شناسهٔ خبر: 37151 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

شعر اجتماعی و فرهنگ خودی

شعر به‌طورکلی تعریف مشخصی دارد و به‌رغم آن‌که تعاریف مختلفی از آن شده است ولی در مجموع یک تعریف کلی می‌توان برای شعر در نظر گرفت و آن عبارت است از کلام موزون آمیخته به احساس که بر روح شنونده اثر بگذارد.

 

 

فرهنگ امروز / محمد بقایی ماکان؛

شعر به‌طورکلی تعریف مشخصی دارد و به‌رغم آن‌که تعاریف مختلفی از آن شده است ولی در مجموع یک تعریف کلی می‌توان برای شعر در نظر گرفت و آن عبارت است از کلام موزون آمیخته به احساس که بر روح شنونده اثر بگذارد. این تعریف در طول تاریخ شعر فارسی در قالب‌های مختلف تجربه‌شده و به صورت‌های غزل، قصیده، رباعی، قطعه، مثنوی، مستزاد، مسمط و امثال اینها به‌وسیله شاعران عرضه شده است که با پدید آمدن شعر جدید به سبک نیمایی و شاخه‌های دیگری که از این سبک منشعب شد، نمود و  تجلی پیدا کرده است. هر یک از این قالب‌ها تعریف خاص خود را دارد ولی از تعریف کلی شعر خارج نیست. ازجمله آنها که اکنون مورد بحث است، شعر اجتماعی است. این نوع شعر در ادبیات فارسی سابقه طولانی دارد و به‌طورکلی می‌توان گفت مضامین اجتماعی از آغاز در شعر فارسی در آن وجود داشته است. برای مثال می‌توان از سروده‌های نخستین شاعران زبان فارسی مانند ناصرخسرو، مسعود سعد، سنایی و خیام گرفته تا سعدی، مولوی و حافظ نام برد. به‌خصوص در قرن دهم شاعرانی بوده‌اند که به این وجه از شعر توجه بیشتری نشان داده‌اند. مانند صائب تبریزی تا می‌رسیم به دوره مشروطه که آن را اوج مضامین اجتماعی در شعر فارسی دانسته‌اند. بارزترین چهره‌های این دوره نیز چون نسیم شمال، فرخی‌یزدی، دهخدا، عشقی، عارف، بهار، ابوالقاسم لاهوتی و ایرج هستند. پس از این دوره که شعر جدید سر بر می‌آورد، نگاه غالب آن به موضوعات اجتماعی است که مشخص‌ترین آنها را در اشعار نیما می‌توان یافت. ازجمله شعر معروف «آی آدم‌ها». توجه به اشعار اجتماعی از مشروطه به بعد چندان فزونی می‌گیرد که شاعران در قالب غزل هم که تعریف خاص خود را داشته است و مضامین تغزلی در آن وصف می‌شده به سرودن اشعار اجتماعی پرداخته‌اند. ازجمله غزل‌هایی که عارف قزوینی با مضامین اجتماعی و سیاسی سرود که مورد انتقاد ایرج‌میرزا قرار گرفت. به این ترتیب که به وی متذکر شد در قالب غزل نباید شعر سیاسی و اجتماعی گفت. آنجا که خطاب به وی می‌گوید: کنی با شعر بد عرض کیاست/ غزل‌سازی و آن هم در سیاست

