به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا:
روز سهشنبه ۹ اردیبهشت، نشست «تحلیلی بر آثار و خدمات میرزا حسین رشدیه» به همت گروه علوم تربیتی خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد. خانه اندیشمندان در تالار فردوسی، به مناسبت بزرگداشت مقام معلم، میزبان نشستی در مورد خدمات و آثار میرزا حسین رشدیه و نقش او در آموزش نوین ایران بود.
این نشست در دو پنل مجزا، به همراه پخش موسیقی زنده، برگزار شد. دبیر این نشست، علیرضا صادقی، استاد دانشگاه علامه طباطبایی، جلسه را با ضرورت بحث در رابطه با رشدیه و اهمیت او آغاز کرد و گفت: افرادی مانند رشدیه و «بهمنبیگی»، علیرغم نقش پررنگ و سازندهای که در آموزش و سوادآموزی داشتهاند، امروزه کمتر شناختهشدهاند.
تقیزاده علیه رشدیه
پنل اول این نشست، به مباحث رشدیهشناسی و زندگی او اختصاص داشت. سخنران اول، بهدخت رشدیه، نوه میرزا حسین و رئیس بنیاد رشدیه، سخنان خود را اینگونه آغاز کرد: یکی از موانع رشدیهَپژوهی در ایران در ابتدای این راه، فقدان دستنوشتههایی از او در باب خودش و افکارش است. بیشتر اسنادی که در مورد رشدیه یافت میشد، نوشتههای دیگران در رابطه با او بود. او همچنین در نقد پژوهشهای فعلی رشدیهشناسی گفت: کتابها و مقالات قدیمیتری که در رابطه با رشدیه نگاشته شده، فاقد نوآوری و بعضاً تحلیل هستند.
رشدیه در ادامه فقراتی از زندگینامه پدربزرگ خود را با نشان دادن اسناد مرتبط، نقل کرد و گفت: تاثیر رشدیه محدود به محل زندگی خود نبود. او هنگام گذران زندگی در ایروان، یک کتاب برای آموزگاران و یک کتاب برای دانشآموزان به زبان ترکی تالیف کرد. پس از آن سایر کتابهای خود را به فارسی نگاشت. این مسئله بیانگر تاثیرگذاری فرامحلی او است.
وی افزود: در جریان برگزاری یک کنفرانس در مورد آموزش نوین در هند، رشدیه به عنوان نماینده اعزامی ایران انتخاب میشود اما مسائل و افرادی مانع از این سفر میشوند. یکی از این افراد، سیدحسن تقیزاده بود. تقیزاده معتقد بود چون رشدیه یک «آخوند» است، ممکن است نظام تعلیمات نوین را به عقب برگرداند. در صورتی که رشدیه فردی سازگار با الزامات زمانه خویش بود.
او ادامه داد: بررسی دقیق اسناد نشان میدهد رشدیه موسس اولین مدرسه برای دختران نیز بود. از دیگر فعالیتهای او، نامهنگاری با نهادها و موسسههای مختلف، و درخواست تجهیزات و وسایل آموزشی از آنها است. رشدیه مقرر کرد سالانه به هزینه صندوق عمومی، دو نفر برای تحصیل پزشکی، دو نفر برای تحصیل کشاورزی و دو نفر برای تحصیل علوم شرعی، به خارج از کشور اعزام شوند.
او گفت: تاثیر میرزا حسین محدود به نقش او در بنیادگذاری آموزش نوین و تاسیس مدارس رشدیه نمیشود. او در برخی اسنادی که از او به جا مانده، به نوعی خود را پدر مشروطه میدانست.
بهدخت رشدیه در پایان گفت: رشدیه از آن دسته منتقدانی است که راهکار نیز ارائه میدهند. برای مثال، او به عینالدوله راهکارهایی برای کاهش بدهیها و افزایش داراییهای کشور ارائه میدهد. البته پیشنهادهای او مورد موافقت عینالدوله قرار نمیگیرد.
ادای دین به بنیانگذار آموزش نوین در ایران
سخنران دوم این بخش، رضا باقریان موحد، پژوهشگر و گردآوردنده مجموعه آثار رشدیه، به طرح نظرات خود پرداخت. موحد در رابطه با شروع فعالیت خود در رشدیهپژوهی گفت: رشدیه زمانی برای من مسئله شد که، به عنوان یک معلم، ضرورت ادای دین به بنیانگذار آموزش نوین در ایران را دریافتم. در ابتدای این مسیر، منابع رشدیهپژوهی بسیار کمیاب بود. گردآوری مجموعه آثار رشدیه هفت سال به درازا کشید و نتیجه آن چهار جلد کتاب شد.
وی ادامه داد: در این کتابها کوشیدم باب رشدیهپژوهی را باز بگذارم. در نتیجه این امر، در سالهای اخیر چند مقاله خوب در باب رشدیه نوشته شده است.
