شناسهٔ خبر: 65648 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

آرنت معتقد است غایت حضور انسان در زمین چیزی جز مهرورزی نیست

آرنت معتقد است در هر چیزی غایتی است که غایت حضور انسان در زمین چیزی جز مهرورزی نیست. نتیجه منطقی چنین مفروضی این است باید به دنبال شناخت افرادی بود که می‌توانند الگویی برای انسان‌ورزی باشند.

فرهنگ امروز:  به تازگی کتاب «هانا آرنت و محبت به دنیا، زندگی یک زن بی‌وطن» نوشته‌ الیزابت یانگ بروئل با ترجمه‌ فرهنگ رجایی به همت نشر مانوش منتشر شده است. در این زیست‌نامه یانگ بروئل که در دوره‌ دکتری شاگرد آرنت بود، با مهارت و دقت دانشوری، تصویرانگاره‌ مفصل و همدلانه‌ای از تحول زندگی شخصی آرنت، از تولد تا مرگ و تحول بنای اندیشگی او از فلسفه و کلام به نظریه‌ سیاسی و بالاخره به فلسفه را به تصویر می‌کشد.

علی اصغر محمدخانی در ابتدای این نشست بیان کرد: هانا آرنت فیلسوف شناخته شده‌ای در جهان و ایران است و یکی از معدود زنان فیلسوف در تاریخ است که از نگاه فلسفی و سیاسی به انسان و مشکلاتش در عصر اخیر توجه کرده و مساله خشونت، انقلاب، و ... در نهایت مساله محبت مسائلی است که هانا آرنت درباره آن صحبت کرده است. در این کتاب و در این زندگی‌نامه که در اصل زندگینامه آرنت نوشته شده است با دقت و مهارت و با وسواس، تصویری از تولد تا مرگ هانا آرنت و به رابطه فلسفه و سیاست، هم در زندگی و هم در آثارش بسیار پرداخته است.

او افزود: آرنت به عنوان فیلسوف مساله‌ای که مطرح می‌کند امر انسانی است و توصیه می‌کند امر انسانی با هیج ابزاری جز مهرورزی و دوستی تحقق پیدا نمی‌کند و مهرورزی و محبت حلقه گم‌شده در امر سیاست و فرهنگ در کشور ماست.

او در ادامه به بخش‌های مختلف کتاب «هانا آرنت و محبت به دنیا» اشاره کرد و گفت: این کتاب چند بخش دارد که بخش اول‌ آن 3 گفتار دارد. گفتار اول آن «کودک ما» است. گفتار دوم «سایه‌ها» و «گفتار سوم» زندگی یک زن یهودی است که 27 سال زندگی هانا آرنت را شرح می‌دهد.  بخش دوم کتاب نیز 3 گفتار دارد. گفتار چهارم با نام «افراد بی وطن»، گفتار پنجم «وفاداری نشانه‌ای» از حقیقت است و گفتار ششم «چهره خصوصی در زندگی عمومی» است. بخش سوم کتاب زندگی آرنت از1951 تا 1965 را روایت می‌کند. گفتار هفتم کتاب درباره احساس منزل و ماوا در دنیا و گفتار هشتم درمان پسینی است که به آیشمن در اورشلیم و حضور آرنت در دادگاه نازی می‌پردازد. بخش چهار کتاب نیز دو گفتار «آمریکا در ظلمت» و گفتار آخر «نه دیگر و نه هنور » دارد که حیات ذهن نام دارد.
 
محمدخانی در معرفی سخنران نشست «فرهنگ رجایی» بیان کرد: رجایی در این سال‌ها توجهش به هانا آرنت و ترجمه‌هایی که درباره او یا از آثار او منتشر شده بوده است. بازکردن و تحلیل و تبیین دیدگاه‌های آرنت بسیار مغتنم است و می‌خواهیم رجایی بگوید چرا هانا آرنت انقدر به محبت و دوستی توجه داشته است؟ و چه چیزی را در این مساله در حوزه فلسفه و سیاست دیده است که آنقدر از این مساله حرف زده است؟

فرهنگ رجایی سخنران این نشست و اندیشه‌ورز، نویسنده و پژوهشگر علوم سیاسی در ادامه برنامه درباره کتابی که ترجمه کرده گفت: موضوع صحبت من هانا آرنت و انسان‌ورزی است.  سرگذشت هانا آرنت انقدر با وضع کنونی ما چفت و بست دارد و من برگردان کتاب او را از این جهت مهم دانستم. از سوی دیگر اینکه تصویر ارائه شده در این کتاب چیست و اینکه محتوای نظام اندیشه‌ورزی او چه عبرت‌هایی برای ما ایرانیان می‌تواند داشته باشد موضوع بحث من در این جلسه است.
 
