شناسهٔ خبر: 24142 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

دانشگاه پاسخگو و کارآفرینی فناورانه، نیاز مبرم زندگی

منصفانه بپذیریم که بدون استقلال و آزادی دانشگاه – در مفهوم علمی و آکادمیک- ، دانشگاه زنده نیست. بدون شایسته سالاری علمی ، توسعه ای متصور نیست. باید با همه ی وجود دغدغه ی علمی داشت تا بتوان ثروت و قدرت ملی، خلق کرد. سخن گفتن از فضای درست علمی پویایی و بالندگی، در فقدان آرامش و آزادی شعاری بیش نیست.

hamidreza dastjerdi-6-182.jpgبه گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایسنا؛ دکتر محمدرضا نوری دلویی، استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران و مؤسس پژوهشگاه ملی مهندسی ژنتیک و فناوری‌زیستی یادداشت روز خود را بایدها و نبایدهای دانشگاه اختصاص داده است.

دانشگاه به مثابه نهادی اجتماعی و سرنوشت ساز؛ قدمتی بیش از 800 سال دارد. نظری بسیار گذرا بر مسیر تحولات علمی در دانشگاه‌های کشورهای پیشرفته علمی جهان نشان می‌دهد که برای زمان بسیار طولانی، دانشگاه، تنها آموزش، توزیع و اشاعه دانش را دنبال می‌کرد. با انقلاب نخست علمی (در اواخر سده‌ی 19) به ویژه در آلمان، پژوهش به وظایف پیشین دانشگاه افزوده شد و مراکز پژوهشی شکل گرفت و به تدریج این تحول، دیگر دانشگاه‌های کشورهای صنعتی را فرا گرفت و برای سالیان دراز نظام مرسوم استاد شاگردی برقرار بود. در چنین فضایی، دانشگاه به عنوان کانون نخبه پروری تلقی می شد و سرعت تحولات علمی کند بود.

در اوایل نیمه دوم سده‌ی 20، دانشگاه با تقاضاهای بسیار انبوه اجتماعی برای ورود به آن مواجه شد. آموزش و پژوهش توامان، الگوی غالب دانشگاه‌های جهان شد. و بتدریج با صنعت و دنیای کسب و کار پیوندی عمیق برقرار کرد و رده بندی و تخصص های علمی رشد کرد.

با انقلاب علمی دوم، در حدود نیمه دوم سده‌ی 20، توسعه اقتصادی بر ماموریت‌های پیشین دانشگاه افزوده شد و در واقع، نطفه اولیه دانشگاه‌های کارآفرین شکل گرفت و به ویژه پژوهش گروهی و جمعی، در پهنه ی وسیعی، جایگزین پژوهش‌های فردی شد و با ادغام تدریجی و هدفمند پژوهش‌های علمی با شرکت‌ها و نهادهای صنعتی، صنایع جدید به نحوی چشمگیر توسعه یافت.

با آغاز انقلاب سوم علمی، در حدود سال 1990،‌ همراه با توسعه دانشگاه‌های کارآفرین، توسعه تعامل همه جانبه علم و صنعت، به عنوان اصلی ترین شاهراه اقتصاد مبتنی بر دانش مطرح شد و بهترین روش آن تکوین و توسعه دانشگاه‌های واقعا کارآفرین تلقی شد. در این سال ها ، تحولات سریع ، پویا و پیچیده فرا صنعتی و رشد عظیم اطلاعات و انقلاب های رایانه ای و الکترونیکی ، در واقع ، ماموریت های نوی را برای دانشگاه رقم زد و ساختارسنتی و نیمه سنتی اش را دستخوش تغییرات بسیار اساسی کرد به نحوی که بتواند پاسخگوی نیازهای امروز و فردای کشورها باشد. این رخداد که از آن به عنوان موج سوم نیز یاد می شود در پی موج دوم علم در دوره ی صنعتی، هوشمندانه و با شتاب رخ نمود و البته چالش های بی سابقه‌ای را نیز با خود به همراه آورد.

