شناسهٔ خبر: 59307 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

آیا بحران باعث پالایش صنعت نشر می‌شود؟

در مواجهه با بحران، واحدهای ضعیف‌تر پیش از همه آسیب می‌بینند و از گردونه حذف می‌شوند اما آیا این یک فرایند طبیعی است که موجب پالایش صنعت نشر، حذف ناشران وابسته و ماندگاری حرفه‌ای‌ها می‌شود؟

آیا بحران باعث پالایش صنعت نشر می‌شود؟

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ فعالان و کارشناسان نشر ایجاد عوامل مختلفی همچون گرانی کاغذ و سایر اقلام مصرفی در تولید کتاب طی یک‌سال اخیر، عواملی می‌دانند که اقتصاد نشر را با بحران مواجه کرده است؛ بحرانی که البته هنوز نتایج و اثرات آن در صنعت نشر به‌طور کامل خود را نشان نداده‌است.


با علی‌ حاجی‌تقی، مدیر انتشارات ارمغان طوبی؛ نیایش سرامی، مدیر انتشارات باد و امیر سمامی، مدیر انتشارات هنر پارینه در میزگرد مجازی «اقتصاد نشر در بحران» به بررسی شرایط موجود و اثرات تنش‌های اقتصادی در بازار کتاب به گفت‌وگو پرداختیم که بخش نخست آن را در ادامه می‌خوانید:


شرایط صنعت از یک‌سال پیش تحت تاثیر نوسانات ارزی و تورم در بازار مواد اولیه، با مشکلات متعدد مواجه شد؛ تا جایی که برخی شرایط موجود را بحران در اقتصاد نشر عنوان کردند. به عنوان نخستین سوال و برای ورود به بحث، به نظر شما تعبیر بحران در این حوزه، تعبیر درستی است؟
 
حاجی‌تقی: بحران واژه ناآشنایی با صنعت نشر نیست و این صنعت به‌خصوص در دو دهه اخیر با بحران‌های زیادی روبه‌رو بوده اما شرایط خاص اقتصادی کشور در حال حاضر، شرایطی است که هیچگاه تجربه نکرده‌ایم؛ بنابراین صنعت نشر هم متاثر از همین بحران اقتصادی است. رشد قیمت بیش از ۴۰۰ درصدی قیمت کاغذ در یک سال، سه برابر شدن قیمت زینک طی یک هفته، افزایش بهای بی‌سابقه خدمات چاپ و صحافی، چند برابر شدن قیمت کاغذ گلاسه، سلفون و... طی چند ماه، در کنار کاهش قدرت خرید مردم و خارج شدن تدریجی کتاب از سبد خرید خانوار و مسائلی دیگر چون تشدید احتکار و رانت خواری در اقلام مصرفی ناشران... می‌تواند دلیل خوبی برای درستی واژه «بحران» در صنعت نشر باشد.
 
سمامی: در تولید هر چیزی که موجب رکود و فاصله بین عرضه و تقاضا بشود، قطعا بحران محسوب می‌شود. مشکل در تهیه آسان مواد اولیه برای تولید؛ چه به‌دلیل موجود نبودن متریال در بازار و چه به‌خاطر گرانی، می‌تواند بحران باشد.
 
