شناسهٔ خبر: 46008 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

هابرماس و ابژه‌های ایرانی

«هابرماس و روشنفکران ایرانی» مجموعه گفت‌وگوهای علی‌ پایا و محمدامین قانعی‌راد با ١٦ روشنفکر ایرانی ازجمله شاهرخ حقیقی، محمدرضا نیکفر، حسین بشیریه، یوسف اباذری، مراد فرهادپور، حسینعلی نوذری، مسعود پدرام و سعید حجاریان درباره آرا و اندیشه‌های متفکر شهیر آلمانی، یورگن هابرماس و نوع و نحوه یادگیری و اثرپذیری این روشنفکران از برخی جنبه‌ها و ابعاد تفکرات فلسفی و اجتماعی و سیاسی اوست.

فرهنگ امروز/ محمد زارع‌شیرین‌کندی:

«هابرماس و روشنفکران ایرانی» مجموعه گفت‌وگوهای علی‌ پایا و محمدامین قانعی‌راد با ١٦ روشنفکر ایرانی ازجمله شاهرخ حقیقی، محمدرضا نیکفر، حسین بشیریه، یوسف اباذری، مراد فرهادپور، حسینعلی نوذری، مسعود پدرام و سعید حجاریان درباره آرا و اندیشه‌های متفکر شهیر آلمانی، یورگن هابرماس و نوع و نحوه یادگیری و اثرپذیری این روشنفکران از برخی جنبه‌ها و ابعاد تفکرات فلسفی و اجتماعی و سیاسی اوست. از چند نام مذکور روشن می‌شود که بنا بوده است مصاحبه‌شوندگان عمدتا از آشنایان فکری و همدلان سیاسی هابرماس (مترجمان فارسی و مؤلفان آثاری درباره او) باشند.
در پیشگفتاری که تدوین‌کنندگان این اثر نوشته‌اند و در حدود ٤٠ صفحه از آن را در بر گرفته است، از اثرپذیری هابرماس از آرا و افکار کارل پوپر بارها سخن به میان آمده است (برای نمونه نک. ص ٢٨-٢٩، ٣٣، ٣٦-٣٧، ٤١) و آن‌ کس که بر کل محتوای پیشگفتار سایه افکنده، پوپر است؛ به‌گونه‌ای که اگر خواننده‌ای با آثار و آرا و سنت فکری عمیق و گسترده هابرماس آشنا نباشد، ممکن است او را یک پوپری تمام‌عیار در حد و اندازه علی ‌پایا قلمداد کند! اما اگر در کنار تحسین و تمجیدهای وافر از پوپر، رویکرد خصمانه به هایدگر و جریان موسوم به «هایدگری» در ایران در نظر گرفته شود (نک. ص ١٠-١١، ٣٣-٣٤) و اگر واردکردن نام پوپر و طرح دیدگاه‌های او در پرسش از مصاحبه‌شوندگان - که قرار است درباره هابرماس گفت‌وگو کنند - نیز لحاظ شود، به نظر می‌رسد که این پیشگفتار در تداوم سیر خط دهه ٦٠ و در پی طرح مجدد و نابهنگام دعوای کهنه و ملال‌آور پوپری- هایدگری در ایران باشد. علاوه‌برآن، یکی از عجیب‌ترین انتقادهای نویسندگان پیشگفتار بر هابرماس، آن است که باور او به تفاوت علوم انسانی و اجتماعی با علوم طبیعی را «نادرست» (ص٤٢) ‌پنداشته‌اند، بی‌آنکه توضیحی راجع به خطابودن نظر هابرماس دراین‌باره عرضه کنند. اعتمادبه‌نفس بسیار بالای نویسندگان و دفاع‌شان از رأی پوزیتیویستی و منسوخ واقعا شگفت‌آور است!
