فرهنگ امروز/سپیده شمس:
یک اثر هنری اگر موضع روشنی نداشته باشد، چگونه میتوان با آن برخورد کرد؟ این پرسشی است که این روزها هنگام دیدن بسیاری از اجراها در تاریکی سالن به ذهنمان میرسد. صدای نمایش از کجاست؟ ما با چه منظری در یک تئاتر روبهروییم؟ یا به زبانی سادهتر، جمله محاورهای که این روزها در بین تماشاگران میشنویم، «بالاخره نفهمیدیم نمایش سنگ کیو به سینه میزد؟ اصن چی میخواست بگه؟». شاید مثل این باشد که ما بهعنوان یک نویسنده بخواهیم از زندگی خودمان بنویسیم. اما از کجای زندگیمان شروع کنیم؟ با کدام منظر بنویسیم؟ از منظر زندگی هنری؟ یا زندگی سیاسیمان؟ یا زندگی روزمرهمان به شکل تقویموار؟ از چه میخواهیم حرف بزنیم؟ گاهی نمیشود نوشته یا هر پدیدار هنری را بیکرانه دید و همانطور هم ارائه کرد. پس فرق زندگی روزمره با هنر چه خواهد بود؟ پس نگاه ما به همه آنچه در کنارمان رخ میدهد، چیست؟ مسئله قضاوتنداشتن، با مسئله موضع یا نگاهي نداشتن در اثر هنری فرق دارد. اینکه یک اثر هنری فارغ از قضاوت خوب یا بد به نظر مؤلفش، مسیر خودش را برود و از قضاوتهای ارزشی و اخلاقی یا هرگونه قضاوت قاطع بپرهیزد. اینکه اثر هنری خودش را در مسیر مخاطب بگشاید تا مخاطب چه تأویلی کند از آنچه میخواند یا میبیند، بیآنکه قضاوت مؤلف، مدام چون چکشی بر سرش فرود آید، فرق میکند با اینکه اثر هنری موضعی نداشته باشد. موضع نداشتن و ناروشنی در اثر هنری با ابهام هنری هم فرق بسیار دارد؛ ابهامی که در دل خود، روزنهای به هنر و تخیل را باز میگشاید و روایتها و تأویلهای تازه را میسر میکند. موضعداشتن در اثر هنری، حداقل حسنش این است که راه دریافت و درک نمایش را برای تماشاگر آسان میکند و سبب ارتباط عمیقتر و جدیتری بین اثر و تماشاگر میشود. اما «بازار عاشقان» نوشته محمد ابراهیمیان و به کارگردانی هادی مرزبان، از آن دست نمایشهایی است که هم در اجرا و ارائه و هم در متن، موضع ناروشنی دارد و به همین دلیل یکجور عافیت را در دل خود دارد. نوشتن و اجرای نمایشنامهای که نگاهی تاریخی و عرفانی دارد، اصلا کار سادهای نیست؛ هم نگاه تاریخمند نیاز دارد و هم آشنایی با عرفان و مسیری که پای عقل در وادیاش همیشه در گل است و از آنسو گفتن و نوشتن از ابعاد هنجارشکن و به قول عرفا، خرقعادتوار از آن روزگار، اغلب نمیتواند مسیر از نوشتن تا اجرا بر صحنه را به سلامت و بهدور از حذف و تعدیل بگذراند که شاید موضعنداشتن «بازار عاشقان» نتیجه همین امر باشد، یکی به نعل میزنیم، یکی به میخ تا به کجا راه برد تماشاگر هشیار؟
ناروشنی در «بازار عاشقان» هم در اجراست که با اجرای پرفورمنسهایی در سالن انتظار آغاز میشود؛ پرفورمنسی در قالب یک بازار مکاره در گذشته که تماشاگر را برای ورود به دنیای نمایش به قولی آماده میکند هرچند آنچه در پرفورمنسها به شکل بداهه رخ میدهد چندان ارتباطی به موضوع نمایش ندارد و ادامهای هم نمییابد. حالا در تاریکی سالن، ما با یک صحنه تئاتر به شیوه سنتی روبهرو میشویم که تا آخر نمایش هم آن ارتباط آغازین میان بازیگر و مخاطب که در پرفورمنسها بود، دیگر تکرار نمیشود. گویی پرفورمنس نخستین، بخش مجزایی از فرم اجرائی بوده که بعدها به فرم اجرا الصاق شده است. و ناروشنی در متن، نمایش درامی بر صحنه که سعی صادقانهای دارد در نشاندادن زندگی یک عارف و یک شاعر ایرانی در گذشته که مشخص نیست، از چه منبعی برای زندگینامه آنها سود جسته است. گویی چندین منبع مختلف با نگاههای متفاوت، مرجع نوشتن زندگینامه تاریخی این نمایش بودهاند و همین تماشاگر را با ملغمهای روبهرو میکند که سرگردانش میکند. «بازار عاشقان» یک نمایش موزیکال است؛ نمایشی با همراهی موسیقی و حرکات موزون و دیالوگ که البته هم موسیقی و هم رقص و سماع در این نمایش، در حد یک فرم اجرائی نیستند بلکه تنیدگی کاملی با مضمون روایت دارند. نمایشهای موزیکال در ایران، صدایی است در میان صداهای دیگر تئاتر که توانسته مخاطبان خودش را داشته باشد، فارغ از اینکه این گونه نمایشی– که بههرحال نمایش هم هست- آیا جذابیتهای دراماتیک دارد؟ شخصیتپردازی درستودرمانی دارد؟ یا اگر دراماتیک نیست و نمایشی غیردراماتیک است آیا به لحاظ فرم و اجرا توانسته تماشاگر را با خود همراه کند؟ اگرچه اغلب نمایشهای همراه با موسیقی که در ایران در سالهای اخیر دیدهایم، روایتمحورند اما بسیاری از آنها، روایت دراماتیک مناسبی ندارند و پاشنه آشیلشان همینجاست که درامهایشان کشش دراماتیک ندارد.
نمایش «بازار عاشقان»، روایتی از یک داستان تاریخی، عرفانی که به تکرار، آن را شنیده و خواندهایم. روایتی تاریخمند درباره شمس و مولانا و حکایت دیرین عشقی در مسیر شناخت که هنوز هم در تاریخ ادبیات ما حکایتی ارزشمند و پررمزوراز است که با اندک آشناییزدایی و تازگی در این نمایش به تماشاگر منتقل میشود و تنها شاید نگاه تاریخمند درام که در برههای به روزگار حلاج گریزی میزند، اندکی روایت سرراست را میشکند.
روزنامه شرق
نظر شما