شناسهٔ خبر: 7604 - سرویس اندیشه

وحی و فهم متون دینی در کانون توجهات روشنفکری دینی؛

چرایی اقبال نواندیشان معاصر به وحی‌شناسی و قرآن‌پژوهی

روشنفکری دینی چرا نواندیشان معاصر مطالعات وحی‌پژوهی و قرآن‌پژوهی را سرلوحه‌ی فعالیت‌های تحقیقاتی خود قرار داده‌اند؟ ایشان در این مباحث چه مطلوبی را دنبال می‌کنند؟ آیا نهضت وحی‌پژوهی ناشی از مطالعات و تمایلات شخصی اشخاص است یا بیانگر نگاهی جدید در جریان نواندیشی و اصلاح‌گری است؟

 

فرهنگ امروز/ عباسعلی منصوری: بحث ماهیت وحی و کلام خداوند از مسائل کلیدی حوزه‌ی‌ دین‌پژوهی عصر حاضر است و احتمالاً در آینده‌ی نه‌ چندان دور معرکه‌ی آرا و پرسش و پاسخ بیشتری خواهد شد. در چند دهه‌ی اخیر یک نهضت علمی درباره‌ی این مسئله در میان محققان مسلمان شکل گرفته است. نواندیشان و جویندگان اصلاح دینی مسلمان در ایران و جهان اسلام در کوشش‌های دین‌پژوهی خویش، تحلیل ماهیت وحی را محور اساسی مباحث خود قرار داده‌اند.

نواندیشان دینی یا جریان نواندیشی، درباره‌ی وحی و نقش پیامبر در آن به لوازم و نتایجی رسیده است که کاملاً متفاوت و حتی متناقض با دیدگاه‌های رایج در این باب است و به همین خاطر به شدت مورد انتقاد محققان و قرآن‌پژوهان سنتی قرار گرفته است و در این راستا نقدها و مکاتبه‌های زیادی بین ایشان صورت گرفته است.

 البته دیدگاه نواندیشان کنونی در باب وحی، دیدگاه واحدی نیست و با هم اختلاف‌نظرهای جدی دارند، اما اکثر ایشان (همچون حسن حنفی، محمد خلف‌اللّه، نصرحامد ابوزید، فضل‌الرحمن پاکستانی، عبدالکریم سروش، محمد ارکون و...) در دو چیز اشتراک‌نظر دارند. یکی آنکه به متون دینی، بیرون از حوزه‌ی انسانی و جدا از تاریخ و فرهنگ انسانی نگاه نمی‏شود و همه می‏‌خواهند به گونه‏‌ای به نقش «انسان» در آن تأکید کنند و دیگر اینکه وحی، اخذ حقایق و گزاره‏‌ها نیست، بلکه از سنخ مواجهه و تجربه‌ی باطنی تلقی می‌شود.

ماحصل کلام آنکه، اگر در مباحث جاری میان متأهلان و دین‌پژوهان معاصر سیری کنیم، خواهیم دید که مسئله‌ی «وحی و فهم متون دینی» به مناقشه‌ی كلامي ميان روشن‌فكران ديني از يك سو و مدافعان سنتي آن از سوي ديگر تبديل شده است، به گونه‌ای که مفهوم «وحی و فهم متون دینی» در کانون مباحث کلامی، الهیاتی قرار گرفته و کاوش و دقت نظرهای جدی و جدیدی بر روی آن صورت گرفته است، به گونه‌ای که شاید بتوان گفت از سرچشمه‌های وجودی کلام جدید همین نگرش جدید به «وحی» است (کریمی،1380، ص 37).

در دو دهه‌ی اخیر تحقیقات و تألیفات زیادی جهت بررسی آرای نواندیشان درباره‌ی «وحی و فهم متون دینی» انجام گرفته است و در باب ادله، لوازم و ابعاد این نظریه‌ها تلاش‌های فراوانی صورت گرفته است، اما آنچه در این میان شایستگی و ضرورت بحث و بررسی را دارد و بسیار کمتر به این وجه توجه شده است، این است که چرا نواندیشان معاصر مطالعات وحی‌پژوهی و قرآن‌پژوهی را سرلوحه‌ی فعالیت‌های تحقیقاتی خود قرار داده‌اند؟ ایشان در این مباحث چه مطلوبی را دنبال می‌کنند؟ آیا نهضت وحی‌پژوهی ناشی از مطالعات و تمایلات شخصی اشخاص است یا بیانگر نگاهی جدید در جریان نواندیشی و اصلاح‌گری است؟

