شناسهٔ خبر: 53918 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

تامس کلی درباره «شواهد» چه می‌گوید؟

نودمین مجلد دانشنامه فلسفه استنفورد با نام «شواهد» نوشته تامس کلی به ترجمه امیرحسین خداپرست از سوی انتشارات ققنوس منتشر شد.

تامس کلی درباره «شواهد» چه می‌گوید؟

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ دانشنامه فلسفه استنفورد دانشنامه‌ای رایگان و برخط است که از سوی دانشگاه استنفورد و از سال ۱۹۹۵ به سرپرستی دکتر ادوارد ن.زالتا آغاز به کار کرده است. انتشارات ققنوس که به ترجمه تدریجی مقالات این دانشنامه به زبان فارسی تحت سرپرستی مسعود علیا می‌پردازد، نودمین مجلد از این مجموعه با نام «شواهد» نوشته تامس کلی با ترجمه امیرحسین خداپرست منتشر شده است.
 
بسیاری از علاقه‌مندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیده‌اند و چه بسا از این مجموعه کم‌نظیر بهره هم برده‌ باشند. این مجموعه از مدخل‌های مناسبی برای ورود به گستره‌های متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که می‌خواهد برای اولین‌بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینه‌های راهگشایی که پیش ‌رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخل‌های مربوط به آن در این دانشنامه برود.

نگارش، تدوین و انتشار مدخل‌های دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی دکتر ادوارد. ن. زالتا افزون بر این‌که پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگی‌های درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی می‌آید که می‌خواهند در زمینه‌ای خاص پژوهش کنند.

ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقه‌مند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا انتشارات ققنوس با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی دکتر مسعود علیا و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه می‌کند و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند.

با توجه به ویژگی‌های دانشنامه فلسفه استنفورد شاید بی‌راه نباشد بگوییم برای کسی که می‌خواهد برای اولین‌بار با مسئله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود یا شناخت بهتری از آن حاصل کند، یکی از گزینه‌های مناسب این است که کار را با خواندن مدخل‌های مربوط به آن در این دانشنامه آغاز کند.

درباره مدخل «شواهد»

مفهوم شواهد هم در معرفت‌شناسی و هم در فلسفه علم مفهومی محوری است. البته «شاهد» اصطلاح فنیِ فیلسوفان نیست: فقط، یا حتی در درجه نخست، فیلسوفان نیستند که معمولا از شواهد حرف می‌زنند، بلکه وکلا و قضات، مورخان و دانشمندان، روزنامه‌نگاران و خبرنگارانِ محقق و نیز صاحبان مشاغل متعدد دیگر و مردم عادی در روند زندگی روزمره هم از شواهد سخن می‌گویند. بنابراین، به نظر می‌رسد مفهوم شواهد مبنای پیشانظری محکم‌تری نسبت به مفاهیم مختلف دیگری دارد که جایگاه محوریِ مشابهی در فلسفه دارند (مثلاً، آن را با اصطلاح نیمه‌فنیِ «توجیه معرفتی» نزد معرفت‌شناسان مقایسه کنید)

با این حال، وقتی تبیین‌های فلسفی درباره شواهد را با نحوه کاربردِ معمولِ این مفهوم در زمینه‌های غیرفلسفی مقایسه می‌کنیم، دیری نمی‌گذرد که تعارضی ظاهر می‌شود. نخست آن انواع اموری را در نظر آورید که غیرفیلسوفان حاضرند شاهد به حساب آورند. برای کارشناس پزشکی قانونی، شاهد می‌تواند اثر انگشتی روی اسلحه، چاقویی خون‌آلود یا لباسی آغشته به مایع منی باشد: شاهد اصولا آن نوع چیزی است که کسی می‌تواند آن را درون کیسه پلاستیک بگذارد و رویش بنویسد «مدرک الف». بنابراین، وکیل مدافع در محاکم جزایی می‌تواند این فرضیه را طرح کند که شاهدی که ظاهراً موکلس را مجرم نشان می‌دهد به دست ضابط قضاییِ فاسدی جاسازی شده است یا ممکن است امیدوار باشد که کارمند بی‌دقتی آن را به اشتباه آنجا گذشته باشد.

برای باستان‌شناس، شاهدی چیزی است از آن دست که می‌تواند آن را از زیر خاک بیروند بکشد و برای تجزیه و تحلیلِ بیشتر محتاطانه به آزمایشگاه بفرستد. به همین قیاس، برای مورخ شاهد ممکن است عبارت از اسنادی باشد که تاکنون نادیده گرفته شده‌اند و اخیراً در یک بایگانی یا در کتابخانه شخصی کسی کشف شده‌اند.

