شناسهٔ خبر: 27056 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

حسینعلی قبادی: خوب و بد جهان کنونی ریشه در دگرگونی‌های قرن شانزدهم دارد

خوب و بد جهان کنونی ریشه در دگرگونی‌های قرن شانزدهم مغرب زمین دارد،خوبی‌های آن عمدتا می‌توان درعلم و پیشرفت‌های دانش و عموم فناوری‌های آن دانست اما آسیب‌های آن بیشتر متوجه انسان،اجتماع و آرامش بشراست.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر، نشست علمی پیام‌های جهانی فردوسی و جهان عاری از خشونت روز دوشنبه ۱۵ دی ماه در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی جهاد دانشگاهی برگزار شد. در این نشست که با حضور پژوهشگران و علاقه‌مندان به موضوع برگزار شد، دکتر حسینعلی قبادی استاد دانشگاه و عضو شورای علمی گروه زبان و ادبیات فارسی که دو طرح پژوهشی را با موضوع پیام‌های جهانی ادبیات فارسی اجرا کرده است، ضمن بیان تبریک هفته وحدت و نیز ولادت حضرت ختمی مرتبت(ص) و امام صادق(ع) گفت: از بختیاری و نیک فرجامی و توش و توان ادبیات فارسی همین بس که بالندگی، پویایی، سرزندگی و توان الهام‌بخشی آن برای عموم جهانیان در همه دوران‌های تاریخی، هیچ‌گاه دچار گسست نشده است و آنچنان پرشور، سرزنده، غنی و اثرگذار باقی مانده که گویی مشکلات و چالش‌های فکری جهان را در ادوار گوناگون یکسو و یکپارچه به خوبی شناخته و برای همه آنها پاسخ‌هایی دربر داشته است.

وی در ادامه افزود: همچون طبیب دوّار در طبله‌ خود نفیس‌ترین داروها را متناسب با همه عصرها و همه نسل‌ها بر دوش می‌کشد و به همه انسان‌ها عرضه می‌کند. به عنوان نمونه قدرت باززایش و سرزندگی بسیاری از اسطوره‌ها و نمادهای آن، چنان پرطراوت و تازه است که گویی نخستین بار، اخیرا برای انسان امروز خلق می‌شوند. همانند اسطوره سیاووش، سیمرغ، رستم، آرش کمانگیر و بسیاری از رخدادها و اسطوره‌های برخی از شخصیت‌های دینی و اسلامی را آنچنان زیبا و هنری انعکاس داده که همه انسان‌ها با خواندن آنها به وجد آمده و احساس خویشاوندی و پیوند با آن دارند. این در حالی است که در ادبیات بسیاری از ملل، چنین پیوستگی تاریخی به چشم نمی‌خورد. از همین روی ظرفیت معنوی، اسطوره‌زایی و انگاره‌های انسانی ادبیات فارسی، امکان پاسخگویی این ادبیات معنوی را برای انسان امروز در فضای پرچالش بشر در عصر جدید افزون‌تر می‌سازد.

قبادی یادآور شد: بی‌گمان، خوب و بد جهان کنونی ریشه در دگرگونی‌های مغرب زمین از قرن شانزدهم به بعد دارد، خوبی‌های آن را عمدتا می‌توان در اصل علم و پیشرفت‌های دانش و عموم فناوری‌های آن دانست ولی آسیب‌های آن بیشتر متوجه انسان، اجتماع و بر هم زدن آرامش فردی و جمعی بشر شده است. در تعامل اجتماع و علم و فناوری نیز جباریت و مهارناپذیری رشد فناوری ناشی از رقابت‌های افسار گسیخته یا ناهدایت‌مندی علم، در بروز مشکلات و بحران‌های انسانی کنونی نمود پیدا کرد. در قرن هجدهم حاکمیت مطلق عقل مدرن بر هستی‌شناسی غرب به اوج خود رسید و عملا به اسطوره‌زدایی منجر گردید. اگرچه بین جدایی از نگرش دینی (مسیحیت) و پیشرفت غرب رابطه‌ای علّی برقرار نیست، اما از آن پس، تمدن غرب خود را با علم و فناوری و پیشرفت سریع آنها مواجه دید و به این توهم دامن زده شد که پیوندی وثیق، میان دین‌گریزی و پیشرفت وجود دارد و غرب عمدتا بی خبر و سرشار از غرور این ظفر در ورطه‌ بحران هایی قرار گرفت که یا اساساً بحران‌های جدیدی بودند که گذشتگان با آن مواجه نبودند و یا بحران هایی بودند که به رغم مواجهه گذشتگان با آن ها، صورت و ماهیت تازه ای یافته یا تشدید شده بودند.

مجری طرح پیام های جهانی ادبیات فارسی در ادامه به بحث چالش ها و بحران های انسان معاصر پرداخت و گفت: ضرورت پرداختن به چالش‌ها و بحران های انسان معاصر از تعریف خود چالش بحران ناشی می شود زیرا بحران در میان امور نامطلوب از وسعت و عمق و پیچیدگی خاصی برخوردار است به طوری که توجه نداشتن و بر طرف نکردن آن به استمرار، وجود فرد یا جامعه را در معرض خطر قرار می دهد. شک نیست که همین خطر، ضرورت پرداختن به آن را الزام می کند.

این عضو هیئت علمی دانشگاه افزود: چالش ها و بحران هایی که در طرح پیام های جهانی ادبیات به آنها پرداخته می شود، غالباً چالش ها و بحران هایی هستند که فقط مختص کشور ما نیستند؛ بلکه انسان معاصر با آنها دست به گریبان است. این شمول و فراگیری دامنه نفوذ و تاثیر آن و دل مشغولی اندیشمندان و صاحب‌نظران دنیا اهمیت موضوع را نشان می دهد.