اما آنچه درباره گفت‌وگوها می‌توان گفت، آن است که در بیشتر آنها اغلب سرگذشت تحصیلی و علمی و سیاسی مصاحبه‌شوندگان و مطالبی کلیشه‌ای مانند طرح ناتمام مدرنیته و توجه به عقلانیت و دموکراسی در آرای هابرماس بیان شده است، بی‌آنکه دقیقا معلوم شود که این روشنفکر ایرانی از هابرماس واقعا چه آموخته است. کدام کتاب او را عمیقا خوانده و فهمیده، کدام مفهوم کلیدی و راهبردی را از او اخذ کرده و چه شیوه‌ای نو در اندیشیدن را از او یاد گرفته و به کار بسته است. برخی گفت‌وگوها واقعا بی‌مایه و بی‌فایده‌اند. ظاهرا گرایش بیشتر چهره‌های سیاسی اصلاح‌طلب به هابرماس به دلیل جذابیت مفاهیمی مانند سپهر همگانی و عقلانیت ارتباطی و هدف‌شان از تقرب به او آموختن روش گفت‌وگوی مفاهمه‌ای برای کمک به حل مسائل سیاسی ازجمله گشودن گره از کار فروبسته دموکراسی در ایران بوده است.
اما در پاره‌ای از گفت‌وگوها که خواننده انتظار داشت سخنان مهمی بشنود؛ ازجمله در گفت‌وگو با حسین بشیریه و شاهرخ حقیقی و محمدرضا نیکفر، صرفا  مطالب فرعی و حاشیه‌ای و گاه بی‌ربط به موضوع اظهار شده است. در گفت‌وگو با حسین بشیریه که نخستین‌بار در کلاس‌ها و جلساتش سعی داشته است جوانان اصلاح‌طلب را با آموزه‌های هابرماس آشنا کند و بیشتر این جوانان اذعان دارند که به ‌واسطه او با هابرماس ارتباط برقرار کرده‌اند، نکته درخور و مفید و آموزنده‌ای دیده نمی‌شود. در طویل‌ترین گفت‌وگو که با شاهرخ حقیقی است و تقریبا ٨٠ صفحه از کتاب را شامل شده است و به نظر می‌رسد که بیشتر از دیگران با هابرماس  مأنوس و همدل و همفکر است، موضوعاتی مطرح شده‌اند؛ از جمله پیوستن او به جامعه سوسیالیست‌ها به رهبری خلیل ملکی، محاسن و برتری‌های خلیل ملکی نسبت به دیگر روشنفکران عصرش، شرح وقایع ٢٨ مرداد، انتقاد از ایدئولوژی حکومت شاه، حمله به احمد فردید و انتقاد از داریوش آشوری به‌عنوان همراه سابق - که درصدد ترکیب نیچه و عرفان است! و نیز انتقاد از کتاب حسینعلی نوذری که «حتی الفبای فکرکردن و نوشتن درباره فلسفه را نمی‌داند». نکته شایان توجه در گفت‌وگو با محمدرضا نیکفر آن است که هابرماس به اندیشیدن و دموکراسی و گفت‌وگو دعوت می‌کند؛ اما هایدگر به ایمان و فاشیسم و متکلم‌وحده‌بودن!
این مقایسه از حقیقت و انصاف کاملا عاری و از یک فلسفه‌خوانده در آلمان کاملا بعید است.
در جریان سفر هابرماس به ایران، ظاهرا هرکس ساز خود را می‌زده است: سعید حجاریان از استراتژی سیاسی‌اش با او سخن می‌گفته، محمد مجتهد شبستری از هرمنوتیک، کدیور از سکولاریسم و حقوق زنان، کسانی از توماس آکوینی و ابن‌سینا، عده‌ای از بکت و آدورنو و جمعی از مذهب و نقش آن و گروهی از شریعتی و دیگران. هابرماس کاملا گیج شده بوده است. شاید به‌همین‌سبب بوده است که یکی از مصاحبه‌شوندگان می‌گوید «ما برای هابرماس ابژه بودیم، نه سوژه».

روزنامه شرق

نظر شما