شناسهٔ خبر: 15996 - سرویس مبانی علوم‌انسانی
نسخه قابل چاپ

گفتاری از حمید پارسانیا؛

برای دگرگونی عالم باید فرهنگ دگرگون شود

حمید پارسانیا غفلت و غفلت افزایی در این عالم وظیفه ما نیست. تفسیر درست از این عالم باعث عبور از این عالم می‎شود. شناخت درست از این عالم، مسیر درست و تحول این عالم را نشان می‎دهد.کسانی که اهل دنیا هستند بر غفلت این عالم می‎افزایند. اما کسانی که اهل تفکر، تأمل و تدبر هستند مسیر عبور از این عالم، آمادگی، پیام و کلام حقیقت وجود، هستی، هستی مطلق و خداوند سبحان را می‎شنوند.

فرهنگ امروز/زهرا رستگار: اولین همایش ملی فرهنگ و تکنولوژی؛ درنگی فرهنگی در مسیر پرشتاب صنعتی شدن در دانشگاه صنعتی شریف برگزار شد. بخش دوم نشست شامل سخنرانی دکتر رضا سلیمان حشمت، عضو هیئت علمی، پیرامون تکنولوژی، آری و نه!، دکتر محمدرضا اسدی، رئیس گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی پیرامون مناسبات فرهنگی میان دین و تکنولوژی، دکتر علی پایا، استاد دانشگاه وست مینیستر انگلستان، در قوتها و ضعفهای مهندسی و رابطه متقابل آن با علوم انسانی و اجتماعی، یک ارزیابی نقادانه از منظر عقلانیت نقاد، حجت الاسلام پیروزمند قائم مقام فرهنگستان علوم اسلامی قم در باب جهتداری تکنولوژی با ملاحظه سطوح تکنولوژی پرداختند. در بخش دوم دکتر تقوی، دکتر مرادی، دکتر علم الهدی و حجه الاسلام غلامی در باب اسلام و تکنولوژی به ایراد سخنرانی پرداختند. در بخش اختتامیه حجت الاسلام حمید پارسانیا عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی به بررسی تکنولوژی در آینده انقلاب اسلامی و دکتر داوری اردکانی چهره ماندگار فلسفه به آینده تکنولوژی پرداخت.

تکنولوژی و فرهنگ

حجت الاسلام حمید پارسانیا در ابتدای سخنرانی خود به عنوان بحث پرداخت و خاطر نشان کرد: ابتدا عنوان بحث را اصلاح می‎کنم. موضوع صحبت، بحث تکنولوژی و فرهنگ است. از منظر حکمت صداری و اسلامی به طور خاص قصد دارم صحبت کنم. من این موضوع را در حکمت صدرایی دنبال کردم. زاویه مورد بحث هم یکی از مسائلی است که روزانه با آن درگیر بودیم. بحث علم مباحث هندسه اصحاب است. مباحث عقلانی مطرح شده و سه سالی است که درس روزانه ما است و مباحث طبقه دوم از احکام سه گانه، بحث اقلام معقول با این بحث شروع می‎شود که هر مجردی عالم به ذات خود است. ذیل این بحث نکتهای که می‎گویم به تناسب طرح می‎شود در جاهای دیگر هم در همه مباحث همچنین در بخش‎های دیگری از کتاب این بحث‎ها با یک مشکل و معضلی مواجهه است. مشکل این است که حکمت رایج اسلامی حکمای مشا و حکمای اشراق این بحث را مطرح می‎کنند که عالم مادی عالمی است که علم در آنجا وجود ندارد. علوم طبیعی و علم با حیات انسانی آغاز می‎شود. از وجود انسان تجرد نفس انسانی را اثبات می‎کند. صدرالمتالهین در طی مباحثی که دارد، بر اساس مبانی که به آنها اشاره خواهم کرد به نتیجه‎ای می‎رسد که علم، قدرت، اراده، حیات، صفات و اسما آنها و صفات سبعه هم می‎شود که اینها مسابق هستی هستند و تا جایی که هستی هست آنها هستند. علم از صفات هستی است. مبانی نیز اینها هستند؛ یکی اصالت وجود است؛ وساطت وجود، تشکیک در وجود و هستی است و این موارد باعث می‎شود که اگر حکمی برای هستی صادر شد چون هستی ثابت شد، جزء به جزء ندارد، هستی مشبک هست؛ تا هر جا هستی هست این نیز در آن وجود دارد.  این استدلال را در مواردی جناب صدر المتاهلین دارد و در حوزه حکمت اسلامی  مبدع است ولی در حوزه فرهنگ اسلامی مبدع نیست. خود او نیز به این نکته اشاره دارد. چند دسته است آیات قرآن به این مسئله دلالت دارند. یسبح الله فی السموات و الارض و ... آیاتی که در تسبیح عالم و همه آنچه که در آسمان می‎بینید. آیاتی که در بازگشت عالم به سوی خداوند نه از روی کراهت، بلکه با اشتیاق و شوق می‎روند. آیاتی که که در شهادت این عالم  در پیشگاه خداوند سبحان در آن چه که در آن گذشت است شاهداند. تعبیر دیگری که صدر المتاهلین به کار میبرد؛ اظهارات اهل کشف و شهود است. آن‎ها نیز آثارشان و عباراتشان سرشار از مطالب است که ما سهیم و بسیط و .... هستیم.

