شناسهٔ خبر: 55846 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

ایرانی ها اسلام را به عنوان یک دین حکمی می‌شناختند

انشاءالله رحمتی گفت: علت استقبال و پذیرفتن اسلام از سوی ایرانی‌ها این بود که ایرانی ها اسلام را به عنوان یک دین حکمی و نه دین شریعتی صرف می شناختند.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ انشالله رحمتی، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی در جمع دانشجویان چهارمین دوره طرح ملی گفتمان نخبگان علوم انسانی در سخنانی با عنوان «سنت حکمی و زمانه ما» درباره معنای لغوی حکمت گفت: حکمت اصطلاحی تماما ایرانی و مابه ازایی در جهان امروز و سنت های آن حتی در بین ترکیه، مصر، لبنان و . . . ندارد زیرا معادل لاتین آن «تئو سوفیا» به معنای حکمت نظری و شاید در قرون وسطی چنین معنایی وجود داشته است.

رحمتی سپس به توضیح سنت حکمی در بین ایرانیان پرداخت و افزود: سنت ما به دو حوزه معقول و منقول که هر کدام نیز زیرشاخه هایی دارند تقسیم بندی می شود. کلام، عرفان، فلسفه مشا و فلسفه اشراق زیر شاخه های معقولات و ادبیات عرب، فقه، روایت و. . . زیرشاخه های منقولات هستند.

 عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد سپس به طبقه‌بندی سنت حکمی نزد ایرانیان  اشاره کرد  و گفت: رشته کلام، درواقع اولین بحث در جهان اسلام پیرامون کلام خداوند بوده و ابزار این دانش گفت و گو است. در علم کلام قدمی برای کشف حقیقت برداشته نمی شود و فقط می توانیم از حقیقت دفاع کنیم. فلسفه یک بحث آزاد در کشف حقیقت و موضوع فلسفه «وجود بما هو وجود» است. مسلمانان فقط دو نوع فلسفه یعنی مشا و اشراق را به رسمیت می شناختند. فلسفه مشاء ریشه در آراء ارسطو دارد و تنهای مبنای کشف حقیقت در فلسفه مشاء، برهان است. ابن سینا و سهروردی دو فیلسوف برجسته  فلسفه مشاء بودند.

وی افزود: در فلسفه اشراق یک منبع معرفتی در بیرون از «من» دقیقا بر خلاف «من» مدرن که خود بنیاد و سوبژکتیو است، وجود دارد. من در جهان مدرن جزئی و بنیاد معرفت است یعنی چیزی بیرون از من نیست.  در حالی که در نزد فیلسوفان ما معرفت حاصل اتصال عقل ما به عقل فعال است. فیلسوفان اشراق معتقد بودند که یافته های آنان حاصل مکاشفات بود و وجه تفاوت آنان با فیلسوفان جدید نیز در همین نکته است. فلسفه مشاء  فلسفه استدلالی و شبیه فلسفه های جدید است. جالب اینجاست که ابن رشد، فیلسوف مشائی بیشتر از همه سایر فیلسوفان مسلمان، در غرب رشد کرده  و بعضی نیز  معتقدند که که خاستگاه تمدن مدرن اندیشه های ابن رشد است.

 این پژوهشگر حوزه حکمت در ادامه جلسه  پیرامون عرفان نیز نکاتی را ذکر و عرفان را یکی از شاخه های معرفت در اسلام  و ابن عربی را کلید فهم عرفان دانست.  

وی در خاتمه جلسه خصوصیات حکمت شیعی و التفات ایرانی ها به این مقوله  را بیان کرد و گفت: حکمت شیعی فارغ از تعبد به شیعه است زیرا حکمت شیعی یک سری مفاهیم تعبدی نیستند و ما در حکمت شیعی  استدلال داریم. ضمن اینکه ائمه نیز ما نگاه حکمی به ایمان داشتند. ایرانی ها بهتر از دیگران دین حکمی را می فهمیدند زیرا ویژگی ایرانی ها این بود که با حکمت ارتباط بهتری برقرار می کردند البته به لحاظ تاریخی نیز نباید سنت توحیدی ایرانی ها را  از نظر دور داشت.  علت استقبال و پذیرفتن اسلام از سوی ایرانی ها این بود که ایرانی ها اسلام را به عنوان یک دین حکمی و نه دین شریعتی  صرف می شناختند.