تأمل در باب نمونه‌هایی مثل این‌ها به صورت طبیعی نشان می‌دهد که شواهد اصولاً عبارت از اشیایی فیزیکی یا شاید اشیایی فیزیکی با وضع و شکل خاص‌اند، زیرا قاعدتا اشیای فیزیکی از آن دست اموری‌اند که می‌توان آن‌ها را در کیسه پلاستیک گذاشت، از زیر خاک بیرون کشید، به آزمایشگاه فرستاد یا در بین اموال شخصی‌ای یافت که اهمیت تاریخی دارند. این تصویر، هر قدر هم که طبیعی باشد، وفق دادنش با تبیین‌های غالب در تاریخ فلسفه درباره ماهیت شواهد دست‌کم تا حدی دشوار است.

به گفته مولف این اثر، راسل، بزرگ‌ترین تجربه‌گرای نیمه نخست قرن بیستم، شواهد را داده‌های حسی می‌دانست، یعنی فقرات ذهنیِ آگاهیِ فعلیِ فرد که او با آن‌ها آشنایی بی‌واسطه دارد. از این نظر، او درست در درون سنت تجربه‌گرایی کلاسیک قرار داشت. کواین، بزرگ‌ترین تجربه گرای نیمه دوم این قرن، در سراسر سیر فلسفی‌اش اعتقاد داشت که شواهد عبارت‌اند از تحریک گیرنده‌های حسیِ فرد. پوزیتیویست‌های منطقی بر آن بودند که احکام مشاهدتی یا «جمله پروتکل»، یعنی اموری زبانی که محتوایشان به شکل مناسبی مقید شده است، هر شاهدی را که برای نظریه علمیِ مفروضی وجود داشته باشد تأمین می‌کنند، ماهیت دقیق این قیود در درون خودِ این نست به مناقشه چشمگیری بدل شد. براساس مطالعه‌ای متأخر و تأثیرگذار، شواهدِ فرد عبارت از مجموع گزاره‌هایی است که می‌داند. براساس مطالعه‌ای دیگر، شواهد فرد منحصرا عبارت از حالت‌های ذهنیِ فعلی اوست (Conee & Feldman 2004).

تامس کلی معتقد است، در نظریه تأیید معاصر، روایتی غلاب از بیزگرایی، به وجهی طبیعی چنین تلقی می‌شود که شواهد فرد با باورهایی که او به آن‌ها یقین روان‌شناختی دارد یکی است. البته این حرف که می‌توان داده‌های حسی، تحریک‌های گیرنده حسی، گزاره‌های دانسته یا حالات ذهنیِ فعلیِ فرد را داخل کیسه پلاستیک گذاشت (یا از زیر خاک بیرون کشید یا به آزمایشگاه فرستاد یا...) دور از خرد است. به نظر می‌رسد، از منظر بسیاری از افکار و سخنان متعارف درباره شواهد، کثیری از نظریه‌پردازی‌های فلسفی درباره شواهد تجسم خلط مقوله‌ای واقعا عجیب و غریب‌اند.

علاوه بر این، قضیه صرفاً این نیست که تبیین‌هایی درباره شواهد که فیلسوفان آن‌ها را پیش کشیده‌اند تعارضی دست‌کم فی‌بادی النظر با بسیاری از چیزهایی دارند که خارج از قلمرو فلسفه درباره شواهد گفته و اندیشیده می‌شود. همان‌طور که حتی بررسی شتاب‌زده طرح شده در سطرهای پیشین هم روشن می‌کند، خود فیلسوفان نظریه‌هایی به نسبت دور از هم درباره چیستیِ آن اقسام اموری به دست داده‌اند که می‌توانند شایسته ایفای نقش شواهد باشند. چه چیزی می‌تواند چنین مغایرت‌هایی را توضیح دهد؟

یکی از امکان‌ها این است: هم در داخل قلمرو فلسفه و هم در خارج از آن، اغلب از مفهوم شواهد برای ایفای چند نقشِ متمایز بهره گرفته‌اند. گرچه برخی از این نقش‌ها مکمل‌اند، بقیه دست‌کم قدری با هم تعارض دارند. در واقع، چنان‌که خواهیم دید، اصلا معلوم نیست که چیز بتواند همه آن نقش‌های متنوعی را ایفا کند که در زمان‌های مختلف انتظار رفته است که شواهد آن‌ها را به جا آورند. بنابراین، نظریه‌های متفاوت درباره ماهیت شواهدی می‌توانند به‌طورطبیعی از تأکیدهای متفاوت‌ بر اقتضاهای مختلفی برآیند که بر این مفهوم بار می‌شود.

در آنچه در این مدخل می‌آید، تامس کلی نویسنده برخی از نقش‌های نظری مفهوم شواهد را بررسی می‌کند که انتظار رفته است این مفهوم آن‌ها را ایفا کند. همچنین، برخی نسبت‌ها بین این نقش‌ها بررسی خواهد شد.

مدخل «شواهد» نوشته تامس کلی به ترجمه امیرحسین خداپرست با شمارگان هزار و 100 نسخه در 104 صفحه به بهای 7 هزار تومان از سوی انتشارات ققنوس روانه بازار نشر شده است.

نظر شما