شناسهٔ خبر: 25573 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

این بازیگر ایزوله است

بازیگر فیلم «تابور» می‌گوید «کمیت برای هنرمند حسابگر مهم است که در آخر اکران رقم‌های چند میلیاردی را بشمارد و به رخ بکشد.»

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایسنا،«محمد ربانی» به قول خودش حدود 40 سال است که بازی می‌کند، در تئاتر، تلویزیون و سینما اما این اولین‌باری است که نقش اول فیلمی را دارد و اتفاقا کار بسیار سختی را هم در پیش داشته است؛ نقش اول فیلم «تابور» که در طول فیلم قرار نیست سخن زیادی بگوید. با او درباره این نقش ، واکنش مخاطبان و سختی‌هایی که در طول ساخت فیلم و ایفای نقش داشته، گفت‌وگویی انجام دادیم.

 

در ادامه مصاحبه ایسنا را با محمد ربانی می‌خوانید:

 

حدود یک ماه از اکران فیلم «تابور » می‌گذرد، در این مدت از اکران آن راضی هستید؟3-868.jpg

 

بله در مجموع راضیم.

فکر می‌کردید اصلا فیلم در ایران اکران شود؟

نه غیر ممکن، اما اکرانش را بسیار ضعیف می‌دانستم.

 

چند بار فیلم را با تماشاگران ایرانی دیده‌اید؟

دو بار فیلم را با تماشاگران دیدم.

 

این فیلم در کشورهای مختلف حضور داشته و در جشنواره‌های جهانی جایزه گرفته است،آیا شما هم در اکران‌های جهانی حضور داشته‌اید ؟ آیا وجه مشترکی بین مخاطبان ایرانی و خارجی پیدا می‌کنید؟

من در هیچ کشور دیگه‌ای حضور نداشتم که این تفاوت را ببینم یعنی دعوت نشدم و اگر تماشاگران ایرانی را به عنوان داور بررسی کنیم، سه دسته‌ی کاملآ متفاوت بودند.

تنها در رابطه با این فیلم، گروهی با بهت فیلم را بسیار دوست داشتند و گروهی که بسیار اندک بودند دوست نداشتند. اما گروه سوم فیلم را از نظر فنی و تکنیک فیلمسازی و ژانر آن می‌پسندیدند. اما این ژانر را دوست نداشتند.

 

چگونه با آقای وکیلی‌فر آشنا شدید و برای این فیلم انتخاب شده‌اید؟

قبل از «تابور» در حدود هفت یا هشت فیلم سینمایی بازی کرده‌ام. اما این تنها فیلمی بود که در نقش اصلی(اول) ظاهر شدم. حدود دو یا سه سال قبل از فیلمبرداری با آقای وکیلی‌فر آشنا بودم و روحیات همدیگر را می‌شناختیم و اما در مورد انتخاب بنده باید از ایشان پرسید. چون من انتخاب شدم، انتخاب نکردم. هیچ وقت هم از ایشان دلیلش را نپرسیدم. وقتی نقشی به من پیشنهاد می‌شود، سعی می‌کنم آنرا بازی کنم، علت انتخاب را نمی‌پرسم.

 

وقتی به شما گفته شد قرار است این نقش را بازی کنید؛ چه تصوری داشتید؟

شاید هفت یا هشت ماه قبل از کلید، سینابسِ ده خطی را خوانده و به فضای فیلم آشنا بودم. ولی گمان نمی‌کردم فیلم به این صورت فیلمبرداری شود. من فیلم‌نامه را هرگز نخواندم. پس تصورِ خاصی از آن نداشتم. تنها آقای وکیلی‌فر با فراست، شخصیت را به من توضیح دادند و بسیار کوتاه. تنها در طول فیلمبرداری از موقعیت پلان یا سکانس مطلع می‌شدم. البته خود ایشان هم سر صحنه به نتایجی می‌رسیدند و ممکن بود اگر دکوپاژی از قبل داشتند عوض کنند. در کل فکر می‌کردم فیلم اکت بیشتری داشته باشد ولی فیلم درست از آب درآمده است چون فیلم ایشان است، با تفکرات خاص خودشان.