بررسی و جواب این سؤال از یک طرف هم ما را در فهم مباحث نواندیشان در مسئله‌ی «وحی و فهم متون دینی» کمک می‌کند و هم سبب فهم بهتر ما از جریان و پدیده‌ی نواندیشی در زمان حاضر می‌شود. از طرف دیگر غفلت از این مسئله سبب می‌شود که ما هیچ‌گاه نتوانیم با گفتمان نواندیشان تماس جدی برقرار کنیم و از زاویه‌ی دید ایشان به مسائل بنگریم. ضمن اینکه از پنهان به آشکار در آوردن این بحث، برای نواندیشان دینی نیز مفید و مثمرثمر خواهد بود؛ چه آنکه روشن شدن این مطلب و در پرده نماندن آن سبب می‌شود که ایشان از مسیر دلیل و استدلال منحرف نشده و وسوسه و حرص رسیدن به مطلوب، آن‌ها را از وادی منطق و برهان دور نسازد و علل غیرمعرفتی بر علل معرفتی سبقت نگیرند.

اگر بخواهیم به علت انتخاب بحث «وحی و فهم متون دینی» به‌عنوان کانون مباحث دین‌پژوهی از جانب نواندیشان پی ببریم، لازم است که ابتدا دو موضوع را به صورت بسیار مختصر مورد توجه و بررسی قرار دهیم؛ چه آنکه توجه به این دو مطلب جواب سؤال اصلی این نوشتار را روشن می‌سازد.

 

  1. ویژگی جریان نواندیشی معاصر در مقایسه با جریان نواندیشی متقدم

اگر بخواهیم به علت توجه نواندیشان کنونی به «مسئله‌ی وحی و فهم متون دینی» پی ببریم، لازم است که نگاهی مقایسه‌ای به دیدگاه نواندیشان، روشن‌فکران دینی و داعیه‌داران اصلاح‌گری معاصر نسبت به نواندیشان متقدم داشته باشیم.

مطالعه‌ی آثار، افکار و نظریه‌های جریان نواندیشی در چند دهه‌ی اخیر نشان می‌دهد که نواندیشان متأخر با مطالعه‌ی تاریخ روشن‌فکری و اصلاح‌طلبی در 100 سال اخیر و آشنایی عمیق‌تر با غرب و مدرنیته، در دستگاه فکری خود بازنگری کردند. ایشان به این نتیجه رسیدند که اصلاح‌گری مسئله‌ای بسیار عمیق‌تر و زمان‌برتر از آن چیزی است که نواندیشان متقدم فکر می‌کردند و نمی‌توان انتظار داشت که با تغییراتی سریع و صوری به نتایج مطلوب نایل آمد. برخلاف نواندیشان متقدم که فکر می‌کردند اساسی‌ترین قدم برای اصلاح این است که اعمال مسلمانان اصلاح شود. نواندیشان متأخر بر این عقیده‌اند که اساسی‌ترین قدم، اصلاح اندیشه و نوع نگاه مسلمانان و کمتر کردن فاصله‌ی تاریخی جوامع مسلمان با مدرنیته و علوم روز است.

بنابراین نواندیشان در دهه‌های اخیر، فضای بحث‌هایشان را از رویکرد عمل‌گرایانه به رویکرد معرفت‌شناسانه تغییر دادند و مباحث معرفتی و فکری دغدغه‌ی عمده‌ی ایشان گشته است. ایشان منشأ اعمال غلط مسلمین (یا اعمال متعارض با روح و فرهنگ مدرنیته) را دیگر فقط بدعت‌ها و کم‌توجهی‌ها نسبت به اصول و آموزه‌های دینی نمی‌دانند، بلکه از نگاه ایشان منشأ اعمال مسلمین نوع نگاه و زاویه‌ی دید مسلمانان به دین است که در تعارض جدی با مدرنیته و علوم روز است؛ لذا راه اصلاح را مبارزه با بدعت و تبلیغ اسلام به شیوه‌های نوین و به زبان زمانه نمی‌دانند.

نواندیشان متأخر با گذر از ظواهر غرب و درک عمیق از چیستی مدرنیته و تعارض‌های بنیادی آن با سنت اسلامی، راه‌حل تعارض سنت و تجدد را گذر از گفتمان سنتی و دگرگون کردن علم کلام می‌دانند.

