شناسهٔ خبر: 50790 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

اقتصاد؛ قصه‌گویی مردم به مردم درباره مردم

متن زیر معرفی کتاب «اقتصاد خیر و شر» اثر توماش زدلاچک، اقتصاددان و متفکر اهل چک است.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از شرق؛ آدمی برای فهم جهان پیرامون و واقعیت خود دست به دامن داستان‌ها بوده است. غالب این داستان‌ها با گذر زمان برای نسل‌های بعد عجیب‌وغریب به نظر می‌رسید. از جمله آنها داستان اقتصاد است که از روزگاران کهن آغاز شد. کسنوفانس در حدود ٤٠٠ سال پیش از میلاد نوشت: «حتی اگر کسی ثروتی نداشته باشد، چیزی به نام علم تدبیر منزل وجود دارد». داستان اقتصاد به‌عنوان علم تدبیر منزل بعدها زیرمجموعه الاهیات، اخلاق و فلسفه قرار گرفت. ولی رفته‌رفته چیز کاملا متفاوتی شد، تقریبا تمام وجوه زندگی مردم را پر کرد و از آن پس به داستان مهمی میان دیگر داستان‌های زندگی بدل شد. اقتصاد پیش از آنکه استقلال خود را به صورت یک‌رشته مجزا به دست آورد در میان زیرشاخه‌های فلسفه، مثلا اخلاق، فرسنگ‌ها دور از مفهوم امروزین آن به‌عنوان علمی مبتنی بر ریاضیات بود. فارغ از تحلیل‌های اقتصادی و آماری، در باب چیستی اقتصاد بسیار نوشته‌اند: یکی از متاخرترین آثار «اقتصاد خیر و شر» اثر توماش زدلاچک، اقتصاددان و متفکر اهل چک، است که به تازگی با ترجمه احمد علیقلیان منتشر شده است. او می‌کوشد در کتاب حاضر به این پرسش‌ها پاسخ دهد: اقتصاد چیست و چه معنایی دارد؟ این دین تازه، نامی که گاه بر آن گذاشته می‌شود، از کجا می‌آید؟ اگر امکانات، محدودیت‌ها و مرزهایی دارد، آنها کدامند؟ چرا این‌قدر به رشد همیشگی رشد، و رشدِ رشدِ در حال رشد وابسته‌ایم؟ اندیشه پیشرفت از کجا آمده است و ما را به کجا می‌کشاند؟ چرا این‌همه جدل‌های اقتصادی با وسواس و تعصب همراه است؟ این پرسش‌ها معمولا نظر روشنفکران و متفکران را به خود جلب می‌کند نه اقتصاددانان را. زدلاچک نیز به همین قیاس در کتاب حاضر مدعی است اقتصادی که امروز می‌شناسیم پدیده‌ای فرهنگی است و محصول تمدن ما. با این‌همه، آن را محصولی نمی‌داند که با قصد قبلی تولید یا اختراع شده باشد. او تأکید دارد بسیاری از چیزهای اقتصاد، ناخودآگاه و خودانگیخته، بی‌مهار و بی‌برنامه است. چراکه بیشتر احزاب سیاسی وقتی در برنامه‌هایشان به اقتصاد و امور مالی اولویت می‌دهند، در اجرای آنها بر مادی‌گرایی محدود متمرکزند و در پایان کار در می‌یابند که فرهنگ نیز ضمیمه بحث است. شاید به این دلیل است که اقتصاد به‌‌عنوان رشته‌ای علمی غالبا با حسابداری صرف خلط می‌شود. اما هنگامی که محاسبه بیشتر چیزهایی که روی هم زندگی ما را شکل می‌دهد دشوار یا به‌کلی ناممکن است، باید توضیح داد که فایده حسابداری چیست؟ از این‌رو، از دیگر پیش‌فرض‌های مهم کتاب زدلاچک این است که سرآغاز پژوهش‌‌های اقتصادی عصر علم نیست. او کل اقتصاد را «اقتصاد خیر و شر» می‌داند: «اقتصاد قصه‌گویی مردم به مردم درباره مردم است». (ص٨) در نظر زدلاچک، حتی پیچیده‌ترین الگوی ریاضی نیز داستان، حکایت و کوشش ماست برای اینکه جهان پیرامون خود را درک کنیم. او در کتاب حاضر می‌کوشد نشان دهد داستانی که تا امروز به کمک سازوکارهای اقتصادی روایت شده اساسا درباره زندگی خوب است، داستانی که از سنت‌های باستانی یونانی و یهودی با خود داشته‌ایم. همچنین نشان می‌دهد ریاضیات، الگوها، معادلات و آمار فقط گوشه کوچکی از اقتصاد است و بزرگ‌ترین بخش دانش اقتصادی از بسیاری چیزهای دیگر تشکیل شده است، و مجادلات در اقتصاد بیشتر نبرد داستان‌ها و فراروایت‌های گوناگون است تا چیز دیگر. بنابراین «آنچه امروز مردم، مثل همیشه، اساسا می‌خواهند از اقتصاد بیاموزند این است که چه چیز خوب است و چه چیز بد». (همان)
