شناسهٔ خبر: 64787 - سرویس اندیشه
نسخه قابل چاپ

 ایده دانشگاه ایرانی

نکاتی درباره حکمت خراسان و دانشگاه ایرانشهر

اگر کارکرد نهاد دانشگاه را متشکل از عنصر حقیقی آموزش آکادمیک ، پژوهش علمی عالمانه و حیات فرهنگی خلاقانه به دور از ایدئولوژی اندیشی و سیاست زدگی بدانیم ، بی شک روح علمی دانشگاه در پیوند با خرد گرایی و علم گرایی ارتباط می یابد که جدای از سرمایه های اجتماعی نخواهد بود.

نکاتی درباره حکمت خراسان و دانشگاه ایرانشهر

فرهنگ امروز: احسان تاجیک، اگر کارکرد نهاد دانشگاه را متشکل از عنصر حقیقی آموزش آکادمیک ، پژوهش علمی عالمانه و حیات فرهنگی خلاقانه به دور از ایدئولوژی اندیشی و سیاست زدگی بدانیم ، بی شک روح علمی دانشگاه در پیوند با خرد گرایی و علم گرایی ارتباط می یابد که جدای از سرمایه های اجتماعی نخواهد بود. حکمت خراسان در پیوند تاریخی خود با فرهنگ ایرانشهری با واقعیت های فرهنگی و اجتماعی پیوند خورده که بنیاد فرهنگ ایران و اسلام بر پایه آن شکل گرفته است. فرهنگ ایرانشهری محصول تعامل ، خلاقیت ، سازندگی و پیوند وثیق فرهنگ ایران باستان با ارزش های اسلام در دوره های تاریخی ایران پس از اسلام است که در طول زمان هویت ایرانی از دوره باستان تا کنون ادامه یافت. فرهنگ ایرانشهری را جدای از اندیشه ایرانشهری می توان مورد شناخت و تامل قرار داد ، هر چند در برخی موارد با یکدیگر پیوند عمیقی دارند اما فرهنگ را به عنوان مقوله جدای از اندیشه می توان مورد مطالعه و دقت نظر قرار داد. « در اندیشه سیاسی ایرانشهری درک خاصی از سیاست ارائه می شود که با سنت فلسفی اندیشه سیاسی که ریشه در تأملات حکمای یونانی دارد ، متفاوت است. هر چند منشأ این اندیشه ، ایران باستان است. می توان مدعی شد این نظام اندیشه سیاسی در دوره اسلامی نیز تداوم یافته است. بدین معنا که در تاریخ ایران از دوران باستان تا دوره اسلامی ( و حتی تا دوران معاصر) ، این سنت تداوم پیدا کرده و به صور مختلف بازتولید شده است»(بستانی ، احمد ، اندیشه سیاسی ایرانشهری در دوره اسلامی ، ۱۲۳) . در رابطه با فرهنگ ایرانشهری ، می توان به تداوم فرهنگی ایران اشاره کرد « که از گذشته های دور ، تصور ایران یکپارچه در میان خود ایرانیان و دیگر اقوام و ملل وجود داشته است و از این حیث ، تمدن ایرانی جایگاه ویژه ای دارد . « ریچارد فرای » مورخ برجسته معاصر ، در باب پایداری ایران در گذر تاریخ چنین نوشته است: « تشبیهی که شاید بهتر بتواند این خاصیت پر تناقص و تداوم و نوپذیری را تعبیر کند ، همانا سرو است که در اشعار فارسی بسیار آمده است . این درخت کاج از طوفان یا بادهای سهمگین نمی شکند و قابلیت انعطاف دارد. چون باد سهمگین بوزد ، خم می شود و سر بر زمین می ساید و سپس با آرامش طوفان ، باز راست قد می شود» (همان منبع پیشین ، همان صفحه).  به نوعی ایرانشهری تداوم اندیشه ایرانی در دوره اسلامی است که توسط بزرگان فرهنگ ، ادبیات و سیاست ایران نظیر ابوالقاسم فردوسی ، خواجه نظام الملک طوسی ، ابن مقفع ، شیخ شهاب الدین سهروردی ، اسحاق بن یزید ، حسن بن سهل و.... مطرح و بسط یافته است. نقش حکمت خراسان در شکل گیری و ترویج فرهنگ ایرانشهری از جایگاه مهم ، تأثیر گذار و والایی برخودار بوده ، که شناخت و تأمل درباره آن مایه قوت و پیگیری خواهد بود. بزرگان خراسان نظیر فردوسی و خواجه نظام الملک طوسی ، عطار نیشابوری و ... در پایه گذاری ، معرفی و ترویج فرهنگ ایرانشهری و تداوم فرهنگی آن در طول حیات خود از جان و مال و اعتبار خویش مایه گذاشتند. این کوشش ها در ارتباط با جغرافیای خراسان و جایگاه مهم آن در فلات ایران است . خراسان بزرگ در دوره ایران باستان از اهمیت بالایی برخوردار بود. در دوره ساسانیان خراسان یکی از چهار استان کشور شناخته میشد که به چهار بخش مرو ، نیشابور ، هرات و بلخ تقسیم بندی شده بود. در دوره ایران پس از اسلام ، بخش شمالی خراسان نیز افزوده شد و مناطقی مانند مرو ، سمرقند ، بخارا و خوارزم بدان افزوده شد. در همه این مناطق جغرافیایی و شهرها ردپای فرهنگ ایرانشهری و اندیشه ایرانی به صورت مستند ، عمیق و تأثیر گذار دیده می شود ، که برخاسته از فرهنگ ایران زمین است. شناخت ، معرفی ، نگهداری ، ترویج و آموزش فرهنگ ایرانشهری امر قابل تامل در حوزه نقش و وظایف دانشگاه ایرانی است که روح خرد انتقادی و عقلانیت به دور از تعصبات قومی و قبیله ای بر پایه زیست ملتی میانه رو در کنار هم در طول هزاران سال  بر مبنای فرهنگ ایرانشهری می تواند پایه شناخت حکمت خراسان قرار بگیرد.