 

  1. اهمیت بحث وحی در مقایسه با سایر مباحث دین‌پژوهی

اسلام از جمله ادیان کتاب‌محور و متن‌محور است. اساس دین اسلام را حقایق منزل و مکتوب وحیانی تشکیل داده است؛ یعنی مبنای فهم و عمل مسلمانان، قرآن و سنت مکتوب است و مسلمانان هیچ‌گاه نمی‌توانند برخلاف جریان شریعت مکتوب حرکت و موضع‌گیری کنند. در ادیان متن‌محور، اشخاص، علوم و عقل از اهمیت ثانی برخوردار هستند. بنابراین با توجه به این حقیقت که در اسلام، دین مساوی است با وحی و سنت، هر نوع دگرگون شدن نوع نگاه به وحی و سنت سبب دگرگون شدن نوع نگاه به اصل دین می‌شود. هیچ دگرگونی به اندازه‌ی این دگرگونی نمی‌تواند نتایج سیستماتیک و فراوان داشته باشد؛ به‌عنوان مثال اگر نظریات اخیر به‌خصوص باور به «وحی غیرملفوظ» به هر دلیل به‌وسیله‌ی مسلمانان پذیرفته شود، چنان تحولی در افکار و رفتار و زیست جهان مسلمانان پدید خواهد آورد که در واقع با سیمای کاملاً متفاوتی و چه‌بسا متعارضی با اسلام گذشته و حال روبه‌رو خواهیم شد.

 

*وحی خطاپذیر و زمان‌مند و پیامبر زمینی، راه آشتی سنت و مدرنیته

با توجه به آنچه گذشت فهم چرایی اقبال نواندیشان به مبحث «وحی و فهم متون دینی» امر دشواری نیست.

نواندیشان در پس ذهن خود به صورت آگاهانه و غیرآگاهانه به این نتیجه رسیده‌اند که دیگر راه اصلاح دینی و از بین بردن اصطکاک میان سنت و مدرنیته، ارائه‌ی جواب‌های علمی و زمان‌پسند به شبهات، تسامح و مدارا، توجیه و تأویل نیست، بلکه باید از روش فکری و گفتمان سنتی فاصله گرفت.

ایشان به این نتیجه رسیده‌اند که اساسی‌ترین راه برای دگرگون کردن گفتمان سنتی، دگرگون کردن نوع نگاه مسلمانان به مسئله‌ی وحی و فهم متون دینی است و هر اصلاحی غیر از این، اصلاح‌گری‌های جزیره‌ای، بدون ارتباط، و بدون قاعده و قانون ثابت است و هیچ‌گاه نمی‌تواند مطلوب مورد نظر نواندیشان را فراهم سازد؛ زیرا مبنای برداشت‌ها و استنباط‌ها و فهم فعلی عموم مسلمین، نوع نگاه خاص ایشان به قرآن و سنت است و تا مادامی که این نوع نگاه بر علما، محققان و عامه‌ی مردم حاکم باشد، نباید انتظار اصلاح جدی در رفتار و افکار مسلمانان داشته باشیم. راه دگرگون کردن این برداشت‌ها و این نوع فهم‌ها، دگرگون کردن نوع نگاه به ماهیت و کارکرد متون دینی است. در واقع آشنایی عمیق با مدرنیته، نواندیشان را به این نتیجه رسانده است که نمی‌شود مانند انسان غیرمدرن به دین و متون دینی نگریست و درعین‌حال مانند انسان مدرن زندگی کرد و انتظار هیچ‌گونه تعارض و اختلافی را هم نداشت؛ لذا از نگاه نواندیشان معاصر مشکلات اصلی جهان اسلام ناشی از فهم خاص ایشان از ماهیت متون دینی (کتاب و سنت) و روش فهم آن‌ها است و جمع میان سنت و تجدد بر مبنای دگرگون کردن این نوع فهم امکان‌پذیر است.

در واقع با توجه به نقش کلیدی وحی و متون در دین اسلام که بدان اشاره شد، نواندیشان متأخر به این نتیجه رسیدند که کلید حل مشکلات در حوزه‌ی دین و تعارض‌های دین و مدرنیته در مسئله‌ی وحی و فهم متون مقدس نهفته است (مسعودی، ص 30)؛ لذا نواندیشان کنونی وحی‌شناسی و قرآن‌پژوهی را ابزار اصلی و راه‌ برون‌رفت از تعارض سنت و مدرنیته می‌دانند و به همین دلیل «مسئله‌ی وحی و فهم متون» را محورهای اصلی مباحث و تحقیقات خود قرار داده‌اند.

آقای شبستری به صراحت به علت روی آوردن به وحی‌پژوهی اشاره می‌کند: «من می‌خواهم در مورد مدرنیسم و مسئله‌ی وحی صحبت کنم، بدین جهت این موضوع را انتخاب کرده‌ام که در دهه‌های اخیر این مسئله در جهان اسلام از اهمیت ویژه‌ای برخوردار شده است. تحولات جدید اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی جهان اسلام که ناشی از مدل عصر جدید است، یک مسئله‌ی کلامی پیش آورده و آن این است که این تحولات جدید با وحی اسلامی چه نسبت و رابطه‌ای می‌تواند داشته باشد؟ این سؤال پیش از آنکه یک سؤال فقهی و حقوقی باشد، یک سؤال کلامی است و به رابطه‌ی مدرنیسم و مسئله‌ی وحی راجع است.

