شناسهٔ خبر: 52292 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

خشک‌خشک؟ / نگاهی به جدیدترین نمایشگاه پیمان هوشمندزاده

در جامعه امروز به دلیل گسترش و پیشرفت روند استحمام در منازل، دیگر کمتر کسی برای انجام این کار به حمام‌های عمومی مورد اشاره در عکس‌ها مراجعه می‌کند، چه بسیار حمام‌هایی که بنای آنها پس از چندی متروکه‌بودن در تهران و شهرهای بزرگ تغییر کاربری داده‌اند.

فرهنگ امروز/ رضا جلالی:

«خشک...»، عنوان جدیدترین نمایشگاه عکس‌های پیمان هوشمندزاده تلنگری است به بخشی از حافظه شنیداری ایرانی‌ها؛ بخشی از شنیده‌هایی که این روزها در جوامع بزرگ‌تر به شکل کامل رو به فراموشی است. صدایی که سال‌ها پیش دالان‌ها و اتاقک‌های حمام بارها آن را در میان بخار آب گرم انعکاس می‌دادند و این روزها فقط می‌شود در شهرستان‌های کوچک انعکاس آن را بازشنوایی کرد.
مجموعه‌عکس‌های پیمان هوشمندزاده از چندین جهت قابل بررسی و تعمق است. لایه ابتدایی آن بی‌شک به رفتارشناسی و کنشگری عکاسان امروز و حتی خود هوشمندزاده بازمی‌گردد. این روزها گالری‌ها بیشتر ترجیح می‌دهند آثاری را به نمایش بگذارند- در حوزه عکاسی- که فروش آن تضمین‌شده است. ازاین‌رو، یا عکاسان صاحب‌نام را انتخاب می‌کنند  یا ترجیح می‌دهند آثاری را به نمایش بگذارند که کارکردی مناسب با بازار فروش‌شان را در اختیارشان قرار دهد. به‌همین‌جهت دیوار اغلب نمایشگاه‌های عکس شاهد نمایش عکس‌های به‌شدت تزیینی و بی‌خاصیت هستند که می‌توان این روزها واژه عکاس اینستایی را برای آنها انتخاب کرد. آثار که در گذر دست و گوشی همراه هر صاحب اثری از جایی ثبت شده و هیچ اندیشه یا فضای ذهنی آن را پشتیبانی نمی‌کند و ازهمین‌رو هیچ اثری هم بر مخاطب خود نمی‌گذارد. در این شکل از عکاسی صاحب اثر بیشتر به دنبال راهی برای نمایش‌دادن خود است، مخاطب نیز به جهت آنکه اثر مسئله ذهنی برایش تولید نمی‌کند و صرفا چشم‌نواز است، مشتری این آثار است. در مقایسه می‌شود تولیدکنندگان این حجم از تصاویر بی‌خاصیت که متأسفانه اغلب همراه با ادعاهای توخالی هنرمندانه نیز هست را در حد کارخانه‌های پفک‌سازی در نظر گرفت. کاش اثری هر چند ناچیز از عکاسان بزرگی همچون برادران کسراییان، نیکول فریدنی و دیگرانی که سال‌ها زحمت کشیده‌اند را می‌شد در این بی‌خاصیت‌نگاری به‌اصطلاح هنرمندان امروزی دید.
از سویی دیگر در اقدامی هماهنگ که ریشه در حمایت‌های بیرون از مرزهای ایران دارد و اعمال سلایق دم‌دستی، هر عکس و عکاسی که نشانی از زن در آثارش موجود است نسبت به دیگر عکاسان اجتماعی ارجحیت دارد. سال‌ها پیش گفتمانی را شنیدم از یک گالری‌دار معروف که عکاسی را توصیه می‌کرد تا در عکس‌هایش یک زن را به هر شکلی بگنجاند حال یا در پوشش سنتی  یا بر فرشی تا بتواند برای او نمایشگاه بگذارد و در خارج از ایران آثار او را به فروش برساند. درمجموع عکاسی اجتماعی ایران این روزها حال‌وروز چندان مناسبی ندارد و آنچنان که باید مورد توجه قرار نمی‌گیرد. حتی استادان عکاسی نیز این روزها