رابطه ایده دانشگاه ایرانی و حکمت خراسان:

" دانشگاه ایرانی " می تواند نظریه ای در رابطه با نقش و رابطه نهاد دانشگاه با دانشجو ، استاد و تولید علم و ترویج آن باشد. ایده به معنی نظر گاه ، فکر و اندیشه است که به کنش ها و افکار کنشگران در عین کثرت ، وحدت هم می بخشد. ایده اگر در امور سیاسی و ایدئولوژی اندیشی وارد شود تبدیل به امر ایدئولوژیک و سیاست زدگی خواهد شد که مسیر خود را با روح اندیشه ورزی جدا می کند. اگر با علم اندیشی صرف همراه شود و از دریچه علم بدان نگریسته شود باز دچار چالش های دیگری خواهد شد که ره به جایی نخواهد برد بلکه ایده در ارتباط با فلسفه و دریچه نظر و اندیشه می تواند بررسی و شناخته شود .

علم و فلسفه دو مؤلفه جدا از یکدیگر هستند اما در ارتباط با هم در برخی موارد قرار می گیرند. ارتباط این دو نمی تواند التقاطی ، اختلالی با ترکیب یکدیگر همراه شود چون در این مرحله خطرناک ، ایدئولوژی اندیشی جای علم محوری می تواند قرار بگیرد. زمانی که ایدئولوژی اندیشی جایگزین علم گرایی می شود ، ایده ای در رابطه با چیستی ، چرایی و چگونگی نهاد دانشگاه شکل نخواهد گرفت. چرا که در این شرایط دانشگاه سوژه اصلی اندیشیدن نخواهد بود بلکه دانشگاه ابزاری در جهت بسط و اثبات ایدئولوژی برای رسیدن به منافع سیاسی و جناحی خواهد شد. نهاد دانشگاه به عنوان نهادی مستقل و فارغ از تصمیم گیری های سیاسی و حکومتی اگر نگریسته شود و اختیار اداره و تأثیر گذاری بر آن در حوزه ساحت علم و اندیشه قرار بگیرد ، ایدئولوژی اندیشی کمتر می تواند جایگزین علم گرایی شود. چرا که ساحت علم و ایدئولوژی و اصحاب قدرت سیاسی از یکدیگر جدا است. البته این مسأله ، امر قابل ملاحظه ای در رابطه با ایده دانشگاه ایرانی است ، که به علت پر رنگ شدن ایدئولوژی اندیشی در دوران نهضت ترجمه ، حداقل طی صد سال اخیر  به بررسی و تأمل بیشتر نیاز دارد. نقش حکمت خراسان در ایده دانشگاه ایرانی اگر با  ایدئولوژی پیوند نیابد ، خود گام بزرگی در جهت اندیشه ورزی محض محققانه و عالمانه خواهد بود. اندیشه ایرانی با ایده دانشگاه می تواند ارتباط یابد . اگر هندسه اندیشه ایرانی را در سه جز نظام اقتصادی ، اخلاقی- ارزشی و سیاسی - اجتماعی بدانیم در رابطه با نقش ، عملکرد و جایگاه دانشگاه در جامعه می