شناسهٔ خبر: 65514 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

روایت تلاشی بی‌ثمر برای متمدن کردن نازی‌ها

کتاب «قهوه با هیتلر» روایتی تاریخی از تلاش‌های بی‌ثمر بخشی از نخبگان بریتانیا برای متمدن کردن نازی‌هاست. این نخستین کتاب چارلز اسپایسر، تاجر و مورخ است. او این اثر را بر اساس هشت سال تحقیق جدی در میان نامه‌ها، گزارش‌های اطلاعاتی و دیگر منابع اولیه که بسیاری از آنها در هشتاد سال گذشته از سوی مورخان نادیده گرفته شده، نوشته است.

فرهنگ امروز: به نقل از گاردین، وقتی هیتلر در اوایل دهه ۱۹۳۰ میلادی به قدرت رسید، واکنش عمومی در بریتانیا چندان وحشت‌زده نبود. به جای آن، واکنش‌ها چیزی بین بی‌تفاوتی، تحقیر، در برخی محافل، اهانت‌آمیز، و در میان برخی افراد دیگر، حاکی از رضایت از اینکه یک اصلاح‌طلب سرسخت کشورش را به طور موثر و آینده‌نگر دستخوش تغییر کرده، بود. شرارت‌های رژیم نازی برای هر کسی که وجدان اجتماعی داشت یا تاریخ می‌دانست، آشکار بود، اما نادیده گرفتن آنها راحت‌تر بود. و برای گروهی از چهره‌های خوش‌نیت اما گمراه جامعه، تلاش برای کاهش این شرارت‌ها با استفاده از  انجمن آنگلوژرمن، ساده‌تر بود.

در این اولین زندگینامه تاریخی جذاب و عمیقا تحقیقی که توسط چارلز اسپایسر، تاجر و مورخ نوشته شده است، تصویری ناخوشایند از این گروه به نمایش گذاشته می‌شود. آنها متشکل از یک کارمند سیاسی ولزی چپ‌گرا و صلح‌طلب، یک تاجر اتونیایی محافظه‌کار و کلکسیونر پروانه و یک سرباز پیشگام جنگ جهانی اول بودند. آنها بیشتر با نام‌های دیوید لوید جورج، ارنست تنانت و دوک همیلتون شناخته می‌شدند و موقعیت اجتماعی بالای خود را با گرایشی تاسف‌آور به دیپلماسی آزاد و بدون دخالت دولت یا عقل سلیم، ترکیب می‌کردند. آن‌طور که اسپایسر می‌نویسد، «آنها عمیق‌تر از هموطنان خود به فرماندهی عالی نازی‌ها نفوذ کردند تا اطلاعات بهتری را هم به دولت و هم به منتقدان داخلی آن برسانند».

متأسفانه این نفوذ، خیابانی یک‌طرفه نبود. در حالی که بسیاری، حتی اکثر اعضای بریتانیایی انجمن انگلیسی و آلمانی، آنگلوژرمن بودند، نه هواداران نازی، مرز باریکی بین قدردانی فرهنگی از ادبیات و هنر کشور و ایده‌های مبهم‌تر بیان شده توسط شخصیت‌های غیرمطرحی مانند مورخ، تی‌پی کانول-ایوانز وجود داشت، مردی که توسط لوید جورج به شوخی با عنوان «نازیِ من» و یکی از اعضای برجسته انجمن معرفی شده است.

افرادی مانند تنانت و همیلتون معتقد بودند که می‌توانند در بحبوحه شب‌نشینی‌های دنج، به عنوان نفوذی تعدیل‌کننده بین دولت بریتانیا و فرماندهی عالی آلمان عمل کنند، اما ادامه حضور آنها در این رویدادها به چهره‌هایی مانند هایملر و ریبنتروپ، سفیر آلمان در بریتانیا، درباره مخالفت‌های بالقوه‌ای که با آنها وجود داشت، اطمینان داد. از این گذشته، بسیاری از چهره‌های برجسته جامعه بریتانیا در دهه ۳۰ طرفدار آلمان بودند. روزنامه روترمرز دیلی میل، مقالاتی در ستایش هیتلر منتشر کرد. این امر با به قدرت رسیدن ادوارد هشتم، مردی که از سوی ریبنتراپ به عنوان «نوعی سوسیالیست ملی‌گرای انگلیسی» توصیف شده بود، برجسته شد.

در آن زمان واقعا به نظر می‌رسید که روابط دوستانه بین دو کشور، تا اندازه‌ای به لطف انجمن، ادامه خواهد یافت. اسپایسر به صراحت اعلام می‌کند که قصدش از نوشتن کتاب «قهوه با هیتلر» صحبت درباره کسانی بوده که به جای مماشات با نازی‌ها به دنبال متمدن کردن آنها بودند. این کتاب، مکمل خوبی برای کتاب «مماشات با هیتلر» نوشته تیم بووری است. این کتاب کمتر بر روی وقایع و چهره‌های شناخته شده آن دوره تمرکز می‌کند و بیشتر به دیپلمات‌های آماتور و نجیب‌زاده آن زمان می‌پردازد.

بر اساس این کتاب، هم مماشاتگران و هم متمدنان، بیش از اندازه روی توانایی‌های خود حساب می‌کردند و شرارت‌هایی را که ناخواسته مرتکب می‌شدند، دست کم می‌گرفتند. این کتاب، خواننده را درگیر کرده و هشداری تاریخی می‌دهد که به طرز وحشتناکی با زمان ما نیز مرتبط است.

کتاب «قهوه با هیتلر: تازه‌کارهای بریتانیایی که تلاش کردند نازی‌ها را متمدن کنند» نوشته چارلز اسپایسر، در ۵۲۰ صفحه، به زبان انگلیسی، در انگلستان از سوی انتشارات پگاسوس بوکز و در آمریکا از سوی انتشارات وان‌ورلد منتشر شده است.

نظر شما