شناسهٔ خبر: 65567 - سرویس دیگر رسانه ها

تاریخ‌گری و تاریخ‌نگاری به روایت نوایی / الهام ملک‌زاده

از اوان انقلاب مشروطه که شماری از ادیبان و دانشوران ایرانی با ایران‌شناسان اروپایی آشنا شدند و باب مراوده و مکاتبه بین آنها گشوده شد، کسانی از جمله علامه محمد قزوینی، سید حسن تقی‌زاده، محمدعلی فروغی و... روش‌های نوین پژوهش‌های ادبی و تاریخ‌نویسی و تصحیح انتقادی متون گذشته را آموختند و در ایران رواج دادند.

فرهنگ امروز: از اوان انقلاب مشروطه که شماری از ادیبان و دانشوران ایرانی با ایران‌شناسان اروپایی آشنا شدند و باب مراوده و مکاتبه بین آنها گشوده شد، کسانی از جمله علامه محمد قزوینی، سید حسن تقی‌زاده، محمدعلی فروغی و... روش‌های نوین پژوهش‌های ادبی و تاریخ‌نویسی و تصحیح انتقادی متون گذشته را آموختند و در ایران رواج دادند. به این‌ترتیب نسلی از ادیبان تاریخ‌نویس در عرصه فرهنگ ایران ظاهر شدند که یکی از شاخص‌ترین و برجسته‌ترین آنان، شادروان عباس اقبال بود که افزون بر خدمات فراوانش، موفق به تربیت ادیب تاریخ گری شد به‌نام عبدالحسین نوایی.

دکتر عبدالحسین نوایی به سال 1302، در تهران زاده شد. دوران آموزش ابتدایی را در دبستان‌های شرف و ابن‌سینا گذراند و سپس در دبیرستان شرف مظفری دوره متوسطه را به پایان رساند. دکتر نوایی چنان‌که خود نوشته‌است، از نخستین روزهایی که به دبیرستان راه یافت، شور و شوق فراوانی به مطالعه مطالب تاریخی و بررسی موضوع‌های مختلف مربوط به تاریخ ایران را در خود احساس می‌کرد و همین شور و شوق او را واداشت تا تحصیل در شاخه ادبی را دنبال کند و مطالعات تاریخی را ادامه دهد. این شیفتگی و علاقه فراوان به مطالعه تاریخ پس از ورود به دانشگاه و گرفتن لیسانس ادبیات فارسی همچنان ادامه یافت و از آن پس یکسره به تاریخ پرداخت و تا آن‌جا که میسر بود، کتاب‌های تاریخی را مطالعه می‌کرد تا هر چه بیشتر با گذشته پر نشیب و فراز کشور ایران آشنا شود.

نوایی بر آن بود که به وزارت امورخارجه برود و دیپلمات شود، اما دست روزگار او را به راهی دیگر کشاند و برخلاف میل سر از دانشسرای عالی درآورد. با وجود این، یک‌سال بعد در آزمون ورودی دانشکده حقوق شرکت کرد و نفر دوم آزمون شد. اما چون بنا بر قانون دانشگاه ناگزیر بود یا دانشکده حقوق تحصیل کند یا در دانشسرای عالی، به‌ناچار دانش‌سرا را برگزید و پس از دریافت لیسانس به فرانسه رفت و از دانشگاه سوربن موفق به دریافت دانشنامه دکتری شد.

پایان‌نامه عبدالحسین نوایی، درباره فخرالدین عراقی بود و تصوف در سده هفتم هجری. در آن ایام بنا بر قانونی که در دانشگاه سوربن اجرا می‌شد، همه دانشجویان موظف بودند افزون بر نوشتن پایان‌نامه اصلی خود، دو رساله فرعی نیز درباره فرانسه بنویسند و به دانشگاه ارائه دهند. رساله‌های فرعی نوایی، یکی درباره بازار فرش ایران در فرانسه و تحولات آن بود و دیگر نقد کتاب گوبینو که درباره علی‌محمد باب و فرقه باب نوشته‌بود.

