شناسهٔ خبر: 63394 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

مترجم «ریتم تفکر» از اندیشه مرلوپونتی در هنر گفت؛ آنچه دیدارپذیر است از طریق «ریتم» با زمان اکنون پیوند می‌خورد

پریسا فتوحی گفت: مرلوپونتی «ریتم» را مفهومی نهفته در بنیاد تمامی هنرها و چه بسا در بنیاد هستی می‌داند. در واقع «ریتم» با نظریه‌ای که مرلوپونتی در مورد ناهمزمانی ارائه می‌دهد مطابقت دارد از این نظر که ریتم در بردارنده چیزی است که شنیده نمی‌شود.

آنچه دیدارپذیر است از طریق «ریتم» با زمان اکنون پیوند می‌خورد

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ موریس مرلو پونتی یک فیلسوف پدیدارشناس فرانسوی است که به گونه‌ای پدیدارشناسانه در آثار هنری و مفاهیم مرتبط با هنر تامل کرده است. او با تکیه بر پیشینه پدیدارشناسانه مباحث هنر به طور ویژه به مسئله ادراک و رابطه آن با هنر پرداخت و جایگاه هنر و اثر هنری را از نقطه نظر تازه‌تری و از طریق تاکید بر مفهوم در جهان بودن ارزیابی کرد. در خصوص این فیلسوف بزرگ و نظریات او آثار متعددی نگاشته شده است که از جمله آن می‌توان به کتاب «ریتم اندیشه: هنر، ادبیات و موسیقی پس از مرلو-پونتی» اثر جسیکا ویسکوس اشاره کرد.
 
این کتاب به بررسی اثر فیلسوف فرانسوی موریس مرلو-پونتی می‌پردازد. نویسنده با استفاده از اندیشه پونتی توسعه مفهوم «ریتم» به عنوان یک مفهوم فلسفی از هنر را تفسیر می‌کند. او با بهره از شعرهای استیفن مالارمه، نقاشی‌های پل سزان، نثر مارسل پروست و موسیقی کلود دبوسی و با اشاره به فلسفه پدیدارشناختی مرلوپونتی، تفسیرهای نوآورانه‌ای از برخی از آثار این هنرمندان ارائه می‌دهد و درخصوص فلسفه مرلو پونتی چشم‌انداز جدیدی ارائه می‌کند.

 


پریسا فتوحی
با مترجم کتاب «ریتم اندیشه: هنر، ادبیات و موسیقی پس از مرلو-پونتی»، پریسا فتوحی گفت‌وگویی انجام داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.
 
پیش از هر سؤال دیگر می‌خواهم از عنوان فرعی کتاب «ریتم تفکر»، « هنر، ادبیات و موسیقی پس از مرلوپونتی» شروع کنم، یعنی ویسکوس هنر و ادبیات و موسیقی را به قبل و بعد از مرلو تقسیم می‌کند؟ آیا تفاوت‌هایی در هنر قبل و بعد از پونتی دیده می‌شود؟
 مسلما نمی‌توان هنر، ادبیات و موسیقی را به دو دوره قبل و بعد از مرلوپونتی تقسیم کرد و ویسکوس نیز با برگزیدن این عنوان فرعی چنین هدفی را دنبال نکرده است، بلکه از نظر من، نویسنده با نگارش این کتاب به دعوت مرلوپونتی برای فراهم آوردن یک هستی‌شناسی غیر مستقیم از طریق پژوهش در مورد هنرها پاسخ می‌دهد: فراخوانی برای پژوهش فلسفی به منزله حالتی از بیان هنری. شاید منظور ویسکس بیشتر این بوده است که بعد از مرلوپونتی می‌توان با بررسی نقش سکوت در شعر مالارمه، عمق در نقاشی سزان، حافظه در رمان پروست و ریتم در موسیقی دبوسی، هدف از تجربه هنری را که نوعی ابزار بیان است  و روشن کردن ساختار وجود دانست. پروژه ویسکِس بیش از آنکه کند و کاو در مورد مفاهیمی از قبیل هنر، ادبیات و فلسفه باشد کشف ارتباط پنهان بین این دسته‌بندی‌های ظاهری از طریق فلسفه مرلوپونتی و دست یابی به بینشی است که این ارتباط پنهان می‌تواند به سوی کشف لایه‌های هستی‌شناسی فراهم آورد.
 