تحولات مورد اشاره در بالا نشان می‌دهد که تا انقلاب علمی دوم (در نیمه دوم سده‌ی 20)،‌ مهمترین معیارهای اکثر دانشگاه‌ها از جمله برای ترفیع اعضای هیئت علمی، مبتنی بر کمیت و کیفیت نوشته‌ها و انتشارات علمی بود. در واقع، انتشار هرچه بیشتر مقاله‌ی علمی در مجلات معتبر اصلی ترین هدف به شمار می‌آمد. به نحوی که بدون آن، امکان ترفیع برای هیئت علمی نبود.

ایجاد و توسعه دانشگاه‌های کارآفرین و در واقع، رویکرد اقتصاد دانش بنیان، این نگاه را از اساس تغییر داد. استدلال اصلی آن بود که انتشار نتایج (به ویژه عموم) پژوهش‌ها، توجیه اقتصادی ندارد. سرعت انتشار دستاوردهای پژوهشی، جذابیت و در نهایت شکل گیری انحصارات جدید اقتصادی را کاهش می‌دهد. به بیان روشن تر، وقتی براساس رویکرد هزینه سود، از علم به عنوان ابزار اقتصادی و کسب پول و ثروت استفاده می‌شود، به ویژه آن که در این میدان رقابتی بس سنگین و لحظه به لحظه وجود دارد، رغبتی و ضرورتی بر انتشار سریع یافته‌های علمی نیست؛ مگر آن که نسل‌های تازه تر از یافته‌ها حاصل شود!

در چنین شرایطی،‌فرهنگ رایج دانشگاه‌ها، به نفع فرهنگ بنگاه‌های اقتصادی و تولیدی، دستخوش بیشترین تغییرات شد و به دلیل منافع مادی مشترک،‌ بیشتر از پیش به هم نزدیک شد و در کنار فعالیت‌های آموزشی روزآمد و در حال تحول مستمر در دانشگاه، پژوهش، فناوری، نوآوری و کارآفرینی در راس ماموریت‌های آن قرار گرفت و طبیعتا"، فناوری‌ها با نرخی بسیار سریع تغییر و بهبود یافت. نیمه عمر فراورده‌ها نیز به شدت کوتاه شد و رقابت جهانی مستمر و نفس گیر برای بقا، به ویژه ضرورت تولید فناوری جدید و البته بدون وقفه، توسعه شبکه‌های نوآوری و جهانی شدن بیش از پیش فعالیت‌های اقتصادی بیش از همیشه خود را نشان داد.

بنابراین، دیدگاه‌های کهنه دیروز در ارتباط با دانشگاه، دیگر کارآیی ندارد و مفهوم کارآفرینی به مثابه خلاقیت، نوآوری و بهره برداری هرچه بهینه تر از منابع و به ویژه سرمایه انسانی و خلق ارزشهای اقتصادی جدید و فراهم کردن فرصت‌های اشتغال و در واقع توسعه روز افزون؛ کانون فعالیت‌های دانشگاه‌ها و مراکز پژوهشی کشورهای توسعه یافته را به خود اختصاص داده است.

برای درک بهتر این تحولات بی سابقه با دو مثال مصداقی از رشته تخصصی نگارنده، مطلب را شفاف تر کنیم. در روزگاری نه چندان دور – برای نمونه سده‌ی 18 و اوایل سده 19 – تخمین‌ها در ارتباط با افزایش دانش زیست شناسی ( واز جمله قلبِ تپنده ی آن یعنی ژنتیک ) بدین نحو بود که در هر 50 تا 100 سال ، دانش انسان در این قلمرو به دو برابر افزایش می یابد. اینک در سال 2014 میلادی؛ دانشمندان بر این باورند که در کم‌تر از هر دو ماه، دانش ما نسبت به ژنتیک مولکولی پزشکی وانسانی دو برابر می‌شود!

