شناسهٔ خبر: 14272 - سرویس اندیشه

رسول جعفریان در گفت‎وگو با فرهنگ امروز؛

شکست روشنفکرِ مشروطه در سیاست و تفکر

رسول جعفریان روشن‎فکری نوعِ مشروطه هم در فکر هم در سیاست شکست‌ خورده بود. نوبت آزمون جدیدی برای اسلام بود که ۱۰۰ سال گفته بود اگر بیایم همه چیز را درست می‌کنم؛ اما اینکه ماند، برای این بود که سازوکار مناسبی در سال ۶۰-۵۸ توسط رهبری انقلاب تدارک دیده شد. نهادهای قانونی و نظامی و انتظامی و تلفیقی از روش‌های دمکراتیک با نوعی نظام سیاسی مبتنی بر تشیع، زمینه را برای تداوم فراهم کرد.

فرهنگ امروز/محمد رادمرد: رسول جعفریان رئیس سابق کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی و  عضو هیئت علمی دانشکده‌ی ادبیات دانشگاه تهران است. کتاب «جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی،‌ سیاسی ایران» نوشته‌ی دکتر رسول جعفریان یکی از کتاب‌هایی است که در پاسخ به برخی پرسش‌های تاریخ معاصر نگاشته شده است. این کتاب که تاکنون 14 بار تجدید چاپ و با 4 ویراست مختلف منتشر شده و هر بار نسبت به قبل بر حجم آن افزوده شده است، درباره‌ی جریان‌های سیاسی و فکری با گرایشات دینی و مذهبی از سال ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۷ نوشته شده است. همچنین باید این کتاب را بازنمایی ریشه‌های انقلاب اسلامی دانست. در این راستا پس از مطالعه‌ی کتاب برخی سوالات در آن برای ما به وجود آمد که در طی پرسش و پاسخ‌های در صدد رفع آن برآمدیم. گفت‌وگو با رسول جعفریان را در ذیل می‌خوانید.

 

شما در کتابتان گروه‌های مختلف مذهبی آن زمانِ عرصه‌ی سیاسی جامعه را تشریح کرده‌اید، اگر قرار باشد این گروه‌ها را دسته‌بندی کنید، به چه دسته‌بندی قائل هستید؟ آیا تقسیم‌بندی بر اساس سه‌گانه‌ی اسلام سیاسی چپ، اسلام سیاسی لیبرال و اسلام سیاسی فقاهتی را می‌پذیرید؟ تا چه حد دسته‌بندی‌های سیاسی آن زمان را در شرایط کنونی ایران متداوم می‌بینید؟

این دسته‌بندی که شما نوشته‌اید یک دسته‌بندی رسمی و حزبی است، به علاوه بیشتر نشئت‌گرفته از نگاه عرضی است تا طولی؛ بنابراین از نظر بنده همه‌ی تحولات را توضیح نمی‌دهد، گرچه بخش قابل توجهی از آنچه در عرصه‌ی اندیشه آن هم در ارتباط با عمل سیاسی رخ داده به همین شکل بوده است. شرح اینکه دو جریان نوگرا یا سنت‌گرا وجود داشته وجه دیگری است که می‌تواند تغییرات فکری، دینی موجود در گروه‌های مذهبی را شرح دهد. این مسئله به نوعی بستگی به این‌همه دارد که کدام گروه فکری‌تر است و کدام گروه عملگراتر. برخی ریشه در سنت‌های قدیمی دارند و سعی در بازسازی آن‌ها می‌کنند و برخی نگاهشان به بیرون است. یک مشکل دیگر، درهم‌تنیدگی جریان‌های فکری و مذهبی این دوره است، جوری به هم گره می‌خورند که بازشناسی آن‌ها از یکدیگر دشوار می‌شود، در واقع چندوجهی هستند. کاری که بنده دنبال کرده‌ام نوعی تبارشناسی فکری در طول بوده است. بحث از اندیشه‌ی آن‌ها در گذر زمان و تطوری که داشته است. 

