شناسهٔ خبر: 30748 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

خروج از مدرنیته بدون حضور امام معصوم امکان دارد؟

مهدی نصيری گفت: مدرنيته به گونه‌ای ما را احاطه‌كرده است كه خروج از آن، مگر با حضور امام معصوم امكان ندارد. تنها با ظهور امام زمان(ع) است كه امكان تحقق تمدن تراز اسلام وجود دارد.

 نشست تخصصي با عنوان «امكان‌سنجي تأسيس تمدن اسلامي در عالم پست مدرن» به همت مؤسسه مطالعات تمدن اسلامي روز شنبه ۱۵ فروردین ماه در فرهنگسراي مهر کاشان برگزار شد. در اين نشست علمي كه با حضور اساتيدي چون دكتر بيژن عبدالكريمي، حجت الاسلام سيدمحمدحسين متولي امامي، مهدي نصيري و سيدحسين شهرستاني برگزار شد، امكان‌سنجي تحقق تمدن اسلامي در عصر غيبت و در دوراني كه اصطلاحاً عالم پست مدرن ناميده شده، مورد بررسي واقع شد.

در ابتداي جلسه بيژن عبدالكريمي، تفكر خود را برگرفته از سنت فكري اگزيستانسياليسم خواند و گفت: زبان من پديدارشناسانه و وجودشناسانه است. وجود تنها پديدار اصيل است.

وي سخن‌ گفتن از «تمدن اسلامي» را نوعي تفوه و ياوه‌گويي خطاب كرد و آن‌را امري غيرواقعي و انتزاعي خواند.

وي با بيان اين‌كه اراده بر تمدن‌سازي، نوعي سوبژكتيويسم و خودبنيادي انسان‌ است، ولو اين‌كه اين انسان‌ها انگيزه ديني داشته باشند، تأكيد كرد كه اساساً تمدن‌ها در دل تاريخ و خارج از اراده آدميان شكل مي‌گيرند. كسي نمي‌تواند بگويد من تمدن‌سازي مي‌كنم. تمدن‌ها، محصول فرهنگ‌هاست و فرهنگ، محصول آن نگرش جهان‌شناختي متفاوتي است كه در هر فرهنگي وجود دارد و اين تفاوت‌هاي فرهنگي و بينش‌هاي جهان‌شناختي، محصول تفاوت‌هايي است كه در ظهورات «امر قدسي» در هر جامعه وجود دارد.

وي در ادامه سخنانش اظهارداشت: «تمدن‌ها ظهور و تجسم فرهنگ هستند. چرا فرهنگ‌ها متفاوت‌اند، چون ظهور سنت‌هاي نظري تاريخي‌اند. چرا سنت‌هاي نظري تاريخي متفاوت‌اند، چون انواع وجودشناسي‌ها متفاوت‌اند. چون براي آن‌كه حقيقت و معرفت در هر فرهنگ متفاوت فهميده مي‌شود. تفاوت وجود‌شناسي، گونه‌هاي مختلف تجلي وجود در فرهنگ‌ها متفاوت است. اين نحوه ظهور به نحوه ظهور در حوزه راز و حوزه سر مربوط مي‌شود. تفكر و كنش امري انسان‌محور نيست».

استاديار فلسفه دانشگاه آزاد تهران شمال، با بيان اينكه در لسان من مقولاتي مثل وجود، مثل عالمْ مثل تاريخ، همان امر احاطه كننده است، شرط استعلايي شناخت را همان امر احاطه‌كننده دانست و شناخت را امري انكشافي و نه توليدي دانست. وي گفت: در كساني‌كه به دنبال تمدن اسلامي هستند، تفكري سكولار و عميقاً نهيليستي وجوددارد. دو گونه نهيليسم وجود دارد. نيچه نهيليسم آشكار را سخن مي‌گويد، اما داعش و طالبان، نهيليسم غيرمستقيم هستند.

در نوبت بعدي، مهدي نصيري نيز از زاويه ديگري، امكان تمدن‌زايي در تراز اسلام را انكار نمود و منبع فكري و معرفتي خويش را آيات، روايات و عقل دانست.