سرامی: این روزها نوک کوه یخی مشکلات صنعت نشر، گرانی کاغذ و زینک شده است و این‌ها بیشتر به چشم می‌آید اما تقلیل مسائل و مشکلات این صنعت صرفاٌ به مقوله‌ افزایش قیمت نهاده‌های تولید نادرست است. وقتی اقتصاد نشر را برمی‌رسیم، باید برهم‌کنش تمامی متغیرهای موثر بر کار نشر را درنظر داشته باشیم. واقعاً اگر قیمت نهاده‌های تولید از کاغذ و زینک و گلاسه نه به اندازه‌ امروز اما متناسب با متوسط نرخ رشد تورم در سال ۹۷ افزایش می‌یافت، می‌توانستیم اوضاع صنعت نشر را مطلوب گزارش کنیم؟ اگر عوامل موثر بر کسب و کار نشر را بررسیم، شاید وابستگی مطلق به مواد خام وارداتی، وزن کمتری در پدید آمدن وضع موجود داشته باشد. نبود سند چشم‌انداز و برنامه‌ کلان برای صنعت نشر، سیاست‌های حمایتی نادرست و توزیع غلط یارانه طی دهه‌های گذشته، سیاست‌های محدودکننده‌ نظارتی در عصر انقلاب دانایی، نپیوستن به معاهدات جهانی حقوق نشر، شبکه‌ نابسامان توزیع کتاب در گستره‌ جغرافیایی کشور و... را نباید در تحلیل‌ها از نظر دور داشت.
امروز صنعت نشر ایران گرفتار مشکلات ساختاری، پیچیده و چندوجهی بسیاری است؛ مشکلاتی که بسیارشان با کاربست تصمیم‌گیری‌ها و برنامه‌ریزی‌های نادرست طی چند دهه بروز یافته‌ و انباشته شده‌اند و حالا همایندی و هم‌افزایی‌شان این صنعت فرهنگی را تا مرز بحران پیش برده‌ است. البته واژه‌ بحران در تعریف خود معمولاً ناگهانی و غیرقابل پیش‌بینی است اما تمام نارسایی‌های موجود قابل پیش‌بینی بوده است و اصلاً هنر مدیریت در همین‌هاست. متاسفانه سوء مدیریت‌ها موجد اصلی وضع موجود است.
 
به نظر می‌رسد با وجود عوامل و مشکلاتی که به آن‌ها اشاره کردید، هنوز تاثیرات جدی شرایط موجود در پیکره نشر نمود نیافته؛ حالا یا به دلیل تکاپوهای نشر برای بقا یا به دلیل تمهیداتی نظیر توزیع کاغذ دولتی. آیا این مقاومت‌ها در درازمدت، اثربخش خواهند بود؟ و اگر نه؛ چه آینده‌ای را برای صنعت نشر متصور هستید؟
 
حاجی‌تقی: بله دقیقا همین‌گونه است و هنوز تاثیر جدی شرایط در نشر نمود نیافته. علت در چند چیز است: نخست اینکه ناشران  سعی می‌کنند با کاهش هزینه‌های دیگر از سویی و قبول کاهش سود از سوی دیگر، وضعیت خود را در بازار حفظ کنند تا ببینند اوضاع چگونه می‌شود. دوم اینکه، حرفه نشر از سویی درگیر حساب و کتاب اقتصادی است و از سویی حرفه‌ای فرهنگی است و قطعا ناشران به این بعد حرفه خود توجه دارند و سعی می‌کنند تمام فشار هزینه‌ها را روی دوش خواننده کتاب که اکثرا از اقشار فرهیخته با درآمد متوسط‌اند، نگذارند.
در این میان سیاست‌های یارانه‌ای تاثیراتی در مهار قیمت‌ها و امکان حیات برخی ناشران داشته، اما این سیاست‌ها در صورت تداوم با رخنه کردن جریان‌های رانت و بوروکراسی و سودجویی، مطمنا ضربه سختی به فعالیت ناشران حرفه‌ای خواهد زد؛ پس فقط می‌توان به صورت 

سرامی: امروز صنعت نشر ایران گرفتار مشکلات ساختاری، پیچیده و چندوجهی بسیاری است؛ مشکلاتی که بسیارشان با کاربست تصمیم‌گیری‌ها و برنامه‌ریزی‌های نادرست طی چند دهه بروز یافته‌ و انباشته شده‌اند و حالا همایندی و هم‌افزایی‌شان این صنعت فرهنگی را تا مرز بحران پیش برده‌ است

مسکن و موقت به آن نگاه کرد.
امید به بهبود شرایط وقتی می‌تواند وجود داشته باشد که وضع اقتصادی کشور بهبود یابد و با اوضاع فعلی سیاسی و اقتصادی کشور دور از دسترس است،؛پس قطعا می‌توان گفت اگر این اوضاع اصلاح نشود، در آینده کوتاه شاهد تعطیلی یا حداقلی شدن فعالیت ناشران زیادی خواهیم بود و قیمت کتاب هم رشد زیادی خواهد داشت.
 
