شناسهٔ خبر: 41442 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

نخبگان ما كوتاهی كردند

نخبگان ما وظايفي داشتند كه كوتاهي كردند. در نتيجه ما بايد برگرديم و ستون مركزي را از نو بسازيم. متاسفانه شرايط عدم حضور نخبگان در شبكه‌ها و طرد نخبگي توسط توده‌ها زندگي باري به هر جهت را رقم زده است.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از روزنامه اعتماد؛ امروزه، گسترش فناوري‌هاي اطلاعاتي و ارتباطي، بر ابعاد مختلف زندگي سياسي، اجتماعي، فرهنگي، امنيتي و اقتصادي بشر تاثير گذاشته است. با كمرنگ شدن اهميت زمان و امكان و بي‌نيازي به مكان مشترك براي برقراري ارتباط، افراد به شكل بسيار آسان‌تري مي‌توانند در فضاي مجازي، با يكديگر ارتباط برقرار كنند. اين شكل جديد برقراري ارتباط، موجب تحول در فرهنگ و هويت جوامع مي‌شود. ويژگي‌هاي ارتباطات الكترونيكي در فضاي مجازي، شرايطي متفاوت با روابط رو در رو را براي كاربران فراهم مي‌كند. سرعت عمل، ناشناس ماندن و...، فضاي يكسان و مشابهي را فارغ از الزاماتي چون جنسيت، طبقه، قوم، نژاد و مكان فراهم مي‌كند كه تجارب متفاوتي را براي كاربران به وجود مي‌آورد. تعاملاتي كه در اين فضا اتفاق مي‌افتد، براي كاربران اينترنتي، ذهنيت و گرايش جديدي ايجاد مي‌كند كه مي‌تواند رفتار و تعاملات آنها را در دنياي حقيقي، تغييراتي هر چند جزيي بدهد. ارتباطات اينترنتي مي‌تواند انگيزه بيشتري را براي كاربران در بازي با هويت، رفتارهاي آزمايشي و ارايه تصويري غيرواقعي فراهم سازد كه ريسك شرمندگي در آن كمتر است. دكتر مهدي منتظرقائم، عضو هيات علمي دانشگاه تهران در نشست افكارسازي و افكارسوزي شبكه‌هاي اجتماعي مجازي كه در مركز افكارسنجي ايسپا و چندي پيش برگزار شد به آسيب‌شناسي اين پديده پرداخت. به گفته او اين ششمين سخنراني وي در رابطه با شبكه‌هاي اجتماعي در چند مدت اخير است، كه حكايت از دغدغه‌هاي وي نسبت به اين موضوع دارد. استاد ارتباطات دانشگاه تهران نظراتي كاملا انتقادي به شبكه‌هاي مجازي موبايلي دارد، كه شايد تا حدود زيادي بتوان با او همدل شويم.
خرده رسانه‌ها، ابزار توسعه
منتظر قائم در ابتدا اشاره كرد كه بحث ما در اينجا شكل دادن شبكه‌هاي اجتماعي به افكار عمومي است. هر دو طرف اين معادله يعني نقش و تاثير شبكه‌هاي اجتماعي در افكار عمومي علي‌الظاهر خيلي روشن است. حتي در زبان فارسي هم كه بسيار محدوديت داريم ده‌ها كتاب در اين زمينه داريم. اما هر دوي اين مفاهيم پر از ابهام است چرا كه هر دوي اين مفاهيم بسيار سيال هستند و دامنه‌هاي وسيعي دارند. وي افكار عمومي را محتواي افكار مردم خواند. و در رابطه با تعريف مردم و افكار بيان كرد كه؛ مردم يك تعريف عام دارد كه شامل همه مي‌شود و يك تعريف ديگر كه با توجه به حق راي شهروندان، مردم را تعريف مي‌كند. افكار هم ترجمه نه چندان درستي از opinion است كه ترجمه درست آن عقيده است. اما بحث اين است كه ما هر گفته و سخن كسي را مي‌توانيم افكار بناميم؟ افكار در يك بستر ارتباطاتي هميشه به وجود مي‌آيد. افكار عمومي آن ميداني است كه از طريق آن جامعه‌پذيري را سپري مي‌كنيم. مفهوم افكار عمومي تنيده مي‌شود با مفهوم عرصه عمومي و جامعه مدني. وي در رابطه با شكل‌گيري شبكه‌هاي اجتماعي به اين نكته اشاره كرد كه در دهه‌٧٠ كشورهاي غربي به اين سمت رفتند كه بايد به سمت رسانه خرد بومي برويم و از رسانه‌هاي بزرگ توسعه در نمي‌آيد، چرا كه امكان كيفي مردم در برساختن حياط اجتماعي و سياسي و فرهنگي را به مقدار زيادي از بين مي‌برد. شبكه‌هاي اجتماهي با چنين تئوري‌اي ظهور كردند. اين استاد دانشگاه در بخش ديگري از گفت‌وگوي خود مقدمه‌اي را درباره مفهوم افكار عمومي و حوزه‌هاي ابهام آن بيان كرد و در نتيجه‌گيري كه بدنه اصلي مباحث اين نشست بود، به تلقي و تصوري كه از تاثير شبكه‌هاي اجتماعي چه كامپيوتري و چه موبايلي در ايران داشت، نقاط ضعف يا احيانا نقاط قوت و همچنين بايد و نبايدها پرداخت. او بيان كرد: افكار عمومي ميداني است كه ما از طريق مشاركت در آن، جامعه‌پذيري و فرهنگ‌پذيري را سپري مي‌كنيم. ما از طريق وارد شدن به جهان افكار عمومي، حقوق شهروندان را مي‌آموزيم، تمرين مي‌كنيم و در آن مدار تكليف مدني حضور پيدا مي‌كنيم؛ بنابراين اگر ما از اين زاويه وارد شويم، مي‌توانيم وارد بحث مفهوم شبكه‌هاي اجتماعي شويم. وي سپس گفت: غربي‌ها از اواخر قرن ١٩ به بعد به اين نقد رسيده‌ بودند كه مدرنيته و ظهور تكنولوژي‌هاي جديد، فرآيند طبيعي شكل‌گيري جامعه و افكار عمومي را مختل مي‌كند؛ به دليل اينكه مدرنيته اوليه وعده نه فقط تنوع و تكثر كمي بلكه توسعه كيفي افكار را دارد؛ يعني اينكه بتوانيم شهروندان مسوول، دانا و داراي حق راي تربيت كنيم. بنابراين ظهور رسانه‌هاي جمعي جديد، ظهور تكنولوژي‌هاي جديد، ظهور اقتصاد سياسي سرمايه‌دارانه و ظهور كاپيتاليسم باعث شده است تا تمايلات مدرنيستي در دوراهي بين منافع سرمايه‌دارانه يا آن منافع توده‌اي و دموكراتيك قرار بگيرد. بنابراين ظهور در تكنولوژي‌هاي ارتباطي جديد انحرافي بود كه هم راست‌ها و چپ‌ها آن را تئوريزه كرده بودند و اين باعث شده بود كه ارتباطات افقي، ارتباطات توده‌ها با توده‌ها و ارتباطات نخبگان با توده‌ها و حتي ارتباطات نخبگان با نخبگان به‌طور طبيعي انجام نشود و آن مثلث ساخت قدرت در جامعه به سمت ارتباطات از بالا به پايين منحرف شده بود. يعني تك تك محتواي افكار ما به جاي اينكه توسط مشاركت ما در جهان اجتماعي با افراد شبيه خودمان صورت بگيرد يا در تعامل توده‌هاي نخبگان به‌ وجود بيايد، تحت سلطه حاكمان، رهبران و نخبگان انجام مي‌گيرد؛ بنابراين از قرن ١٩ به بعد بود كه دانشمندان در حسرت اين بودند كه ارتباطات افقي بتواند رواج پيدا كند. وي در ادامه مطالب بالا يادآور شد: هميشه اين درد و حسرت در پس ذهن دانشمندان علوم اجتماعي بوده كه زيست‌جمعي انسان بايد در درون جماعت‌ها و درون شبكه‌هاي