شناسهٔ خبر: 12665 - سرویس مبانی علوم‌انسانی
نسخه قابل چاپ

گزارشی از نشست «ظرفیت‌های فلسفه‌ی اسلامی برای تحول در علوم انسانی»؛

فیاض: امام در جوانی از فلسفۀ صدرایی عدول کرد/ پارسانیا: باید به همۀ ظرفیت‌های فلسفه صدرایی نظر کرد

پارسانیا فیاض ما اگر متوجه نباشیم گرایشات شاهنشاهی در ابعاد فکری مستقر می‌شوند و جمهوری اسلامی به زمین خواهد خورد. انقلاب اسلامی به‌هیچ‌وجه بازتولید فلسفه‌ی ملاصدرا نیست. امام (رحمت الله علیه) در همان سن جوانی از فلسفه‌ی ملاصدرا عدول کرده بود و بر اساس تفکر شیخ انصاری و اصول عملیه به فلسفه‌ی اعتباری شیعه رسید که متأسفانه ما از آن هم غافل شده‌ایم.

 

فرهنگ امروز/زهرا رستگار: نشست «ظرفیت‌های فلسفه‌ی اسلامی برای تحول در علوم انسانی» در دانشکده‌ی علوم اجتماعی دانشگاه تهران با سخنرانی دکتر حمید پارسانیا و دکتر ابراهیم فیاض برگزار شد. در این نشست دکتر فیاض بزرگترین خطر برای هر انقلابی را بازگشت به عقب دانست و اشاره کرد اگر جمهوری اسلامی از مکتب ملاصدرا خارج نشود دچار رکودی در دانشگاهها و نظام علمی خواهیم شد. همانطوری که در حال حاضر نیز به آن دچار شدهایم. صحبتهای ابراهیم فیاض در این نشست بحثهای بسیاری را پیرامون فلسفه ملاصدرا و اعتقاد امام(ره) به فلسفه ملاصدرا به وجود آورد. دکتر پارسانیا که خود را در مقام پاسخ‎گویی به صحبت‎های دکتر فیاض نمی‎دانست معتقد بود که در برخورد با این عوامل، زاویه‌هایی در حاشیه‌ی معرفت ایجاد می‌شود و وقتی که تحولات یک معرفت را در تاریخ و فرهنگ در نظر می‎گیریم؛ باید برخوردهای گزینشی و تحریف‌هایی که به وجود می‌آید را نیز در نظر داشته باشیم.

 

بازگشت به عقب بزرگ‌ترین خطر برای هر انقلاب

ابراهیم فیاض، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در ابتدای سخنرانی خود با اشاره به آنکه بزرگترین خطر برای هر انقلابی بازگشت به عقب است، بیان کرد: بازگشت به عقب چیزی است که در صدر اسلام هم رخ داد و زمان زیادی بعد از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله) طول نکشید که بنی‌امیه به قدرت بازگشت. اوج این بازگشت به عقب در عاشورا رقم خورد. اگر انقلاب اسلامی نتواند چارچوب تئوریک خود را تولید کند، ما هم به یک نوع بازگشت دچار خواهیم شد که البته دچار هم شده‌ایم و به همین خاطر نیز جامعه‌ی ما بزرگترین بحران خود را دارد طی می‌کند؛ چراکه انقلابی که خود پیشرو بوده است الآن دارد پسرو می‌شود به‌ویژه در علوم انسانی. در وضعیت فعلی افتخار ما موشک است و نه تفکر. نهادهای مربوط به حوزه‌ی علوم انسانی هم دچار انحطاط هستند، این نهادها خود دچار وضعیتی هستند که رکود علمی و فکری را در جامعه‌ی علمی دارند شکل می‌دهند.

