شناسهٔ خبر: 39171 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

زنجانی: دیوان حافظ نقد اخلاقیات بشر است

مسعود زنجانی، پژوهشگر ادبيات و فلسفه در دومین روز «همایش حافظ» كه در مؤسسه شهر كتاب برگزار شد گفت: حافظ منتقد فرهنگی است و اخلاقیات انسان‌ها را نقد می‌کند. هدف اصلی حافظ در دیوان اشعارش كه از او به جا مانده بازگو كردن همین نكته است.

 

زنجانی: دیوان حافظ نقد اخلاقیات بشر است

 

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ نشست روز دوم همایش حافظ عصر چهارشنبه (۲۲ مهرماه) با حضور نادر حقانی، محمدهادی ورهرام، سعید فیروزآبادی، پروانه سهرابی، علی موسوی گرمارودی و علی اصغر محمدخانی برگزار شد.

مسعود زنجانی، پژوهشگر ادبیات و فلسفه در این نشست گفت: می‌خواهم ذهن حاضران را به این نكته ترغیب كنم كه حافظ را به مثابه یك فیلسوف به جای آورند. او علاوه بر این‌كه شاعر بزرگی بود، فیلسوف بزرگی هم بود.
 
وی افزود: در تاریخ اسلامی از فلاسفه بزرگی مانند ابن‌سینا و فارابی یاد می‌كنیم اما از فلسفه حافظ در تاریخ فلسفه یادی نمی‌شود. این در حالی است كه اكثر شعرهای حافظ مفهومی عمیقاً فلسفی دارند. من به طور عام بر این باورم كه شاعران بزرگ ایران زمین را باید به مثابه شاعر-فیلسوف به جای آورد، چرا كه تعبیری خاص از شعر و فلسفه در ذهنم وجود دارد. شعر فقط یك احساس ذوقی نیست. اگر بخواهیم به شعر به عنوان یك احساس ذوقی و درونی بنگریم شعر را در این سطح در ساحت اندیشه باقی گذاشته‌ایم و سطحش را فروكاسته‌ایم.
 
این پژوهشگر ادبیات ادامه داد: ابتدا باید ببینیم كه آیا در تاریخ فلسفه به همان اندازه كه برای شاعری حافظ احترام قائل‌اند به فلسفه‌اش اهمیت می‌دهند. ما فیلسوفان بزرگی در جهان داریم كه در زمان حیات خودشان كسی آن‌ها را به عنوان فیلسوف نشناخت. نیچه یكی از آن‌هاست. حافظ با شعر می‌اندیشید و تفكر انتقادی- فلسفی داشت. هگل می گوید ما با جدی‌‌ترین مسایل انسانی روبه‌روییم و اندیشیدن انسان را جزو فلسفه می‌داند. این دقیقاً كاری است كه حافظ بزرگ نیز انجام داده است.
 
این پژوهشگر فلسفه اضافه كرد: نباید از حافظ تنها تحلیل ذوقی و زیبایی شناسی داشته باشیم. طبیعت‌گرایی حافظ یك طبیعت‌گرایی معمولی كه به زیبایی‌شناسی محدود شود نیست. او به طبیعت می‌اندیشد و به آن نگاهی فلسفی دارد. او حتی وقتی از گل و نسیم هم صحبت می‌كند اندیشه‌ فلسفی خود را به میان می‌آورد. نیچه می‌گوید بلندپروازی من از این است كه آنچه دیگران در یك كتاب می‌گویند من می‌خواهم در ۱۰ جمله بیان كنم.
 
زنجانی توضیح داد: ارزش و اعتبار حافظ را در ادبیات نباید با قیل و قال و مقاله فروكاست. او از آن چیزی انتقاد می‌كند كه بزرگ‌ترین عیب‌ ماست. در واقع شعر حافظ آینه‌ای تمام نما برای انسان همه قرون است. حافظ مدعی بودن انسان را به عنوان یك عیب نشان می‌دهد و مطرح می‌كند. این شاعر كلاسیك ما خودبینی و خودپسندی را ابتدا در خود می‌بیند و نقد می‌كند و نسخه‌ای هم برای بشر نمی‌پیچد و حكم صادر نمی كند. او ریا را به عنوان یك عیب طرح كرده است و ما را با انواع عیب‌ها آشنا می‌كند كه تا پیش از این بیش و كم از آن بی اطلاع بوده‌ایم. حافظ اگر از ریا سخن می‌گوید و آن را نقد می‌كند ابتدا آن را در وجود خودش جست‌وجو می‌کند و به عنوان صفتی زشت و مذموم به آن اشاره دارد. پرسش من از استادان فلسفه و ادبیات این است كه آیا حافظ منتقد فرهنگی نیست و اخلاقیات انسان‌ها را نقد نمی‌كند؟! به نظر من هدف اصلی حافظ در دیوان اشعارش كه از او به جا مانده بازگو كردن همین نكته است.
 
نادر حقانی، استاد زبان آلمانی دانشگاه تهران نیز در این نشست بیوگرافی كوتاهی از هامر پورگشتال بیان كرد كه نخستین مترجم حافظ بوده است. او در این نشست گفت: مطالب زیادی درباره حافظ و واژگانی كه او به كار برده وجود دارد.
 
وی افزود: هامر نخستین مترجم حافظ، او را به گوته معرفی كرد كه سبب شد گوته «دیوان شرقی غربی» خود را با تأثیرپذیری از حافظ بسراید. قراین حاكی از آن است كه هامر ایرانشناس نیست و او را به عنوان یك خاورشناس به جای آورده‌اند. او در دوره‌ای حافظ را در دو جلد ترجمه كرد كه موجی از شرق شناسی در كلیسا مطرح بود و خاورشناسان به واسطه زبان عربی، فارسی و تركی به پژوهش‌های خود می‌پرداختند. زبان عربی در آن دوره زبان دینی شرق، زبان فارسی زبان ادبیات و زبان تركی هم تا حدودی زبان سیاست شرق بود كه البته این آخری به سیاست محدود نمی‌شود و ابعاد دیگری را نیز دربرمی‌گیرد.
 
حقانی توضیح داد: برخی شرق‌شناسان در دایره همین مأموریت به شناخت از ادبیات و فلسفه شرق رسیدند و بعدها از سیطره كلیسا خارج شدند. هامر مؤسس آكادمی علوم در اتریش بود و دیوان حافظ را در سال های ۱۸۱۲ و ۱۸۱۳ ترجمه كرد. او وقتی حافظ را ترجمه كرد ۳۸ سال سن داشت. هامر هیچ‌وقت به ایران سفر نكرد و ایران را ندید اما حافظ را همواره دوست می‌داشت. با این شیوه گوته با حافظ آشنا می‌شود و نقدهای خوبی روی حافظ می‌نویسد. البته سنت ترجمه به آلمانی به پیش از مارتین لوتر کینگ بازمی‌گردد كه انجیل را ترجمه كرد.
 
در این نشست سعید فیروزآبادی نیز درباره هامر و ادبیات فارسی سخنانی ایراد كرد. محمدهادی ورهرام درباره هامر و نقشش در استانبول صحبت كرد و پروانه سهرابی نیز به قرائت مقاله‌ای درباره مكاتبات هامر پرداخت. 

نظر شما