شناسهٔ خبر: 44197 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

عرفان نظری، تبیین معقولانه از مکاشفات عارفان است

خسروپناه گفت: منظومه عرفان نظری ابن‌عربی در آثار شبستری آشکار است. عرفان نظری ابن‌عربی مشتمل بر سه مسأله وحدت شخصی وجود و دوم، تجلیات طولی وجود و سوم، انسان کامل و مسأله خلافت و ولایت الهی.

 

خسروپناه

 

 

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ متن زیر سخنرانی حجت الاسلام خسروپناه در همایش بزرگداشت شیخ محمود شبستری با عنوان «تاثیرپذیری شیخ محمود شبستری از ابن عربی» است که از نظر می گذرد.

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله المتجلی لخلقه بحقه و الحمدلله الذی یُظهر الأعیان بفیضه الأقدس و قدّرها بفیضه المقدس

به نام آن که جان را فکرت آموخت         چراغ دل به نور جان برافروخت
ز فضلش هر دو عالم گشت روشن        ز فیضش خاک آدم گشت گلشن

درود و سلام و ادب به همه اهل معرفت و حکمت، و تشکر از دست‌اندکاران این همایش که به بهانه یادکرد مرحوم شبستری، قرار است از حکمت و عرفان سخن گفته شود. 

تذکره‌نویسان بر این باورند که چندان اطلاعی از زندگانی و زندگی شیخ سعد‌الدین محمود بن عبدالکریم بن یحیی شبستری در دست نیست؛ اما مسلم است که او زاده شبستر آذربایجان است و در نیمه دوم قرن هفتم و نیمه اول قرن هشتم می‌زیسته و اهل سفر به بلاد مختلف از جمله مصر و شام و حجاز بوده ‌است و از اندیشه و معرفت عارفانی همچون بهاءالدین و امین‌الدین و ابن‌عربی بهره برده است. 

شبستری در مثنوی سعادت نامه می‌سراید:

مدتی من ز عمر خویش مدید                صرف کردم به دانش توحید
علم ا و مشایخ این فن                    بس‌که دیدم به هر نواحی من
از فتوحات و از فصوص حکم                 هیچ نگذاشتم ز بیش و زکم

شبستری را باید عارفی در مکتب عرفان نظری ابن‌عربی دانست که متعصبانه به عرفان نمی‌نگرد و با اینکه در مثنوی سعادت نامه معتقد است:

به قیاسات عقل یونانی       نرسد کس به ذوق ایمانی

لکن در همین مثنوی به این سخن نیز اعتراف می‌کند:
حق حق است ارچه، بوعلی گوید        باطل است باطل، ار ولی گوید

منظومه عرفان نظری ابن‌عربی در آثار شبستری به‌ویژه در گلشن راز، سعادت‌نامه، و حق‌المبین آشکار است. عرفان نظری ابن‌عربی به تعبیر شیخنا الأستاد آیت الله جوادی آملی، دارای دو مسأله وحدت وجود و انسان کامل است و به تعبیر این کمترین، مشتمل بر سه مسأله است؛ اول، وحدت شخصی وجود و دوم، تجلیات طولی وجود و سوم، انسان کامل و مسأله خلافت و ولایت الهی.  

حال ببینیم شیخ محمود شبستری، مسائل عرفان نظری را چگونه معرفی می‌کند. شایان ذکر است که عرفان نظری، تبیین معقولانه از مکاشفات عارفان است. شیخ اکبر جناب محیی‌الدین ابن‌عربی در مباحث هستی‌شناسی به وحدت شخصی وجود و این مطلب که «الوجود واحدٌ لا شریک له» باور داشته و همچنین کثرت تنها از به تجلیات وجود اختصاص دارد. 

شیخ محمود شبستری در رساله حق الیقین، باب چهارم می‌نویسد: «ذات هستی، اقتضای یگانگی مطلق می‌کند که غیر هستی جز نیستی نبود: شهد الله أنه لا إله إلا هو. هستی دیگر که غیر هستی است بر هستی مقدم نیست که تقدم‌الشیء علی نفسه لازم می‌آید. پس هستی واجب یگانه بُوَد: لاإله إلا هو فی الآخره و الأولی. با هستی نیستی درنسازد که ضدین‌اند. نه نیست و نه هست یعنی امکان، اعتباری است، حقیقتی در خارج ندارد؛ آنچنان‌ که گفته شود: أإله مع الله. ممکن در وقت هستی واجب‌الوجود است و بر حقیقت اعتباریِ عدمیِ خود باقی است وگرنه قلب حقایق لازم آید و وجوبیّت به سبب ظهور وجود اعتباری دیگر است او را. 

شیخ شبستری در سعادت‌نامه می‌سراید:
بر وجود تو ای الاهِ به حق            هست هر ذره‌ای گواهِ به حق
هرچه از غیب در شهود آمد         هم ز جود تو در وجود آمد

گرچه این ابیات به تجلی حق پرداخته، لکن ادعای تجلی حق با نظریه وحدت وجود ملازمت دارد. 