 

ملاصدرا دین و فلسفه را به عرفان تقلیل داد

فیاض در ادامه گفت: دو جریان یعنی جریان پیروان و همراهان سید حسین نصر و سید احمد فردید، جریان‌هایی هستند که با عنوان ضدیت با روشن‌فکری دینی بر جو فکری کشور و به‌خصوص نهادهای علمی دارند غالب می‌شوند؛ اما جریان‌های خطرناکی هستند و جالب است که در سال 88 با همین روشن‌فکری دینی همسو شدند.

عضو هیئت علمی دانشگاه تهران با اشاره به مبنای صدرایی نصری‌ها، مبنای این اندیشه را صوفیسم دانست و بیان کرد: سید حسین نصر، ملاصدرا را صوفی شیعه می‌خواند. کار ملاصدرا این بود که دین و فلسفه را به‌وسیله‌ی ساختاری که تولید کرد به عرفان تقلیل داد. فلسفه‌ی ملاصدرا و اخباری‌گری، دو بال یک جریان انحطاطی در ایرانِ دوره‌ی صفویه هستند. فلسفه‌ی ملاصدرا و اخباری‌گری هر دو تقلیل به عرفان هستند، یکی فلسفه را به عرفان تقلیل داد و دیگری فقه را به عرفان تقلیل داد. این دو هرچند ظاهراً با هم ضد هستند؛ اما عملاً با هم یکی شدند و مانند دو بال عمل کردند و در دوره‌ی صفویه عقلانیت را از بین بردند. صفویه با رنسانس غرب شروع شد و در آغاز آن شاه‌اسماعیل قرار دارد؛ اما ساختار فرهنگی معرفتی آن به‌گونه‌ای رقم خورد که در پایان آن شاه‌ سلطان حسین تولید شد. از این جهت، بزرگترین مشکل صفویه بازتولید نکبت بعد از مغول و تیموریان در ایران است.

 

گرایشات شاهنشاهی بازمی‎گردند

ابراهیم فیاض به تلاش هانری کربن برای بازتولید همان دوره اشاره کرد و او را یک فراماسونر خواند و ادامه داد: این ساختار باز هم دارد تولید می‌شود و ما را در معرض دچار شدن به همان چیزی قرار می‌دهد که در صفویه دچار شدیم. ما اگر متوجه نباشیم گرایشات شاهنشاهی در ابعاد فکری مستقر می‌شوند و جمهوری اسلامی به زمین خواهد خورد. انقلاب اسلامی به‌هیچ‌وجه بازتولید فلسفه‌ی ملاصدرا نیست. امام (رحمت الله علیه) در همان سن جوانی از فلسفه‌ی ملاصدرا عدول کرده بود و بر اساس تفکر شیخ انصاری و اصول عملیه به فلسفه‌ی اعتباری شیعه رسید که متأسفانه ما از آن هم غافل شده‌ایم. وی دلیل انحطاط فکری حوزه‌های علمیه را نیز همین غفلت از ساختار «رسائل» شیخ انصاری که در «مکاسبش» آن را بسط داده است، دانست و بیان کرد: دشمن متوجه نمود بیرونی این ساختار در فتوای تاریخی میرزای شیرازی شد و در اینجاست که مشروطه‌ی انگلیسی بر سر کار می‌آید.

 

ایجاد بهائیت از فلسفه‌ی ملاصدرا

فیاض ادامه‌ی این ماجرا را در دو جریان فراماسونری و بهائیت دانست و بیان کرد: در این مقطع دو فلسفه‌ای که به لحاظ ساختاری، شاخص این قضیه هستند و بر سر کار می‌آیند، یکی فراماسونری و دیگری بهائیت است. فراماسونری به شدت به فلسفه‌ی ملاصدرا اهتمام دارد، اهتمامی که خود را در مدرسه‌ی سپهسالار نشان می‌دهد و در مدرسه‌ای که میرزا حسین سپهسالار برای مقابله با مدرسه‌ی مروی راه‌اندازی می‌کند سعی برای زنده کردن فلسفه‌ی ملاصدراست و این اهتمام تا پایان دوره‌ی شاهنشاهی هم ادامه دارد و علما هم همواره به این مدرسه مشکوک بودند. بهائیت که کاملاً یک انقلاب دینی است از خود فلسفه‌ی ملاصدرا به وجود می‌آید و علاقه‌مندان می‌توانند ریشه‌های آن را توضیحاتی که در دایره‌المعارف بزرگ اسلامی داده شده است، ببینند. پهلوی دو ویژگی‌اش بهائیت و فراماسونری است، در این مطلب شک نکنید وگرنه چگونه می‌شود که بهائیت و فراماسونری تا چنان سطح بالایی در دوره‌ی پهلوی رسوخ می‌کنند.

