شناسهٔ خبر: 61942 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

چگونه سوسیالیسم کالا می‌شود؟/ نگاهی به فصل چهارم سریال «خانه اسکناس»

فرهنگ امروز/ احسان زیورعالم

زمانی که گروه اسپانیایی تولید سریال «La Casa de Papel» را آغاز می‌کرد، شاید هیچ‌گاه تصور آن را نداشت به یک پدیده جهانی بدل شود. پدیده‌ای که در آن بخش مهمی از جمعیت روی‌ زمین، با وجود شیوع ویروس کرونا، سر و دست می‌شکنند تا فصل چهارم سریال را ببینند. دریابند در نهایت پرفسور، لیسبون را از چنگ پلیس‌های فاشیست نجات می‌دهد یا آنکه نایروبی در آن وضع و حال، به زندگی بازمی‌گردد یا خیر. تا به جای کار در سایت نتفلیکس، پخش‌کننده سریال نمره 4.8 از 5 ثبت شده است و هرچند نتفلیکس آماری از تماشاگران سریال ارایه نداده است؛ اما بدون‌شک «خانه اسکناس» یکی از پرمخاطب‌ترین سریال‌های این کمپانی در سال 2020 خواهد بود.
سریال الکس پینا حالا به یک شمایل جهانی بدل شده است. در کشورهای مختلف در اعتراض به سیاست‌های دولتی معترضان با ماسک‌های دالی و پوشش قرمزرنگ در خیابان‌ها حاضر می‌شوند تا تصویری از سوسیالیسم امروزی را ارایه دهند. سوسیالیسمی که دیگر از دل کتاب‌ها و جزوه‌های فلسفی یا سخنرانی فلان اقتصاددان چپ درنمی‌آید؛ بلکه سوسیالیسمی را امروز شاهدیم که محصول رسانه است و از قضا این رسانه نماینده یک جریان راست‌گرا یا به عبارتی لیبرال است. در حالی که پرفسور و نیروهایش در فصل نخست و دوم با این اندیشه دست به چاپ اسکناس می‌زنند که نگرش لیبرال دولت در فقیرتر کردن مردم، برای ثروتمند کردن دایره خودی‌ها، جهان را به سمت نابرابری می‌برد؛ اما این نگاه سیاسی – و البته خام‌دستانه و عوام‌پسندانه – خود به انحراف از اصل ماجرا بدل می‌شود.
مخاطبان برای دیدن سریالی که گویی بخشی از وجودشان را آشکارا و در جذاب‌ترین شکل ممکن بیان می‌کنند، پول می‌پردازند؛ در حالی که این پرداخت مالی منجر به هیچ تغییری نمی‌شود. سیستم بانکی کماکان همان است و بدتر از همه آنکه در اقصا نقاط جهان حاکمان دست‌راستی بر اریکه قدرت تکیه می‌زنند. جریان سرمایه‌داری بیش از هر زمانی آهنگ رشدش افزایش یافته و کسی برای جریان‌های چپ‌گرا تره خرد نمی‌کند. حال چپ بدل به یک کالای جذاب شده است که در شبکه‌ای سایبری به فروش می‌رسد و صاحبان قدرت را برای ساختن پروژه‌های رویایی دیگر مهیا می‌کند. «خانه اسکناس» با آن سکانس‌های اعتراض مردم و پخش کردن پول در یکی از میادین مادرید بیش از آنکه دلالت بر یک مبارزه سیاسی – اقتصادی باشد، بیشتر شبیه به یک رویای هالیوودی است. انگار خدایگان بر سر مردم نظر کرده باران اسکناس می‌باراند تا شاید امشب آنان از قبل پول‌ها، رویایی شیرین‌تر از دیشب ببینند. در این میان از خودم می‌پرسم چرا این گروه مبارز چپ‌گرا، برای کشیدن نقشه‌های جذاب و دیدنی‌ خود همچون کارتل‌های کاپیتالیست زندگی می‌کنند؟ چرا آنان با رسیدن به رویای خود ناگهان همان چیزی را می‌سازند که علیه‌اش اقدام کرده‌اند؟ اگر ملاک مبارزه سرنگونی سرمایه‌داری است؛ پس چرا آنان خود را در آن تصور غرق می‌کنند؟ اگر هدف از مبارزه رسیدن به نوعی برابر اقتصادی است، پس چرا فقط اندکی از جامعه درگیر از این مرحمت منتفع می‌شوند؟
«خانه اسکناس» حالا یک کالاست. ماسک‌هایش، لباس‌هایش، شاید اسلحه‌هایش، حتی دیالوگ‌هایش تبدیل به کالا شده است و اندیشه چپ بیش از هر زمانی خود را درگیر وضعیتی می‌بیند که والتر بنیامین، تئودور آدورنو و ماکس هورکهایمر همواره هشدارش را می‌دادند؛ اینکه فرهنگ به صنعت سرگرمی‌سازی بدل شود که شده است.

روزنامه اعتماد

نظر شما