موحد در ادامه به انتقادات واردشده بر کتابهایش پرداخت و گفت: اولین نقد به کتابهای من، فقدان تحلیل در آنهاست. منتقدان میگویند کارهای شما صرفاً گردآوری آثار است. این نقد را میپذیرم و در پاسخ میگویم من ادعای تحلیلگری ندارم و تخصص من گردآوری است. در نقد دوم به کتابهای من، اشاره میشود که رسمالخط رایج و استاندارد را در کارهایم رعایت نکردم. من در سه جلد دوم این آثار، عیناً از رسمالخط رشدیه بهره بردم.
وی ادامه داد: رشدیه یک ترکزبان است که عربی نیز میداند و به فارسی مینویسد. در نتیجه سبک نوشتاری خاصی دارد. من کوشیدم در کتابهایم سبک نوشتاری او را حفظ کنم.
موحد در آخر به معرفی کوتاهی از کتابهایش پرداخت و همچنین به پژوهشگران پیشنهاد داد جدیتر از پیش و با نگاه تحلیلی رشدیه را مورد مطالعه و پژوهش قرار دهند.
آموزش در دیدگاه رشدیه
سخنران بعدی، قدرتالله آذرنیا، مترجم کتاب «وطن دیلی» میرزا حسین رشدیه به فارسی، در آغاز سخن، با طرح نقدی بر رشدیه گفت: رشدیه علیرغم تمام فضایلی که داشت، در زمان کار خود، با روانشناسی جدید که مبنای آموزش نوین است، آشنایی چندانی نداشت.
وی با اشاره به مباحث کتاب وطن دیلی افزود: رشدیه به آموزگاران دستمزد کمی پرداخت میکرد. وقتی از او دلیل کارش را پرسیدند، گفت دستمزد کم به شما پرداخت میکنم که شاید به انگیزه منفعت بیشتر بروید و مدارسی نو بسازید. او همواره سایر آموزگاران را به تاسیس مدارس تشویق میکرد. رشدیه همواره از نوآوریهای سایر ملتها استفاده میکرد (نمونهاش الگوبرداری از مدارس «رشدی» در امپراتوری عثمانی است).
آذرنیا در رابطه با برنامههای آموزشی رشدیه گفت: آموزشها در دویست و پنجاه روز از سال در دو شیفت صبح و بعدازظهر برقرار باشند. همچنینها آموزشها در اول ابتدایی به زبان مادری باشد. رشدیه در آموزش زبان تعصبی بر کاربرد بیشتر یک زبان خاص نداشت، اما از زبان فارسی نسبت به سایر زبانها بهره بیشتری میبرد. او در انتخاب واژگان برای آموزش بسیار حساس بود. همچنین او مفاهیم پیچیدهتر مانند «اتحاد و یکپارچگی» را با داستانهای گیرایی توضیح میداد.
آذرنیا در پایان گفت: امروزه کتابهای ادبیات در آموزش و پرورش ما بسیار کمحجم شدهاند. برای مثال چرا درس تومار شیخ شرزین یا برخی دیگر از متون غنی ادبیات ما در کتابهای درسی نیستند؟ در صورتیکه حجم کتابها وبرنامه آموزشی دروس دینی بیشتر شدهاست. حذف متون غنی ادبیات ما از کتب درسی چه ضرورتی دارد؟
ایران در کشمکش مدام میان ایستایی و پویایی
پنل دوم این نشست، به نقد و بررسی افکار و آثار رشدیه اختصاص داشت. در این پنل مقصود فراستخواه، جامعهشناس و پژوهشگر، و شروین وکیلی، جامعهشناس تاریخی و اسطورهپژوه، سخنرانی کردند.
فراستخواه عنوان بحث خود را «منطق عاملیت و کنش در آموزش و پرورش» معرفی کرد و گفت: ساختارها در ایران آموزش ما را از کنش تهی، و میدان را بر آن تنگ کردهاند. من میخواهم از منطق پویاییها و لختیها در ایران صحبت کنم؛ پویاییهایی که رشدیه از دل آنها و به کمک آنها برآمد، و لختیهایی که سد راه او شدند.
او ادامه داد: اگر ایران به دست ساختارهای صلب واگذار شده بود، امروز ایرانی وجود نداشت. ساختارها توان نگهداری از ایران را ندارند. بدون کنش، و کنشگرانی نظیر رشدیه، ایران نمیتوانست وارد دنیای جدید، یا به تعبیر دیگر نمیتوانست معاصر با جهان پیرامون خود شود.
وی افزود: در تاریخ ایران شاهد یک کشمکش مدام میان لختیها و پویاییها هستیم. یکی از لحظات فراوان پویایی در این کشور، لحظه رشدیه بوده است. رشدیه در نشریهای در روزنامه اختر خواند که در کشورهای پیشرفته، از هر هزارتن، ده تن بیسواد، ولی در ایران، از هر هزار تن، ده تن باسوادند! این مطلب ولولهای در جان رشدیه انداخت و محرک او در کوشش برای سوادآموزی شد.