وي افزود: ما دو مانع جدي براي حركت به سوي تمدن اسلامي داريم؛ از سويي مدرنيته است كه همه زندگي ما را پركرده است و از سوي ديگر، مشكلاتي است كه در عصر غيبت ظهور مي‌كند و انسان‌ها را در حرج مي‌اندازد. او با بيان رواياتي در باب عسرت عصر غيبت، انسان‌ها را بيچاره و به دور از توانايي‌هاي مناسب براي زندگي دانست.

وي با اذعان به اين‌كه تحقق نسبي تمدن اسلامي ممكن است، تلقي رسمي از اين‌كه مسلمين مي‌توانند يك تمدن مناسب و كارآمد بسازند را توهم دانست.

نصيري تأكيد كرد: مدرنيته به گونه‌اي ما را احاطه‌كرده است كه خروج از آن، مگر با حضور امام معصوم امكان ندارد، از اين‌روي به زعم وي، تنها با ظهور امام زمان(ع) است كه امكان تحقق تمدن تراز اسلام وجود دارد. به ميزاني كه مؤمنين بسط يد داشته باشند، تا اندازه ممكن به تمدن‌زايي پرداخته، اما بايد دانست كه كمتر از ۴۰ درصد تمدن اسلامي محقق خواهد شد.

دليل ديگر مهدي نصيري بر عدم امكان ظهور يك تمدن كارآمد اسلامي، عدم تفاهم نظري نخبگان در عصر غيبت بود. بنابراين، نمي‌توان گفت كه كدام نظر فقهي و اجتهادي درست است كه بعد از آن به فكر تمدن‌سازي بيافتيم.

نصيري ادامه داد: حرف عبدالكريمي يك‌گونه نگرش پلوراليستي و وحدت وجودي را القاء مي‌كند كه با اين افكار، بايد بگوييم كه داعش و طالبان هم يك‌گونه از تجلي آن امر قدسي در فرهنگ خواهد بود و اين جريان‌ها نيز ارزش‌مند و قابل تقدير‌اند. چه منطقي براي نقد و انكار يك جريان باقي مي‌ماند؟

تمدن اسلامی

در نوبت سوم، سيد حسين شهرستاني مدير مؤسسه اشراق، با تأكيد بر اينكه من هم اراده‌گرايي در تمدن‌سازي را قبول ندارم،  امكان حركت به سوي يك تمدن اسلامي كارآمد را غيرممكن ندانست. وي گفت ما نمي‌توانيم پيش‌گويي كنيم كه آيا تمدن اسلامي رخ مي‌دهد يا نه. اگر قرار باشد اتفاق بيافتد، با انكار آن از بين نمي‌رود و اگر قرار باشد، اتفاق نيافتد، با شعارهاي زياد محقق نمي‌شود.

وي با بيان اين‌كه تكليف‌محوري موجب تمدن‌زايي مي‌شود گفت: « در تكليف از خودگذشتگي نهفته است. هر تمدني با از خودگذشتگي صورت مي‌گيرد. دوركيم براي همين در جامعه‌شناسي مي‌گويد جامعه همان خداست. جامعه با خودبنيادي سامان مي‌گيرد.». شهرستاني در ادامه بر اين نكته تأكيد كرد كه همه تمدن غربي، زمينه‌هاي ديني و ماورايي دارد و حتي وبر هم اگر عميق‌ بخوانيم، افسون‌زاديي نيرويش را از دين گرفته است.

وي ادامه داد: « آيا هيچ تمدني وجود دارد كه خارج از حوزه دين شكل گيرد. دوركيم مي‌گويد نقطه آغاز جامعه نقطه آغاز دين است». وي در پايان گفت: « در بدو تأسيس تمدن مدرن هم، بزرگاني هم كه مي‌خواستند جهان را از دين خالي كنند، آن‌ها هم دست به دامان دين شدند».

سيد حسين شهرستاني در جواب نصيري گفت ما نمي‌گوييم يك تمدن مطلوب در مقياس تمدن مهدوي ايجاد خواهيم كرد، اما به هر حال، بايد يك تمدن متوسط را دنبال كنيم. از سوي ديگر، زمينه‌سازي ظهور كار كيست؟ حركت به اين سمت و سوي، يك گونه از حركت تمدني است.