او اظهار کرد: آرنت معتقد است در هر چیزی غایتی است که غایت حضور انسان در زمین چیزی جز مهرورزی نیست. نتیجه منطقی چنین مفروضی این است باید به دنبال شناخت افرادی بود که می‌توانند الگویی برای انسان‌ورزی باشند.
 
رجایی ادامه داد: به گمان من هانا آرنت به رغم مشکلات و فراز و فرودهایی که در زندگی‌اش داشته به‌ویژه احساس بی وطنی، نمونه‌ای روشن از کسی است که در دوران زندگی‌اش انسان‌ورزی کرده است و هم می‌تواند مصداق حضور باشد هم مصداق بازیگری. از اینرو مفهوم بی‌وطن به رغم اینکه در عنوان انگلیسی کتاب نبود را خودم به آن اضافه کردم و دلم می‌خواهد آن را بزرگ کنم.

این مترجم و پژوهشگر علوم سیاسی افزود: هانا آرنت شهروند آلمان بود که به امریکا مهاجرت کرد اما تا آخر عمر خود را بی‌وطن نامید و احساس بی‌وطنی می‌کرد اما مثل ادوارد سعید و جوزف کونراد که آنها نیز خود را بی‌وطن می‌دانستند، ظرافت‌های زندگی‌اش را خودش ننوشته است.
 
رجایی افزود: در تاریخ ایران دو انقلاب و دو کودتای بزرگ در صدسال اخیر انجام شده و ما را دچار احساس «بی‌درکجایی» کرده است. «بی‌درکجا» زندگی‌نامه ادوارد سعید قلم خود او است که احساس بی‌وطنی را به خوبی در خود شرح داده است و می‌گوید انسان‌هایی احساس بی‌وطنی می‌کنند که احساس می‌کنند حکومتی ندارند که از آنها حمایت کند.
 
او در ادامه بیان کرد: پیامد این بی‌درکجایی تخلیه سرمایه است. سرمایه اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و ...مثلا هم‌وطنان ما در جاهای دیگر دنیا بسیار موفق هستند اما بازیگر نیستند. بازیگری تاریخی یا غیبت در تاریخ معنا دارد. چین بسیار موفق، از تاریخ انسانی غایب است. زیرا محبتی تولید نمی‌کند. بنابراین اینکه من فکر کردم کتاب 700 صفحه‌ای آرنت را ترجمه کنم به این دلیل بود که او به رغم بی‌وطنی، بازیگر بود. برای خود اهل حضور بود و برای دیگران بازیگر.
 
او افزود: به نظر هانا آرنت و برگرفته از ارسطو برای حیوان اجتماعی بودن لزومی ندارد ما زحمت بکشیم و ناکامل بودن و نابسندگی‌مان ما را وادار می‌کند. اما برای حیوان سیاسی بودن باید زایشی صورت بگیرد و این تولد دوم زایش عظیمی است. 

او با اشاره به کلام و فلسفه که از علایق اولیه هانا آرنت بود بیان کرد: استاد هانا ارنت هایدگر است. اما بعد از جنگ او دوباره به علایق اولیه‌اش بر می‌گردد و  به تدریج از هایدگر دوری می‌کند زیرا دغدغه هایدگر مرگ است اما دغدغه آرنت زندگی است.

او با ارائه تفسیر رایج از کتاب هانا آرنت بیان کرد: تفسیر رایج از او این است که به صراحت می‌گفت نظام نازی با نظام استالینی اساسا یکی هستند و اصرار داشت جنایات نظام‌های تام‌گرایی جنایت علیه بشریت است. اما آنچه که جنایت علیه بشریت است در تخصص نظام‌های تام‌گرا مثل نازیست. بنابراین تام‌گرایی الزما به نظامی به قاعده بازی «همه با من» یا «همه بر من» تبدیل می‌شود و این نظام‌ها می‌توانند قضاوت آمیز عمل کنند و شهورندان را به توده‌های تکان‌پذیر که امروز برای یک چیز فریاد می‌زنند و فردا برای چیز دیگری تبدیل می‌کند.

این پژوهشگر علوم سیاسی در انتها اظهار کرد: سنگینی زمان ما این است که هشیار باشیم تا به سنگر تام‌اندیشی گرفتار نشویم. آرنت معتقد بود من مثل هابز نمی‌گویم جوهر انسان قدرت‌پرستی است. هیچکس نمی‌داند جوهر انسان چیست، اما من می‌توانم روی تلاش انسان تمرکز کنم و بگویم تلاش انسان در روی زمین چه شکلی دارد. حیات تلاش دو نوع فعالیت است یکی فعالیت ذهنی و دیگری فعالیت جسمی و در فعالیت جسمی سه گانه زحمت، کار و عمل وسط می‌آید. 

نظر شما