شناسهٔ خبر: 35457 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

«مقدمه‌ای بر روش‌شناسی پژوهش تطبیقی در فلسفۀ تعلیم‌ و تربیت»

کتاب «مقدمه‌ای بر روش‌شناسی پژوهش تطبیقی در فلسفۀ تعلیم‌ و تربیت» روانۀ بازار کتاب شد.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر، کتاب «مقدمه‌ای بر روش‌شناسی پژوهش تطبیقی در فلسفۀ تعلیم‌وتربیت» نوشته دکتر محمدحسن میرزامحمدی به کوشش انتشارات آییژ روانۀ بازار کتاب شد.

این اثر به عنوان یک کتاب درسی برای دروس «روش‌های تحقیق پیشرفته» و «آموزش و پرورش تطبیقی پیشرفته» در دورۀ کارشناسی ارشد رشتۀ تاریخ و فلسفه آموزش و پرورش و دوره دکتری فلسفۀ تعلیم و تربیت تألیف شده است. با این وجود، محتوای این کتاب در ۱۴۸ صفحه به گونه‌ای تنظیم شده است که بتواند مورد استفاده دانشجویان گرایش‌های مختلف رشتۀ علوم تربیتی قرار گیرد.

میرزامحمدی که مطالعۀ این اثر را به پژوهش‌گران و دانشجویان علوم تربیتی و برنامه‌ریزان نظام‌های آموزشی توصیه می‌کند، در مقدمۀ کتاب عنوان می‌کند: پاسخ به سوال‌های متعدد موجود در یک رشتۀ علمی از طریق پژوهش در آن رشته امکان می‌یابد. هر قدر روش‌های پژوهش در یک رشتۀ علمی توسعه پیدا کند، امکان رشد دامنۀ آن رشته نیز افزایش می‌یابد.

یکی از زمینه‌های مهم پژوهشی در رشتۀ فلسفۀ تعلیم و تربیت، مطالعات تطبیقی است و هر ساله تعداد زیادی پایان‌نامه و پژوهش دانشگاهی در این قلمرو در سطح دانشگاه‌های کشور انجام می‌گیرد که از نظر روش‌شناسی نیازمند بازنگری و اصلاح جدی هستند.

کتاب حاضر، تلاشی آغازین برای پرکردن این نیاز روش‌شناختی پژوهشی است که در شش فصل به شرح زیر تدوین شده است:

فصل اول به بیان چستی پژوهش تربیتی می‌پردازد. در این فصل، روایت‌های موجود پژوهشی در فلسفۀ تعلیم و تربیت ایران معرفی و سپس وضعیت پژوهش‌های تربیتی در کشور با تأکید بر پژوهش تطبیقی تبیین شده است.

فصل دوم به بحث در خصوص تنگناهای پژوهش تطبیقی در فلسفۀ تعلیم و تربیت می پردازد. در این فصل، ابتدا تطبیق به عنوان یک فرایند پژوهشی، مفهوم‌پردازی و آن‌گاه تنگناهای پژوهشی در هفت مورد معرفی می‌شود. در نهایت ­پیشنهاداتی برای عبور از تنگناهای جاری در انجام پژوهش‌های تطبیقی در فلسفۀ تعلیم و تربیت ارائه شده است.

فصل سوم به بیان رویکردها و روش‌های پژوهش تطبیقی اختصاص یافته است. در این فصل، ابتدا تاریخچۀ مختصری از مطالعات تطبیقی ارائه شده و سپس رویکردهای معروف در پژوهش‌های تطبیقی در فلسفۀ تعلیم و تربیت معرفی شده است. همچنین این آگاهی‌بخشی مورد توجه قرار گرفته که هیچ یک از رویکردها و روش‌های موجود، به تنهایی نمی‌تواند در پژوهش‌های تطبیقی فلسفۀ تعلیم و تربیت مورد استفاده قرار گیرد بلکه به تناسب، استفاده از ترکیبی از این رویکردها توصیه می‌شود.

فصل چهارم به موضوع پیچیدگی در پژوهش‌های تطبیقی در حوزۀ فلسفۀ تعلیم و تربیت می‌پردازد. در این فصل، ابتدا نظریۀ پیچیدگی در علم، پس از آن در تعلیم و تربیت و سپس در فلسفۀ تعلیم و تربیت مطرح و در مقابل نظریۀ سادگی مورد تبیین قرار گرفته است. در ادامه، ماهیت پژوهش تطبیقی در فلسفۀ تعلیم و تربیت بررسی می‌شود. موضوع محوری در این فصل آن است که پژوهش تطبیقی در این رشته، بنا به ماهیتی که دارد، فراتر از تببین‌های کمی و علمی بوده و این خود یکی از زمینه‌های پیچیدگی این روش پژوهش است که در بخش پایانی این فصل با شرح بیشتری به آن پرداخته شده است. در بخش پیش‌گفته، این مسأله محوری مورد نظر قرار می‌گیرد که پبچیدگی یکی از ویژگی‌های اساسی پژوهش تطبیقی در فلسفۀ تعلیم و تربیت است. پیچیدگی به‌معنای سختی یا مبهم‌بودن این روش نیست، بلکه به مفهوم چندلایه‌بودن موضوع، روش و یافته‌های موجود در پژوهش تطبیقی در چنین عرصه‌ای است.

فصل پنجم، با هدف تبیین نقش و جايگاه زبان در پژوهش تطبيقی در فلسفۀ تعليم و تربيت انجام گرفته است. مسالۀ اصلی آن است كه در انجام این پژوهش، تا چه اندازه مي‌توان به ترجمۀ زبان‌هايیمختلف به يكديگر اقدام كرد. با توجه به اين مسئله، سه دیدگاه زیر، صورت بندی شده‌است: الف) دیدگاه عدم ترجمه‌پذیری ب) دیدگاه ترجمه‌پذیری کامل و ج) دیدگاه ترجمه‌پذیری بینابین.

از ميان سه حالت فوق، دیدگاه  ترجمه‌پذیری و عدم ترجمه‌پذیری زبان‌ها، غیرقابل قبول تلقی شده است و دیدگاه ترجمه‌پذیری بینابین میان زبان‌ها تأیید و از آن به عنوان «ترجمه‌پذيری ملايم» ياد شده است. بر این اساس، پژوهشگر تطبيقي در فلسفۀ تعليم و تربيت، ضمن درنظرگرفتن شرايط شكل‌گيري و ظهور زبان طرفين تطبيق، با طراحي يك «فرازبان»، امكان گفت‌وگوي طرفين را برقرار میكند؛ زيرا از اساس اگر نتوان فرازباني در نظر گرفت و به رسمیت شناخت، انجام پژوهش تطبيقي در فلسفۀ تعليم و تربيت بسيار دشوار مي‌شود. بر اساس اين مراتب، در پايان فصل پنج، پيشنهاداتی براي بهبود مطالعات تطبيقی در حوزۀ فلسفۀ تعليم و تربيت ارائه شده است.

فصل ششم، به ارائۀ یافته‌های یک پژوهش تطبیقی در فلسفۀ تعلیم و تربیت پرداخته است. در این پژوهش که با استفاده از روش تطبیقی «بردی» به انجام رسیده، در ابتدا اندیشه‌های فلسفی و تربیتی(اهداف تعلیم و تربیت) افلاطون و فارابی توصیف، تفسیر و هم‌جوار شده‌اند. در مرحله ­بعد، این اندیشه‌ها مورد مقایسه قرار گرفته و وجوه اشتراک و افتراق آن‌ها استخراج و معرفی شده است.

نظر شما