افقي، روابط دوستي فاميلي، همسايگي، خانوادگي و... شكل بگيرد نه در درون مكانيزم‌هاي انتزاعي خيلي بزرگ و روايت‌هاي كلان انتزاعي؛ بنابراين اتفاقي كه در غرب افتاده اين است كه با ظهور انقلاب اطلاعات و تكنولوژي‌هاي جديد بعد از يك وقفه ١٥٠‌ساله، امكان به وجود آمدن شبكه‌هاي اجتماعي مطرح شده است. در ادبيات ارتباطات توسعه دهه ٧٠ تئوريزه مي‌شد كه ما بايد به سمت رسانه‌هاي بومي، محلي و خرد برگرديم و از رسانه‌هاي بزرگ مثل تلويزيون و راديو و مطبوعات سراسري توسعه درنمي‌آيد. در ادبيات توسعه اين تئوريزه شكل گرفته بود كه ‌اي كاش بشود رسانه‌ها و مكانيزم‌هاي ارتباطي را آنچنان جدا كرد و آنها را از انحصار افراد حرفه‌اي صاحبان سرمايه خارج كرد؛ به‌نحوي كه توده‌هاي مردم بتوانند با خودشان يا نخبگان ارتباطي فارغ از مكانيزم‌هاي نظارت بر كنترل ساخته‌هاي قدرت داشته باشند و شبكه‌هاي اجتماعي چنين چيزي هستند.وي در ادامه بيان كرد كه شبكه‌هاي اجتماعي فرصتي براي تعالي افكار عمومي هستند و محقق كردن اين فرصت‌ها پيش‌شرط‌ها و الزاماتي دارد كه متاسفانه به دليل عدم‌آمادگي پيشين جامعه ما و عدم تجربه‌اندوزي بهينه و صحيح در نحوه بهره‌برداري از تكنولوژي‌ها اين فرصت‌ها كمابيش به ضد خود و به تهديد تبديل شده است. متاسفانه با وجود شبكه‌هاي اجتماعي، موبايلي و كامپيوتري ميدان اصلي عرصه گفت‌وگوهاي ما عرصه‌هاي كلاسيك يعني همان كتابفروشي‌ها و روزنامه‌ها با محدوديت‌هايي مواجه شده است و از ديگر سو جريان اصلي گفت‌وگوهاي اجتماعي هيچ‌گاه در فضاي مجازي شكل نگرفته است؛ به دليل اينكه ما نتوانسته‌ايم امنيت و تامين مالي را از طريق به رسميت شناختن كپي‌رايت به دست آوريم؛ در نتيجه فضاي اجتماعي ما تبديل به مطالب كوتاه، بريده، كامنت‌هاي لحظه‌اي يا همان خاطره‌نويسي شده است كه حالا هم توده‌هاي ما وارد اين فضا شده‌اند و هم نخبگان‌مان.
منتظرقائم همچنين بيان كرد: ظرفيت پايين شبكه‌ها براي گفت‌وگويي دوطرفه، باعث شده به‌ويژه شبكه‌هايي مثل فيس‌بوك مركزيت بيشتري پيدا كنند. آن چيزي كه ما از شبكه‌هاي اجتماعي كامپيوتري حداقل در افكار عمومي ايران شاهديم، فقط لايك بوده است. خيلي ساده يك آيكون تاييد مطلبي مفهومي‌ترين و مركزي‌ترين مولفه در تعامل جامعه ما با شبكه‌هاي اجتماعي شده است. حال اين لايك مرتبط با محتواي مطالب صورت مي‌گيرد يا صرفا روابط شخصي اينجاست كه علاقه، عاطفي‌گري و روابط بسته درون شبكه‌هاي پيشين باعث مي‌شود كلام بيش از آنكه معناي مشاركت دسته‌جمعي را براي كشف حقيقت داشته باشد، فقط يك نفر حرف مي‌زند و ديگران لايك مي‌كنند. اين استاد دانشگاه با اشاره به مطالب فوق هشدار داد: اين اتفاقات، زنجيره شومي را درست مي‌كند كه ما را در مدار وضع تفكر فعلي دور مي‌چرخاند. درون حلقه‌هاي سني، جنسيتي، مكاني، زباني، ايدئولوژيك، حزبي و... جزيره جزيره عمل مي‌كند و امكان وصل شدن قطره‌ها به هم در مسير ارتقاي تعالي فكر ايجاد نمي‌شود.