به عنوان نمونه ای برجسته ، در حالی که برای اجرای طرح بین المللی ژنوم انسان - به عنوان بزرگترین و گسترده ترین طرح تاریخ زیست شناسی و ژنتیک پزشکی - که در سپتامبر 1990 به طور هماهنگ و برنامه ریزی شده توسط آمریکا و ده‌ها کشور دیگر در صدها آزمایشگاه و با مشارکت هزاران پژوهشگر آغاز شد، آمریکا به تنهایی سه میلیارد دلار هزینه کرد و نتایج اولیه طرح در سال 2003 آفتابی شد. هم اینک برای انجام چنین طرحی مبلغی کم تر از هزار دلار ( یعنی سه میلیون مرتبه کم تر ) و یک روز کاری (در مقایسه با 15 سال !)‌ کفایت می‌کند و پیش بینی می‌شود هزینه این کار در سال 2020 به 15 دلار یا کم تر، کاهش یافته و زمان لازم برای انجام آن به چند دقیقه تا حداکثر یک ساعت تقلیل یابد!

جمعبندی این مثال – در یک بازه زمانی 30 سال - تاکیدی بر کاهش چشمگیر هزینه یک طرح عظیم جهانی و راهبردی از بیش از سه میلیارد دلار و در زمان حدود 15 سال، به رقمی حدود 15 دلار در کمتر از یک ساعت است!

مثال دوم ، تاکید براین مطلب است که در آینده‌ای بس نزدیک، پزشکی مولکولی دستخوش تحولات اساسی خواهد شد و از جمله هر فرد بیمار بر پایه اطلاعات مولکولی و ژنومی خود درمان خواهد شد. از آن جا که اطلاعات ژنتیکی (و ژنومی) هر فردی و هر موجودی منحصر به فرد است، درمانی که برای او به کار خواهد رفت، نیز منحصر به فرد خواهد بود. در نتیجه، پزشکی شخصی را شاهد خواهیم و در حدود یک دهه ی آینده در درمانگاه‌های کشورهای توسعه یافته علمی، پزشکان و متخصصان امر به مطالعه نیمرخ‌های ژنتیکی بیماران ذخیره شده بر روی ابزار – سی دی – مناسب خواهند بود. فارماکوژنتیک اوج خواهد گرفت و داروهایی که به هر فرد داده شود، مناسب با ژنتیک خاص او خواهد بود.کوتاه سخن: دوران استفاده از داروی مناسب، با دوز مناسب، در زمان مناسب و برای فرد معین بزودی فرا خواهد رسید.

این سخن ، به دلایل فراوان علمی و دستاوردهای فوق العاده ی پژوهشی ، در مورد تغذیه و رژیم غذایی نیز مصداق دارد. یعنی برای ارتقای سلامت و بهداشت جسمی و روانی چشمگیر انسان ها، رژیم غذایی و سبک تغذیه ای انسان ، نیز فردی و شخصی خواهد شد.

آموزش عالی نیز، مانند این حوزه های پزشکی، در آینده‌ای نزدیک انفرادی خواهد شد و آموزش و یادگیری به شکل جریانی مستمر در خلال زندگی فرد، درهر زمان، مکان و در رشته مورد علاقه فرد در دسترس خواهد بود.

شایان تاکید است که مجموعه دستاوردهای خیره کننده‌ی علمی و تکنولوژیکی مانند نمونه هایی که اشاره شد و هر آن چه در آینده نیز حاصل خواهد شد، تنها زمانی خوشبختی انسان را به سهم خود فراهم خواهد کرد که به عنوان ابزاری – که به خودی خود نه خوب و نه بد است– در دست انسان متعهد و برای خدمت به بشریت، بر اساس ضوابط اخلاقی استفاده شوند و چنین است که پیشرفت و توسعه‌ی مادی و معنوی و اخلاقی توامان است که آدمی را به مراحل کمال و سعادت رهنمون می‌سازد.

چنان که گفته‌اند «دانش بدون صداقت، خطرناک و ترسناک است و صداقت بدون دانش ضعیف و بی فایده است»! هرچند که در لطافت طبع دانش و به طور خاص فناوری به مثابه یک ابزار و مانند باران، خلاف نیست اما اگر در کف سیاستمدار و قدرت طلب سیری ناپذیر دنیا پرست افتد، فوق العاده خطر آفرین است.

به هر روی ، ویژگی‌های که از حوالی 1990 و در «موج سوم علم» ظاهر شد، بسیار جدی و بس سریع رشد کرد و قامت بر افراشت به نحوی که راهبرد مدیریت زندگی مبتنی بر چرخه ی مدیریت دانش در مرکز ثقل توجهات قرار گرفت.