 

وجود تحریف‎ها و برخوردهای گزینشی در تاریخ و فرهنگ

دومین سخنران در این نشست حجت‌الاسلام والمسلمین حمید پارسانیا، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه‌ی اسلامی بود که وی در مقابل اشاره کرد که در مقام مناظره و پاسخ‎گویی به بحث‎های مطرح‌شده توسط دکتر ابراهیم فیاض نیست و اظهار کرد: در برخورد این عوامل، زاویه‌هایی در حاشیه‌ی آن معرفت ایجاد می‌شود و وقتی که ما می‌خواهیم تحولات یک معرفت را در تاریخ و در فرهنگ ببینیم باید توجه داشته باشیم که فقط مناسبات و روابط منطقی آن معرفت با لوازمش عمل نمی‌کند، بلکه برخوردهای گزینشی و بعد تحریف‌هایی که به وجود می‌آید نیز عمل می‌کند. در فرهنگ و در تاریخی که قرآن نوعی مرجعیت پیدا کرده است، نمی‌توانید جریانی بیابید که به نوعی گزینشی از آن نداشته باشد مگر در مقطعی که قرآن از مرجعیت بیفتد (و اگر جریان بعد از مشروطه پیش می‌رفت، آن موقع ما دیگر احتیاج به شاهد گرفتن از قرآن نداشتیم، بلکه قرآن را ابژه معرفت خود می‌کردیم و استشهادی هم به آن نمی‌جستیم). اما در گذشته، به‌رغم تنوعات زیادی که بود، قبل از همه و تحریف‌کننده‌ترین این جریان‌ها یعنی بنی‌امیه بیش از همه خود را در قرآن سهیم کردند یا خود را به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نسبت دادند.

 

بگذاریم قرآن حرف بزند

پارسانیا در ادامه گفت: آنچه که در تاریخ رخ داده است داوری نسبت به همه‌ی ظرفیت‌هایی که در دل آن متن وجود داشته، نیست. اخباریگری، فقه، صوفی‌گری، عقل‌گرایی و دیگر جریان‌ها همه خود را به اسلام و قرآن نسبت می‌دادند، اما آیا ما می‌توانیم قرآن و اسلام را به خاطر اینکه قرائت‌های انحرافی خود را به آن نسبت می‌دهند زیر سؤال ببریم؟ از دل اسلام و قرآن باز هم می‌تواند قرائت‌های منحرف دیگری هم به وجود بیاید و از سوی دیگر ظرفیت‌های مثبتی هم که در قرائت‌های قرآن وجود دارد و یا روابط حقیقتاً منطقی یعنی لوازم و التزام‌های منطقی‌ای که قرآن دارد، محدود به همین‌ها نیست. استنطاق قرآن آن است که بگذاریم قرآن حرف بزند، وقتی که قرآن حرف بزند لوازم منطقی خود را در برابر پرسش می‌گوید و زمان و مکان از او زبان می‌گیرد نه اینکه زمان و مکان خود را بر آن تحمیل کند. ما از افق زمان که بالاتر بیاییم این لوازم در سپهر خود همواره وجود دارد و وقتی که ما سؤال داریم آن را به افق زمین و زمان می‌کشانیم و می‌آوریم. دلایل و انگیزه‌های غیرمعرفتی است که معرفت‌های غیرحقیقی را در طول تاریخ پدید می‌آورد، باعث می‎شود که تحریف‌ها در طول تاریخ اسلام از همین جا نشئت بگیرد؛ اما این نباید موجب شود که ما ظرفیت هدایتگری قرآن و اسلام را فراموش کنیم و تلاش‌هایی را که دائماً و مستمراً در طول تاریخ اسلام در برابر انحرافات انجام شده است، نادیده بینگاریم. از جمله آنچه اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) در حدود 3 سده با حضور خود انجام دادند و همین‌طور میراثی که علاوه بر متن قرآن و احادیث پیامبر برای متفکرین و متأملین اهل ایمان برجای مانده و راه‌گشا بوده است.