توجه دکتر نوایی به فخرالدین عراقی و نوشتن رساله دکتری‌اش درباره وی، از این رو بود که عراقی صوفی بسیار پر شور و تندروی محسوب می‌شد که نوایی او را دوست می‌داشت و به اقتضای جوانی، از تندروی و هنگامه‌گری او لذت می‌برد.

نوایی همواره بر آن بود که بر دانش و آگاهی خود بیفزاید و به درس‌های دانشگاه بسنده نکند. به همین دلیل هنگامی‌که در پاریس بود، روزهای متعددی را در کتابخانه ملی پاریس گذراند و از ساعت 10 صبح تا 5 بعدازظهر مطالعه می‌کرد. پیش از آن نیز وقتی به دعوت عباس اقبال، که استادش در دانشسرای عالی بود به مجله یادگار رفت، همین شیوه را پیش‌گرفته بود و مرتب می‌خواند و می‌نوشت. عباس اقبال از سردمداران همان نسل زوال‌یافته ادیبان بود که به تاریخ‌گری روی آورده‌بودند، بی آن‌که از پژوهش‌های ادبی و تفحص و کاوش در دیوان شاعران سده‌های گذشته دست شویند. عبدالحسین نوایی نیز که از بقیه‌السیف ادیبان تاریخ‌گر بود، در کنار تصحیح تاریخ آل‌مظفر و نوشتن وقایع مربوط به فتح تهران، دیوان محتشم کاشانی را نیز تصحیح کرد و به چاپ رساند. عباس اقبال، در دانشسرای عالی به فراست معلمی، استعداد و علاقه شاگرد خود را به تاریخ دریافته بود و برای همین وقتی در سال 1323، مجله یادگار را بنیان نهاد از دانشجوی ممتاز خود خواست تا در آن مجله با وی همکاری کند. نوایی در این مجله هم کتاب تصحیح می‌کرد و هم مقاله می‌نوشت که پاره‌ای از آن مقالات را علامه قزوینی دیده و نویسنده جوان آن را با تشویق و تایید خویش نواخته‌بود. نوایی در همان روزگار فعالیت در مجله یادگار با سید حسن تقی‌زاده آشنا شد و به درخواست او به خانه‌اش می‌رفت و تقریرهای استاد را درباره زندگی خودگفتش قلمی می‌کرد، و در پایان همه آنها را در دو مجلد به قطع خشتی به وی تحویل داد که دانسته نیست این نقد حال چه شد و چه بر آن آمد.

نوایی به‌جز مجله یادگار و اطلاعات ماهانه، یک چند در مجله توشه که خود آن را پایه‌گذاری کرده بود قلم زد و مقالاتی از او در ماهنامه یغما به چاپ رسید. حدود یک‌سال هم مدیریت ماهنامه فرهنگ را که وزارت فرهنگ (آموزش و پرورش بعدی) منتشر می‌کرد به عهده گرفت و با کسانی چون هوشنگ اعلم، مهدی اخوان‌ثالث، محمد زهری، جلال آل‌احمد و علی جواهر کلام همکاری کرد. مجله گوهر و دیگر مجلات علمی و ادبی را نیز از نوشته‌های خود بی‌نصیب نمی‌گذاشت.

دکتر نوایی افزون بر عباس اقبال، از درس استادان بنام و برجسته آن روزگار از جمله استاد بدیع‌الزمان فروزانفر، میرزا عبدالعظیم خان قریب و احمد بهمنیار بهره‌ها برد و چنان‌که خود گفته‌است از لطف و محبت آنان برخوردار شد و آنچه درباره فرهنگ ایران آموخت، حاصل تلاش و زحمت آنها بود. عبدالحسین نوایی کار پژوهش و نگارش درباره تاریخ ایران را با دو موضوع آغاز کرد:

یکی از آنها مسائل و موضوع‌های مرتبط با انقلاب مشروطه بود و دو دیگر نهضت باب و بابی‌گری.

مقاله‌های مربوط به مشروطه و پس از آن، در سال‌های 1327 و 1328، در مجله یادگار و اطلاعات ماهانه چاپ شد و سال‌ها بعد با عنوان فتح تهران و دولت‌های ایران از مشروطیت تا اولتیماتوم چاپ و پراکنده شد.