فراستخواه در ادامه به دستهبندی پویاییها پرداخت و گفت: نوآوری نهادی یک نوع پویایی است. برخی کنشگران مانند رشدیه رفتار معطوف به نهادسازی داشتند. پویایی بعدی در تاریخ ایران، آشنایی با تجارب جهانی است. ایران هرگاه به جای جهانداری (تعامل سازنده با جهان) خواهان جهانگشایی شده، به مشکل برخورده است. تعامل با سایر فرهنگها همواره نقشی سازنده در فرهنگ ایران داشته است. رشدیه همواره از تجارب نوآورانه سایر کشورها در امر آموزش، بهره میبرد.
وی در ادامه نظراتش در باب رشدیه گفت: وی هرگز تن به اتمیزه کردن یا اتمیزه شدن نداد. یکی از مشکلات ما ایرانیان، گرفتاری در چرخه معیوب اتمیزه یا تودهای شدن است. رشدیه توانست از این چرخه معیوب رهایی یابد و دست به کنشگری بزند. یکی از ابداعات رشدیه در این مسیر، تولید فضای اجتماعی، اجتماعات و گروهها بود.
فراستخواه گفت: پویایی بعدی در ایران، به نحوه رفتار کنشگران تحولخواه با دولت مرتبط است. رشدیه یک مدل کارآمد در نسبت با دولت به ما میدهد. وی در حالی که ضدیتی تام و آنتاگونیستی با قدرت حاکم ندارد، با ساز دولت نیز نمیرقصد و وجه انتقادی خود را حفظ میکند. در واقع رشدیه را میتوان کنشگری مرزی دانست که در طیفبندی این کنشگران، بیشتر به سمت جامعه گرایش دارد. برخلاف او، برخی کنشگران مرزی، بیشتر به سمت دولت گرایش دارند.
فراستخواه پس از دستهبندی پویاییها، به لختیها پرداخت و گفت: یکی از این لختیها، تنکمایگی عاملان بود. در ایران عاملان نتوانستند اکوسیستمی از عاملیت، با همافزایی نیروهای خود، ایجاد کنند. کنشگران توسعهخواه در ایران چونان تکدرختانی بودند. در نتیجه حذفشان نیز ساده بود. لختی دوم، تصلب ساختارهاست. ساختارهای بسته، نبوغ را در جامعه کور میکند.
وی افزود: لختی سوم بخشی از متولیان شریعت هستند. در مورد رشدیه، برخی از این افراد در شوراندن مردم علیه مدارس جدید فعالیت چشمگیری داشتند. یکی از خطبای آن زمان، در یکی از خطبههایش میگوید: مردم! رشدیه نه فقط «ابجد» شما، بلکه «اب و جد» شما را نیز نشانه گرفته است. تعصبات نهادینه این قشر، بسیار برای ایران هزینهزا بوده و هست.
فراستخواه در پایان گفت: لختی سوم در تاریخ ایران، فقدان نظمهای اساسی است. در ایران در اثر این فقدان، به جای بازی رقابت، بازی غارت و حذف جا افتاده است.
سیاست فراموشی
علیرضا صادقی، پیش از آغاز سخنرانی شروین وکیلی از او پرسید: چرا ما ایرانیها بر مشاهیر خود برچسب میزنیم و قدردان زحمات آنها آنگونه که شایسته است، نیستیم؟ وکیلی پاسخ داد: اگر نگاهی به واکنش جمعی مردم نسبت به واقعه سوگآور بندرعباس بیندازیم، میبینیم که این ملت پاسخی تحسینبرانگیز به این حادثه داد. مردم ایران معقول میاندیشند بدون اینکه نهاد یا نهادهایی آنها را هماهنگ کنند.
وکیلی ادامه داد: بحث زبان ملی در رابطه با رشدیه بحث مهمی است. وی با این وجود که زبان مادریاش ترکی است، عمده آثارش را به فارسی نگاشته و همچنین در آموزش از این زبان بهره میبرده است. باید توجه داشت سیاست امروز بر مدار سیاست فراموشی میچرخد. برخی از جریانها امروزه میکوشند اهمیت تاریخی زبان فارسی و نقش وحدتبخش آن را نادیده بگیرند.
وی افزود: رشدیه آموزش حروفمحور را جایگزین آموزش کلمهمحور مکتبی کرد. در مکاتب، زبان به صورت کلمهمحور آموزش داده میشد. در صورتی که رشدیه با بهرهگیری از آموزش نوین در سایر کشورها، دریافت که اگر زبان به صورت حرفمحور آموزش داده شود، سوادآموزی سریعتر و بهتر خواهد شد. رشدیه با این روش مدعی شد که به کودکان در شصت ساعت خواندن و نوشتن یاد میدهد.
وکیلی در پایان با اشاره به نقش رشدیه در جنبش مشروطهخواهی گفت: در بررسی تاریخی، ما عموماً به مشروطه چونان یک جریان یکدست مینگریم. در صورتی که در دل این جریان بر سر مسائل مختلف، اختلافنظر وجود داشت.
در پایان علیرضا صادقی از استادان مهمان دعوت کرد که در نشستی دیگر در مورد رشدیه حضور یابند تا بتوان این کنشگر مهم در تاریخ ایران را بهتر به مخاطبان بشناساند.