تواند شناخته شود. مهم ویژگی های اصلی فرهنگ ایرانشهری و به ویژه مکتب خراسان به عنوان وارث فرهنگ کهن ایران در طول زمان است. مکتب خراسان دارای ویژگی هایی خاصی مانند اصالت داشتن جایگاه ایران و اندیشه ایرانی ، خرد گرایی و مزدا پرستی ، وحدت دین و ملک ، اصل بودن فره ایرانی و در عین حال توجه به فره کیانی ، دولت گرایی در محور آوردگاه سرزمین مقدس ایرانشهر و ... است. در تعالیم بزرگان مکتب خراسان به عنوان سرزمین ادبیات ، عرفان ، هنر ، فلسفه و فقه ؛ نگاه به ایران و هویت ایرانی در استمرار فرهنگ ایرانشهری خود را تا به امروز تداوم بخشیده است. بزرگان خراسان که خود بانی فرهنگ ایران و بزرگ مردان ایرانشهر به حساب می آیند ، جایگاهی بس مهم در شکل گیری اندیشه و هویت ایرانی دارند. حکیم طوس فردوسی بزرگ خود با سرودن شاهنامه فرهنگ ملی ایران و زبان و ادبیات فارسی را به اوج تکامل رساند و از گزند حوادث روزگار آن را مصون داشت و کاخ بلند فرهنگ و اندیشه ایرانشهری را با شاهنامه برافراشت و ایده ایران را استمرار بخشید. خواجه نظام الملک با اصالت دادن به ایران بر مبنای حکمت و مصلحت ایرانی در مقابل افراطی گری فرقه اسماعیلیه ایستاد و یکپارچگی ایران را حفظ نمود.خواجه نظام الملک" با تفکیک نظامنامه شریعت از نظامنامه سیاست، طریق ایجاد دولت بر اساس نظامنامه‌های سیاسی را تدوین کرد".(طباطبایی ، جواد ، ایران به عنوان ایرانشهر ، سایت مرکز دائره المعارف اسلامی). از دیگر چهره های اهل خراسان عطار نیشابوری نیز مولفه های فرهنگ ایرانی را در رواداری اخلاقی در بیان شعر و عرفان بسط و تکامل بخشید. این بزرگان اهل خراسان و ایران به نوعی اندیشه ایرانشهری را با مکتب خراسان عجین و همراه کرده اند که در طول قرن ها مکتب خراسان با نگاه به بزرگانی چون فردوسی ، خواجه نظام الملک ، عطار نیشابوری و ... قابل شناخت و تامل است.  زبان و ادبیات فارسی روح فرهنگ ایرانی و پناهگاه تمام ایرانیان است که در خاستگاه تمام جغرافیای ایران با تلاش و کوشش بزرگان مکتب خراسان قابل شناخت ، مطالعه و پیگیری است. در نسبت توجه به این جایگاه ، روح ایرانی در تکامل بخشی به ایده دانشگاه ایرانی از باور فرهنگ و اندیشه ایرانشهری صرفا به عنوان باور و نظری فرهنگی خود مبنای تامل ویژه می تواند قرار گیرد.