سرامی: پیش‌تر هم اشاره کردم که همین حالا هم اوضاع درام نشر آشکار است. به شرط آنکه کل ماجرا را ببینیم؛ نه صرفا اثر افزایش ناگهانی قیمت کاغذ و... اگر اندیشه‌ مایکل پورتر، استراتژیست اقتصادی را بر صنعت نشر ایران منطبق کنیم، مزیت و قابلیت در این صنعت به این شرط که چهار عامل زیر در کنار هم قرار بگیرند و هم‌دیگر را تقویت کنند، خلق شدنی است: نخست؛ فاکتورهای تولید از جمله سازمان‌ها و نیروی حرفه‌ای در نشر، بهره‌وری و... که به گمانم در مجموع سمت و سوی کلی نشر ما از این حیث روبه‌رشد است. دوم؛ شرایط تقاضا و جمعیت کتاب‌خوان که اگر چه آمارها دلگرم‌کننده نیست اما شخصاً بنابر اطلاعاتی که دارم معتقدم الگوی زندگی و مصرف فرهنگی جامعه در یک چرخش آشکار به سمت مطالعه کتاب در حال تغییر است. سوم؛ صنایع پشتیبان همچون صنعت کاغذ که در این حوزه اوضاع قمردرعقرب است و چهارم؛ فاکتور بسیار مهم استراتژی‌های تدوین‌شده برای صنعت نشر که متولی اصلی‌اش وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است و به سیاست‌گذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌های دولت در حوزه کتاب بازمی‌گردد. اعتقاد دارم در این زمینه نیز برنامه‌ کلان راهبردی نداریم. به طور کلی بهبود در هر یک از فاکتورهای یاد شده بهبود کل صنعت نشر است و ضعف در هر یک، کلیت صنعت نشر را بیش از این تضعیف می‌کند.
 
سمامی: اگر شرایط تولید با توزیع همسان‌سازی نشود، توزیع کاغذ و زینک دولتی تنها به منزله یک مسکن برای تسکین کوتاه مدت کارآیی دارد. به‌نظر باید کار ریشه‌ای و زیربنایی انجام داد. متاسفانه صنعت نشر از دوناحیه دچار بحران است: نخست در مرحله پیش از تولید و دوم در مرحله توزیع. پیش از تولید، نبود هماهنگی و قوانینی که از چاپ و ترجمه تکراری آثارجلوگیری کند و در توزیع، شرایط نابسامان و سلیقه‌ای فروش، تخفیف، زمان دریافت چک و پرداخت‌های نقدی.
مدام می‌شنویم که حال صنعت نشر و بازار فروش خوب نیست؛ درحالی‌که از یک کتاب بیش از ۵۰ ترجمه وجود دارد و ناشران آن بارها موفق به چاپ مکرر آن شده‌اند. این موضوع به‌خوبی نشان می‌دهد که بازار نشر در هماهنگی و برنامه‌ریزی بیمار است. به‌نظر من چنانچه ایران نتواند عضو معاهده برن شود و قانون کپی‌ رایت را نپذیرد، این داستان برای آثار ترجمه‌ای تا همیشه ادامه خواهد داشت.
 
بخشی از مشکلاتی که به آن اشاره کردید، مشکلات همیشگی صنعت نشر ما بوده و هست. یعنی شما معتقدید تاثیراتی که این مشکلات در بحران اخیر، تشدید شده‌ است؟
 