می‌دانیم که در اوایل قرن بیستم مسئله‌ی مدرنیسم و وحی، یکی از مهم‌ترین مسائل کلامی عالم کاتولیک نیز بوده است و مسائلی که آن موقع مطرح شد، هنوز هم به قوت خود باقی است... هر دو متفکر در دهه‌های نخستین قرن بیستم آرای خود را اظهار کرده‌اند. هم تیرل و هم اقبال می‌خواستند به این سؤال جواب دهند که میان ثبات وحی از طرفی و تحول معرفت و زندگی بذری و از جمله الهیات از طرف دیگر، چه رابطه‌ای متصور است؟ (شبستری،1374، ص 65)

 

*دو مطلب درباره‌ی نهضت قرآن‌پژوهی نواندیشان متأخر

در پایان به دو مطلب مهم اشاره می‌شود که سبب روشن‌تر شدن ابعاد نهضت قرآن‌پژوهی نواندیشان متأخر است:

  1.  آنچه گذشت یک نکته را بر ما آشکار می‌کند و آن اینکه وحی‌پژوهی نواندیشان با وحی‌پژوهی محققان سنتی بسیار متفاوت است. نهضت وحی‌پژوهی اخیر نواندیشان را نمی‌توان امتداد سنت گذشته در فهم و تفسیر قرآن و وحی دانست؛ زیرا تفاوت‌های اساسی با جهان‌بینی عموم مسلمانان در باب وحی و قرآن دارد. وحی‌پژوهی در دیدگاه نواندیشی دینی طریقت دارد و نه موضوعیت؛ یعنی سؤال ایشان اولاً و بالذات چیستی وحی و کلام خداوند نیست و اساساً ایشان دیگر تمایلی به این سنخ مباحث که نتیجه‌ی عملی چندانی بر آن‌ها مترتب نیست، ندارند. در واقع سؤال اصلی و پروژه‌ی کلان ایشان چگونگی حل تعارض‌های سنت و مدرنیته است و وحی‌پژوهی ایشان در راستای جواب به این سؤال و پروژه است.
  2. با آغاز جریان اصلاح‌گری در جهان اسلام، نهضت قرآن‌پژوهی نیز آغاز شد؛ زیرا سردمداران این جریان بر این باور بودند که راه اصلاح امت اسلامی بازگشت به اسلام اصیل است و این از رهگذر مطالعه و رجوع به قرآن و «بازگشت به قرآن» میسر است. سلسله‌جنبان این خیزش بیداری سید جمال‌الدین اسدآبادی بود که رمز پیروزی ملل ستم‌دیده‌ی مسلمان را در تمسک بی‌قید و شرط آن‌ها به آرمان‌های قرآن می‌دانست. وجه همت او و شاگردانش از همه‌ی مذاهب اسلامی، تنویر افکار عمومی و تطهیر نفوس مستعد برادران شیعه و سنی برمدار بنیان مرصوص قرآن بود. شور برگرفته از شعور محمد اقبال لاهوری نیز در تکامل و ثمردهی این جریان نوپا بی‌تأثیر نبود؛ زیرا «بازسازی و احیای اندیشه‌ی دینی» اقبال، تداوم و تکامل طرح «بازگشت به قرآن» سید جمال بود (مجاهدیان،1389، ص 55)، هرچند نواندیشان و جویندگان اصلاح در میان اندیشمندان مسلمان از ابتدای ظهور به قرآن و قرآن‌پژوهی توجه جدی داشتند، ولی باید توجه داشت که نهضت قرآن‌پژوهی در میان نواندیشان متقدم و متأخر دو هدف و دو رویکرد کاملاً متفاوت دارد. رویکرد نواندیشان متقدم، محور قرار دادن قرآن و تعالیم آن بود و رویکرد نواندیشان متأخر، کمتر کردن محوریت قرآن و سنت و بها دادن بیشتر به علم و عقل در اندیشه‌ی دینی مسلمانان است.

 

منابع:

سید مجتبی مجاهدیان، قانون تفسیر، آینه‌ی پژوهش، بهمن 1389 شماره 125، ص 55.

مجتهد شبستری، محمد، مدرنیسم و وحی، کیان، شماره‌ی 29، سال پنجم، اسفند 74 و فروردین 75.

کریمی، روح‌الله، رویکردهای نوین به مسئله‌ی وحی، فروغ اندیشه،1380، شماره 1.