تمایلی به ساختن بن‌مایه‌های فکری عکاسان جوان ندارند در همین لحظه‌های زمانی است که اهمیت استادانی همچون زنده‌یاد بهمن جلالی رخ می‌نماید؛ استادی که پس از خود عکاسان قابل‌توجهی را باقی گذاشت که پیمان هوشمندزاده یکی از آنهاست. روشمندی آموزش جلالی به شیوه‌ای بود که بن‌مایه فکری و ذهنی برای عکاسان و شاگردان بااستعداد خود ایجاد کرده و به هیچ‌وجه قصد نداشت که خود را در عکاسی بازتولید کند. هوشمندزاده در چنین اتمسفر ذهنی پرورش یافت و در طول عکاسی خود بارها ثابت کرده است که عکاسی اجتماعی را می‌شود هر لحظه از زاویه جدیدی مورد بررسی قرار داد.
هوشمندزاده پس از نمایش چندین مجموعه که بیشتر وامدار عکاسی هنری یا آنچه این روزها با واژه هنر شناخته می‌شود و محک می‌خورد، بخشی از عکس‌های مستند خود را که عکاسی از فضای حمام است، به نمایش گذاشته؛ عکس‌هایی مستند که روایتی از اتفاقی رو به فراموشی است. آثار هوشمندزاده در این نمایشگاه دارای چندین نکته حائزاهمیت در عکاسی مستند است. او در بخشی از آثارش معماری حمام‌ها را به نمایش گذاشته است؛ اتفاقی که مخاطب همین حمام‌ها نیز شاید کمتر به آن توجه کرده‌اند. در بخشی دیگر روابط انسانی مورد توجه عکاس قرار می‌گیرد. این روابط از دیدن آشنایی در حمام تا شست‌وشوی گروهی و مشت‌ومال دلاک‌ها را دربر می‌گیرد و درنهایت فضاهای تنهایی نیز در این آثار رخ می‌نمایند. جالب آنکه در بخشی از آثار عکاس متناسب با اتفاق حضور خود را به شکل کامل از عکس حذف می‌کند و اجازه می‌دهد تا مخاطب به شکلی کاملا بی‌واسطه با فضا درگیر شود.
توجه کنید به عکسی که گروهی را در حال حمام‌کردن نشان می‌دهد که بی‌توجه به حضور عکاس مشغول کار خود هستند. در جایی دیگر عکاس سعی می‌کند علاوه بر ثبت لحظه تا حدی حضور خود را به مخاطب منتقل کند و در جایی دیگر که شخصیت‌های درون عکس مستقیم به دوربین خیره شده‌اند حضور عکاس به تمامی مشهود است. شاید در بیان هوشمندزاده چندین زاویه دید و روش را برای ارتباط با سوژه انتخاب کرده باشد اما درهم‌تنیدگی هماهنگ این روش‌های متفاوت در کنار ارائه متفاوت عکس‌ها به‌لحاظ ابعاد باعث شده تا یک هماهنگی چشم‌نواز پیش‌ِروی مخاطب قرار گیرد. این حضور پیدا و پنهان آن هم به شکلی که باعث گسستگی ذهنی مخاطب نشود یکی از نکات حائزاهمیت و قوت آثار مستند اجتماعی است. گاه در بعضی مجموعه‌ها عکاس با استفاده از تکنیک‌های مختلف عکاسی آنچنان حضور خود را به رخ مخاطب می‌کشد که اجازه برقراری ارتباط او با فضا را مختل کرده و ذهن مخاطب را آشفته می‌کند.
هرچند در عکس‌هایی اندک ما چهره‌ای از یک کودک را می‌بینیم اما در اغلب آثار شکل ارائه تصویر از بدن‌های پیر و فرتوت  یا سرهای بدون مو و بدن‌های خالکوبی‌شده و به‌تصویرکشیدن عضله‌های شل و آویزان نشانی از اضمحلال شخصیت‌ها و فضا دارد.   