 

راه‌گشایی و افق‌گشایی صدرالمتألهین

پارسانیا با بیان اینکه در تاریخ اسلام نیز بازگشت به عقب بوده است، توضیح داد: این تحریف‌ها در مقابل جریانی قرار می‌گیرد که جلوی برخورد گزینشی را بگیرد. در قرآن هم نقل هست، هم ظاهر هست، هم شهود هست، هم توجه به باطن هست؛ اما وقتی که با انگیزه‌ای غیرحقیقت‌جویانه یک بخش در مقابل بخش دیگری قرار می‌گیرد (آن تصوفی که در مقابل تعقل قرار می‌گیرد، آن ظاهری که مانع باطن می‌شود)، این‌ها همه رویکردهای مشکل‌سازی را ایجاد می‌کنند و به وجود می‌آورند؛ لذا همان‌طور که همه‌ی این جریان‌ها به قرآن استناد پیدا می‌کنند بعضاً به اهل بیت (علیهم السلام) هم استناد پیدا می‌کنند. بعضی از ائمه بیان می‌کنند که این چه تأثیری بر آن‌ها داشته است، اینکه چگونه روایات را نگاه کنیم، تعارضات را چگونه ببینیم و وقتی که روایتی نیست چگونه حکم کنیم. امام (علیه السلام) به برخی اجازه نمی‌داد که وارد برخی از بحث‌ها شوند. حکمت صدرایی در واقع به نوعی محصول حوزه‌های مختلف مشاء اشراق، عرفان، کلام، حوزه‌ی نقل است. تعبیر صدرالمتألهین این است که قول معصوم حدوسط برهان قرار می‌گیرد و او حتی ظرفیت این را به وجود آورد که حوزه‌های معرفت فقهی را در حوزه‌های معرفتی دیگر هم به کار بگیرید و بیاورید. البته صدرالمتألهین راه‌گشایی و افق‌گشایی کرد نسبت به این و این یک تأسیس و تلائم خوبی را به وجود آورد. این جریان یک جریان محوری جهان شیعی شد که توانست در مقابل رویکرد اخباری بایستد، ضمن اینکه عقبه‌ای عقلی به رویکرد اصولی بدهد و ضمن اینکه جایگاه نقل و مرجعیت نقل را خصوصاً در حوزه‌ی مسائل اعتباری و تشریعی بهتر از همه تثبیت کند.

 

تلفیق فلسفه‌ی ملاصدرا با اصول

فیاض در ادامه به اقدام امام خمینی (رحمت الله علیه) اشاره کرد و گفت: بعد از اینکه مشروطه به وجود می‌آید اصولی‌هایی که آمدند فلسفه‌ی ملاصدرا را با اصول شیخ انصاری تلفیق کردند، باز هم یک نوع انحطاط را رقم زدند و گروه مشروطه‌ای‌ها را پدید آوردند؛ یعنی آقای نائینی و آخوند خراسانی که بعد هم هر دو پشیمان شدند. این‌ها فلسفه‌ی ملاصدرا را با اصول تلفیق کردند و آن پیشرفت فلسفه‌ی اعتباری را که شیخ انصاری ایجاد کرده بود، نابود کردند.