برخی از این ویژگی‌ها و رخدادها را می‌توان چنین برشمرد: ساختار شبکه‌ای و پیچیده علم و دانش، اهمیت راهبردی تخصص‌های میان رشته‌ای، آمیختگی کاملا عمیق علم و کسب و کار و تبدیل دانش به ثروت، ضرورت بازاریابی دانش، ورود بازیگران جدید و جدی مانند بنگاه‌ها، شبکه‌ها و حتی خانواده ها به بازار تولید علم و از انحصار خارج شدن دانشگاه ها، جهانی شدن اقتصاد و اقتصاد دانش بنیان و در واقع فرو ریختن دیوارهای سنتی دانشگاه، عبور فرایند یادگیری از محدوده ی کلاسی های مرسوم و پررنگ شدن فضاهای مجازی همه و همه موجب گردیده است که مفاهیم تازه‌ای مانند «دانشگاه ارتباط آفرین»، «دانشگاه کارآفرین»، «دانشگاه در خدمت زندگی» و «دانشگاه و جامعه» سربرآورد. و می‌دانیم که در کشورهای توسعه یافته علمی جهان،‌علم به مثابه سرمایه‌ای حیاتی در عموم شئونات زندگی آدمیان،‌ بیش از پیش ریشه دوانیده است. در مجله ی نیویورک تایمز، به تازگی آمده است :" صنعت فناوری می رفت تا در سکوت، خودش را دفن کند. اما بارقه نوری که از شرکت‌های نوپا شروع به تابیدن کرد نشان افتخار دیگری را در این دفتر به ثبت رساند."

آری در کشورهای پیشرفته علمی جهان ، علم و دانش به مثابه سرمایه ای حیاتی و بی رقیب – و نه کالایی فرمایشی یا لوکس- ، در همه شئوون – عمدتا" مادی – زندگی انسان ریشه دوانید و از کودکستان تا دانشگاه و از کارخانه تا مزرعه ، از خیابان تا بیابان ، از آزمایشگاه تا بالین و از سربازخانه تا آشپزخانه را در بر گرفت و مدیریت زندگی، مبتنی بر چرخه ی مدیریت دانش شد.

دانشگاه‌های "نسل سوم " یا کارآفرین به عنوان مناسب ترین مکان برای نوآوری مبتنی بر دانش، توانایی کشورهای پیشرفته علمی و توسعه یافته را در تربیت کارآفرین و خلق بنیان‌های تولید ثروت و قدرت،‌دو چندان کرد. در این دانشگاه ها و مراکز و نهادهای پژوهش، به نحوی اجتناب ناپذیر ، میان همه ی بخش های صنعتی ، کشاورزی و تولیدی، همکاری و ارتباط سیستماتیک و پویا برقرار است.

بر اساس آخرین رتبه بندی انجام یافته از سوی موسسه تامسون رویتر (در 92.12.2) از 100 دانشگاه برتر کارآفرین (نسل سوم) دنیا؛ 43 دانشگاه آن در امریکاست و در حالی که از هر یک از کشورهای استرالیا، هنگ کنگ،‌ کره جنوبی و سنگاپور به ترتیب هفت، سه ،‌دو و یک دانشگاه در این فهرست دیده می‌شود، از کشور ما هیچ دانشگاهی حضور ندارد.

بر اساس همین گزارش،‌ در میان 100 دانشگاه برتر کارآفرین آسیا، در حالی که از هر یک از کشورهای ژاپن، چین، تایوان، کره جنوبی،‌ ترکیه به ترتیب 22، 15، 15، 12 و 5 دانشگاه حضور دارد، ‌از کشور ما تنها سه دانشگاه معرفی شده است.

اما و در حالی که توسعه علمی،‌ فناوری و نوآوری به قدری بدیهی و انکارناپذیر و بی نیاز از هر توضیحی است، متاسفانه نظام دانشگاهی ما که خاستگاه آن «غرب» است، در مجموع در فضای اوایل مرحله‌ صنعتی شدن (حدود 60 تا70 سال پیش) به سر می‌برند و چنین است که هم از پیشرفت و هم از رقابت بازمانده‌اند.