اگر فرهنگ و اندیشه ایرانشهری به عنوان هویت ایرانی قابل اندیشه ورزی است ، تأمل بر هویت دانشگاه و روح کلی علم و جایگاه آن در ایران می تواند پرسش بنیادینی باشد در جهت سؤال از کیستی ما ایرانیان ، که در کجای جهان ایستاده ایم و قرار است نهاد دانشگاه کشور و جامعه ایران را به کدام سکوی توسعه همه جانبه برساند. روح دانشگاه به لحاظ فرهنگی برخاسته از فرهنگ و هویت هر ملتی می تواند باشد ، منتهی این نگاه بایستی مراقبت شود که به ورطه ایدئولوژی اندیشی وارد نگردد. بزرگان مکتب خراسان مانند فردوسی بزرگ با سرودن شاهنامه ، اساس حضور ایران را مورد تأمل و تفکر قرار دادند که در ارتباط با پرسش بنیادین کیستی ایرانیان شاهنامه بر بنیاد اندیشه و فرهنگ ایرانشهری اساس خود را بنیان گذاشت.

فردوسی در زمانه تاریخی خاصی به طرح و ارائه شاهنامه پرداخت که فرهنگ ایران در رویارویی با خلفای عباسی و تحرکات ترکان ایلیاتی مورد هجوم این دو جریان مسلط قرار گرفت. فردوسی با سرودن شاهنامه ، فرهنگ و اندیشه ایرانشهری را در همراهی با ارزش ها و تمدن ایران پس از اسلام معرفی و تقویت نمود ، و در این نگاه اسلام در درون ایرانشهر و در ادامه مسیر آن جای گرفت.