به‌تصویرکشیدن این بدن‌های فرتوت که شبیه کیسه‌هایی هستند از جنس پوشت که با مشتی استخوان و چربی پر شده‌اند شاید در لایه نخست برای مخاطب قابل درک نباشد، اما پس از چند لحظه تأمل از میان عکس‌ها بیرون می‌آیند و ذهن مخاطب را به چالش می‌کشند؛ روایت نابودی‌ای که از بدن‌ها شروع می‌شود و درنهایت میان بخار و وهم فضای حمام‌ها بر جان دیوارها می‌نشیند. یکی از بارزترین عکس‌ها عکس پیرمردی است که از دوربین روی برگرداننده و نوری از بالا بدن او را مسیح‌وار روشن کرده است، بدنی فرتوت و برهم‌ریخته، پوستی آویزان و شانه‌هایی آویزان،  یا عکس دیگری که یک پیرمرد را در حال ‌کشیدن سیگار نشان می‌دهد و درنهایت عکسی که از بالا گرفته شده و سر بدون موی سوژه را بزرگ‌تر از اندام ناموزونش به رخ مخاطب می‌کشد.
جالب آنکه این مجموعه  طی سال‌ها عکاسی شده و همچنان عکاسی آن ادامه دارد اما مخاطب به هیچ‌وجه احساس نمی‌کند که فضای هویتی حمام‌ها با یکدیگر تفاوت دارند و به‌نظر می‌رسد  همه این عکس‌ها در یک حمام گرفته شده درحالی‌که چنین نیست و این خود یکی دیگر از نکات جالب توجه این مجموعه است. از سویی دیگر هرچند عکاس می‌توانست با ارائه عکس‌ها به شکل سیاه و سفید و حذف رنگ روند اضمحلال را بیشتر به رخ مخاطب بکشد، اما پرهیز هوشمندانه صاحب اثر از چنین انتخابی و استفاده از رنگ که به دلیل فضای عکاسی بیشتر متمایل به غلبه زرد و بهره‌گیری از رنگ قرمز لنگ است - که خود یکی دیگر از خط‌های پیوندی مجموعه است – باعث به‌وجودآمدن فضایی تأمل‌برانگیز شده است. در کنار این اتفاق استفاده به‌اندازه از نور موجود در فضای حمام‌ها به این روند توانی مضاعف بخشیده است. مجموعه این عکس‌ها سمفونی‌ای از اضمحلال و نیستی را پیش‌ِروی مخاطب مترنم می‌کنند.
از سویی دیگر آثار هوشمندزاده را باید از دیدگاه مردم‌شناسانه مورد بررسی و تأمل قرار داد. این مجموعه دریچه‌ای به بخشی از کنش روزمره زندگی یک جامعه است که این روزها در حال فراموشی است؛ کنشی که نه می‌شود به آن نام سنت داد و نه می‌شود آن را فرهنگ نامید. این دسته‌بندی‌ها نیاز به اظهارنظر صاحب‌نظران خود دارد چراکه جداسازی این واژه‌ها از یکدیگر بحثی پیچیده است که به تخصص خود نیاز دارد. اما در سطحی که ما تولید عکس مستند اجتماعی را منبع تغذیه‌ای قوم‌نگارانه در نظر بگیریم، می‌شود این آثار را دارای اهمیت ویژه‌ای دانست.
به‌هرحال در جامعه امروز به دلیل گسترش و پیشرفت روند استحمام در منازل، دیگر کمتر کسی برای انجام این کار به حمام‌های عمومی مورد اشاره در عکس‌ها مراجعه می‌کند، چه بسیار حمام‌هایی که بنای آنها پس از چندی متروکه‌بودن در تهران و شهرهای بزرگ تغییر کاربری داده‌اند.
روندی که در عکس‌ها روایت می‌شود شاید برای نسل ما نقبی به خاطره‌های دور باشد اما برای بسیاری از مخاطبان امروزی به هیچ‌وجه خاطره‌برانگیز نیست از این جهت در نظر آنها تصاویر اشاره‌ای انتزاعی دارند به اتفاقی که این نسل آن را درک نکرده اما برای آیندگان دریچه‌ای است به رفتارشناسی بخشی از روزمرگی انسان‌هایی که در دوره خود زیسته‌اند. حمام‌های عمومی در مفهوم عام حلقه اتصالی هستند در گذر زمان میان گذشته و حال که پیوست آن با دوره معاصر در حال ازهم‌گسیختن است.

روزنامه شرق

نظر شما