جهانی شدن، فارغ از موافقت‌ها،‌ مخالفت‌ها و چالش‌های پیشاروی آن، به مثابه یک واقعیت آثار شگرفی را در قلمروهای اقتصادی،‌ اجتماعی و فرهنگی جوامع از جمله آموزش ، تعلیم و تربیت بر جای نهاده است. متاسفانه شناخت علمی ما از کشور و به ویژه از جهان کنونی و چشم انداز آن، بسیار اندک، ناقص و در ابعادی نادرست است.

باید شناخت خود را عالمانه،‌ واقعی و روزآمد کنیم. "غرب" به مفهوم دهه‌های گذشته وجود خارجی ندارد. دانشگاه‌هایش نیز تصویر دهه‌های پیشین را نشان نمی‌دهد. اکثریت ما از دنیای فناوری، نوآوری، دانشگاه‌های امروز و فردا، همکاری‌های بین المللی و ارتباطات آن‌ها بی اطلاعیم. توجه نداریم که بیش از 90 درصد اعتبارات پژوهشی تنها در معدودی از کشورها (کشورهای توسعه یافته ) جهان،‌ هزینه می‌شود و علم و فناوری موضوع کانونی ملی و حاکمیتی آن‌هاست. در حالی که در کشورهای در حال توسعه و به ویژه کشورهای توسعه نیافته علم، فناوری و دانشگاه مسئله‌ای غیر جدی، حاشیه‌ای و تشریفاتی است و ریشه در ساختارهای این جوامع ندارد. از این رو این کشورها به طور عمده ترجمه کننده،‌مصرف کننده و وارد کننده علم و فناوری و دستاوردهای آن – آن هم غالبا محصولات از رده خارج شده‌ی آن‌ها – هستند .

با این وضعیت چگونه دانشگاه می تواند الگوی علمی و فرهنگی کشور باشد و برای فرهنگ اصیل ما، الگو سازی کند؟ چگونه می تواند در ایجاد قدرت و ثروت ملی، نقش ممتاز خود را ایفا کند ؟ اساسا" ، هر توسعه ای نیز ، اگر بر محور فرهنگ نباشد ، به سامان نمی رسد.

پاسخ این پرسش که آیا واقعا می‌توان کارآفرینی را در کشور آموزش داد، قطعا مثبت، اما بسیار دشوار است. اگر دانشگاه متحول شود، مناسب ترین مکان برای نوآوری مبتنی بر دانش است و توانایی تربیت کارآفرین و خلق شرکت‌ها و بنیان‌های تولید ثروت را داراست. دانشگاه و آموزش و پرورش باید با آموزش و یادگیری خلاق، انسان‌هایی را تربیت کنند که توانایی زندگی فعال و مثبت را در جهان مولد و در حال تغییر را دارا باشند. جهانی که بیش از همیشه به جهان شبکه‌ها وابسته است.

در شرایط دانشگاه‌های کارآفرین، تربیت یافتگان آن با نگاه یک کارآفرین به کشور خود و جهان می‌نگرند. اساسا زندگی در دنیای امروز و فردا، مستلزم آن است که هر فرد، کارآفرین خوبی باشد. دانشگاه‌های کارآفرین و خلاق که با ایجاد زیر ساخت‌های مناسب و راهبرد کارآفرینی ایجاد می‌شوند ،قادرند با آموزش‌های هدفمند، تقویت انگیزه‌های دانشجویان، کسب مهارت‌های کارآفرینی و راهکارهای درست کسب و کار،‌ تجاری سازی نتایج پژوهش،‌ مشارکت و تعامل همه جانبه دانشگاه‌ و دانشجویان با موسسات، بنگاه‌های فعال در عرصه کسب و کار و تولید، نیروهای کارآفرین تربیت کنند که در عین تولید ثروت برای کشور، بر خلاف الگوی کشورهای توسعه یافته که تنها نگاه مادی به دانشگاه دارند، با عنایت به فرهنگ بومی و فضیلت‌های دینی و اخلاقی،‌در خدمت صادقانه و شرافتمندانه به جامعه گام بردارند.