کتاب شما به شکل یک اثر شبه دایره‌المعارف است و یا کاری به شکل یک منبع یا text book که حتی در برخی از دانشگاه‌ها به‌عنوان یک منبع درسی و یا کمک‌درسی تدریس می‌شود به‌طوری که کاری هم‌سطح آن وجود ندارد. در خط اول مقدمه‌ی کتاب سؤالی را مطرح می‌کنید که با توجه به اینکه این کتاب اثری فرضیه‌محور نیست پاسخی صریح به آن نداده‌اید، اگر بخواهید پاسخی فرضیه‌محور بدان بدهید چه می‌گویید؟

آن زمانی که من در صدد نگارش این کتاب برآمدم فکر می‌کنم آن پرسش به شکل کلی برایم مهم بود نه به شکل یک فرضیه. اینکه عرض می‌کنم کلی، یعنی تردیدهایی در وجود فعالیت‌های مذهبی در طول این سی‌واندی سال وجود داشت و اغلب افرادی که تاریخ این دوره را خوانده بودند -با عرض پوزش- یک نگاه سطحی و سیاسی داشتند. به علاوه، خیلی مسائل فراموش شده بود؛ یعنی مسائلی که فقط برخی از پیرمردها می‌دانستند؛ مثلاً اغلب حاج سراج انصاری را نمی‌شناختند یا کسی از آیین اسلام خبر نداشت. از فعالیت شهرستان‌ها هم در دهه‌های ۲۰ و ۳۰ کسی به‌درستی آگاه نبود، مسائل زیادی هم بود که لابه‌لای کتاب‌های دیگر بود، کسی از آن‌ها آگاهی نداشت. من سعی کردم حجم وسیعی از این اطلاعات را که کمتر مطرح شده بود در اختیار بگذارم. لازم نبود مستقیم جواب آن پرسش را بدهم، هرکسی کتاب را با حجم انبوه داده‌های موضوعی ملاحظه می‌کرد، متوجه می‌شد که من چه مسیری را طی کرده‌ام. البته بعد از کتاب من، آثار فراوانی در این باره نوشته شد. این بماند که من معتقدم درباره‌ی جریان چپ هم باید این کار بشود؛ یعنی ما باید با حجم کار و ناگفته‌ها آشنا شویم. حجم آن فعالیت‌ها به‌خصوص در زمینه‌های فکری اصلاً روشن نشده و کسی از حجم آن‌ها آگاهی درستی ندارد و مسیر ورود و خروج آن را هم غالباً نمی‌دانند و نمی‌دانیم. خب آن جریان شکست‌ خورده، نه فقط در کشور ما که در دنیا. دیگر کسی متولی این کار نیست باید دانشگاه‌ها و مراکز پژوهشی در این زمینه کار بکنند.

روحانیون در هر سه نهضت مشروطه، ملی شدن صنعت نفت و انقلاب اسلامی نقش تأثیرگذار داشتند. به نظر شما چه شد که در دو نهضت اول و دوم رهبری مبارزه در مرحله‌ی نهایی به دست روشنفکران افتاد، اما در انقلاب اسلامی فضا به سویی دیگر رفت؟

شاید دلیلش این بود که تأثیر آن‌ها در مشروطه، تأثیر فکری نبود. ما نباید فکر کنیم که کار نائینی و دیگر مفسران اسلامی مشروطه به معنای تأثیرگذاری فکری آنان در مشروطه بود. آن‌ها در حکم باز کردن راه بودند، نه تئوریزه کردن فکری جنبش. در نفت هم همین‌طور، آن‌ها رهبری فکری نداشتند، آن‌ها به ملی شدن نفت کمک کردند درحالی‌که خود آن جریان نیز یک نهضت فراگیر نبود، گرچه تأثیر عمیقی در ایران از خود برجای گذاشت؛ اما در حد مشروطه نبود. بعد از جریان نهضت نفت، روشنفکری شکست خورد. علامت شکست روشنفکری، کتاب غرب‌زدگی جلال بود. این  کتاب پرچم شکست روشنفکری در برهه‌ای از تاریخ ماست، البته مقصود شکست در حد رهبری فکری اکثریت جامعه است والا حرکت آن‌ها آرام در لایه‌هایی از جامعه ادامه یافت و هنوز هم قوی است. از سال ۴۰ شیب جامعه به سمت مذهبی شدن بود، گاه به دیوار برخورد می‌کرد؛ اما دوباره راهش را باز می‌کرد. حتی شکست سال ۵۴ در ارتباط با مجاهدین خلق که یکی از آن موارد برخورد با دیوار بود تأثیری نگذاشت.