ثبات علم در همه عالم

عضو هیئت علمی علوم اجتماعی دانشگاه تهران در ادامه اذعان داشت: در حوزه حکمت این مسئله تأویل می‎شود. اما صدرالمتالهین معتقد است که این موارد خلاف عقل نیست و برهان عقلی هم پدیده علی نیست که قصد داشته باشد با ظهور آنها متوقف شود. بعد تأیید می‎کند که علم در همه عالم ثابت است. اینجا است که مشکل پیش می‎آید ما از یک طرف براهینی داریم که این براهین بیان میکنند که این وجه از عالم علم و ادراک در آنجا نیست. نه علم  است و عالم و نه معلوم است. از طرف  دیگر برهان اقامه می‎شود که علم در همه عالم جریان دارد. عرفان داعیه شهود آن را دارد و برهان اظهاراتش ظاهر در این هستی نیست. اگر ما می‎بودیم و ظاهر نقل و براهین قطعی عقلی و معارضات عقلی نباشد، اما خود این براهینی که عالم طبیعت علم و عالم و معلوم اینجا نیست. با براهین عقلی تعارض دارند آیا اینها از سنخ بقایای جدلی ذو طرفین هستند؟ که تناقضی در اینجا رخ داده که این تناقض نشان می‎دهد که اشتباهی وجود دارد و این اشتباه در مدار دو طرف نقیض است و این دو گزاره را یکی را از اشتباه ساقط می‎کند و این را می‎گوییم یکی را اشتباه کرده است، نه آنکه همه آن‎را اشتباه کرده باشد. یکی از این دو غلط است یکی از این دو را نمی‎دانیم. کدام یک را درست است، نمی‎دانیم. کدام یک را غلط است، نمی‎دانیم. سپس برای حل مسئله جلو می‎رویم. اشتباهی رخ داد است که باید حل شود. این مشکل نیست که باید چگونه حل شود. در برخی از عبارات صدرالمتاهلین توجه به حل مسئله وجود دارد. در مورد این مشکل در مباحث عقل و عاقل و معلوم مطالعه شده است. اما در جاهای دیگر از جمله جلد ۶ و ۷ به آن می‎پردازد. در جلد ۷ به این مشکل اشاره می‎کند. این موارد باعث شده است که در آیات قرآن در صحف عرفانی که ادعا کردند وجود داشته باشد. دلیل آن چیست؟ آیات بسیاری را می‎خواند و ادامه می‎دهد: وجود و صفات سبعه آن با یکدیگر ملازم و غیر منفک هستند. در هیچ جایی از هم جدا نمی‎شوند و حیثیت ثقل آن‎ها هم یکی است. هر چیزی که بگویید موجود است. این اسماء ۷ گانه که در حکیم سبزواری بیان می‎کند و برهان را نیز اشاره کردند. بسط بیشتر در جلد ۶ و در صفحه ۳۴۰ است. چون خفا به معنای عند الجمهور است. جمهور، فلاسفه یک فرهنگ نیز می‎تواند باشد. خفا  و آثار وجود در اینجا ظاهر نمی‎شود. عرف است و فرهنگ خفا حقیقت وجود است و  ظهور احکام است.