در راستای چه باید کرد از جمله تاکید می نماید که باید با اصلاح پایه ای و تحول اساسی در نگرش و بینش سیاست سازان ، تصمیم گیران و دست اندرکاران و نیز شایسته سالاری در عمل، طرحی نو در افکند تا با درک عمیق ، آگاهانه و با همه وجود جایگاه بی بدیل آموزش و روزآمد کردن این نهادهای سرنوشت ساز قدم ها بلندی در مسیر توسعه و پیشرفت واقعی کشور برداشته شود. تا با متحوَل کردن نظام آموزشی کشور به طور هماهنگ و در همه ابعاد ، رفتارهای سلیقه ای و کلیشه ای مرسوم رخت بربندد. تا همه آفات موجود ؛ به دقت شناسایی و با عزم و تدبیر، به تدریج از میان برداشته شود. تا حرفه معلمی ، این سان بی جاذبه نباشد. تا مقوله راهبردی اقتصاد آموزش و پرورش و دانشگاه در کانون توجه قرار گیرد. تا از جمله ، منابع درسی سرشار از آگاهی بخشی ، سودمندی ، طراوت و سرزندگی باشند و رفع نیازهای واقعی جامعه را نشانه گیرند . تا با مجموعه ای از برنامه های کارشناسی شده ، هماهنگ ، هم افزا و باکیفیت در فرزندان ما ، فرهنگ ارزش های مثبت و اخلاقی مانند اعتماد به نفس، مهارت ، خلاقیت ، کارآفرینی و روحیه کار جمعی ، شجاعت ، مسوؤلیت پذیری، صراحت ، صداقت ، نقدپذیری ، میهن دوستی به نحو مستمر تقویت شده ، گسترش یافته و دانش ، معرفت ، شخصیت و معنویت فرزندمان اعتلا یابد.

ناگفته پیداست که پیش شرط رشد و و بالندگی در همه ی قلمروهای معرفت ، روح پرسشگری و نقد پذیری است. به قول شیخ بهایی: " پرسش به منزله ی مونث است و پاسخ به مثابه مذکر و از تزویجِ این دو است که علم و دانش زاییده می شود."

حرکت قافله ی فرهنگ و دانش و توسعه و آبادانی بدون کنجکاوی ، گفتگو ، پرسشگری ، نقد و تضارب آرا ، قابل تصور نیست.

در عدم استقبال واقعی از نقد و تحمیل نظرات خود بردیگران ، کوچه حرکت علمی ، اصولی و اخلاقی بن بست است . حرکت هدفمند ، مستلزم رعایت اخلاق، قانون و همه ضوابط و فضیلت‌ها، با دیگران است. که یک دست که صدا ندارد!

ایجاد فضای انسانی و رشد آفرین نقد و توسعه ی آن از اصلی ترین کارکردهای فاخر هر نظام و دولت مردمی است. نقدِ سازنده، زیربنای جامعه پویا و خلاق است. فضای آزاد اندیشه ، شکوفایی علم و معرفت را در پی دارد. در غیاب چنین فضایی ، هیچ پیشرفت واقعی امکان پذیر نیست. در این باره در ادامه بیش تر خواهم گفت.

هر توفیقی مستلزم عقلانیت ، اعتدال ، انصاف و زیستن در فضای امن و آرامش واقعی است . طبیعتا" ، با حاکمیت تمام عیار قانون و شنیدن مستمر و درست صدای مطالبات مردم و شایسته سالاری، نشاط ، پویایی و بالندگی علمی نیز دستاوردی حتمی است. برعکس حذف و طرد، دروغ و تهمت، افراط و تفریط ، کینه و خشونت و مانند آن، همه چیز جامعه را در معرض نابودی قرار می دهد.

منصفانه بپذیریم که بدون استقلال و آزادی دانشگاه – در مفهوم علمی و آکادمیک- ، دانشگاه زنده نیست. بدون شایسته سالاری علمی ، توسعه ای متصور نیست. باید با همه ی وجود دغدغه ی علمی داشت تا بتوان ثروت و قدرت ملی، خلق کرد. سخن گفتن از فضای درست علمی پویایی و بالندگی، در فقدان آرامش و آزادی شعاری بیش نیست.