سمامی: بله؛ قطعا همینطور است. تصور کنید کتاب دوستی موفق به چاپ مکرر می شود، سایر همکاران برای ترجمه همان کتاب اقدام می‌کنند و شما کمتر از شش ماه شاهد عرضه ۲۰ ترجمه جدید از آن کتاب خواهید بود. چند آسیب با این کار ایجاد می‌شود: از فروش کتاب اول کاسته می‌شود، ترجمه‌های دیگر شتابزده به بازار عرضه می‌شوند، شرایط فروش و توزیع را تغییر می‌کند و ناشر اول امکان شرایط گذاری برای فروش را از دست می‌دهد و مخاطب در مواجهه با کتاب سردرگم می‌شود که بالاخره کدام ترجمه را تهیه کند. مورد دیگر اینکه مخاطبان در مواجهه با تعدد چاپ یک کتاب توسط چند ناشر، به خرید آن ترغیب می‌شوند زیرا می‌خواهد بدانند آن کتاب چه ویژگی‌ دارد که چند ناشر آن را چاپ کرده است. مورد دیگر اینکه مخاطبان در مواجهه با تعدد چاپ یک کتاب توسط چند ناشر، به خرید آن ترغیب می‌شوند زیرا می‌خواهد بدانند آن کتاب چه ویژگی‌ دارد که چند ناشر آن را چاپ کرده است؛ بنابراین فروش کتاب تکراری تضمین می‌شود و همکاران به چاپ چنین کتاب‌هایی ترغیب می‌شوند. در چنین شرایطی، شاید تنها راه نجات وجود کپی رایت باشد. البته اینکه چرا ما به کپی رایت ورود نمی‌کنیم بحث دیگری است.
مثال دیگری را می‌آورم؛ توزیع‌کنندگان و نمایندگان فروش سایر محصولات وقتی از مراکز تولید درخواست خرید دارند، وجه نقد به حساب شرکت واریز و محصول را دریافت می‌کنند و گاهی به تعداد مورد نظر هم در اختیارشان قرار نمی‌گیرد. اگر شرکت محصول را دراختیار نمایندگان فروش قرار ندهد، از کجا تهیه خواهند کرد؟ حالا اگر شما کتابی را که ۵۰ ناشر چاپ می‌کنند به توزیع کننده ندهید، توزیع کننده از ناشر دیگری می‌گیرد و این یعنی ایجاد رقابت ناسالم در بازار و اقتصاد بیمار. در این شرایط، ناشر دوم برای گرفتن بازار فروش با شرایط سهل‌تر مقابل موزعان می‌نشیند. به اعتقاد من متولیان امر می‌توانند برای این مشکل راهکار بدهند تا مانند تمام ناشران فعال در دنیا که هیچ‌کس دیگری حق تولید و فروش کتاب‌های آن‌ها را نداشته باشد.
 
حاجی‌تقی: در مورد پیوستن ایران به معاهده برن نکته‌ای عرض کنم؛ پیوستن به یک معاهده پیش‌نیازها و ملاحظاتی را می‌طلبد. نبود ارتباط شفاف و مداوم بین ناشران و مراکز فرهنگی ایران و خارج کشور، نبود راهکار مناسب انتقال پول، تحریم‌ها، ناتوانایی در التزام ناشران ایرانی به حفظ تمام محتویات کتاب و بهای پایین کتاب در کشور... گوشه‌ای از موانع پیوستن به معاهده برن است.
 
چنانچه اشاره کردید در ایجاد بحران اخیر، معمولا عوامل موثر در تولید کتاب مورد نظر قرار می‌گیرد؛ در حالی که نباید از بخش فروش غافل ماند؛ بخشی که البته در تمام دوره‌ها دچار نقصان‌های شدید بوده است اما آیا باید افت فروش و کسادی بازار را هم به عوامل بحران‌زای بازار کتاب در یک سال اخیر اضافه کرد؟
 
سمامی: به‌هرحال افزایش قیمت کتاب و همچنین شرایط سخت اقتصادی که مردم با آن درگیرند، در فروش کتاب بی‌تاثیر نخواهد بود .از سوی دیگر مخاطب علاقه‌مند و فهیم تلاش می‌کند دست به انتخاب بهتر بزند و تنها نیازهای ضروری را تهیه کند. این امر بیشتر موجب ریزش مخاطب عام خواهد شد و کتاب از سبد عموم خانواده‌ها که به لحاظ اقتصادی در طبقات میانی جامعه قرار دارند، خارج می‌شود.
 