بنابراین بازگشت به روشنفکری دشوار بود. روشنفکری نوعِ مشروطه شکست خورده بود، هم در فکر هم در سیاست. نوبت آزمون جدیدی برای اسلام بود که ۱۰۰ سال گفته بود اگر بیایم همه‌چیز را درست می‌کنم؛ اما اینکه ماند، برای این بود که سازوکار مناسبی در سال ۶۰-۵۸ توسط رهبری انقلاب تدارک دیده شد. نهادهای قانونی و نظامی و انتظامی و تلفیقی از روش‌های دمکراتیک با نوعی نظام سیاسی مبتنی بر تشیع، زمینه را برای تداوم فراهم کرد و خیلی چیزهای دیگر که باید در جای خود به آن پرداخت.

در پانویس این کتاب در ویراست چهارم نکاتی از سوی رهبری بیان شده است. چه شد که نکات ایشان منتشر شد؟ آیا همیشه آثار شما به دست ایشان می‌رسد و نکاتی از سوی ایشان بیان می‌شود یا این اثر در این زمینه‌ی خاص بود؟

فکر کنم سال ۸۲ بود که من چاپ سوم را به ایشان دادم. مدتی بعد از دفتر تماس گرفتند که ایشان کتاب را خوانده‌اند و نکاتی را یادداشت کرده‌اند. خاطرم نیست چطور به دستم رسید. این را می‌دانستم که ایشان روی کتاب‌هایی که مطالعه می‌کنند و زیاد هم مطالعه می‌کنند، یادداشت‌هایی می‌نویسند. امیدوارم روزی همه‌ی این‌ها چاپ شود. من جرئت کردم و آن‌ها را در چاپ بعدی در پاورقی گذاشتم و برای برخی توضیحاتی هم دادم. وقتی چاپ شد اعتراضی نسبت به این کار صورت نگرفت، هرچند قبلش من اجازه‌ای برای نشر آن‌ها نگرفته بودم. بیشتر این نکات به مسائلی اشاره داشت که خود ایشان در آن زمینه اطلاع خاصی داشتند؛ مثلاً درباره‌ی مرحوم مطهری یا درباره‌ی آشوری و غیر این‌ها. بعدها درباره‌ی چند مورد این‌ها افرادی که باز درگیر بودند توضیحاتی دادند که من در ادامه یادداشت ایشان گذاشتم. اشکالات ادبی هم به متن داشتند، البته تعریف کلی هم از کتاب کردند که من نیاوردم.

شما در این اثر خود از رویکرد فرهنگی استفاده کرده‌اید. آنچنان‌که از عنوان کتابتان برمی‌آید، دو رویکرد فرهنگی و سیاسی در اینجا با هم در تعاملند و با توجه به رویکرد شما متغیرهای فرهنگی بر عامل سیاسی نقشی تأثیرگذارتر دارند. چرا از چنین منظری به تاریخ‌نگاری می‌نگرید؟ و رجحان فرهنگ بر سیاست و اقتصاد را از چه رو دنبال می‌کنید؟ به‌خصوص آنکه در کشور ما این دو رویکرد اخیر بسیار بیشتر مورد توجه و تأمل قرار گرفته است.

دقیقاً نمی‌دانم این کار به خاطر این است که من اهمیت فرهنگ و مسائل فرهنگی را بیش از سیاست و اقتصاد می‌دانم! یا آنکه به خاطر نوع تعلیم و تربیتی است که بنده داشته‌ام و ذهنم با مسائل فرهنگی بیش از مسائل سیاسی و اقتصادی خو گرفته بوده است. به نظرم آنچه در وقت نگارش این اثر برای من بیش از هر چیزی مهم بود، اصل داده‌های فرهنگی بود که به نوعی تأثیرگذار در روند تغییرات در جامعه‌ی ایران بوده است، آشنایی من هم در همین زمینه بود. به‌هرحال نباید روی اندازه‌ی تأثیرگذاری آن حساس بود، حساسیت من بیشتر این بود که ما آدم‌هایی را نمی‌شناختیم یا آثار متفاوت آن‌ها را نمی‌شناختیم و باید آن‌ها را می‌شناساندیم؛ چون آرای آن‌ها نسبت به پاره‌ای از مسائل اقتصادی و سیاسی و اجتماعی دارای اهمیت بوده است. اما به‌طورکلی باید عرض کنم همه‌ی این جهات سه‌گانه در چارچوب نوع تعامل کار کرده است، آن هم در سطحی که وضعیت ثابت و یک‌سانی ندارند. گاهی فکر و گاهی عمل سیاسی و گاه بحران اقتصادی نقش فعال‌تری دارد. نباید ما از اهمیت هیچ‌کدام این‌ها صرف‌نظر کنیم.