موضوع دوم در حقیقت تصحیح کتاب المتنبئین نوشته علی‌قلی خان اعتمادالسلطنه پسر دانشور فتحعلی شاه و وزیر علوم در روزگار ناصرالدین‌شاه است. اعتمادالسلطنه که در دوران ظهور سید علی‌محمد باب ناظر رویدادها بود، مطالب بسیار مهمی در این‌باره نوشت و با عنوان المتنبئین منتشر کرد که دکتر نوایی همان کتاب را به‌همراه سه مقاله از خود که نتیجه کاوش او در این‌باره بود، چاپ و روانه بازار نشر کرد.

نوایی توجه خاصی به دوران قاجاریه داشت و خلجان‌های ذهنی او بیشتر معطوف به این عصر بود. گویا توجه فراوان دکتر نوایی به قاجاریه بیشتر بدین سبب بود که در آرشیو کتابخانه ملی پاریس با پاره‌ای از اسناد و مدارک مربوط به تاریخ ایران در عصر قاجارها آشنا شد و به برخی از مسائل پشت‌پرده سیاسی پی برد و ذهن جستجوگر او به این نکته جلب شد که بسیاری از مسائل سیاسی و اقتصادی دوران معاصر ریشه در حوادث دوران قاجار دارد و فقط با مطالعه و تحقیق در تاریخ این روزگار، می‌توان علل و اسباب نابسامانی‌ها و عقب‌ماندگی ایران را در قرن نوزدهم میلادی دریافت.

نگاه تاریخی دکتر نوایی به قاجاریه، خلاف اعتقاد رسمی و غالب است. او آنها را بد مطلق و خائن به ملک و ملت نمی‌دانست و معتقد بود، هر رویداد تاریخی را باید در ظرف زمانی و مکانی خود نسنجیده و افراد را در زمان خودشان دید و با معیارهای همان روزگار درباره آنان داوری کرد. او تأکید می‌کرد، هرگز نباید با ملاک‌ها و ارزش‌های کنونی کسانی را که مثلاً در دو سه سده پیش می‌زیستند، محاکمه کرد و حکم صادر نمود. دکتر نوایی نمی‌گفت قاجاریه مردانی بزرگ و نام‌آور بودند، اما معتقد بود آنان افراد نادرست و خائن نبودند و در میان آنان فقط دو سه‌نفری را می‌توان یافت که به کشور خود خیانت کردند. بقیه می‌خواستند مملکت خویش را حفظ کنند، اما به سبب نادانی و ناآگاهی و ناآشنایی با دانش اروپائیان در مسائل مربوط به روابط ایران با کشورهای اروپایی و نشناختن استعمار و مطامع قدرت‌های اروپایی، اشتباهاتی کردند و ناخواسته آسیب‌هایی به ایران و ایرانی وارد کردند. نوایی اساساً بر این نظر بود که در تاریخ باید به بخش‌های زنده‌تر و نزدیک‌تر توجه کرد. او می‌گفت درست است که مثلاً آل‌بویه نیز بخشی از تاریخ کشور ماست، ولی زندگی کنونی ما از مسائل صد سال پیش به این‌سو متأثر شده و شکل‌گرفته است نه مسائل نهصد سال پیش. او معتقد بود که برای شناخت وضع خود و یافتن راه‌های درمان دردهایمان، باید دوره‌های نزدیک‌تر را بشناسیم و آثار مستقیم آنها را بر زندگی خود ارزیابی کنیم.

توجه خاص دکتر نوایی به تاریخ قاجاریه باعث شد که متونی چند از آن روزگار را تصحیح انتقادی کند و به چاپ رساند. یکی از این متون تاریخ عضدی بود که نسخه‌ای پر غلط و مشحون از نادرستی از آن به چاپ رسیده بود. نوایی تعدادی از شخصیت‌های مهم و مطرح خاندان قاجاریه و آقامحمدخان و فتحعلی شاه و محمدشاه و همچنین شاهزادگان درجه اول را در همین کتاب معرفی کرد و با تصحیح و چاپ حدیقه الشعراء، ادیبان و شاعران عصر قاجار را شناساند.