ماهیت هنر از دیدگاه مرلوپونتی چیست؟
از نظر مرلوپونتی هنر ارتباط با منشا وجود به معنای دقیق آفرینش است. او معتقد است وجود که خود نوعی بیان است، ما را به آفریدن دعوت می‌کند تا بتوانیم آن را تجربه کنیم و هنر نیز در واقع صورتی از بیان است که به سبک درآمده است. از نظر او آثار هنری بازتاب تقلای انسان و ادراک‌های او از جهان و زندگی هستند. البته با وجود تفسیرهای ژرفی که از هنر ارائه می‌دهد فلسفه هنر خاصی پیش نمی ‌نهد بلکه هنر در پژوهش‌های مرلوپونتی بیشتر در بسط پدیدارشناسی او نقش اساسی دارد. زیباسی‌شناسی مرلوپونتی و برداشت او از ماهیت هنر را می‌توان در بطن نظریه پدیدارشناسی ادراک او دنبال کرد.
 
آیا «ریتم تفکر» در پی نشان دادن نحوه صحیح فکر کردن و تماشای اشیا است و ویسکوس با بررسی دیدگاه مرلوپونتی در این خصوص، سعی در تغییر نگرش مخاطب دارد؟ یا صرفا بررسی دیدگاه این فیلسوف است؟
 قطعا هر متن فلسفی نوعی طرز نگرش جدید را ارائه می‌دهد ولی به نظر من «نشان دادن نحوه صحیح فکر کردن» ادعای بزرگی است و فکر نمی‌کنم خانم ویسکس نیز چنین ادعایی داشته باشد! او با نگارش این کتاب و مطرح کردن دیدگاه‌های مرلوپونتی شیوه تازه‌ای از دیدن را ارائه می‌دهد، اینکه آنچه می‌بینیم به شکل یک نمود محض در مقابل ما قرار نگرفته است بلکه بین ما و پدیده‌های دیدارپذیر حلقه اتصالی هست که از طریق آن به درک جهان قادر می‌شویم و این حلقه اتصال در واقع مفهوم لحم است که یکی از کلید واژه‌های فلسفه مرلوپونتی و به معنای خمیره مشترک ما با جهان است، و هم اینکه دیدن چیزها تنها درک شکل ظاهری آنها نیست بلکه درآمیختن با آنها و زیستن در آنهاست.
 


جسیکا ویسکوس
 
از مفهوم «ریتم» به عنوان یک مفهوم فلسفی از هنر یاد می‌شود و به گمانم نویسنده «ریتم تفکر»، جسیکا ویسکوس در این اثر با استفاده از اندیشه مرلوپونتی سعی در توسعه و تشریح این مفهوم فلسفی دارد.
مرلوپونتی «ریتم» را مفهومی نهفته در بنیاد تمامی هنرها و چه بسا در بنیاد هستی می‌داند. در واقع «ریتم» با نظریه‌ای که مرلوپونتی در مورد ناهمزمانی ارائه می‌دهد مطابقت دارد از این نظر که ریتم در بر دارنده چیزی است که شنیده نمی‌شود. همانگونه که ریتم نت‌های منفرد یک قطعه موسیقی را از درون به یکدیگر پیوند می‌دهد ، به منزله نوعی بازتاب میان رخدادهای حال، گذشته و آینده نیز عمل می‌کند. در تفکر مرلوپونتی از طریق ریتم آنچه دیدارپذیر است با زمان اکنون پیوند می‌خورد.
 