امروزه علمِ کارساز وجدی که جایگاه بی مانندی در همه ی شئوونات زندگی انسان یافته است مظهر قدرت انسان در زمین ، فضای کیهانی و دریاست و پیداست که جامعه اگر بخواهد توسعه یافته و سربلند باشد، به چنین علمی از اکسیژن هوا نیازمند تر است. هر جا که علم و عقل، تفکر و معنویت ، تعادل و وحدت همه جانبه سازمان یافته نیست و حاکمیت سلیقه ، موازی کاری و ساده انگاری بیداد می کند، پریشانی ، ناهماهنگی ، نااعتدالی و ناکارآمدی حضور چشمگیر داشته و دمار از روزگار گرفته و زندگی انسان ها را به خاک ِ سیاه می کشاند.

اقتدار واقعی هر جامعه در گرو توسعه روز آمد توان علمی و فناوری آن است. در مسابقه نفس گیری که در میان جوامع شکل گرفته است هر کشوری که بتواند با بهینه ترین برنامه و شیوه علمی روز از مجموعه ظرفیت‌ها و فرصت های موجود خود و جهان بهره برگیرد؛ قادر به پیمودن قله‌ها در حوزه‌های متفاوت اقتصاد، صنعت، کشاورزی ، پزشکی و فرهنگ خواهد بود و حتی از مرزهای دانش روز عبور خواهد کرد. در این راستا اصلی ترین بازیگران اساتید و پژوهشگران دانشگاه هستند.

دراین سخن که یک دوران تاریخی جدید شکل گرفته است تردید نکنیم . آنها که در گذر به دوره جدید ، موفق بوده اند، توسعه یافته اند و آنان که نتوانسته‌اند این توفیق را کسب کنند، دست کم به اندازه ی یک دوره تاریخی از حرکت بشریت عقب مانده اند!

در کشورهای جهان هر کجا توسعه ای رخ نموده و جه مشترکش نظام آموزش خلاق و کارآمد بوده است و طبیعی است که در کشورهای توسعه نایافته نظام آموزشی ضعیف ، بی ثبات و ناکارآمد جای خوش کرده است. به هر اندازه که بهره وری سیستم آموزشی و از جمله آموزش عالی پایین باشد توسعه و پیشرفت تقلیل می یابد. در چنین شرایطی دانشگاه با مجموعه ای از آفات به ویژه نداشتن برنامه‌ای واقع بینانه و هدفمند ، بی ثباتی مدیریت ها، کمبود چشمگیر مجموعه امکانات و نیازهای مادی، کمیت گرایی ، فقدان ارزیابی و نظارت آگاهانه ، حاکمیت سلایق و منافع جناحی و فقدان شایسته سالاری مواجه می‌شوند.

از موارد استثنایی که بگذریم ، متأسفانه دانشگاه در کشورما به درختی می ماند که انواعی از میوه‌های درختان دیگر را به شاخه‌هایش چسبانده‌اند و پیداست که این "میوه‌ها "، به دلیل پیوند نداشتن با ریشه ، فاسد می شود و چنین است دانشگاه که باید و باید "کارخانه آدم سازی" باشد؛ به "کارخانه ی مدرک سازی " تبدیل شده است. دانشگاه که مکان ساختن است به جایگاه از دست دادن و ویران کردن بدل شده است! و از رسالت و راستین خود در بالا کشیدن علم و فرهنگ و دانشجو غافل مانده است!