عالم غفلت است، غفلت از حقیقت وجود است

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در ادامه به ماهیت و ذات انسان پرداخته و توضیح می‎دهد: حالا چگونه تناقض حل می‎شود. خفا یعنی چیست؟ یک سری کلامیها می‎گویند نیست و یک سری می‎گویند هست. حل این تناقض را به ترکیب وجود بر ماهیت، بر زیادت وجود بر ماهیت، اصالت وجود، رد وجود باید بررسی شود. وجود و ماهیت با اشیاء عالم نگاه می‎کند و هنگامی که از ماهیت به وجودشان خبر می‎دهیم در خارج از این نیست. میگوییم در پشت آن یک حقیقت است. یک شی و یک هدف است. یک انسان و یک ذات است. این دوگانگی و یگانگی آنها چگونه است و باید این مورد را در حکمت صدرایی بررسی کنیم. وجود ملزم به ماهیت نیست، وجود خود ماهیت است. اما چگونه خود اوست باطن اوست ماهیت اوست. ماهیت ظهور اوست حق اوست نمود اوست. دوم هر کدام از این دو احکامی دارند، احکام وجود غیر از احکام ماهیت است. هر یک حکم یکی را به دیگری می‎توان داد. آن وقت هنگامی که این حکم داده می‏شود. مجاز عقلانی را دارد. وجود است که حقیقتا موجود است. ماهیت نه موجود است و نه معلوم است. ما هنگامی که می گوییم ماهیت موجود است مجازا وجود را می گوییم؛ موجود است حقیتا می‎گوییم. ماهیات، ماهیات نوع نفس هستند، حکم وجود ظهور و بروز آن‌ها را ندارد؛ لذا آنجا علم نیست عشق نیست و میل نیست. نه آنکه در آنجا که ماهیت است، این احکام نیست. اصلا ماهیت  در چنگ وجود است و در باطن ماهیت این هست. اما این وجود مخفی میشود و همه احکام خود را ظاهر نمی‎کند. وجود مخفی می‎شود و ماهیت ظاهر می‎شود. وحدت گاهی اینجا پنهان است و گاه وجود ظاهر می‎شود. گاه این خلق و کثرت احکام خود را آشکار می‎کند. هنگامی که احکام خود را آشکار می‎کند نه چنان است که وجود نباشد و علم و اراده نباشد. گاهی کثرت  در ذیل آن وحدت حقیقت خود را نشان می‎دهد. وحدت و کثرت در برخی موارد جمع می‎شود. هردو ظهور و بروز پیدا می‎کنند. جمع مسئله در اینجا تصور می‎کنم با این عبارات صدرالمتالهین به خوبی دانسته می‎شود. هیچ کدام از این استدلال‎ها غلط نبود. هر کدام حکم یکی را ارائه می‎داد. استدلال‎هایی که بود؛ می‎گفت اینجا عالم حضور نیست و علم نیست و آگاهی نیست، مربوط به ماهیات ماده است و مادیات است و آنجایی که بعد است و جرم است و ...

اما همان ماده و  احکام مادیات آن‎ها با وجود‎اند. در چنگ وجوداند و وجود درآن‎ها ظاهر است. اما باعث می‎شود آن‎ها حکم خود را ظاهر کنند. کسانی ظاهر حیات دنیا را می‎بینند غفلت، غیرت احکام را می‎بینند و این احکام است. این‎ها قرائت این افراد نیست. یک نوع هرمنوتیک مفسر محور در اینجا بیرون نمی‎آید که آدم‎ها این‎گونه می‎بینند. وجود در ارتباط  با انسان این ظهور و بروز را داشته است. وجود دارد اینگونه حکم می‎کند. لذا احکامی که درهنگام غیبت ایجاد می‎شود یک جهان است که انسان بر آن حکم می‎راند و تدبیر می‎کند، تصرف می‎کند. این ظهور ماهیات به احکام مربوط است  انسان این احکام را می‎شناسد و از آن تصرف می کند. اما ظرفیت‎های اصلی و آن چه که در آنجا است؛ این نیست. اگر این بروز و ظهور به گونه‎ای دیگر باشد آن هنگام ظرفیت‎های دیگری آشکار و ظاهر می‎شود. اما در این عالم که عالم غفلت است، غفلت از حقیقت وجود است و این عالم در تعامل حقایق و حقیقت وجود با انسان و با انسان نسبت به حقیقت وجود شکل گرفته است؛ عالم اینگونه است.

