شناسهٔ خبر: 65753 - سرویس اندیشه
نسخه قابل چاپ

6 راهکار برای فیلسوف شدن!

اصولا روش مشخصی برای فیلسوف شدن وجود ندارد. اما آنچه در پی می‌آید را می‌توان پیشنهادهایی برای بهبود وضعیت خود در امور فکری و فلسفی در نظر گرفت، شاید نوعی راهنما برای مبتدیان.

فرهنگ امروز: اصولا روش مشخصی برای فیلسوف شدن وجود ندارد. اما آنچه در پی می‌آید را می‌توان پیشنهادهایی برای بهبود وضعیت خود در امور فکری و فلسفی در نظر گرفت، شاید نوعی راهنما برای مبتدیان: 

1. چه بپوشیم
فیلسوفان به ندرت در مورد لباس به خود زحمت می‌دهند. لباس‌ها می‌توانند منبع لذت زیبایی‌شناختی باشند و تعداد کمی از فیلسوفان به‌شدت مخالف لذت هستند. (آنها ممکن است به لذت‌هایی که خیلی گران خریده‌اند اعتراض کنند، و ممکن است به برتری لذت بر ارزش‌های دیگر مانند عدالت اعتراض کنند، اما به ندرت در لذتی که به درستی خریداری و ارزش‌گذاری شده است، ایراد می‌گیرند.)
با این حال، ‌لباس‌هایی وجود دارد که با روح فلسفی در تضاد است. فلسفه اساساً یک تجارت ضد استبداد است، یا حداقل، فلسفه فقط به حاکمیت دلیل، استدلال و شواهد اذعان دارد. حاکمیت مشکوک جمعیت، مذهب و دولت، با تمایلات خود به مطالبه اطاعت کورکورانه، در تضاد با تلاش فلسفی هستند. شگفت‌آور است که چگونه بسیاری از فیلسوفان، از سقراط گرفته تا آبلار و راسل، با حاکمیت دنیوی مشکل داشتند ‌و آنها را دچار مشکل کردند.

یکی از چیزهای جالب در مورد حاکمیت‌ها و رژیم‌های استبدادی، شیفتگی آنها به لباس‌های متحدالشکل و یکسان است. از پیراهن قهوه‌ای فاشیست گرفته تا روسری بنفش اسقف‌ها، نهادهای حاکم علاقه خاصی به خیاط و کلاه‌فروش ‌دارند. برخی از لباس‌ها، برای مثال پیراهن فوتبالیست‌ها، عملکرد عملی را ایفا می‌کنند که انجام برخی نقش‌ها را آسان‌تر می‌کند. در کنار این موارد، اگر وسوسه شدید که لباسی بپوشید، یا بدتر از آن، آن را به دیگران تحمیل کنید، ممکن است بخواهید در اعتبار فلسفی خود تجدید نظر کنید.

2. چه بخوریم
فیلسوفان، درست مثل بقیه، انواع و اقسام چیزها را می‌خورند. اما حداقل در فلسفه انگلیسی‌زبان معاصر، گرایش شدیدی به گیاهخواری وجود دارد. این تا حد زیادی از طریق تأثیر پیتر سینگر است. سینگر بسیاری از فیلسوفان را متقاعد کرده است که مصرف گوشت از نظر اخلاقی اشتباه است. او انکار نمی‌کند که خوردن گوشت منبع پروتئین و لذت است، اما اصرار دارد که مزایایی که از خوردن گوشت به دست می‌آوریم به طور کامل از هزینه‌ای که برای حیوانات به بار می‌آوریم بیشتر است. مزایای ما به بهای رنج آنها دریافت می‌شود و این غیرقابل قبول است.

3. چه بخوانیم
برای اینکه یک فیلسوف خوب باشید باید فلسفه خوب زیادی بخوانید. اندرس اریکسون، متخصص در زمینه تبدیل شدن به یک متخصص، تخمین زده است که برای تبدیل شدن به یک متخصص واقعی در بیشتر زمینه‌ها، به حدود 10 هزار ساعت تمرین نیاز دارید. در فلسفه، تمرین شامل تعامل با ذهن‌های بزرگ فلسفی است (اما خسته نمی‌شود). و بهترین راه برای انجام این کار - برای بسیاری از فیلسوفان تنها راه - خواندن کتاب‌های آنهاست.