امروزه نهاد دانشگاه در پیوند با عصر تجدد و تجدد اندیشی مورد موشکافی و نفوذ اندیشه و فرهنگ مختلف کشورهای اروپایی قرار گرفته است. این تأثیر گذاری فرهنگ و تمدن غرب به عنوان امر کلی و مطلق نیست ، بلکه در عین تکثر فرهنگ و اندیشه های غربی ، نهاد دانشگاه در طی صد سال اخیر دچار دگردیسی هایی شده ، که خود را در برخی موارد مانند حضور نظام بروکراسی در مدیریت نهاد دانشگاه خود را نشان میدهد . گاه ممکن است این نفوذ و تأثیر ، اثر گذاری های مفیدی در جهت ارتقای سطح کیفی علم گرایی داشته باشد اما روح کلی نهاد دانشگاه که مورد اشاره باور راقم سطور است . اصل قابل ملاحظه‌ای در شناخت هویت لایه به لایه نظام دانشگاهی می باشد که در قبال جایگاه علم ، ایدئولوژی و نهاد قدرت و حکومت قرار دارد. فرهنگ و اندیشه ایرانشهری موضوع مقدسی نیست که بخواهد به ایدئولوژی تبدیل شود ولی قابل شناخت و تأمل عمیق است که یکبار بپرسیم چه عللی وجود دارد در طول چندین قرن تا به امروز در پیوند با ایران بزرگ فرهنگی تداوم یافته و با اصل خرد ورزی ، دادگری و استمرار هویت ملی با توجه به رخدادهای بنیان شکن هنوز گوهره اندیشه ایرانی تا به امروز ادامه دارد. این گوهره ایرانی با پذیرش هویت های متکثر قومیتی و محلی در درون خود با تبلور ملیت ایرانی خود را تقویت کرده و در طول تاریخ استمرار و تسری داده و شیرازه خود را در قالب زبان و ادبیات فارسی ، هویت و گویش های قومی در قالب ملیت ایرانی حفظ کرده و به جهانیان معرفی کرده است. بی شک زحمات جانفرسا و قابل احترام بزرگان مکتب خراسان در جهت ارتقای فرهنگ و اندیشه ایرانشهری مشخص و روشن است. نشان این فرهنگ و اندیشه صرفا در نقطه جغرافیای مشخص ایران نیست بلکه در قالب ایران بزرگ فرهنگی در کشورهایی نظیر افغانستان ، تاجیکستان ، آذربایجان ، پاکستان ، ازبکستان ، قفقاز ، گرجستان ، عراق و حتی ترکیه می باشد ، که دامنه و نفوذ فرهنگ و اندیشه ایرانشهری در طول تاریخ ایران به این کشورها و مناطق خود را گسترش و نفوذ داده است. به خاطر این جایگاه مهم  ، روح ایرانی در پیوند با تجدد اندیشی و تولد نهاد دانشگاه در عصر تجدد می تواند ایده دانشگاه ایرانی را در قالب نظریه و پرسشی مهم مورد شناخت و تفکر قرار داد. در شرایطی که کشورهای عربی از جمله عربستان با صدور بنیادگرایی در خاورمیانه و آسیا ، ترور و کشتار و خونریزی را ترویج می کند و ترکیه با تقویت ایدئولوژی پان ترکیسم به دنبال احیای  امپراطوری نو عثمانی است . دفاع از کیان فرهنگی ایران بزرگ و تقویت وحدت ملی ایران رسالت سنگینی بر عهده مسئولین خواهد گذاشت. از طرف دیگر با هجوم این ایدئولوژی های خطرناک به خاورمیانه و تقابل آنان با خردورزی و مدارای با کشورهای دیگر ، به لحاظ جایگاه تاریخی غنی فرهنگ ایرانی ، هجوم و دشمنی با آن توسط کشورهای یاد شده مسأله ای جدی و نیاز به توجه بیشتر است. در این وضعیت نقش و رسالت دانشگاه در معرفی و شناخت و تقویت فرهنگ ایرانشهری که منطق و گفتگو ، مدارای تکثر فرهنگی و تنوع مذهبی در سایه زندگی مسالمت آمیز را به رسمیت می شناسد؛ می تواند مسأله مهمی در شکل گیری جایگاه این وضعیت اضطراری در جغرافیای ایران بزرگ فرهنگی باشد. در نگاه دیگر ایده دانشگاه ایرانی امر جدایی از فرهنگ و اندیشه ایرانشهری نیز می باشد ، چرا که رسالت و نقش نهاد دانشگاه در جامعه از ساحت سیاست و حکومت داری مشخص و تمیز است. فرهنگ و اندیشه ایرانشهری زمانی با دانشگاه ارتباط پیدا می کند که با فرهنگ و امر سیاسی ربط پیدا می کند ، مهم شناخت و حضور روح ایرانی در چیستی ، چرایی و چگونگی امر فرهنگی در نهاد دانشگاه و ارتباط این نهاد با امر سیاسی و حکومت داری است. تجربه حکمت خراسان و نوع نگرش و روش آنان به فرهنگ و اندیشه ایرانشهری در عصر تجدد تا آن جا که به مقوله فرهنگ و هویت ایرانی بر می گردد ، با نهاد دانشگاه می تواند مورد سنجش و تفکر فلسفی قرار گیرد ، تا در بستر آن مشخص شود ایده دانشگاه ایرانی چه قدر می تواند در عالم واقعیت در راستای توسعه همه جانبه کشور ایران شکل بگیرد و عامل مهمی در وقوع تحولات مثبت و قابل ارج در جامعه شود.

نظر شما