حاجی‌تقی: همانگونه که همکارم اشاره کرد، مشکلات اقتصادی 

حاجی‌تقی: بحران‌ها هنوز به طور جدی وارد بازار کتاب نشده و بیشتر ناشرها در صدد هضم این مشکلات در درون ساختار خود هستند اما با تداوم بحران، افزایش قیمت‌ها می‌تواند علل قبلی که اشکال در سیستم پخش کتاب و همچنین کمبود ویترین عرضه بود را تشدید کند

نشر به دو حوزه تولید و توزیع برمی‌گردد. مشکلات تولید مشخص است و اکثر راهکارها و مباحث به این سمت معطوف می‌شود اما مساله توزیع و برگشت سرمایه ناشر، هر چند مشکلات زیادی در این زمینه وجود دارد، کمتر مورد توجه بوده است. چند سال پیش حرکت‌های خوبی در این زمینه انجام شد که امید بود با تداوم و اصلاح ساختار از یارانه‌محوری به فرهنگ‌سازی، اتفاقات خوبی بیفتد اما مشکلات اقتصادی و بحران‌های موجود از سویی این برنامه‌ها را کم‌رنگ کرد و از سویی با افزایش قیمت کتاب، فشار بیشتر بر مصرف کننده وارد شد.
همانطور که قبلا اشاره شده، بحران‌ها هنوز به طور جدی وارد بازار کتاب نشده و بیشتر ناشرها در صدد هضم این مشکلات در درون ساختار خود هستند اما با تداوم بحران، افزایش قیمت‌ها می‌تواند علل قبلی که اشکال در سیستم پخش کتاب و همچنین کمبود ویترین عرضه بود را تشدید کند و مشکلات زیادی را پیش روی ناشران و موزعان قرار دهد.
 
سرامی: همان‌طور که اشاره کردید عقب‌ماندگی حوزه‌ توزیع و فروش کتاب در ایران تاریخی است و دولت‌ها در دهه‌های گذشته حمایت‌هایشان بیشتر بر حوزه‌ تولید متمرکز بوده تا مصرف. از سویی دیگر با بروز تحولات تکنولوژیکی، اجتماعی و اقتصادی، حضور خرده‌فروش و عمده‌فروش در زنجیره تأمین کالا کمرنگ شده است. جز این دو در شرایطی که به‌صورت پیوسته از ارزش پول ملی کاسته شده و به تبع آن قدرت خرید نیز کمتر شده است، افراد جامعه به کاهش هزینه‌ها روی می‌آورند پس سهم کالاهای فرهنگی که از جمله نیازهای اساسی فرد تلقی نمی‌شود در سبد هزینه‌های خانوار کمتر شده است. با همه‌ این‌ها که گفته شد، کتابفروشان و موزعان در چرخه نشر آسیب جدی‌تری دیده‌اند.
 
 
وقتی بحران و تنگنا آغاز می‌شود، واحدهای ضعیف‌تر پیش از همه آسیب می‌بینند و از گردونه حذف می‌شوند. عده‌ای این فرایند را، فرایندی طبیعی می‌دانند و آن را با این تعبیر که بازار خود را تنظیم و پالایش می‌کند تا حرفه‌ای‌ها بمانند، توجیه می‌کنند. نظر شما در این‌باره چیست؟
سرامی: برای این موضوع نمی‌توان نظری قطعی داد. من در پاسخ به این پرسش به غیرحرفه‌ای‌ها (سازمان‌های غیر بهره‌ور) که با کمک‌های دولتی سر پا هستند کاری ندارم. سازمان‌های بزرگ حرفه‌ای از یک سو هزینه‌های بالاتری دارند و از سوی دیگر به دلیل تولید انبوه‌تر و صرفه‌ مقیاس در تولید، حاشیه سود بالاتری دارند. در عوض سازمان‌های حرفه‌ای کوچک نشر هزینه‌های اداره‌ کمتری دارند اما به دلیل تولید در تیراژ پایین‌تر، حاشیه‌ سود کمتری برایشان متصوریم. پس نمی‌شود رای کلی صادر کرد.
در کل؛ در وضع موجود به‌دلیل آنکه بنیه اقتصادی نشر کمتر شده، پیش‌بینی می‌شود که سازمان‌های نشر بزرگ و کوچک در رسته‌های تولید، توزیع و فروش کتاب برای کاهش هزینه به تعدیل نیروی انسانی و کوچک کردن سازمان خود تن دهند. همین حالا هم این روند تعدیل نیرو در سازمان‌های بزرگ و تعطیلی سازمان‌های کوچکتر در حال وقوع است. این را هم بگویم که شواهد نشان از آن دارد که بازار کتاب ایران شکلی انحصاری به خود گرفته است؛ به این معنی که سهم بزرگی از بازار در دست تعداد کمی از ناشران بزرگ است.
 