وی گفت: در حوزه فرهنگ ایرانی- اسلامی، انسان، عالی ترین فرآورده و مدار وجود و اشرف مخلوقات است و گردش چرخ و فلک برای سعادت و کمال اوست، از سوی دیگر، درگیری با تمدن جدید و ضرورت هایی که بقا در فضای شدیدا رقابتی زیست در دنیای امروز به زندگی فرد فرد انسان ها، به خصوص جوامع در حال گذار تحمیل می کند، بدون تردید ایرانی مسلمان معاصر را مانند بسیاری از انسان های دیگر که در متن فرهنگ های سنتی جوامع خویش پرورش یافته اند، اما درگیر موضع و حال گذار به تمدن جدید شده اند؛ با بحران ها و گرفتاری های پیش گفته روبه رو می‌کند؛ به گونه ای که یافتن روش مقابله با این بحران ها در توانشان نیست و این وظیفه نهادهای پژوهشی است که نتایج تحقیقات خود را در این خصوص در اختیار دولت و دستگاه های ذی ربط قرار دهند تا از این طریق نخبگان، برنامه ریزان و سازمان های اداره‌کننده جامعه، رسالت تاریخی- فرهنگی و اسلامی- انسانی خویش را جامه عمل بپوشاند.

مجری طرح سپس با بیان مقدمه ای در باب فردوسی گفت: در قلمرو حماسه های اساطیری و پهلوانی زبان فارسی، انسان آرمانی در وجود قهرمانان، نمود پیدا می کند، شخصیت هایی که نمونه و مظهری از عظمت و نیکوئی هستند. وجود پهلوانانی که رسالتشان، تحقق آرمان های والای ملت ایران و نبرد با ناپاکی هاست. به دلیل جایگاه رفیعی که فردوسی برای انسان در پهنه کائنات و در صحنه اجتماع قائل است، این پهلوانان به عنوان نمونه ای نوعی از انسان طراحی شده‌اند. در دوره اساطیری و پهلوانی شاهنامه، یعنی تا پایان دوره کیانیان، این نبرد به نحو روشن و مداوم، بدین ترتیب دنبال می شود. نخست، جنگ طهمورث با دیوان است، سپس جنگ فریدون و کاوه آهنگر با ضحاک که پادشاهی هزار ساله‌ی او ایران را در کام ظلمت فرو برده است؛ از آن به بعد، نبرد بین خوبی و بدی به صورت جنگ های کین خواهی در می گیرد و این رویدادهای رزمی پس از کشته شدن ایرج به دست برادرانش اتفاق می افتد و نبردهای ایرانیان وتورانیان از اینجا شروع می شود.

وی تصریح کرد: تدقیق در چیدمان مباحث و سیر زمانی رخدادهای روایتی شاهنامه، خواننده را بر آن می دارد که پس از توصیف و شناخت خداوند، توجه خود را در حوزه انسان و انسانیات و عملکردهای او متوجه سازد؛ زیرا فردوسی کوشیده است تا نمونه مدنیت و انسانیت را در کنش هایی والا مانند: پیران و سیاوش و رستم و کیخسرو جلوه گر بسازد. انسان در حماسه فردوسی، در زیر سیطره عظیم قهاریت و تقدیر خداوندی، می تواند داستان اراده و اندیشه های انسان ساز و جهانی را به دور زمین حلقه کرده و آن را نظم و سامان دهد. موجودات دیگر را به سوی بهترین ها راهنمایی کند، انسان ها را به تعامل و همکاری برای ساختن و دگرگونی و تحول فراخواند، حتی دیوان را نیز در این مسیر شگفت با خویش همراه کند و به اطاعت از انسانیت وا دارد و به اهداف بزرگ خویش به نحو احسن نائل آید و در این کوشش های جاودانه، با خداوند نیز هماره بهترین ارتباطات را داشته باشد و او را به یاری گری بخواند.

قبادی افزود:در شاهنامه انسان ها می توانند به اوج و مراتب، والا و با شکوه خدایی برسند و به ابر انسان تبدیل شوند. این انسان های بزرگ، اراده های پولادین خویش را در عملکردهای جاودانه خویش جلوه گر می سازند؛ رستم، جهان پهلوان شاهنامه ، همواره اصول انسانی را پاس می دارد و تا پای جان برای تحقق آرمان های انسانی می ایستد. با بررسی و تبیین گفتارها و کردارهای پهلوانان و پادشاهان نامی شاهنامه می توان الگوهای برتر را برای بشر معرفی نمود.

وی ادامه داد: شاهان و پهلوانان که آمیخته ای از خوبی و بدی هستند، گاهی به این جانب گرایش دارند و گاهی به آن جانب؛ مانند کیکاووس در ایران گیران در توران آنچه در بین همه آنها مشترک است، حدت و قدرت و قاطعیت است. همه زندگی خروشان و گرانباری دارند؛ چه آنان که به راه نیکی می گرایند و چه آنان که راه بدی را می سپرند؛ همه با آگاهی و استواری این راه را طی می کنند؛ حتی در پس قهرمانان نابکار، استحکام مردانه است؛ همه زندگی را دوس دارند و از قوای خود بهره کامل می گیرند؛ مرگ را بزرگ ترین دشمن می شناسند، گرچه زندگی خود را هر لحظه در معرض خطر رو به رو شدن با آن اقرار می دهند.

قبادی در ادامه با ذکر نمونه های متعدد به پیام های فردوسی برای انسان معاصر و رسیدن به جهانی عاری از خشونت پرداخت.

 

نظر شما