گفتنی است، در این جلسه قرار بود «غلامرضا اعوانی» سخنرانی کند که به علت سفر علمی به خارج از کشور، سخنرانی خود را از طریق ویدئو ایراد کرد.

اعوانی گفت: راس علم، حکمت الهی است و در پرتو حکمت، علوم دیگر روح و اعتبار می گیرند. امروزه متاسفانه علوم را کمتر بصورت حکمت می شناسند. علوم حکمت و فلسفه بسیار انسان ساز است و انسان را موجودی الهی می کند این در حالی است که، علوم دیگر به ظاهر انسان توجه دارد و به حقیقت انسان کار ندارد. خداوند انسان را مظهر همه اسماء الهی قرار داده است. حکمت الهی این انسان را از جهل مطلق نجات می دهد. معرفه النفس و عرفان حکمت هستند.

وی افزود: در کشورهای اسلامی حوزه فلسفه اسلامی وجود ندارد و این فقط در ایران است. عظمت ایران این است که متفکرین زیادی داشته و فقط آن هایی که اهل حکمت بوده اند را نگه داشته و بقیه متفکرین و اندیشمندان،  طرفداران و شارحانی بیرون از ایران پیدا کردند. حکمت در پرتو وحی الهی و قرآنی پیدا شد به جهت تاکیدی که قرآن بر عقل دارد. باید اصول را گرفت و متناسب با زمانه ها و شرایط امروز به روز کرد. در این مسیر ما می توانیم از فلسفه غرب هم استفاده کنیم. علم جدید و دین در غرب از حکمت دور شده است.

اعوانی با بیان اینکه کسی که فلسفه می خواند باید، نگاه و افق باز داشته باشد، ادامه داد: قدما و حکمای ما علوم را یکجا می دیدند. موضوع علم درباره موجود است. نباید فقط و فقط در علوم خود ماند. هیچ چیزی بدون حکمت درست نمی شود. طبق نظر ابن سینا موضوع علم و مبادی علم در آن علم نمی گنجد..بنابراین یکی از وظایف علم الهی اثبات موضوع و مبادی علوم است. چرا حکمت موجب وحدت می شود؟ برای اینکه موضوع علم را از نظر وجودی و جایگاه آن را در مراتب وجود می شود روش آن ها را بررسی می کند و مبادی را بررسی و اثبات می کند. به لفظ حکمت در قرآن توجه کنید. اصلا اساس قرآن و همه کتب  حکمت است. حکمت فقط در زندگی شخصی نیست بلکه در تمام ابعاد زندگی انسان وجود ملموس دارد. حکمت در اخلاق و حکومت نیز بروز و ظهور می کرد. حکمت انتزاعی نیست و غایت آن حقیقت است. علوم انسانی ضعیف شده است. هر علمی در حوزه خودش بحث می کند.  اما علم الهی در پی شناخت علت کل و علت العلل است. انسان برای وجود مطلق آفریده شده است. انسان حامل بار امانت الهی اسما است. هر چه شما این علوم را بخوایند در ظواهر هستید. تمام این علوم باعث تشویش است. حکمت به انسان آرامش می دهد.

وی افزود: تصمیم گیران فرهنگ ما مهندس هستند و التفاتی به علوم انسانی ندارند. در حوزه قدیم متفکرین ذو ابعاد و دارای تخصص های گوناگون بودند.  اکنون علوم انسانی ضعیف شده است و باید از مدرسه شروع کنیم و روش تدریس فلسفه از دبستان و دبیرستان عوض شود. دانشگاه در دنیا و ایران جا افتاده است. بهترین دانشگاه های دنیا، دانشگاه‌هایی هستند که علوم انسانی قوی و جدی ای دارند. همه قوت دانشگاه های غرب متکی به رشته های علوم انسانی هستند. وضعیت برنامه‌ریزی برای دانشجویان علوم انسانی در ایران فاجعه است.

چهارمین دوره طرح ملی گفتمان نخبگان علوم انسانی با حمایت و نظارت دانشگاه باقرالعلوم(ع) دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم در قم در حال برگزاری است.

نظر شما