ساختن معنا براي جهان اجتماعي‌
منتظرقائم در بخش ديگري از مطالب خود با بيان اينكه ما در فضاي‌اجتماعي‌مان معيارهاي نخبگي و پختگي را نتوانسته‌ايم اعمال كنيم، توضيح داد: علت آن هم اين است كه ما واقعا نتوانستيم كپي‌رايت را در ايران هم به عنوان قانون كه مبناي پاداش و تنبيه مالي باشد و هم به عنوان ابزار عرفي و اخلاقي كه بتوانيم اخلاق اسناد، استناد و ارجاع را در جامعه رواج دهيم، نهادينه كنيم و اين مرجع كه از كجا شنيده‌اي و از كجا نقل مي‌كني به عنوان مكانيزم براي حفظ شهرت گويندگان اصلي نهادينه نشده است. اين عضو هيات علمي دانشگاه تهران همچنين با يادآوري اينكه شبكه‌هاي اجتماعي انتظار بسيار طولاني براي بشريت و تمام طرفداران تعالي فردي، جمعي، شبكه‌هاي اجتماعي بوده است، بيان كرد: حتي شبكه‌هاي اجتماعي و رسانه‌هاي اجتماعي ارتباطات افقي، ايجاد امكان مشاركت فعال شهروندان هر چه بيشتر در ساختن معنا براي جهان اجتماعي‌شان، داوري‌شان براي وضع موجود همه و همه محتواي افكار عمومي هستند. اينها مورد حسرت تمام دانشمندان در تمام ملل بيش از ٢٥٠٠ سال پيش بوده است؛ به ويژه در بخش مدرنيته كه اين مطالبه مطرح شده است.
او سپس گفت: مفهوم حزب سياسي چيزي جز اين نيست كه عده‌اي بتوانند كنار هم جمع شوند و كار تخصصي درمورد نحوه تصميم‌سازي در يك عرصه انجام دهند. دانشگاه چيزي جز اين نيست كه ما بتوانيم افكار را از اقليتي به اكثريتي منتقل كنيم كه بتوانند حيات اجتماعي را به شكل بهتري اداره كنند؛ بنابراين تمام تلاشي كه بشريت طي چند قرن گذشته كرده است براي اين بود كه شهروندان آگاه‌تر، فعال‌تر، مشاركت‌جويانه‌تر و شناخت حيات اجتماعي فعاليت كنند، اما تمام اين تكنولوژي‌هاي جديدي كه وجود دارند به اعتقاد من پايان تكنولوژي‌هاي شبكه‌اي و شبكه‌سازي اجتماعي نبايد باشد. اين تكنولوژي‌ها فقط موج اول و دوم شبكه‌هاي اجتماعي است و پشت سر آن بايد تغييراتي هم در سطح فناوري و هم در سطح كاربري صورت بگيرد تا ما بتوانيم روياي تاريخي‌مان را محقق كنيم يا محقق‌شده فرض كنيم. وي سپس با اشاره به ظهور شبكه‌هاي اجتماعي، اظهار كرد: از آغاز انقلاب ديجيتال در دهه ٨٠ به‌ويژه دهه ٩٠ ابتدا كامپيوتر ابزار اصلي شد و تمام شبكه‌سازي‌ها در اينترنت و كامپيوتر جاسازي شدند. بعدها به انواع متفاوتي از شبكه‌ها رسيديم كه بسياري از اين مدل‌ها وارد ايران نشده‌اند يا در ايران رواج پيدا نكرده‌اند.
منتظرقائم يكي از آسيب‌ها و انحرافات اصلي كه جامعه ايران در انتخاب شبكه‌هاي اجتماعي‌اش دارد را انتقال به افكار عمومي سطحي دانست و افزود: اين انحراف از ابتداي ورود كامپيوتر و شبكه‌سازي‌هاي كامپيوتري وجود داشته كه حكايت از لايه‌هاي زيرين مسائلي در جامعه ايران دارد. اين شبكه‌ها، پس از كامپيوتر به شبكه‌هاي موبايلي و هوشمند منتقل شدند. آن چيزي كه در جامعه امروز ما بيشتر واژه شبكه اجتماعي را به آن اطلاق مي‌كنند اما به هيچ‌وجه اينچنين نيست، در واقع شبكه‌هاي مبتني بر تلفن همراه هوشمند است كه اين شبكه‌ها در واقع يكي از انواع شبكه‌ها هستند كه بحث خاص خود را دارند. وي سپس بيان كرد: اميد و وعده‌اي كه شبكه‌هاي اجتماعي يا رسانه‌هاي اجتماعي در ادبيات مدرن به ما مي‌دهند و ما هم براساس همين گزاره‌ها شبكه‌هاي اجتماعي را داوري مي‌كنيم، چنين وضعيتي دارد. اينكه شهروندان بتوانند به عنوان ارتباط‌گر و نه ارتباط‌گير توليدكننده و نه مصرف‌كننده، پيام‌دهنده و نه پيام‌گيرنده و به عنوان يك مسوول پردازش توليد انديشه، نقد و نظر مشاركت كنند. يعني اينكه صحنه ميدان افكار عمومي با مشاركت تعداد هر‌چه بيشتر از شهروندان بتواند برساخته شود و در ذيل اين فعاليت، هر‌چه مشاركت آگاهانه‌تر، فعال‌تر، نقادانه‌تر باشد و كما و كيفا جامعه به سمت همزيستي و هم‌افزايي حركت كند، از اين طريق تكليف متقابل دولت و ملت هم در قبال هم مشخص مي‌شود.