مفهوم «عمق» نیز در این کتاب بسیار پررنگ دیده می‌شود و نویسنده با تفسیرهای مختلفی که از موسیقی کلود دبوسی، شعر استفان مالارمه، نقاشی پل سزان و رمان مارسل پروست می‌کند سعی در تشریح این مفهوم دارد.
در مورد «عمق» باید گفت ویسکوس در پی تشریح  نظر مرلوپونتی در مورد عمق است به این معنا که عمق چیزی نیست که بتوان  به صورت فیزیکی به آن دست یافت و یا از زاویه‌های گوناگون به آن نگاه کرد، بلکه نوعی بزرگی و گستردگی فضاست که نه تنها امکان دیده شدن اشیا را فراهم می‌سازد بلکه سبب می‌شود که اشیا یک سمت ناپیدا داشته باشند و در واقع به علت وجود عمق است که این بخش ناپیدا جزئی از اجزای تشکیل دهنده اشیاء محسوب می‌شود؛ همانطور که در شعر مالارمه پیوندهای خاموش، پیوندهای مربوط به گذشته و یا پیوندهای شنیده نشده بین کلمات هنوز قابلیت بیانگری خود را حفظ کرده‌اند و سزان نیز همین جنبه از عمق یعنی سمت ناپیدای اشیاء را روی بوم نقاشی ارائه می‌دهد. از طرف دیگر او معتقد است که عمق نشانگر استقرار و جای‌گیری ما در جهان و جای‌گیری جهان در درون ما از طریق لحم است.
 
در مقدمه کتاب اشاره کردید که از دیدگاه مرلوپونتی اگر انگیزه همه هنرها یکی باشد گفت‌وگو در باره یک هنر به منزله صحبت از همه هنرهاست. یعنی این کتاب ادبیات، موسیقی و در کل همه هنرها را در ذات یکی می‌داند؟ ‌
 این بحث در پی وحدتی که مرلوپونتی میان تمامی شکل‌های هنر قائل است مطرح می‌شود که البته تنها نوعی رویکرد زیبایی‌شناختی نیست بلکه وحدتی نشات گرفته از موقعیت بنیادین بدن انسان در جهان است. او معتقد است هر هنرمند در هر دوره از تاریخ هنر مسیری را که قبلا توسط هنرمند دیگری گشوده شده بود دنبال می‌کند و این فرآیند را سبک عام می‌نامد. مرلوپونتی می‌گوید این سبک عام ریشه در مفهومی بنیادین دارد که همان سبک مشترک رفتار ادراکی انسان‌هاست که درواقع مبین این است که انگیزه و محرک پدید آمدن همه هنرها یکی است. البته از آنجا که هنر را تلاشی مستمر برای بیان می‌داند بین بیان دیداری و بیان زبانی تفاوت عمده‌ای قائل می‌شود، نه فقط از لحاظ ابزارهایی که در اختیار دارند بلکه از لحاظ نوع رابطه‌ای که با جهان برقرار می‌سازند.
 
ویسکوس در قسمتی از کتاب اشاره می‌کند که ما در جست‌وجوی جریان و روند اندیشه مرلوپونتی هستیم، یعنی پیش از آنکه بخواهد بداند پونتی به چه فکر می‌کرد در پی یافتن نحوه و چگونگی اندیشیدن او به موضوعات مختلف است؟ به نظر شما آیا برای یادگیری اندیشه‌های فلاسفه بهره گرفتن از این شیوه مفید است؟
 کاملا. اساسا مطالعه فلسفه در واقع تلاشی است در این جهت که بتوانیم بدون ارزش‌گذاری و صحیح و غلط پنداشتن یک طرز فکر شیوه‌های گوناگون اندیشیدن به یک موضوع را تمرین کنیم و بیاموزیم و این کتاب نیز همین هدف را دنبال می‌کند، به عنوان مثال نظریه «بدن‌مند» بودن ادراک را پیش می‌نهد و خواننده را وامی‌دارد تا از این منظر نیز به ادراک حسی انسان نسبت به جهان بیندیشد.
 


انتشارات ناهید کتاب «ریتم اندیشه: هنر، ادبیات و موسیقی پس از مرلو-پونتی» اثر جسیکا ویسکوس با ترجمه پریسا فتوحی را با تیراژ550 نسخه، در 274 صفحه و با قیمت 55000 تومان منتشر کرده است.

نظر شما