شناسهٔ خبر: 35256 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

تقدیرگرایی عامیانه و انسداد توسعه‌یافتگی

دعانویسی و رمالی و فال و فالگیری در جامعه تقدیر محور زیاد است، جامعه به توانایی خود اعتقاد ندارد و درنتیجه عقب‌مانده می‌شود. اگر جوامع بتوانند با تفکر تقدیرگرایی مقابله کنند به توسعه‌یافتگی می‌رسند یا دست‌کم در مسیر توسعه قرار می‌گیرند. هلندی‌ها مثل معروفی دارند که می‌گویند خداوند زمین را آفرید و هلندی‌ها کشورشان را.

 

فرهنگ امروز/ امان‌الله قرایی‌مقدم:

 

اگر بخواهیم به ریشه دینی مفهوم تقدیر و سرنوشت نگاه کنیم، به دوران اولیه بشر برمی‌گردد. زمانی‌که دین در زندگی بشر وارد شد مباحثی مثل تقدیر و سرنوشت هم ورود پیدا کرد. چون انسان نسبت به حوادثی‌که بر او عارض می‌شد آگاهی نداشت، فکر می‌کرد نوعی نیروهای ماورایی باعث این اتفاق‌ها می‌شود. مثلا وقتی زلزله‌ای رخ می‌داد، آن‌را به نیروهای شیطانی که از زمین خشمگین شده‌اند ربط می‌داد چراکه انسان نسبت به دلایل علمی و زمین‌شناسی یک رویداد اطلاع و آگاهی نداشت. رفته‌رفته از طریق شمن‌ها (جادوگرها و کسانی‌که خیال‌پردازی و خرافه را در جوامع ابتدایی ترویج می‌دادند) گفته شد که هر انسان یک سرنوشتی دارد. دین که پیدا شد مقدرات شکل گرفت. سنت اگوستین، قدیس کلیسایی است که می‌گوید انسان براساس گناه آدم روی زمین پراکنده شده و مقدراتش تعیین شده و تا ابد باید تاوان این گناه را روی زمین ببینیم و راهی برای تغییر آن وجود ندارد.‌ سال ٣٩٥ میلادی، یعنی ٣٠٠‌سال قبل از ظهور اسلام، از یهود و دیگر ادیان طرح مقدرات و تقدیرگرایی وجود داشته است. انسان‌ها می‌آمدند گناه و تقصیرات خود را به گردن مقدرات می‌انداختند و خودشان را بی‌گناه می‌دانستند و این همه درحالی بود و هست که انسان اختیار دارد، عاقل است و می‌تواند سرنوشتش را بسازد.

یکی از متفکران این نظریه می‌گوید: تاریخ منظومه دلکشی است که از فراز سر آدمیان می‌گذرد و آدمیان را در آن دخل و تصرفی نیست. اما در مقابل مارکس می‌گوید: این آدمیان‌اند که خود و زندگی خود را می‌سازند و گوردن چایلد فیلسوف بزرگی است که در مقابل این تفکرات می‌گوید: man making self انسان خود را می‌سازد. بنابراین، این‌که سرنوشت بشر را به مقدرات مربوط بدانیم و بگوییم مراحلی را طی می‌کند؛ صحیح نیست. چون مقدرات انسان را خود انسان به‌وجود می‌آورد. رابطه علت و معلولی است. می‌توان گفت هر جامعه‌ای که عقب‌مانده‌تر است، تقدیرگرا می‌شود چون انسان‌ها به توانایی خود آگاهی ندارند. تفکری که می‌گوید انسان خود را می‌سازد، برای مقابله با تقدیرگرایی درست است. جوامع باید آگاه شوند که مسیر زندگی هر فردی در دست خود اوست. همان‌طورکه اشاره کردم هر چه جامعه عقب‌مانده‌تر باشد بیشتر تقدیری است و بیشتر سعی می‌کند اتفاق‌ها را به سرنوشت و تقدیر ربط دهد.

مقابله با تقدیرگرایی به رشد و توسعه آگاهی یک جامعه بستگی دارد. انسان‌ها امروز ثابت کرده‌اند که هر چه بخواهند می‌توانند به آن برسند. انسان‌ها در عصر مدرن کرات دیگر را تصرف و ثابت کرده‌اند علم و آگاهی بشر همواره درحال پیشرفت است و بنابراین انسان آگاه برای هر رویدادی دنبال دلیل منطقی می‌گردد و هر چه را بخواهد می‌تواند عملی کند و در این بین تقدیرگرایی جایی ندارد. با این حال حکومت‌هایی هستند که می‌خواهند برای حفظ منافع خود مردم را تقدیری کنند؛ یعنی به آنها القا کنند که اگر عقب‌مانده هستید به‌خاطر این است که در پیشانی‌تان این نوشته شده است. اگر درمانده   و از اوضاع ناراضی هستید تقدیر شما این است. با این حساب حکومت‌ها طناب خود را از زیر بار مسئولیت بیرون می‌کشند. درنتیجه جامعه تقدیری بار می‌آید و حقوق اجتماعی، سیاسی و اقتصادی خود را طلبد نمی‌کند. بدا به حال جامعه‌ای که به دنبال قهرمان می‌گردد و خوشابه‌حال جامعه‌ای که هرکدام از افراد آن قهرمان هستند و خود را می‌شناسند.

دعانویسی و رمالی و فال و فالگیری در جامعه تقدیر محور زیاد است، جامعه به توانایی خود اعتقاد ندارد و درنتیجه عقب‌مانده می‌شود. اگر جوامع بتوانند با تفکر تقدیرگرایی مقابله کنند به توسعه‌یافتگی می‌رسند یا دست‌کم در مسیر توسعه قرار می‌گیرند. هلندی‌ها مثل معروفی دارند که می‌گویند خداوند زمین را آفرید و هلندی‌ها کشورشان را.

شاید بتوان این بحث- البته خلاصه را- اینگونه جمع کرد که  جامعه‌ای که تقدیری فکر می‌کند با همه توانمندی خود عقب می‌ماند چون نمی‌تواند در مسیر توسعه قدم بردارد و افراد جامعه از توانمندی‌های انسانی و حقوق خود آگاهی ندارند، همواره گناه و کوتاهی خود را به گردن دیگران می‌اندازند و تقدیر را مقصر بیچارگی خود می‌دانند. 

روزنامه شهروند

نظر شما