سمامی: حرفه‌ای بودن، تعریف خاص خود را دارد. به ظن بنده این روزها حرفه‌ای ها آسیب بیشتری می‌بینند؛ زیرا ریسک می‌کنند و کتاب چاپ می‌کنند: هزینه ترجمه و آماده سازی می‌دهند، تولید و به بازار عرضه می‌کنند. آن‌وقت تا کتاب راه خود را پیدا می‌کند، ناشر دیگری از راه می‌رسد، مترجم اجیر می‌کند و غذای آماده را می‌خورد. آن‌ئقت ناشر حرفه‌ای مجبوراست برای کتاب دیگری این مسیر را مجددا طی کند  و همان داستان قبل تکرار می‌شود.
به‌نظر من اگر همه زوایای نشر آسیب‌شناسی نشود و آئین‌نامه‌ها، مرام نامه‌ها و قوانین تازه‌ای تدوین نشود، این آشفتگی به دلیل تنگنای اقتصادی هر روز بیشتر می شود. باید ناشران و متولیان اداری در کنار یکدیگر راهکارهای سلامتی را تدوین کنند.
 
حاجی‌تقی: این تعبیر درست نیست. پالایش بازار باید هوشمندانه و هدفمند باشد. مثالی میزنم؛ حذف سوبسید کاغذ در دهه هشتاد کاری مفید بود که می‌توانست با اقداماتی دیگر باعث این پالایش شود و برخی ناشران کوچک را تشویق به خروج سرمایه از نشر و ورود به حوزه‌های دیگر چون توزیع، کتابفروشی و یا حتی خداحافظی با این بازار کند. بحران، راهکاری نیست که بتوان از آن به عنوان ابزار اصلاح استفاده کرد؛ نه از لحاظ قوانین اقتصادی و نه اخلاقی. شما می‌توانید برای کنترل جمعیت یک کشور، فرهنگ‌سازی و اقدامات پیشگیرانه انجام دهید، اما اگر جنگ شد و شمار زیادی از مردم کشته شدند، می‌توانید آن ‌را راهکاری برای کاهش جمعیت کشور بدانید؟! مضاف بر اینکه امروزه در یک تعریف  اقتصادی درست، این تصور که در بحران واحدهای بزرگ می‌مانند و کوچک ها حذف می‌شوند منسوخ شده است. واحدهای کوچک به دلیل ساختار منعطف و کم هزینه می‌توانند خود را با تغییرات هماهنگ کنند اما واحدهای بزرگ به دلیل ساختار اداری پیچیده و پرهزینه، در برابر بحران آسیب پذیرترند. تعریف فوق را فقط می‌توان در یک اقتصاد ناسالم و به این شرح موثر خواند که واحدهای بزرگتر از رانت‌هایی استفاده می‌کنند که واحدهای کوچک به آن دسترسی ندارند، پس از گردونه خارج می‌شوند.
 
سمامی: گاهی در بحث‌ها و نشست‌های رسمی و حتی دوستانه عرض کرده‌ام؛ از بین هزاران دارنده پروانه نشر، چند ناشر فعال داریم و ناشران فعال چه تولید می‌کنند؟ بحران می‌تواند به یک‌دست شدن و سلامت نشر کمک کند؛ به این شرط که همدلی صنفی و تخصصی ایجاد شود؛ نه رقابت ناسالم. چه اشکالی دارد ریزش منطقی اتفاق بیفتد و مسیر واقعی نشر معلوم شود.
 
