شناسهٔ خبر: 61852 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

دلیل این‌همه معارضه روشنفکرانه با سعدی چیست؟

چرا روشنفکرانی که در ظاهر آن همه حرمت، مثلا، برای فردوسی و خیّام و حافظ و حتّی مولوی قایل شده‌اند، این‌گونه در برابر سعدی صف‌آرایی کرده‌اند؟ یادداشت محمدرضا ترکی استاد ادبیات دانشگاه تهران را در این باره بخوانید.

دلیل این‌همه معارضه روشنفکرانه با سعدی چیست؟

فرهنگ امروز/ محمدرضا ترکی: سعدی که بی‌شک یکی از بزرگترین شاعران ایرانی است، همواره، از مشروطه به این سو، در معرض بی‌مهری نوگرایان و پیروان مذهب مدرنیت قرار داشته و فراوان بر او تاخته‌اند. هیچ شاعری در دوران اخیر این‌گونه مورد حمله و تعرض روشنفکران قرار نداشته است؛ تا جایی که در شرح جدال روشنفکران با سعدی کتاب‌ها پرداخته‌اند؛ مثل کتاب خوب جدال با سعدی در عصر تجدد از کامیار عابدی و ...
 
کار این تعارض به جایی رسیده که برخی از این حضرات رسما دشنام‌های زشت به سعدی داده و برخی نیز او را اصلا شاعر ندانسته و در پایه یک ناظم فروآورده‌اند. برخی از این مدّعیان ، عبارت «دروغی مصلحت‌آمیز به که راستی فتنه‌انگیز» سعدی را علت تباهی خُلق‌وخوی ما ایرانیان پنداشته و دروغگویی‌های ما را به گردن آموزش‌های سعدی گذاشته‌اند! و کسانی نیز عبارت «هرکه از مال وقف چیزی بدزدد قطعش لازم نیاید» را مروج حرامیگری و دزدی و اختلاس دانسته و شماری نیز سخنان سعدی را در وصف باده و ساده عله‌العلل رواج فسق‌وفجور و منکرات و انحرافات اخلاقی جورواجور شمرده‌اند. در میان فهرست بلند اتّهامات سعدی طرفداری از سرمایه‌داران است. کم نیستند کسانی که حکایت «جدال سعدی با مدّعی در معنی توانگری و درویشی» را که در باب هفتم گلستان آمده، دلیل وابستگی سعدی به سرمایه‌داران دانسته‌اند و جالب‌تر اینکه در میان این گروه هم مارکسیست‌های دوآتشه وجود دارند و هم طرفداران جامعه باز سرمایه‌داری و وجه مشترک همه این‌ها هم البتّه نفهمیدن متن و راه نبردن به مقصود سعدی و پیش‌داوری‌های ذهنی است!
 
دلیل این‌همه معارضه روشنفکرانه با سعدی چیست؟ چرا روشنفکرانی که در ظاهر آن همه حرمت، مثلاً، برای فردوسی و خیّام و حافظ و حتّی مولوی قایل شده‌اند، این‌گونه در برابر سعدی صف‌آرایی کرده‌اند؟
 
دلیل این همه تعارض را باید در این نکته جستجو کرد که سعدی سخنگوی بلیغ و صریح سنّت ایرانی است. او را با هیچ شعبده و ترفندی نمی‌توان به نفع اندیشه‌های مدرن مصادره به مطلوب کرد و شعر و سخن او را نمی‌توان به خدمت هیچ چیز جز سنّت ایرانی درآورد. او نه مثل فردوسی است که بتوان شعرش را پرچم ناسیونالیسم کرد و نه مثل خیّام که بتوان او را ملحدی دهری شمرد و نه مانند خاقانی شعری دشوار دارد که اغیار چیزی از آن درنیابند و از نزدیک شدن به ساحت آن پروا کنند و نه همچون مولوی است که سخنش ابعاد فلسفی داشته باشد و بتوان به صد ضرب و زور برای ترویج تفکّرات مختلف از اصول دیالکتیک مارکسیسم گرفته تا تاویلات مکتب پوپر از آن استفاده ابزاری کرد و نه سخن چندپهلویی مثل حافظ دارد که بتوان آن را، به شیوه برخی حتّی تفسیر ماتریالیستی کرد و هرجور شده آن را به خدمت گفتمان مدرن درآورد و...
 
سعدی سعدی است با همان شفّافیّت و وضوحی که در سخن او جاری است. او مثل همه انسان‌ها و شاعران خالی از اشتباه نیست، امّا زیبایی سخن او در حدی است که قرن هاست حاکمیت بلامنازع خود را ،علی‌رغم همه دشمنی‌ها و جدال‌های مدعیان، بر گستره زبان و ادب فارسی و سنت ایرانی حفظ کرده و خواهد کرد؛ چنان‌که خود سروده است:
هر کس به زمان خویشتن بود
من سعدی آخرالزّمانم!

ایبنا

نظر شما