در نظر زدلاچک علم اقتصاد وحشت‌زده می‌کوشد از واژه‌هایی چون خیر و شر بپرهیزد ولی نمی‌تواند. چون «اگر اقتصاد فعالیتی بود با نظام ارزشی بی‌طرف، انتظار می‌رفت که اعضای حرفه اقتصاد پیکره کاملی از اندیشه‌های اقتصادی به وجود بیاورند». (ص٩) اما چنین اتفاقی هرگز رخ نداد. بر همین اساس نویسنده تأکید دارد که اقتصاد در نهایت بیشتر علمی هنجاری است. او حتی گزاره‌های حکمی اقتصاددانی چون میلتون فریدمن را که می‌گفت «اقتصاد باید علمی تحققی باشد» نیز بیانی هنجاری می‌داند. هرچند به نظر زدلاچک در زندگی واقعی اقتصاد علمی تحققی نیست. چون اگر چنین بود ناچار نبودیم تلاش کنیم که چنین شود. همچنین در مخالفت با اقتصاددانی چون فریدمن تأکید دارد که عاری از ارزش‌بودن خودش ارزش است و بنابراین تناقض‌آمیز است رشته‌ای که موضوع اصلی مطالعه‌اش ارزش‌هاست، عاری از ارزش باشد. تناقض دیگر این است: رشته‌ای که به دست نامرئی بازار ایمان دارد، چگونه می‌خواهد عاری از اسرار باشد. از این‌رو، در کتاب حاضر پرسش‌های دیگری نیز مطرح می‌شود: آیا اقتصاد خیر و شر وجود دارد؟ آیا خودخواهی در ذات بشر است؟ آیا اگر خودخواهی به خیر عمومی منجر شود موجه است؟ در نظر نویسنده، اگر بنا نیست اقتصاد صرفا یک الگوی مکانیکی برای تخصیص منابع و اقتصادسنجی باشد، بی‌آنکه معنا یا کاربرد ژرف‌تری داشته باشد، طرح چنین سؤال‌هایی مهم است.
موضوع کتاب «فرا-اقتصاد» است چون در نظر نویسنده باید از اقتصاد فراتر رفت و دید «پشت پرده» چه باورهایی هست، اندیشه‌ای که معمولا بدل به فرضیات غالب اما ناگفته در نظریات‌مان شده است. در نظر زدلاچک، اقتصاد به طرز شگفت‌آوری آکنده از بدیهیات است و اقتصاددانان از آن ناآگاهند و دیدگاه غیرتاریخی که در اقتصاد چیره شده نادرست است. او تأکید دارد در فهم رفتار انسان مطالعه تکامل اندیشه‌هایی که ما را شکل داده مهم‌تر است. بر همین اساس، کتاب از دو بخش تشکیل شده: بخش اول به جستجوی اقتصاد در افسانه‌ها، دین، الهیات، فلسفه و علم می‌پردازد و در بخش دوم به جست‌وجوی افسانه‌ها، دین، الهیات، فلسفه و علم در اقتصاد. کتاب می‌کوشد نقشه تحول ویژگی‌های اقتصادی را ترسیم کند. دامنه کار نیز از مرزهای اقتصاد است تا تاریخ. از این‌رو، برای یافتن پاسخ‌هایی در تمام تاریخ حرکت می‌کند، از آغاز فرهنگ تا عصر پست‌مدرن کنونی. البته هدف کتاب بررسی تک‌تک لحظاتی نیست که به تغییر درک اقتصادی نسل‌های بعدی و نسل ما از جهان کمک کرد بلکه می‌کوشد مقاطعی را بررسی کند که در راه توسعه یا در دوره‌های تاریخ معین مؤثر بوده‌اند، از حماسه گیل‌گمش تا وال‌استریت، یا اشخاص مهمی که بر رشد فهم اقتصادی انسان تأثیر گذاشته‌اند، نظیر دکارت، مندویل، اسمیت، هیوم، میل و دیگران. در یک کلام، هدف کتاب حاضر گفتن داستان اقتصاد است.

نظر شما