 

به وجود آمدن نظریه‌ی ولایت فقیه از فلسفه‌ی شیخ انصاری

فیاض در انتهای سخنرانی خود با اشاره به عدول امام (رحمت الله علیه) و علامه طباطبایی از این جریان و تلاش آن‌ها برای رسیدن به فلسفه‌ی اعتباری، گفت: هم علامه در حاشیه‌ی خود بر کفایه و هم امام در رسائل خود این‌ها را نقد کردند که چرا فلسفه‌ی وجودشناختی را وارد اصول فقه کرده‌اند. این انحرافی بود که ایجاد شد و هم امام و هم علامه طباطبایی برای اینکه آن فلسفه‌ی اعتباری را به ظهور برسانند، این انحراف را نقد کردند. نظریه‌ی ولایت فقیه از درون فلسفه‌ی اعتباری شیخ انصاری بیرون آمده است. این فلسفه‌ی اعتباری است که مبنای انقلاب اسلامی است. در مورد نامه‌ی امام (رحمت الله علیه) به گورباچف نیز فلسفه‌ی اسلامی از باب جدل می‌تواند مورد استفاده قرار گیرد. به همین دلیل است که علامه سعی کرده است مخصوصاً در اصول فلسفه و روش رئالیسم از این چارچوب فاصله بگیرد و بحث‌های جدیدی را ایجاد کند، مخصوصاً در باب فلسفه‌ی اعتباری. تأکید می‎کنم که اگر فلسفه‌ی ملاصدرا بازگردد، انحطاط یقینی است. ما باید به فلسفه‌ی شیخ انصاری برگردیم همان‌گونه که امام از آخوند خراسانی گذشت و به شیخ انصاری رسید و در مباحث خود مبنا را بر آن گذاشت و علامه طباطبایی نیز. ما هم این‌گونه می‌توانیم آینده را داشته باشیم وگرنه با فلسفه‌ی ملاصدرا انحطاط و بازگشت در انقلاب اسلامی رخ می‌دهد.

 

توجه به مسائل عقلی، مرز بین اعتباریات و غیراعتباریات را مشخص می‎کند

پارسانیا در انتهای سخنان خود گفت: اینکه نوعاً کسانی که درک عمیقی از اصول اعتقادات در حوزه‌ی فقه در جهان تشیع نداشتند، نتوانستند مرز بین حوزه‌ی اعتباریات و غیراعتباریات را رعایت کنند و این دو قسمت بحث را خلط کردند. مرحوم آخوند خراسانی توان فقهی‌اش خوب است و توان فلسفی او هم به افق توان فقهی‌اش نیست؛ اما انسان توانمندی است و شاگرد مرحوم حکیم سبزواری بوده است. مرحوم میرزای نائینی در حوزه‌ی مسائل فلسفی ورودی ندارد و لذا جای جای عبارات او و کارهای اصولی او خلط بین اعتبار و مسائل تکوین‌شده است و امام به دلایلی خیلی نظر به میرزا دارد، نفیاً یا اثباتاً، هم به دلیل بعضی محسناتی که در حوزه‌ی مسائل سیاسی و هم در حوزه‌ی مسائل نظری دارد. امام خیلی تأکید بر خلط‌هایی دارد که در میرزا واقع شده است. نوعاً کسانی که توجه خوبی به مسائل عقلی دارند، می‌توانند فاصله‌ی بین اعتبارات و تکوینیات را رعایت کنند. نمی‌توانیم بگوییم که امام از حکمت متعالیه عدول کرد.