در میان دانشوران و نویسندگان روزگار قاجار، دکتر نوایی توجهی خاص به آثار محمدحسن‌خان اعتماد السلطنه داشت. او بی آن‌که نادرستی‌ها و لغزش‌های بزرگ و کوچک اعتمادالسلطنه را کتمان کند، او را پایه‌گذار پژوهش‌های جدید در تاریخ و جغرافیا و سیاست می‌دانست و یادآوری می‌کرد، روش کار اعتمادالسلطنه مبتنی بر اصولی صحیح بوده‌است. دکتر نوایی در مقدمه بسیار مفصلی که بر کتاب مرآه البلدان اعتمادالسلطنه نوشته، تصریح کرده‌است که محمدحسن‌خان «در پاریس با طرز کار مجامع علمی و شیوه‌های تحقیق آشنایی یافت و در بازگشت به ایران با استفاده از عنایت و مساعدت ناصرالدین‌شاه، دارالطباعه و دارالترجمه ای بنیان نهاد و کتب متعددی را چاپ کرد و چند روزنامه منتشر نمود».

عبدالحسین نوایی کتاب مرآة البلدان را که کتابی است جغرافیایی تصحیح کرد و به چاپ رساند. مجلد اول و دوم این کتاب درباره جغرافیاست و مجلد سوم و چهارم آن به بهانه شرح مشخصات جغرافیایی و مختصات اقلیمی تهران، چهل سالی از دوران سلطنت پرماجرای ناصرالدین‌شاه را شرح داده که در حقیقت تلخیص و ویراسته دیگری است از کتاب پر حجم و قطور منتظم ناصری.

دکتر نوایی برای این‌که نشان دهد ایرانیان چگونه با فرنگی‌ها آشنا شدند و چه برداشتی از آنان داشتند و اروپائیان نیز چگونه به ما می‌نگریستند و تلقی آنها از ایرانیان چه بود، به بررسی روابط ایران و جهان روی آورد و روابط فرهنگی و سیاسی ایران را با ممالک دیگر از روزگار مغولان به این‌سو مدنظر قرار داد. نتیجه تکاپوی دکتر نوایی در این باره به‌صورت کتابی با عنوان ایران و جهان درآمد که مجلد دوم آن از آغاز قاجاریه تا اول مشروطیت نام گرفت و مجلد سوم آن از مشروطیت تا انقراض قاجاریه در نهم آبان 1304.

دکتر نوایی در پژوهش‌های تاریخی خود اهمیت فراوانی برای اسناد و مدارک آرشیوی و غیر آرشیوی قائل بود و با تتبع در آنها گامی بزرگ در بهره‌گیری از اسناد در تاریخ‌نگاری برداشت. او معتقد بود نوشتن تاریخی نزدیک به حقیقت و آنچه روی‌داده است، باید تا حد امکان از اسناد آرشیوی استفاده‌کرد. به نظر می‌رسد دکتر نوایی در فرانسه دریافت بود استفاده از اسناد برای نوشتن تاریخ، در اروپا روشی دیرین بوده‌است و اساساً اروپائیان از سده هفدهم بایگانی رسمی داشته‌اند. بدین سبب برای این‌که توجه مورخان را به اهمیت اسناد جلب کند تا کتاب‌های تاریخی ایرانی نیز بر اساس اسناد نوشته شوند به تکاپو پرداخت. او بی آن‌که قصد خودستایی داشته‌باشد، ادعا کرده‌بود نخستین‌بار همو بود که اهمیت اسناد را بیان کرد و از سال 1350 به جمع و انتشار اسناد همت گماشت؛ و با تأسیس و پا گرفتن سازمان اسناد ملی ایران و دیگر مراکز آرشیوی، از مسئولان آنها می‌خواست با دانشجویان تاریخ همکاری کنند و اسناد را در اختیار آنان قرار دهند. به این‌ترتیب هم دانشجویان تاریخ، آموزش عملی می‌بینند و مسائل و موضوع‌های مختلف تاریخ را در می‌یابند و هم تعداد زیادی از اسناد خوانده می‌شوند.