وی در تمثیلی می‌گوید:
وحدت حق چو مرکزی است بسیط             ما همه نقطه‌های دور محیط

و نیز در گلشن‌راز:
چو دریایی است وحدت لیک پرخون          کز او خیزد هزاران موج مجنون

پس از نظریه وحدت شخصی وجود، نوبت به کثرت تعینات و تجلیات می‌رسد. 
شبستری در حق‌الیقین می‌گوید: «ممکن امری است اعتباری که عقل بر وفق خویش از ادراک وجود و عدم، به هم در ذهن ترکیب می‌کند و چون به نهایت طور خویش رسد که مبدأ طور کشف است، حکم کند بدان‌که اعتباریات را در خارج وجودی نیست؛ إن هی إلا أسماء سمیتموها أنتم و آباءکم».

شیخ شبستری در سعادت‌نامه می‌نگارد:
امرِ نسبی است کثرت موجود          صد هزاران شهود و یک مشهود
تا شود کشف بر تو خلق جدید         باز دان سرّ قرب حبل ورید
هو فی شأن همیشه حق را دان         خلق را کلّ من علیها فان
نیست، هر دم به هست هست نمود      هست خود آنچنان‌که هست نبود
نیستی، نیستی است تا هستی است        نیست است او، اگر چه با هستی است
هرچه جز حق، توهّم است و خیال         مثل بگذار و فهم کن ز مثال

وی در گلشن راز می‌گوید:
کسی بر سرّ وحدت گشت واقف    که او واقف نشد اندر مواقف
دلِ عارف، شناسای وجود است    وجود مطلق، او را در شهود است
به جز هستِ حقیقی، هست نشناخت    و یا هستی که هستی پاک در باخت
وجود تو همه خار است و خاشاک   برون انداز اکنون جمله را پاک
برو تو خانه دل را فرو روب         مهیّا کن مقام و جای محبوب

شبستری در حق‌الیقین می‌نویسد: «تعیّنات به حسب اقتضای ذاتی که نسبت‌اند و نسبت، عَرَض است والعرض لایبقی زمانین». 
جناب شبستری در تبیین تعیّن اول در کتاب حق‌الیقین می‌نویسد: «تعیّن اول از هویت مطلق که در نظر عارف آید؛ عدم استناد است به غیر و استناد غیر بدو که مفهوم الهّیت خاص است که مسماست به الله».

به نظر نگارنده، تعیّن اول در مکتب ابن‌عربی، مرتبه علم ذات به ذات و جامع اسماء و صفات به نحو اندماجی است و مرتبه اسماء و صفات و اسم جامع الله به نحو تفصیل در تعین ثانی قرار دارد.

همچنین وی در مرآت المحققین، باب دوم در مقام بیان تعیّنات خلقی از عقل به عنوان اول چیز که حق سبحانه و تعالی آفریده یاد می‌کند؛ عقلی که سه معرفت بدان داد؛ اول، معرفت خود و دوم، معرفت حق و سوم، معرفت احتیاج او به حق. همچنین تا نُه مرتبه، نُه عقل و نُه نفس و نُه جسم پیدا شد و آن نُه جسم، نُه فلک است و نُه نفس، نفوس فلکی و نُه عقل، عقول افلاک؛ پس هر فلکی را نفسی و عقلی و جسمی باشد. یعنی هم برای هر فلک، سه ساحت جسم و نفس و عقل قایل است و هم برای عوالم خُلقی به عالم عقل و عالم نفس و عالم جسم معتقد است. 

آخرین مسأله در عرفان نظری، بحث از ولایت و انسان کامل است. شیخ شبستر در مقدمه حق‌الیقین، فی معرفه رب‌العالمین می‌نویسد: «و درود و سلام حضرت پاک تو و پاکان حضرت تو بر روان حامدِ أنت کما اَثنیت و شاهدِ ما رمیتَ إذ رمیت، نقطه بِدایت جمالِ کنتُ نبیّاً و آدم بین الماء و الطین و زبده نهایتِ کمال و لکن رسول الله و خاتم‌النبیین، ناظرِ لقد رأی من آیات ربّه الکبری و سامعِ فأوحی إلی عبده ما أوحی، مَحرمِ خلوت‌سرای إسرا، صدرِ صُفّه صفا،‌ محمد مصطفی علیه من‌الصلوات أفضلها و صد هزاران هزار آفرین بر اهل بیت پاک و پاک‌آیین و یاران گُزین او، که صف پیشین و صنف گُزینِ ولایت‌اند، باد.

همچنین وی در گلشن راز در وصف انسان کامل نبی گرامی اسلام می‌گوید:
نبی چون آفتاب آمد ولی ماه              مقابل گردد اندر لی مع‌الله
نبوت در کمال خویش صافی است             ولایت اندر او پیدا نه مخفی است
ولی آنگه رسد کـارش به اتمـام                   که با آغاز گردد باز انجام
وجود اولیاء او را چو عضوند            که او کل است و ایشان همچو جزوند

نظر شما