چرا کتاب «جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی، سیاسی ایران» را توسط ناشرین مختلف منتشر کرده‌اید؟

چاپ اول را کانون اندیشه‌ی جوان عهده‌دار شد. برای چاپ پنجم از مدیریت آنجا به‌ویژه جناب آقای رشاد خواهش کردم که این کار به‌طور مشترک با مرکز اسناد باشد و آن‌ها نیز قبول کردند؛ اما در توزیع با یکدیگر اختلاف کردند. چاپ‌های شش تا نهم را خودم بر عهده گرفتم، بعدها در اختیار خانه‌ی کتاب و نشر علم گذاشتم. الآن آنچه نشر علم منتشر می‌کند متن آخر است، هرچند فایل من همچنان در حال اصلاح شدن است.

همان‌طور که گفته شد به نظر می‌رسد در میان آثار شما این کتاب از خاص بودگی برخوردار است. ۱۴ بار چاپ و هر بار ویرایشی جدید که اکنون حجم کتاب را به حدود ۳ برابر کار اولیه رسانده است. دلایل ویرایش‌های متعدد اثر چیست؟ آیا معاصر بودن اثر و زنده بودن بسیاری از کسانی که درباره‌شان صحبت کرده‌اید دلیل این امر است؟

تاریخ معاصر به دلیل حجم اطلاعات تازه‌ای که منتشر می‌شود اصلاً وضعیت ثابتی ندارد، به محض اینکه خاطرات تازه‌ای انتشار می‌یابد شما باید دست به کار شوید و مواردی از آن را در نوشته‌ی خود جای دهید. اطلاعات در مورد اشخاص، جریان‌ها و مسائل زیادی که در برخی از موارد بسیار، بسیار مهم است. باید بدانیم تا دهه‌ها بلکه اگر دقیق بگویم تا دو، سه قرن دیگر اطلاعات تازه از مسائلی که منجر به انقلاب شده انتشار خواهد یافت و همه‌ی این‌ها تأثیر خود را روی تحلیل‌هایی که فی‌الحال و بعدها وجود دارد، خواهد گذاشت. در سال‌های گذشته اندکی از حجم تغییر کاسته‌ام؛ زیرا از تغییرات تازه در کتاب خسته شدم، بیشتر مواردی را که حس می‌کنم اشتباه است اصلاح می‌کنم. در بسیاری از موارد نه کتاب‌ها، که تذکر دوستان یا اشخاصی که به نوعی درگیر با مباحث بودند منجر به تغییر متن شد. بنده از این بابت خوشحالم و این را کار درستی می‌دانم؛ اما کسانی که نسخه‌های قبلی را خریداری کرده‌اند گلایه دارند و آن‌ها هم حق دارند.

تا چه حد جای تألیفاتی درباره‌ی نیروهای مذهبی در دوران معاصر را در جامعه‌ی علمی ما خالی می‌دانید؟ به‌عبارتی‌دیگر، آیا در این زمینه به اندازه‌ی لازم کار شده است یا خیر؟

به نظرم کارهای زیادی در سال‌های جدید صورت گرفته است هم در زمینه اسناد و هم خاطرات؛ اما تحلیل‌ها چندان جدی نیست. به علاوه به بخش‌هایی از منابع هنوز توجهی نشده است، این بخش‌ها مربوط به حوزه‌ی مطبوعات و کتاب‌های منتشره در آن دوران است. به نظرم در این زمینه هنوز می‌توان کارهای جدی کرد، ما در این بخش‌ها اگر بخواهیم پژوهش‌های جدی‌تر داشته باشیم نیازمند نوعی شفافیت هستیم، باید از خودسانسوری پرهیز کنیم که البته کاری دشوار است. اعتدال هم در پژوهش‌های مربوطه لازم است. تحریف فقط فراموش کردن عادی نیست، فراموش کردن عمدی هم هست. جریان مذهبی به دلیل اینکه در قدرت هستند، در معرض تحریف کردن هم هستند. تنها انصاف است که می‌تواند ما را از تحریف مصون نگاه دارد.