شناسهٔ خبر: 58752 - سرویس اندیشه
نسخه قابل چاپ

بازتابی کوتاه از شماره بیست و سوم نشریه فرهنگ امروز؛

شناخت مفهوم پوپولیسم

پوپولیسم پوپولیسم را نمی‌توان یک ایدئولوژی به حساب آورد، نه به مفهوم آگاهی کاذب مارکسی، نه یک دستگاه منسجم فکری و معرفتی که دارای هستی‌شناسی خاص خود است، بخشی از یک سیاست دیگر است و هنگامی نام امر سیاسی به خود می‌گیرد که مورد استفاده احزاب قرار گیرد. آن‌ها به دنبال اقلیت و یا فرودستانی می‌گردند تا با تحریک احساس هویتشان با ادعایی بتوانند وارد میدانشان کنند. در این خصیصه آن‌ها با اکثریت سر سازگاری ندارند. سیاستشان بر مبنای تحریک هویت تعریف می‌شود چون پیرو اقلیت هستند.

فرهنگ امروز/ امین محمد علیزاده:

با عرض ادب و احترام خدمت خوانندگان نشریه وزین فرهنگ امروز و کلیه عزیزانی که با انتشار این مطالب قصد طرح پرسش‌هایی را در این روزگار پرمشکل دارند تا شاید بتوان با اکسیر گفت‌وگو راه‌حلی برای آن‌ها پیدا کرد.

در شماره بیست‌وسوم مجله اشاره‌ای شده بود مبنی بر اینکه آیا عملکرد دکتر محمد مصدق را می‌توان از زاویۀ پوپولیستی بررسی کرد؛ یا به عبارتی صریح‌تر، از منظری کارکردگرایانه او یک پوپولیست بود؟

به قول والتر بنیامین پاسخ به سؤال‌هایی که مُد فکری روز هستند مشمول زمان می‌شود و روح آن زمان پاسخ را با خود می‌برد. بر آن شدم تا مدتی بگذرد شاید بتوانم فارغ از هرگونه انگیزۀ روان‌شناختی و صرفاً با دیدی معرفتی به موضوع نگاه کنم. در اینجا با متنی تاریخی روبه‌رو هستیم، به‌ناچار خوانشی صورت نخواهد گرفت؛ البته این نقطه قوت ماجراست چون به‌زعم استاینر در گفت‌وگو با رامین جهانبگلو «این متن نیست که مهم است، بلکه بازخوانش آن است که اهمیت دارد»؛ پدیده‌ای تاریخی با مشابهاتی امروزی و فراگیر آن‌چنان‌که دکتر ارنست گلنر هشدار می‌دهد: «شبحی دارد جهان را تسخیر می‌کند؛ پوپولیسم.»

مفاهیم علوم اجتماعی برخلاف علوم دقیقه‌ای چون فیزیک تعاریفشان سهل و ممتنع می‌نماید. آن‌ها با انسان و جوامع انسانی به‌عنوان امری نامتعین سروکار دارند. شاید حق با پایولی فیزیک‌دان بود، آن هنگام که نوبل فیزیک را برد این‌گونه گفت: «ما از جامعه‌شناسان خوشبخت‌تریم چون با نظامی روبه‌رو هستیم که قابل پیش‌بینی است.» او اصل طردی را بنیان گذاشت که می‌توانست رفتار الکترون‌ها را در داخل یک بسته پیش‌بینی کند. اما چقدر سخت است هنگامی که با انسانی مواجه می‌شوید که تحت شرایط مختلف رفتارهای گوناگونی از خود نشان می‌دهد؛ اما این جلوی تعریف آن‌ها را نمی‌گیرد. مدل‌سازی روش تحقیق صحیح، درک تاریخی مفاهیم و روش‌های دیگر که به‌تفصیل در کتب روش‌شناسی آمده می‌تواند راه‌گشا باشد، اما باید در نظر داشت این مفاهیم خود را بازتولید می‌کنند و در گذر زمان تطور می‌یابند؛ پس از سیر تاریخی آن‌ها نیز نباید غافل شد. در این گفتار از دو روش برای تعریف استفاده شده است: ۱- تعریف پوپولیسم بر بستر یک ایده یا ایدئولوژی. ۲- روش مقایسه‌ای.

پوپولیسم را نمی‌توان یک ایدئولوژی به حساب آورد، نه به مفهوم آگاهی کاذب مارکسی، نه یک دستگاه منسجم فکری و معرفتی که دارای هستی‌شناسی خاص خود است، بخشی از یک سیاست دیگر است و هنگامی نام امر سیاسی به خود می‌گیرد که مورد استفاده احزاب قرار گیرد. آن‌ها به دنبال اقلیت و یا فرودستانی می‌گردند تا با تحریک احساس هویتشان با ادعایی بتوانند وارد میدانشان کنند. در این خصیصه آن‌ها با اکثریت سر سازگاری ندارند. سیاستشان بر مبنای تحریک هویت تعریف می‌شود چون پیرو اقلیت هستند. نه می‌خواهند و نه می‌توانند به ارزش‌های بنیادین جامعه چندان توجهی داشته باشند. بیشتر از اینکه چه نیستند آگاهند تا چه هستند. با این سیاست تبدیل می‌شوند به محفلی برای جذب سرخوردگانی از نهادهای سیاسی دیگر، نه کسانی که به دنبال ایده و یا اندیشه‌ای در حرکتند و می‌دانند که چه می‌خواهند. آن‌ها خود را نمایندۀ راستین مردم می‌دانند.