خوشبختانه بر اثر تلاش دکتر نوایی و دیگر سند شناسان به‌نام و سند پژوهان معروف و غیر معروف، هم‌اکنون سندشناسی و سند پژوهی جای بسیار مهم و درخوری در پژوهش‌های تاریخی پیدا کرده‌است، پژوهش‌گران سندپژوه بسیاری را پرورش داد و موجب شد تا بسیاری از استادان تاریخ معاصر، دانشجویان خود را به استفاده از اسناد آرشیوی ترغیب کنند و از دهه 1370 به این‌سو، پایان‌نامه های فراوانی در سطح کارشناسی ارشد و دکتری نوشته‌شد که پایه و مایه اصلی آنها اسناد آرشیوی است. افزون بر این، کتاب‌های فراوانی درباره موضوع‌های مختلف سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و حتی موسیقی و سینما با تکیه‌بر اسناد تألیف و تدوین‌شده و روانه بازار کتاب شده‌اند.

اما از کارهای درخور توجه دکتر نوایی در این عرصه، می‌توان به چاپ اسناد و مکاتبات دوره‌های صفویه و افشاریه و زندیه در هفت مجلد اشاره کرد که شرح آنها را در مقدمه‌ای که بر کتاب اسناد و مکاتبات سیاسی ایران از سال 1105 تا 1135 ق، نوشته آورده‌است.

دکتر نوایی به‌رغم علاقه نداشتن به کار معلمی، از سال 1324، به معلمی پرداخت و تا پایان عمر دست از آن نکشید. او پس از پایان تحصیل در سوربن و بازگشت به وطن، دوباره معلمی را برگزید و در دانشگاه تهران و شهید بهشتی و پژوهشکده ادبیات به تدریس پرداخت.

فعالیت فرهنگی دکتر نوایی در وزارت آموزش و پرورش و وزارت علوم منحصر به تدریس نبود و انجام‌دادن کارهای دیگری را نیز به عهده گرفت. در سال 1346 که در مدیریت دانشگاه‌های سراسر کشور دگرگونی‌هایی رخ نمود، دکتر هوشنگ منتصری رئیس جدید دانشگاه آذرآبادگان تبریز، دانشکده ادبیات را به دکتر نوایی سپرد و او نیز هر چند بیش از سه ماه در این دانشکده نماند، حدود 15-20 استاد جدید را به هیئت‌علمی دانشکده افزود و جان تازه‌ای به دانشکده ادبیات تبریز دمید.

پس از بازگشت از تبریز، چندی مدیر کل تشکیلات آموزش و پرورش شد و با بررسی سازمان کل این وزارت‌خانه، شهر تهران را به 17 ناحیه آموزشی تقسیم کرد. دکتر نوایی در سال 1351، به سازمان کتاب‌های درسی منتقل شد و تا مرداد 1354 در این سمت به خدمت فرهنگی خود ادامه‌داد. پس از آن به وزارت علوم رفت و معاونت دکتر فاروقی رئیس مدرسه عالی بابلسر را پذیرفت، اما به‌دلیل نپسندیدن روش مدیریت رئیس مدرسه، استعفا داد و به اصرار خودش در شهریور 1356، بازنشسته شد. با وجود این در همان سال به‌واسطه برکناری رئیس مدرسه عالی بابلسر، به درخواست وزارت علوم به ریاست آن مرکز آموزشی منصوب شد و به این‌ترتیب مدرسه را به‌دست گرفت.

با بروز انقلاب و تظاهرات اعتراض‌آمیز خیابانی در مقابله با رژیم پهلوی و اوج‌گیری انقلاب در پاییز 1357، دکتر نوایی که دانشجویان را محق می‌دانست و نمی‌خواست با انقلاب آنها مقابله کند، در آبان 1357 استعفا داد و به تهران بازگشت. با پیروزی انقلاب، دکتر نوایی برای دوری از بیکاری و این‌که عاطل نماند، بار دیگر به تدریس و تألیف روی آورد و در دانشگاه تهران، دانشگاه آزاد، دانشگاه تربیت‌مدرس، دانشگاه شهید بهشتی، دانشگاه الزهرا و همچنین پژوهشگاه فرهنگ و مرکز آموزش سازمان اسناد ملی به تدریس پرداخت. بیش از صد پایان‌نامه تحصیلی در دو سطح کارشناسی ارشد و دکتری به راهنمایی یا مشاورت او نوشته شد. دکتر نوایی تا پایان سال 1378 به تدریس ادامه‌داد و از آن پس به‌دلیل بیماری و ضعف از رفتن به کلاس بازماند و دانشجویان را به خانه خود فراخواند.