 

چه سختی‌هایی برای ایفای این نقش داشته‌اید؟ منظور از سختی هم از نظر امکانات هست هم از نظر این لباسی که می‌پوشید یا جایی که فیلمبرداری می‌کردید؟

فیلم در مردادماه ، یعنی اوج گرما برداشته شد.اما خوشبختانه غیر از دو روز،13 روز دیگر در شب فیلم‌برداری شد.اما علیرغم شب کاری گرمای بسیار شدیدی در آن لباس خاص تولید می‌شد و در کوچکترین موقعیتی سعی می‌کردم، کمی هوا جریان پیدا کند. معمولا در طول کار عرق مانند شیر آب از آستینم جاری می‌شد.(بدون اغراق) همچنین در سکانس تونل مترو هیچ جایی برای نشستن وجود نداشت و در تمام مدت یا سر پا بودیم یا در حال راه رفتن. تنها نزدیکی صبح جایی را پیدا کردم که توانستم چند دقیقه‌ای استراحت کنم. یا چون شنا بلد نبودم در آن استخر حالتی مضحک پیدا می‌کردم یا از آن پله‌های پر پیچ وخم بارها بالا و پایین آمدن.

 

نقشی که ایفاء کردید با سختی‌های فیزیکی و امکانات هم همراه بوده است، به نظر می‌آید مثلا در مترو یا سکانسهای دیگر.زیاد که اهل ایراد گرفتن نبودید؟

اینها سخت بود اما آنجا مضاعف می‌شد که تصادفا در آن زمان روزها در جایی مشغول کار بوده و باید حضور می‌داشتم. خلاصه اینکه در شبانه‌روز تنها یکی دو ساعت در مسیرها چرتی می‌زدم. ولی احساس خستگی نمی‌کردم. چون این گروه نُه نفره‌ با کیفیت آنقدر صمیمی بودند که همیشه شاد بودیم. احترام متقابل و علاقه به کار ما را بسیار به هم نزدیک کرده بود. امکانات فیلمبرداری بسیار ابتدایی بودند ولی غذا و سرویس مناسب. همچنین با اعتقاد به این که خروجی فیلم حتما خوب یا عالی خواهد بود همه راضی بودیم. اما از همه اینها مهمتر به من یک احساس کاتارسیس دست می‌داد. یک آرامش روحی اندیشه‌گرایی و بالاخره اینکه نمردم و یک فیلم مهم با نقش اصلی بازی کردم.

 

شما در طول فیلم صحبت نمی‌کنید یا اگر صحبت می‌کنید خیلی کم است با توجه به این که فیلمنامه‌ای هم درکار نبوده است؛ پیش از آغاز فیلمبرداری خیلی تمرین کردید؟

همانطور که عرض کردم اصلا فیلم‌نامه‌ای در کار نبود که تمرین کنیم. این یک نوع بازی در سکوت است که بازیگر باید به عمق نقش، رویداد فیلم و موقعیت تمرکز داشته باشد. خود به خود تفکر و احساسات درونی بازیگر ظاهر می‌شود و نیازی به فشار عصبی و غیره نیست.(یعنی از درون به بیرون رسیدن). نه، من براحتی با این بی‌کلامی کنار آمدم چون فیلم این را می‌خواست. هر چند که بیشترِ بازیگران به دیالوگ علاقه‌ی زیادی نشان می‌دهند.

 

در طول صحبت متوجه شدم کاملا حرفه‌ای با مسئله بازیگری برخورد می‌کنید، ولی می‌توانید این را تفکیک کنید که چقدر در هنگام ایفای نقش از نظرات اقای وکیلی فر استفاده کردید و چقدر خودتان به نقش اضافه کردید؟

قطعآ بدون راهنمایی و دخالت ایشان هیچ کاری پیش نمی‌رفت. توضیح نقش، وضعیت و شرایطِ حالِ فیلم‌برداری کار ایشان بود. معمولا سعی نمی‌کنم چیزی به نقش اضافه یا کم کنم. چون یک فیلم با یک اسکلت بندی محکم اگر چیزی ناشیانه به عمد یا برای نمایش به آن اضافه کنیم فرو می‌پاشد یا زشتش می‌کند. اگر به این نقش چیزی اضافه شده باشد(البته به جهت استحکام و مفهوم بیشتر) من نمی‌توانم بگویم. تنها آقای وکیلی‌فر می‌توانند در این مورد نظر دهند.شخصیت در ذهن ایشان شکل گرفته و من تنها اجرا کردم. البته منظورم این نیست که اصلآ این اتفاق نیفتاده من نمی‌توانم بگویم. (بازیگر مولف با نمایش اضافی متفاوت است).