گاهی اوقات آنچه شما باید بدانید در یک کتاب به خصوص کسل‌کننده دفن شده و در این صورت ‌فقط باید دندان‌های خود را به هم فشار دهید و آن را شخم بزنید. با این حال، در بیشتر مواقع، کمی زاغی بودن مفیدتر است. چیزهایی را بخوانید که توجه شما را جلب می‌کند. اگر معلوم شد که یک کتاب فلسفی کسل‌کننده یا بی‌ربط است، یا خیلی خوب نیست، آن را کنار بگذارید و چیزی بهتر برای خواندن پیدا کنید.

4. درباره چه بیندیشیم
وقتی در مقطع لیسانس بودم به من گفتند که فلسفه به حقیقت، زیبایی و خیر می‌پردازد. این اکنون به نظر من غیرمفید است. ‌ فیلسوفانی وجود دارند که از درگیر شدن در تحقیقات علمی که بر حوزه مورد علاقه آنها تأثیر می‌گذارد، امتناع می‌ورزند. نتیجه چنین تکینگی تمرکز ‌ گاهی خنده‌دار و گاهی تراژیک است، اما به ندرت عمیق است. همچنین فیلسوفانی هستند که چنان تحت تأثیر قدرت علم قرار گرفته‌اند که رشته خود را به سخره می‌گیرند. این می‌تواند به کمدی یا تراژدی نیز منجر شود.

5. چگونه بیندیشیم
در فلسفه شما می توانید هر موقعیتی را که دوست دارید داشته باشید - تا زمانی که بتوانید آن را با یک استدلال خوب پشتیبانی کنید. دیوید لوئیس در «درباره کثرت دنیاها» (1986) به طرز درخشانی از این دیدگاه ظاهراً ظالمانه دفاع کرد که این جهان تنها یکی از بی‌نهایت جهان‌ها است. و پل چرچلند با مهارت از این دیدگاه حمایت کرد که برخلاف عقل سلیم، هیچ کس چیزی را باور یا آرزو نمی‌کند زیرا چیزهایی به عنوان باورها و خواسته‌ها وجود ندارد.

برخلاف تصور رایج، فیلسوفان برای تفریح دور هم نمی‌نشینند. یافتن یک استدلال خوب کار سختی است. ماهر شدن در قضاوت در مورد میزان پشتیبانی که مقدمات و مراحل یک استدلال برای نتیجه‌گیری فراهم می کند، به تمرین نیاز دارد. آشنایی با استدلال‌های فیلسوفان بزرگ گذشته راه بسیار خوبی برای به دست آوردن تمرین لازم است.

6. زندگی و مرگ
فلسفه اگر به ما کمک نمی‌کرد که بدون خیانت به ارزش‌هایمان زندگی کنیم و بدون ترس بمیریم، ‌چندان جالب نمی‌بود. یکی از راه‌هایی که فلسفه دست به چنین کاری می‌زند، مثال زدن است. به عنوان مثال، دیوژن، سقراط و ولتر به طرز شگفت‌انگیزی از به خطر انداختن ارزش‌های خود سرباز زدند. گفته می‌شود که اسکندر مقدونی، مست، قاتل و جنگ‌افروز، از دیوژنس بدبین پرسیده است که آیا می‌تواند به او لطفی بکند. دیوژن که در آن زمان در حال آفتاب گرفتن بود، پاسخ داد: لطفا راه آفتابم را نبندید.

بسیاری از فیلسوفان بدون ترس مرده‌اند. پارادایم باستانی این است که سقراط پس از یک شب گفتگوی فلسفی با آرامش، شوکران را می‌نوشد. در میان مدرن‌ها، متانتِ دیوید هیوم در برابر مرگ، مخالفان کلیسایی او را ناامید و شرمنده کرد.

نظر شما