«ما مردم هستیم، شما که هستید؟» این بخشی از سخنرانی رجب طیب اردوغان است، او خوب می‌داند که مخالفانش هم مردم ترکیه هستند؛ اما ادعایی که پوپولیست‌ها دارند رهبری صددرصدی جامعه است. آن‌ها در جست‌وجوی سؤال‌های بی‌جواب‌ماندۀ دموکراسی هستند و خود را مدعی دانستن جواب این سؤال‌ها می‌دانند، پس ردشان را باید در این نظام‌ها جست. به‌زعم ‌هانا آرنت : «داوری سیاسی توانایی ترسیم مرزهای درست تفکیک است: آن‌ها مدعی تعریف دقیق از مردم هستند. به جای تعریف مرزبندی سیاسی به تعریف دقیق مردم دست می‌زنند و اگر اقدامی مطابق با خواست آن‌ها نباشد چنین استدلال می‌کنند که در اقدام دولت نباید اخلال کرد چون مردم چنین خواسته‌اند. در چنین وضعیتی مشخص است که برخلاف دموکراسی، ارادۀ مردم از بالا به وجود می‌آید و اعمال می‌شود.

آن‌ها برخلاف آن چیزی که خود را به‌عنوان عمل‌گرا خطاب می‌کنند در عمل و نظر واکنشی عمل کرده و پیشرو نیستند و نمی‌توانند که دست بالا را بگیرند. روش دوم تعریف که در کنار اولی شاید بتواند ذهن خوانندگان عزیز را روشن کند روش مقایسه‌ای است با در کنار هم قرار دادن این دو روش و نتیجه‌گیری می‌توان کمی از فضای ابهام‌آلود فاصله گرفت.

شاید بتوان اولین پوپولیست‌ها را نارودنیکی‌های روس خواند که در آن زمان جامعۀ دهقانی روسیه را به‌عنوان الگویی ایدئال برای زندگی در جامعه معرفی می‌کرد. در اواخر قرن نوزدهم جنبش‌هایی در روسیه و آمریکا شکل گرفت. اگرچه پوپولیسم در اروپا و آمریکا با هم تفاوت دارد، اما در بیشتر موارد، مفاهیم و نوع نگاهشان یکی است: تلاش در جهت به دست آوردن دولت، کوشش در جهت ایجاد جمعیتی وفادار و گسترش فساد، ضدیت با نخبگان و به حاشیه راندن آن‌ها و سعی در تعریف دقیق مردم آن‌گونه که آن‌ها می‌خواهند؛ مردم راستین و خود را معادل مردم دانستن، این تقریباً در تمام آن‌ها مشترک است.

«چاوز خود مردم است»؛ «او آنچه وین هست را می‌گوید»؛ «او همانی را می‌خواهد که ما می‌خواهیم».

نمونه‌های آمریکای جنوبی، خوان پرون در آرژانتین و یا در کانادا جنبش اعتبار اجتماعی که در ابتدا فلسفه‌ای اقتصادی و مخالف نهادهای موجود بود که با نگرشی مذهبی به رهبری واعظی توانمند به نام ابرهارت در جریان رکود اقتصادی دهه ۱۹۳۰ توانست مجلس را به دست بگیرد و موفقیت‌های زیادی به دست آورد. در اروپا برلوسکونی و هایدر اتریشی موفق به تشکیل دولت شدند. نقاط مشترک این‌ها را فیلسوف بزرگ سیاسی ایزیا برلین استخراج و دسته‌بندی کرده که در کتاب پوپولیسم پل تاگارات با ترجمه استاد گران‌قدر حسن مرتضوی چنین آمده است:

۱- پایبندی به جماعت که موجب شکل‌گیری اندیشۀ ایجاد جامعه یک‌پارچه و منسجم می‌شود.

۲- غیرسیاسی بودن یا بی‌علاقگی به نهادهای سیاسی.

۳- طرف‌دار بازگشت مردم به شرایط طبیعی و خودجوش.

۴- گذشته‌نگر است: در صدد بازگرداندن ارزش‌های کهنه به جهان معاصر است.

۵- روی سخن آن با اکثریت است.

۶- در جوامعی پدیدار می‌شود که دستخوش مدرنیزاسیون هستند یا قرار است، بشوند.

این ۶ مورد را می‌توان خلاصۀ آنچه تاکنون گفتیم، دانست. اما همان‌طور که گفته شد، مفاهیم علوم انسانی در طول زمان خود را بازتولید می‌کنند، به اشکال مختلف ظاهر می‌شوند و صورتی نامتعین دارند. تلاش من بر این بود که بتوانم پرتویی بتابانم بر این واژه تا اگر قرار است بررسی‌ای صورت گیرد بر پایۀ دلیل و مدرک معرفت‌شناختی باشد نه انگیزه‌های روان‌شناختی. امید آن است که بتوانیم از قضاوت به تفکر پناه ببریم، چون قضاوت آدمیان سهل و تفکر در مورد رفتار تاریخ و گفتار آن‌ها سخت و رنج‌آور است؛ و چه کنیم انسان موجودی است رنج‌گریز.

(با تشکر، امین علیزاده)

منابع:

  1. پوپولیسم چیست، مولر؛ بابک واحدی.
  2. پوپولیسم، پل تاگارت؛ حسن مرتضوی.
  3. خرد در سیاست، عزت‌الله فولادوند.
  4. فرهنگ اندیشه انتقادی، پیام یزدانجو.

نظر شما