برای دگرگونی عالم باید فرهنگ دگرگون شود

حجت الاسلام حمید پارسانیا اشاره کرد: اگر قرار است  هرمنوتیکی باشد این تفسیر نیست که انسان در محور او قرار گرفته باشد این ارتباطی است که انسان با حقیقت گرفته است نه فرد که این عرف و فرهنگ است. این فرهنگ است که مستقر شده است و از این حجاب فرارفتن کار افراد و اشخاص است. اگر شما عارفانی دارید که از این حجاب عبور می‎کنند و خبر می‎دهند؛ این دعوت باز و این راه است. عالم اقتضایش این است این فرد عبور کرده است. اگر این عالم بخواهد دگرگون بشود، باید فرهنگ دگرگون شود. اگر این حقیقت بخواهد همگانی ظهور و بروز یابد. این غفلت باید زدوده شود این عالم در ظرف غفلت آنچنان نیست که این حکم را ما بر او برانیم. بلکه حکم خود اوست و این احکام که می‎شناسیم، احکام عالم است و مربوط به همه موجودات است. این عالم شکل گرفته تعامل آدم با آدم است. در جریان هبوط انسان آنگاه  که آفریده شد خاک و گل و نور الهی و انسان  بود. چه چیزی باعث شد که آنکه خانه و پیام الهی بود یک مرتبه غائب می‎شود و انسان بروز می‎کند. حال  هنگامی که او در حجاب می‎شود، کثرت احکامش ظاهر و بارز می‎شود.  با توجه به معانی که حکمت  صدرایی ارائه می‎کند جای جایی را که عالم کثرت  با احکام متناسب با خود دارد در این حکمت می‎توانید ببینید کجا قرار دارد. نه چنین است که عالم کثرت اقتضاعات خود را ندارد، تبین، حکمت، سنت خدا نباشد. اما وقتی که  انسان در این عالم قرار گرفت باز نه چنان است که راه بازگشت آن مسدود باشد. سرنوشت  عالم این باشد که این عالم همچنان بماند. قرار است که به امانت انسان و بازگشت انسان بازگردد. از اشراط ساعت و ظهور حقیقت، تدبیر براهین ظهور مهدی منتظر است. آمدن او تغییر در حوزه معرفت و علم بشریت را به دنبال می‎آورد. ما نمی‎دانیم که او که می‎آید عالم با ما چگونه رفتار خواهد کرد اما عالمی  که ما در آن هستیم می‎دانیم که با ما چگونه رفتار خواهد کرد. تغذیه و مشی و آمد و شد ما در این عالم، البته این عالم وطن و جایگاه ما نیست. اما بودن ما در اینجا نیز بخشی از تقدیر الهی است. این تعامل با عالم نیست. ما در این عالم قرار داریم اما غفلت و غفلت افزایی در این عالم وظیفه ما نیست. تفسیر درست از این عالم باعث عبور از این عالم می‎شود.  شناخت درست از این عالم مسیر درست از این عالم و تحول این عالم را نشان می‎دهد.کسانی که اهل دنیا هستند بر غفلت این عالم می‎افزایند. اما کسانی که اهل  تفکر، تأمل و تدبر هستند مسیر عبور از این عالم، آمادگی، پیام و کلام حقیقت وجود، هستی، هستی مطلق و خداوند سبحان را می‎شنوند و راه بازگشت از آن را از زبان و کلام او می‎شنوند و بدان عمل می‎کنند. این مختصری بود از آنچه که من قصد داشتم در این فرصت عرض کنم.

نظرات مخاطبان 0 1

  • ۱۳۹۳-۰۳-۱۸ ۱۸:۲۶مجید 0 0

    سلام و تشکر
    اگر ممکن است فایل صوتی این مطلب و همین طور بقیه سخنرانی های همایش فرهنگ و تکنولوژی را قرار دهید
    با سپاس از سایت خوبتان
                                

نظر شما