردان ایشان ، پس از انقلاب، کمترین شباهتی به ایشان نداشته اند . بیشتر شاگردان ایشان،  از جمله همین  دکتر دینانی،  به قدرت  و اقتدار آری گفتند و کمترین انتقاد و اعتراضی به وضع فلسفه اسلامی خادم و تابع  و مفلوک نکردند.  مردم علی الطاهر دینانی را اندیشمندی طرفدار عقل و منطق و گفتگو می شناسند و برخی ژورنالیست ها ی بی سواد نیز این رای و گمان را تقویت کرده اند. اما این ظاهر قضیه است.زیرا دینانی همواره خود را با صدا و هیاهو و جار و جنجال اهل فسفه و تفکر نشان می دهد و پیوسته طرف گفتگو را به ندانستن و جهل متهم می کند. او پیشاپیش دانایی و محق بودن اش را پیش فرض می گیرد و این هرچه باشد گفتگو نیست . چرا او یک بار هم " نمی دانم" را به زبان نمی آورد؟ در حالی که استادش طباطبایی بارها می گفته است: " نمی دانم". میراث بر سنت سقراطی در فسفه اسلامی، علامه طباطبایی است نه دینانی. دینانی اگر می گفت" نمی دانم"، نمی توانست در سیمای زیبا هر هفته در برنامه ای با یک سپاهی گفتگو کند و نمی توانست هر هفته مکررات بی حد وشمار را با آب و تاب فراوان و با ژست و لحن فیلسوفانه تکرار کند. در فردای یکی از روزهای سیاه و غمزده این دیار، دینانی را در قاب سیما دیدم که همان حرفهایش را بازگو می کرد. فکر می کردم او حداقل چند هفته ای به علامت اعتراص و به قصد همراهی با مردم در برنامه حاضر نمی شود. آری ، هیچ کدام از شاگردان علامه از جمله دینانی شباهتی به او ندارند و بیشتر شان نان به نرخ روز خورده و می خورند. اما یک کلمه نیز درباره درباره شاگردی و استاد :
 روز اول که مقطع کارشناسی ارشد را شروع کردم، دو درس با استاد دکتر دینانی داشتیم: فلسفه مشا و فلسفه اشراق. بعدها هم در مقطع دکتری یک درس با ایشان گذرانده ام. کلاسهایی  بسیار گرم و صمیمی و دوستانه و پرخاطره بودند. استاد یک جمله از اشارات یا حکمه الاشراق را می خواند و کتاب را می بست و مباحثه آزاد آغاز می شد، تا پایان کلاس. در طول یک ترم ، شاید، سه صفحه از حکمه الاشراق را هم نخواندیم و همه اش بحث و گفتگوی آزاد بود. در پایان ترم هم امتحانی می گرفتند و معمولا نمرات خوبی به دانشجویان می دادند. من ، به رغم انتقاداتی که به استادم دارم، او را بسیار دوست دارم زیرا همیشه سوالاتم را با متانت و بزرگواری پاسخ می دادند. زادروز شان  شادروز و مبارک باشد.            

نظر شما