در نوبت پاياني، حجت الاسلام سيد محمدحسين متولي امامي، با دفاع كامل از شعار تمدن‌زايي اسلامي، گفت:‌«ما نگرش‌هاي تاريخي را مي پذيريم، اما مانند آقاي عبدالكريمي، لوازم حرف ما منجر به جبرگرايي تاريخي نمي‌شود». به زعم بنده آقاي عبدالكريمي بايد تفكر را توضيح دهد و مقصود خويش را از آزادي انسان در تاريخ به خوبي روشن نمايد. ما بر اين باوريم كه تمدن اسلامي، ممكن است، البته مطابق با امكان‌هاي تاريخي كه پيش روي جريان ديني است .خوب هرچقدر در اين زمينه موفق شديم، به تمدن مطلوب نزديك مي‌شويم. قطعاً آقاي نصيري با اين نسبيت در تمدن و مشكك بودن آن مخالف نيست.

 مدير مسئول موسسه مطالعات تمدن اسلامي، با بيان اين‌كه متأسفانه هيچ يك از اساتيد به تعريف تمدن نپرداختند، به تعريف تمدن پرداخت و تأكيد کرذ: تمدن اسلامي، يعني سامان عينيت و خارجيت، براي سلوك بهتر و تقرب بيشتر به سوي خدا. بنابراين، ماديت براي ما اصالت ندارد، بلكه بايد زمينه‌هايي در جامعه فراهم كرد كه امكان سلوك معنوي بيشتر، و موانع بندگي كمتر شود. اين معناي تمدن اسلامي است.

متولي امامي با بيان اين‌كه اگر عبدالكريمي و نصيري مي‌پذيرند كه امكان حركت اصلاحي و رو به تكامل براي جامعه و سياست‌گذاران جمهوري اسلامي فراهم است، نتيجه آن‌ مي‌شود كه حركت به سوي تمدن‌زايي اسلامي امري ممكن بلكه لازم است. البته آقای نصیری توضیح ندادند که چرا فقط با ظهور امام عصر است که مدرنیته از بین می رود. با توجه به وضعیتی که در ۶۰ سال اخیر در اندیشه های غرب رخ داده، تفکر فلسفی غرب به نهایت رسیده و امید اضمحلال و حتی استحاله فرهنگ غربی در دیگر فرهنگ ها وجود دارد و یا حداقل ناباورانه نیست. به نظرم در اندیشه آقای عبدالکریمی و آقای نصیری، گونه ای از کرختی و افسردگی دیده می شود.

امامي‌ تأكيد كرد: اگر اراده‌گرايي را در هر وجهی خودبنيادي بدانيم، اميد از ميان مي‌رود و انگيزه‌اي براي حركت نخواهد ماند. در صورتي كه ما از منطق حجيت و به قول آقاي شهرستاني با توجه به تكليف ديني حركت كنيم، از سويي از خودبنيادي خارج شده‌ايم و از سوي ديگر، انفعال در برابر تاريخ را انكار كرده‌ايم. قطعاً بخشي از حركت تمدني شيعي، خارج از اراده انسان‌هاست، اما اگر اراده‌ها را محو و نابود در تاريخ كنيم، ديگر نه انگيزه‌اي براي حركت مي‌ماند و نه اراده‌ها در تاريخ ارزش‌مند باقي خواهد ماند. از حرف‌هاي آقاي عبدالكريمي سكون و انفعال استشمام مي‌شود. منطق حجيت نه تنها خروج از سوبژكتويسم را ممكن مي‌كند، بلكه حتي دغدغه آقاي مهدي نصيري مبني بر عدم تفاهم نظري را پوشش مي‌دهد. همه نظرات فقيهان در عصر غيبت حجت است و هر يك عملي‌تر بود و در آزمون و خطا جواب داد، همان نيز قابليت اجرا پيدا مي‌كند.

در پايان حجت الاسلام سيدمحمدحسين متولي امامي، با بيان اين‌كه هيچ تمدني‌ محقق نشده است، الا اين‌كه از معبر سياست و قدرت، سياست‌گذاري شده باشد، تأكيد کرد: با توجه به جايگاه ولايت فقيه در انديشه‌هاي سياسي شيعه، تمدن اسلامي طرحي فقهي دارد و براي كشف اين طرح كلان، نيازمند فقه حكومتي و در نهايت فقه تمدن هستيم. اين نگرش ما را به اين تفكر رهنمون مي‌كند كه امكان تأسيس تمدن اسلامي با وجود شرايطش، در ادامه حركت انقلاب اسلامي قابل قبول و محتمل است.

نظر شما