او با اشاره به این مطلبِ ابراهیم فیاض که حکمت متعالیه را منشأ برخی انحرافات دانسته بود، عنوان کرد: بله، وقتی که صدرا مرجعیتی پیدا می‌کند باز همه‌ی گزینش‌ها و تحریف‌ها هم اینجا به وجود می‌آید. اینکه خیلی‌ها از جمله شیخیه و بهائیت به او استناد دارند، این‌ها ممکن است به قرآن هم استناد داشته باشند و خیلی‌ها هم ممکن است مثلاً شیخیه به احادیث هم استناد داشته باشند. ما با نشان دادن جریان‌های انحرافی تاریخی بعد از اینکه یک جریان استقراری پیدا می‌کند، نمی‌توانیم داوری کنیم که همه‌ی انحرافات فقط می‌تواند ناشی از آن باشد و همچنین نمی‌توانیم ادعا کنیم که ظرفیت‌های دیگری به لحاظ منطقی، در درون این جریان نیست. البته این به این معنا نیست که ما باید در این‌ها بمانیم، همان‌طور که علامه طباطبایی که با توجه به حوزه‌ی اعتباریات، افق‌گشایی کرده است هیچ‌گاه تا آخر از حوزه‌ی حکمت صدرایی دست برنمی‌دارد و اتفاقاً اقتضای آن بحث این هم هست؛ یعنی این ظرفیت هم در نظر گرفته می‌شود.

نظرات مخاطبان 1 5

  • ۱۳۹۲-۱۲-۰۶ ۰۰:۴۵ 4 10

    واقعا چقدر بدبخت شده ایم که آقای فیاض و امثال ایشان (آقای سوزنچی که مورد علاقه ی سایت شما هم هست) به دلیل گرایش های سیاسی از اساتید برجسته ی کشورمان بیشتر تریبون پیدا میکنند
                                
  • ۱۳۹۲-۱۲-۱۰ ۲۳:۳۹مرتضی عابدینی 1 8

    فلسفه صدرایی  نظالمی عقلی است که بالطبع دارای اشکالات و نقدرهایی نیز میباشد.
    اما نقد یک نظام عقلانی تنها و تنها از طریق بحثهای فنی و عقلی ممکن است نه با اتکا به تحلیلهای تاریخی
    انتقادات جناب فیاض اساسا ناظر به "فلسفه" صدرایی نبود بلکه ایشان "فلاسفه" صدرایی را به باد اتهام گرفته بودند
                                
  • ۱۳۹۲-۱۲-۱۱ ۰۰:۳۵ 1 6

    بهتر است آقای فیاض فارسی خود را بهتر کند و گرایشات به کار نبرد تا برسد به فلسفه که زبان علم است و منزه
                                
  • ۱۳۹۲-۱۲-۱۱ ۲۰:۱۵بینا 0 7

    در یک مطلب از ضعف کیفیت حرف می زنید و مسئولان از کمبود استاد دانشمند و پژوهشگر قابل حرف می زنند و از طرف دیگر امثال فیاض ها در دانشگاهها داریم. خوب چه کسی باید روشن کند ایشان تخصص ورود به این مباحث را دارند. امثال اینان زیاد است. اگر وزارتخانه نجنبد هیچ چیز اتفاق نمی افتد و کشور حتی با همسایگان خود رقابت نتواند کرد. همه هم برای حفظ خود مشغول باند بازی و مسامحه اند. خوب بفرمایید تعطیل!!!
                                
  • ۱۳۹۲-۱۲-۱۶ ۰۸:۱۵دهقان 11 0

    آقاي دکتر فياض ، حرف دل ما را زدند ، زيرا مباحث فلسفي را بايد در ظرف زمان و با توجه به تاريخ سنجيد وگرنه سخن گفتن بر مبناي تخيلات و مباحث بيهوده قرون وسطي نتيجه‌اي نخواهد داد ،اگر نتيجه مي‌داد امروز بايد متکلمين اسکولاستيک هنوز بر جهان حکومت مي‌کردند، متاسفانه در روزگار حاضر نيز به قول ويل دورانت خدا را فراموش کرده‌ايم و به دنبال بمب براي نابودي بشريت مي‌گرديم. فرهنگ را فراموش کرده ايم و دائما از شهاب 2و 3 و انرژي هسته‌اي سخن مي‌گوئيم، 
                                

نظر شما