حاجی‌تقی: ریزش منطقی نمی‌تواند بر اثر بحران ایجاد شود. این موضوع باید با هدفمندی و برنامه‌ریزی همراه باشد. فرض کنید بحران واحدهای کوچک را هم از بین ببرد. آیا این راه حل، پالایش منطقی و کارآمد است؟
 
قطعا نمی توان بحران را، به عنوان راهکار و نسخه تجویز 

سمامی: حرفه‌ای بودن، تعریف خاص خود را دارد. به ظن بنده این روزها حرفه‌ای ها آسیب بیشتری می‌بینند؛ زیرا ریسک می‌کنند و کتاب چاپ می‌کنند

کرد. منظورم تبدیل شدن تهدید به فرصت است. بگذارید اینطور سوالم را تکرار کنم: این بحران می تواند در میان خرابی ها، دستِ کم یک گل برویاند؟
 
سمامی: ریزش از یک سو  و ورود  از سوی دیگر! ضمناً منظور من ریزش آن‌ها است که تاثیر گذار نیستند.
 
حاجی‌تقی: قطعاً هر تهدیدی و یا هر مشکلی می‌تواند به فرصت تبدیل شود؛ هرچند آسیب‌های خودش را نیز دارد. در این که این بحران در نشر می‌تواند با پالایش ناشران و خارج کردن ناشرهای ضعیف از دور به رشد بهتر ناشرهای قوی کمک کند، موافق نیستم. این اتفاق نخواهد افتاد و ناشرهای بزرگ هم از این قضیه آسیب خواهند دید اما این بحران می‌تواند تلنگری باشد برای برنامه‌ریزی؛ تا مشکلات اقتصادی حل شود و با کاهش از آسیب‌ها، دیگر دچار چنین بحران‌هایی نشود. به‌عبارت دیگر می‌شود تهدید را به فرصتی برای تفکر و بازبینی در قوانین مقررات و اقتصاد نشر و حذف رانت و سودجویی کرد.
 
سمامی: همیشه خلاقیت و نوآوری در تنگناها دیده شده‌اند. با گرانی صنعت چاپ، تولید انبوه جای خود را به تولید منطقی داد و دستگاه‌های جدید و کوچک چاپ، جایگزین ابر دستگاه‌ها شدند و این شاید همان مشکلی باشد که می‌گویید. به نظر من، ما در حال گذار هستیم و این گذار از صنعت سنتی چاپ به سمت چاپ مدرن، حتما عواقبی خواهد داشت و حتما هم حسن‌هایی به همراه دارد.
صنعت نشر هم مثل همه صنایع کوچک و بزرگ در کشور ما دچار مشکلاتی نظیر عدم برنامه‌ریزی دقیق و رانت و سوبسید و... است. راهکارهای خوب و سازنده کم نیست  و اجرای این راهکارها در کشور ما به‌خصوص، بسیار دشوار است و به همدلی بیشتری نیاز دارد.
 
درست است که در شکل‌گیری این بحران، عوامل خارج از حوزه نشر بیشترین نقش را داشته‌اند اما ناتوانی در مقابل شرایط سخت، خود عامل آسیب‌پذیری است. اگر صنعت نشر ما، صنعتی خودبسنده و مستقل بود که برای بقا، به سوبسید و حمایت‌های دولتی نیاز نداشت، قطعا در اداره کردن بحران، موفق‌تر عمل می‌کرد. با این حرف موافقید؟ در اینصورت، آیا صنعت نشر همچنان باید برای رهایی از مشکلات، چشم به دست دولت بدوزد؟
 