اين استاد دانشگاه در بخش ديگري از گفت‌وگوي خود به مقايسه شبكه‌هاي كامپيوتري و شبكه‌هاي اجتماعي موبايلي پرداخت و يادآور شد: شبكه‌هاي كامپيوتري محتوا و ماندگاري بيشتري دارند و افراد در اين شبكه‌هاي كامپيوتري مي‌توانند مطالب را به نام خود و هويت خود متصل كنند؛ اين در حالي است كه در شبكه‌هاي اجتماعي موبايلي امكان ذخيره‌سازي بسيار كم است و فضاي ارتباطي براي بيان نظر و ايده و هويت بازتابي فرد اصلا وجود ندارد؛ بنابراين شبكه‌هاي اجتماعي كامپيوتري اگر ادامه‌دهنده افكار فرهيخته و سنجيده هستند شبكه‌هاي اجتماعي موبايلي از سطح پايين‌تري در اجتماع و طيف فرهنگي حركت مي‌كنند و خواسته و ناخواسته كاركرد آنها رو به پايين و سطحي مي‌شود به نوعي كه حرف‌هاي روزمرّگي، ‌بيان احساسات و رو به هزينه نكردن حرف‌هاي جدي مي‌رود. به عنوان مثال شما در فيس‌بوك كپي‌پيست را كمتر مي‌بينيد تا شبكه‌هاي اجتماعي. اما در شبكه‌هاي اجتماعي موبايلي كپي‌پيست كردن، چاپ و نشر و فقدان استناد و ارجاع را مي‌بينيد.
منتظرقائم در بخش ديگري از اين نشست بيان كرد: زماني كه ما هنوز نظام حزبي كاملي نداريم، نظام نخبگي را نتوانستيم به شكل كمي و كيفي رشد دهيم زماني كه دانشگاه و آكادمي ما جايگاه راستيني براي توليد و عرضه افكار جدي بر جامعه را ندارد و در ذيل مدرك‌گرايي كمرش خم شده است، در نبود چنين جريان‌هاي ارتباطي اميد بستن به شبكه‌هاي ارتباطي خيلي نمي‌تواند جاي اعراب داشته باشد و اين روند روند خوبي نيست. به عنوان مثال اگر ١٠ سال پيش جامعه ما در شبكه‌هاي اجتماعي گفتن‌هاي كمتري داشت الان گفتن‌هاي بيشتري دارد و در واقع تنوع و تكثر صوري را بيشتر افزايش داده است. به عبارت ديگر مشق‌هايي كه هيچ‌وقت تبديل به آگاهي عمومي نمي‌شوند را رواج مي‌دهد. وي سپس بيان كرد: آن نسل فضاي مجازي ما قهر كرده و عادت كرده در فضاي بسته به حيات خود ادامه دهد. در‌حدي كه اين سياه‌مشق‌ها دور خود مي‌چرخند. جزيره‌هاي جديد بسيار زياد شده‌اند و مرز‌هاي آنها هم مشخص نيستند. اگر اين جزيره‌ها نتوانند مديريت شوند بحران جدي را رقم مي‌زند و ما در شبكه‌هاي اجتماعي با گسست‌هاي هويتي روبه‌رو خواهيم شد.
مهدي منتظر‌قائم در پايان به يك جمله سياسي استناد كرد و يادآور شد: نخبگان ما وظايفي داشتند كه كوتاهي كردند. در نتيجه ما بايد برگرديم و ستون مركزي را از نو بسازيم. متاسفانه شرايط عدم حضور نخبگان در شبكه‌ها و طرد نخبگي توسط توده‌ها زندگي باري به هر جهت را رقم زده است.

نظر شما