در این جا، بی مناسبت نیست اشاره شود روز جهانی سواد که در حدود پنج دهه پیش توسط یونسکو و برای تاکید براهمیت سواد بر کیفیت زندگی فردی و اجتماعی انسان ها اعلام شد، این مفهوم را در گستره وسیعی از دست داده است. امروزه با بی سوادی سیاه و سفید مواجه ایم. تکلیف بی سوادی سیاه مشخص است . اینان از توانایی خواندن و نوشتن بی بهره اند و هم چنان در سراسر جهان حدود هشتصد میلیون نفر ( که حدود دو سوم آنان را زنان تشکیل می دهند) از این نوع بی سوادان وجود دارد. اما بی سوادان سفید، کسانی را در بر می گیرد که افزون بر توانایی خواندن و نوشتن، کثیری از آن‌ها تا بالاترین سطوح تحصیلی پیش رفته و مدرک‌های متعدد دانشگاهی نیز گرفته اند! اما در عمل ؛ از فقدان سواد مهارتی و حرفه ای، تحلیلی، پرورشی، ارتباطی، رسانه ای، عاطفی، رایانه ای و مانند آن رنج می برند.

این " باسوادان" ، طبیعتا" ، نقش چندان مثبتی در توسعه و پیشرفت واقعی و پایدار ندارند.

چرا با گذشت بیش از 80 سال از آغاز تأسیس دانشگاه و بیش از 70 سال از شروع برنامه ریزی برای کشور، هم چنان برای انتقال علم و فناوری از خارج به درون کشور و برعکس، برنامه ای مدون، درست و پویا و اجرایی نداریم؟

چرا دانشگاهِ ما به جای رودخانه جاری و عظیم و سرشار از زندگی، در حوضچه ای راکد آرمیده باشد و بدون یک تحول واقعی و در خور، روزآمدو فاخر ؛ روزمرگی و بخار شدن را شاهد باشد؟

باید به دادِ دانشگاه رسید. ما، راهی جز بهبود همه جانبه دانشگاه و به ویژه آموزش و پژوهش با نگاهی امروزی و ساخت مجموعه ی نرم افزاری ، سخت افزاری و تأسیسات متناسب نداریم . از هر منظر و زاویه که نگاه می کنیم، به دانشگاه زنده برای ماندنِ با افتخار و سربلندی در جهان محتاجیم و از جمله برای عبور از اقتصاد نفتی و خام فروشیِ جانکاه و استقرار اقتصاد دانشگاه و دانش بنیان به جز دانشگاه واقعی که مهد نخبگان و خرد جمعی و روز آمد باشد، راهی دیگری نداریم.

با همه وجود بپذیریم که توجه واقعی به دانشگاه ، علم و علم آموزی- که مرزی نمی شناسد- بزرگ ترین سرمایه گذاری برای آینده کشور است. تلاش هایمان را هماهنگ و هم افزا در مسیر نوآوری و کارآفرینی عاشقانه به کار گیریم. دانش و مهارت های خود و در راس آن جوانان را به طور مستمر ارتقاء بخشیم . در دام چارچوب های سطحی و مرسوم شده ، گرفتار نشویم . برای خدا، در جا نزنیم . و در جهت خلقِ تجربه، نوآوری ، ایده محصول و ... حرکت کنیم.

در همه عرصه های زندگی و به ویژه در مدرسه و دانشگاه – آموزش و پرورش ، و آموزش عالی – باید به خود آییم. و آن چه را که رسالت های اصلی و ذاتی این دو نهاد راهبردی است سامان دهیم . به محتوا و کیفیت درست بیندیشم و خوب عمل کنیم و عمیقا" باور کنیم که با کمیت گرایی، برخوردهای شعار گونه پوپولیستی و سطحی نمی توان به مقصد رسید. چنان چه با پوشیدن فاخرترین لباس به تنِ رنجور یک بیمار، هیچ درمانی حاصل نمی شود. دارویی درست ، در زمان مناسب و به اندازه کفایت هر چند که تلخ باشد درمان را به ارمغان می آورد. به تعبیری درختان زیادی هستند که به دلایلی مانند بی تدبیری و غفلت باغبانان در جوار چاهی سرشار از آب گوارا و حیاتبخش پژمرده یا خشک شده اند! مدارس و دانشگاه‌هایمان، را درست باغبانی کنیم. هر غفلت یا تأخیری در این مسیر، چالش‌های عمیق و آسیب های شدید اجتماعی و ملی جبران ناپذیری را در پی خواهد داشت. دراین مسیر، البته نباید نومید بود که : گفت پیغمبر (ص) " که گر کوبی دری / لاجرم زان در برون آید سری."

نظر شما