سرامی:  سیاست‌های نامتوازن حمایتی طی دهه‌های گذشته سبب توسعه‌نیافتگی نشر ایران و تضعیف روزبه‌روز اقتصاد آن شده است. طبق آمار انتشار یافته از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سال ۹۵ تعداد ناشران ایرانی به بیش از ۱۶هزار و ۴۶۱ عدد رسیده است. سیاست‌های ما برای حمایت از صنعت نشر منجر به افزایش تعداد واحدهای تولیدی شده است اما این نوع سیاست‌ها در گذشته سبب گلخانه‌ای شدن و وابستگی این صنعت به دولت شده است؛ به‌شکلی که امروزه صنعت نشر به‌خودی‌خود توانایی اداره‌ خویش را ندارد و متکی به حمایت و کمک بیرونی دولت‌ها است.
طبق تعاریف اولیه اقتصاد، سود اقتصادی از برهم خوردن تعادل در بازار پدید می‌آید. در اقتصادهای بزرگ و پیشرفته کارآفرینان‌اند که با ابداع و خلاقیت این تعادل را برای کوتاه مدت برهم می‌زنند و از این رهگذر منافعی برای خودشان و جامعه حاصل می‌شود. به این نظریه تخریب خلاق شومپیتری می‌گویند اما در اقتصادهای رانتی غیرمولدی چون اقتصاد ایران، کسب درآمد با نزدیکی به ارکان قدرت و ارتزاق از رانت‌های غیرمولد تضمین می‌شود. رشد اقتصادی صنعت نشر در سایه رقابت در آن پدید می‌آید و رقابت در بستر کسب و کار رانتی اگر نگوییم ناممکن، سخت است. عدم توزیع عادلانه ثروت، همواره فضای رانتی پدید آورده است. چه آن زمان که کاغذ یارانه‌ای میان ناشران تولید می‌شد و چه زمانی که سیاست‌های خرید کتاب از ناشران آثار مشخصی را نشانه می‌گرفت. از این رو مهمترین وظیفه دولت‌ها پدید آوردن بسترهای کسب و کار به شکلی است که هر شهروندی به فراخور دارایی، توانایی‌ و دانایی‌اش از آن بهره جوید. تضمین سلامت فعالیت اقتصادی با دولت‌هاست.
 
سمامی: در حال حاضر هم صنعت نشر درایران مستقل است. اختصاص ۱۰۰ یا ۲۰۰ بند کاغذ یا تعداد معدود زینک که نمی‌تواند ادعایی برای دولتی بودن این صنعت باشد؛ درحالی‌که کوچکترین ناشران سالانه نیاز به ۱۰۰۰ بند کاغذ دارند. این سوال شبیه به این است که پدری به فرزندش طی سال، دو عدد مرغ و اندکی مایحتاج زندگی بدهد و بعد مدعی شود که هزینه و مخارج زندگی‌ش را داده است.
 
حاجی‌تقی: قطعا همین‌گونه است و بنده هم عرض کردم که این بحران باید به فرصت تفکر در ساختار اقتصادی نشر مبدل شود. حمایت ها و سوبسیدهای دولتی اقتصاد نشر را فاسد و وابسته خواهد کرد؛ هرچند در مواردی و در کوتاه مدت چاره‌ساز است؛ همانگونه که در همه دنیا این اتفاقات میافتد.
درباره پایسخ همکار گرامی‌ام عرض می‌کنم که سوبسید و یا حمایت دولت تنها به چند بند کاغذ محدود نمی‌شود؛ دخالت دولت به منطور حمایت در نمایشگاه کتاب، کتاب سال، رویدادهای فرهنگی و کلا سیاست‌گذاری‌های نشر به بهانه حمایت، تماماً مولد رانت و ایجاد کننده اقتصاد سست و بدون پشتوانه فکری است. صنعت نشر باید در برنامه‌ریزی‌های آتی به سمت استقلال بیشتر حرکت کند اما به هر حال اوضاع سیاسی و اقتصادی کشور این صنعت را حتی در صورت استقلال کامل تحت تاثیر قرار می‌دهد.
 
سمامی: ما درکشورمان ردپای دولت را در تمامی موارد اقتصادی داریم. همان تعیین ارز ثابت برای واردات که غیرقابل انکار هم است. از سوی دیگر همین حمایت و برنامه‌ریزی رانت‌هایی را به‌وجود می آورد که از آن‌ها هم غافل نیستیم. بی شک حمایت دولت وجود دارد اما راهگشا و ریشه‌ای نیست. به نظر من هم نیاز به استقلال در صنعت نشر به وضوح دیده می‌شود و اینکه چه میزان می‌توانیم به این استقلال نزدیک شویم، بحث دیگری‌ است.

نظر شما