شود شعر تو خوش با زورتحریر/چو با زور بزک روی زن پیر/

به داد تو رسیده‌ای دل‌ ای دل/ وگرنه کار شعرت بود مشکل

ولی با همه ایراداتی که به این شیوه از شعر گفتن وارد بوده است، شعر اجتماعی و سیاسی در قالب غزل رواج یافت. برای مثال، غزل‌های فرخی‌یزدی به میزان قابل‌توجهی تحت‌تأثیر مضامین اجتماعی و سیاسی بوده است. غزل‌های او به‌رغم آن‌که با تغزل آغاز می‌شود ولی مقطع آن با مفاهیم اجتماعی و سیاسی پایان می‌رسد. ازجمله غزلی که در مطلع آن می‌گوید: شب چو در بستم  و مست از می‌ نابش کردم/ عقل اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم/ سپس در مقطع این غزل با توجه به اوزان اجتماعی کشور می‌نالد که: زندگی‌کردن من مردن تدریجی بود/ آنچه جان کند تنم عمر حسابش کردند/ موضوع مهمی در این خصوص که باید به آن توجه داشت، گرایش زبان شاعران از دوره مشروطیت به بعد به سوی زبان مردم کوچه و بازار است. به این منظور که مفاهیم اجتماعی و سیاسی برای عموم مردم قابل ‌فهم باشد. از این‌رو، اکثر شاعران از کلمات صیقل‌خورده و فاخر و پرآب‌وتاب که در دوره‌های پیش‌تر مورد استفاده شاعران دوره بازگشت و همچنین برخی از گویندگان سبک هندی بود، فاصله گرفتند و از زبانی استفاده کردند که برای همه قابل ‌فهم باشد. نمونه بارز آن را در اشعار ایرج، بهار، دهخدا و دیگران می‌یابیم. بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که شعر اجتماعی سبب شد تا زبان مردمی و زبان عامه وارد ادبیات شود، زیرا هدف از این نوع سرایش، ایجاد پیوند با مردم و برانگیختن آنان به قصد هدفی خاص بود که این هدف خاص در پیش از پادشاهی ناصرالدین‌شاه دستیابی به حکومت مشروطه بود و پس از آن نیز رسیدن به هوای آزاد اجتماعی و سیاسی که گروه‌های فرودست و طبقات پایین اجتماعی به آن تمایل داشتند. از این رو، زبانی که برای اشعار اجتماعی به کار برده شد، زبان همین مردم بود. از این‌جاست که می‌بینیم این اشعار به میزان وسیعی در بین مردم خریدار پیدا می‌کند. به‌طوری که روزنامه‌های آن زمان مثل «نسیم شمال» شمارگانی در حدود چهل‌هزار نسخه داشته‌اند که حتی بی‌سوادان این روزنامه را می‌خریدند و به دست کسانی که سواد داشتند، می‌دادند تا اشعار مندرج در آن را برایشان بخوانند. شمارگانی که امروز در مورد بسیاری از روزنامه‌های کشور وجود ندارد. آنچه که درخصوص اشعار اجتماعی می‌توان ذکر کرد، این است که این اشعار، پیوسته با ریتم و آهنگ برانگیزاننده سروده شده که غالبا در بحرهای مضارع، رجز و متقارب است که از اوزان بسیار آهنگین عروضی هستند. ولی پس از پیدایی شعر جدید، گرچه شعر اجتماعی در سروده‌های شاعران سبک نو به وفور دیده می‌شود ولی چنان که تجربه نشان داده آن گیرایی، تاثیرگذاری، کشش و جذابیت مضامینی که در همین زمینه به صورت موزون سروده می‌شوند را ندارند. مشخصا می‌توان به سروده‌های مهدی اخوان‌ثالث اشاره کرد که اشعار اجتماعی موزون و حتی مقفای او بیش از اشعاری است که در این زمینه به سبک جدید سروده شده است. برای مثال، شعر «قاصدک» او خیلی زود مورد توجه جامعه قرار گرفت یا شعر «زمستان» که به‌ نظر می‌رسد اگر او فقط صاحب این دو شعر بود و شعر دیگری از او به جای نمی‌ماند به همین میزان، شهرت و محبوبیت پیدا می‌کرد و حتی شعر «آی آدم‌ها»ی نیما به دلیل داشتن وزن و قافیه مقبولیت عام یافت. نتیجه این‌که وقتی برای یک اجتماع، اثری پدید می‌آید، به‌خصوص اگر این اثر با ذهن و زبان جامعه سروکار داشته باشد، باید به این ویژگی‌ها به‌عنوان شاعر توجه عمیق داشت. ایرانی، از زمانی که چشم باز می‌کند، همه چیز را در اطراف خود موزون و دارای قافیه و قرینه می‌بیند. از قالی و فرش که از کودکی بر آن پای می‌گذارد، گرفته تا قرینه‌سازی‌های مساجدی که شکوه‌شان به گنبد آسمان پهلو می‌زند و این قرینه‌سازی‌ها در تمام زندگی اجتماعی ایرانیان از دیرباز نقش موثر و تاثیرگذار داشته است. از دیگر‌سو، ویژگی منحصربه‌فرد زبان فارسی است که ذاتا زبانی آهنگین است. به‌طوری که به سادگی می‌شود جملات آن را که هر روزه به صورت عادی به کار می‌بریم براساس اوزان عروضی تقطیع کرد. نتیجه این‌که شاعری که در چنین فرهنگی برای مردم سخن می‌گوید نمی‌تواند از ویژگی‌های یادشده غافل  بماند.

روزنامه شهروند

نظر شما