 

شما در فیلم در یک فضای کاملا ایزوله زندگی می‌کردید این به نظر شما روایتی از چیست ؟ تنهایی انسان مدرن ؟ اگر بخواهید نقش خود را در این فیلم توضیف کنید از چه کلماتی استفاده می‌کنید؟

 

متاسفانه یا خوشبختانه ما هرگز فیلم را تحلیل یا به بحث نگذاشتیم. تنها توضیح کوتاه و بعد فیلم‌برداری. البته به نظر من برداشت شما درباره فیلم درست است. انسانِ مدرن،ایزوله و تنها.البته می‌توانم توضیح بسیار مختصری برای روشن‌تر شدن سخنم بدهم. بعد از دهه‌ی هفتاد میلادی که جهانِ به اصطلاح آزاد وارد یک بحران ساختاری شد، رسانه‌های مسلط به خصوص هالیوود و تلویزیون‌ها این طور تبلیغ کردند که تکنولوژی برتر از انسان و بر او حکومت می‌کند و نمی‌گوید که چگونه این تکنولوژی به وجود می‌آید. به اصطلاح فیلسوفانی مثل هابر مارس و هایک این نظریه فردگرایی و رها کردن انسان به حال خود را مطرح کردند و به دنبال آن تکنولوژی به کمک آنها آمد. تکنولوژیِ افسارگسیخته‌ای که همه چیز انسان را تعیین یا نابود می‌کند و خلاصه در نهایت در ده‌ی نود آقای فوکویاما پایان تاریخ را اعلام می‌کند و موج سوم و...تمام این نظریات حکایت از تنهایی انسان و تسلیم در برابر سرنوشت محتوم اما نوشته شده توسط قدرتهای مسلط جهان می‌کند. انسانی که قرار است به عصر حجر یا بربریت بازگردد. و به قول نوآمچامسکی جنگ آینده با چوب و سنگ صورت خواهد گرفت(نقل به معنی). متآسفانه این نظریات پست مدرنی به اشکال مختلف در روشنفکران و هنر ایران به شدت خودنمایی می‌کند. این شخصیت جدا از این نظریه نیست و در نهایت تسلیم در برابر سرنوشت محتوم خود. اما من شخصآ اینگونه فکر نمی‌کنم. (آقای وکیلی‌فرهم این را می‌دانند اما به بنده‌ اعتماد کردند که فراروی نکنم) جنبش‌های جهانی، انسان را ایزوله نشان نمی‌دهد. بلکه تنها ممکن است گاهی فریب این یا آن جریان سیاسی را بخورند. آری انسانِ مدرن ایزوله، تسلیم، بی هویت، و تنهاست.(که تعبیری روشنفکرانه است) و من اضافه می‌کنم "آگاه به حقوق خود و معترض"!

 

وقتی قرار بود فیلم ساخته شود، می‌دانستید تماشاگران اندکی دارد اما آیا فکر می‌کردید با این استقبال جهانی روبرو شود؟

بله. من فکر می‌کردم تماشاگر زیادی نداشته باشد، مخصوصآ در ایران که مردم به این گونه فیلمها عادت ندارند. آنها به "هلو بپر تو گلو" عادت دارند نه انار دانه دانه. اما می‌دانستم مورد استقبال جهانی به خصوص جشنواره‌ها قرار می‌گیرد. این گونه فیلمها باید به نمایش درآیند به نقد کشیده شوند؛ قوت و ضعف آنها استخراج و در نهایت تماشاچیِ آن پرورش می‌یابد. فرهنگ سالم هزینه دارد. اگر مسوولان گردن نگیرد وظیفه‌ی هنرمند است و وکیلی‌فر یک هنرمند متعهد است.

 

در ابتدای صحبت گفتید که در مجموع از اکران فیلم راضی هستید به عنوان یک بازیگر اکنون از این که فیلم‌تان تماشاگران خاصی دارد آیا ناراحت نیستید؟

خیر ناراحت نیستم. در سال 72 یک تئاتر در شهرستان اجرا کردم، که تماشاگر اندکی داشت. اما همان‌ها که می‌دیدند بسیار راضی بودند. من معتقد نیستم کیفیت را باید فدای کمیت کنیم. کمیت برای هنرمند حسابگر مهم است، که در آخر اکران رقم‌های چند میلیاردی را بشماد و به رخ بکشد. البته منظورم این نیست که دوست داریم تماشاگر کم داشته باشیم و بعد پُز بدیم که تماشاگر ما "لِوِلِش" پایینه و حرف ما را نمی‌فهمد. بلکه حال که اندک هستند خود را فدای جوِ موجود نکنیم.

 

فکر می‌کنید آیا این فیلم می‌تواند شکل حضور شما در سینما را تغییر دهد یا خیر ؟

اگر این فیلم هم نبود من همچنان ادامه می‌دادم، ولی می‌تواند سبب موقعیت بهتر و مورد توجه بیشتر کارگردانان معنی‌گرا قرار بگیرم. برای مثال خانم سهیلا گلستانی با دیدن این فیلم بود که به من پیشنهاد بازی در فیلم اخیرشان را دادند و بازی کردم.

نظر شما