در سال‌های پس از انقلاب، دکتر نوایی علاوه بر تدریس همچنان به تحقیق و تألیف ادامه‌داد و برای چاپ و انتشار دوره‌های مختلف پاره‌ای از روزنامه‌های قدیمی با تعدادی از کانون‌های فرهنگی همکاری کرد. چنان‌که به دعوت کتابخانه ملی به عضویت کمیته علمی احیای میراث مکتوب درآمد و در آماده‌کردن روزنامه‌های وقایع اتفاقیه و ایران (در 5 مجلد) و روزنامه انجمن تبریز (در دو مجلد) برای چاپ و انتشار شرکت کرد.

از مهر 1373 بنا به دعوت مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر، افزون بر خواندن و بررسی اسناد و رفع مشکلات تاریخی و لغوی آنها، یادداشت‌های میرزا عبدالوهاب شیرازی آصف‌الدوله، را با همکاری خانم نیلوفر کسری در سه مجلد به چاپ رساند. در مهر همان سال نیز به دعوت دکتر سید کمال حاج سید جوادی، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در آن انجمن مشغول به کار شد و تا 1379، به‌عنوان مسئول واحد پژوهش به خدمت پرداخت. در همان سال طرح مجموعه شرح‌حال بزرگان علم و ادب را به اجرا در آورد و بر اساس آن طرح دیگری پی‌ریزی کرد که حاصل آن به‌صورت کتاب شش مجلدی اثرآفرینان منتشر شد. دکتر نوایی همچنین با سازمان مطالعه و تدوین کتب (سمت) همکاری کرد و حدود چهار سال به‌عنوان رئیس گروه تاریخ تلاش کرد تا با استفاده از استادان تاریخ، کتاب‌های مورد نیاز دوره کارشناسی تاریخ را فراهم کند. البته بنا بر عللی چند، بیش از هفت عنوان کتاب تاریخی تولید نکرد. دکتر نوایی از سال 1374 به فعالیت در بخش اسناد نهاد ریاست‌جمهوری مشغول شد و با یاری همکارانش هزاران برگ سند را از نابودی و امحا نجات داد و موفق شد مجموعه‌های بسیار مهم و کاربردی دولت‌های ایران از میرزا نصرالله خان مشیرالدوله تا میرحسین موسوی، نفت، مطبوعات و انتخابات را چاپ و منتشر نماید. دکتر نوایی با سازمان اسناد ملی ایران نیز همکاری کرد و علاوه بر نوشتن چند مقاله در فصلنامه گنجینه اسناد، با همکاری نگارنده، چندین کتاب بر اساس اسناد موجود در سازمان اسناد ملی ایران تدوین و تألیف نمود.

تخصص دکتر نوایی در تاریخ بود و هیچ‌گاه ادعای همه‌چیز دانی نکرد. مجموعه تالیفات و پژوهش‌های وی مشحون از نکته‌های بدیعی است که خواننده را به یاد گذشته می‌اندازد و درباره آینده این سرزمین به اندیشه وا می‌دارد.

سال‌های آخر حیات دکتر عبدالحسین نوایی به‌مانند همیشه به مطالعه و نوشتن سپری شد و کار بر چند پژوهش عظیم که از آن جمله القاب قاجار بود که بالغ بر هزاران فیش از القاب این دوره با تکیه‌بر منابع و مآخذ و حافظه قوی خود به رشته تحریر درآورد. بالاخره شدت بیماری از حدّت تکاپوی علمی وی کم کرد و توان قلم بر دست گرفتن نیز از وی سلب شد. غلبه بیماری و ضعف ناشی از آن، نوایی را حلیف الفراش بیمارستان نمود و سرانجام در 16 مهر 1383 جان به جان‌آفرین تسلیم کرد.

منبع: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی