شناسهٔ خبر: 65408 - سرویس دیگر رسانه ها

شعر فارسی در دوره‌ی تجدّد، و مسأله‌ی ایران / کامیار عابدی

هدف نوشته‌ی حاضر، که براساس یک سخنرانی در سوم اسفند ۱۳۹۵ در خانه‌ی گفتمان شهر و معماری (خانه‌ی وارطان) در سلسله نشست‌های ایرانشهر، تنظیم و تدوین شده، بررسی اجمالی و فشرده‌ی پیوند و نسبت شعر فارسی در دوره‌ی تجدّد، با مسأله‌ی ایران است

۱. پیش‌سخن

فرهنگ امروز: الف. هدف نوشته‌ی حاضر، که براساس یک سخنرانی در سوم اسفند ۱۳۹۵ در خانه‌ی گفتمان شهر و معماری (خانه‌ی وارطان) در سلسله نشست‌های ایرانشهر، تنظیم و تدوین شده، بررسی اجمالی و فشرده‌ی پیوند و نسبت شعر فارسی در دوره‌ی تجدّد، با مسأله‌ی ایران است. مقصود از دوره‌ی تجدّد در این نوشته، دوره‌ی آشنایی ایران با جهان و اندیشه‌ی نو (اواخر دوره‌ی قاجار) است. این دوره، در تحلیل کنونی تا دهه‌ی ۱۳۹۰ به صورتی مستمّر در نظر گرفته شده است. مسأله‌ی ایران نیز اشاره دارد به آن چه در وجه کلان و ملّی برای شناخت و بررسی ویژگی‌ها و دشواری‌های مرتبط با ایران به عنوان یک زادبوم طرح و اندیشیده شده است. 

۲تحلیلی از شعر فارسی در دوره‌ی تجدّد

ب. دوره‌ی قاجار از نظر سبک شناسی دوره‌ی بازگشت و تکرار سنّت‌های ادبی محسوب می‌شود. امّا در اواخر دوره‌ی قاجار، تکرار سنّت‌ها در شعر شماری از شاعران تحت شعاع انقلاب مشروطه قرار می‌گیرد. با این همه، ساختارهای شکلی/ فُرمی در شعر به اندازه‌ی محتوا و مفهوم تغییر چندانی نمی‌کند. البته، بخشی از زبان شعر، از زبان گفتار و زبانزدهای مردم تأثیرهایی به خود می‌پذیرد. دوره‌ی مشروطه کمابیش حدود دو دهه تداوم می‌یابد. در دوره‌ی بعدی، یعنی دوره‌ی رضاشاهی، که حدود شانزده سال طول می‌کشد، شعر سنّت‌گرا دوباره به میدان ادبی ایران برمی‌گردد. امّا شعر سنّت‌گرا در این دوره از رنگ و بوی جدید عاری نیست: در واقع، شعر دوره‌ی رضاشاهی، که دگرگونی‌های دوره‌ی مشروطه را پشت سر دارد، بیش‌تر نو سنّت‌گراست تا سنّت‌گرا. در دوره‌ی مورد بحث (۱۳۲۰ ـ ۱۳۰۴) شعر و ادبیات، از نظارت و چهارچوب‌های دولتی دور نیست. در مجموع، بازاندیشی نسبت به گذشته‌ی ادبی، فرهنگی و تاریخی در دوره‌ی رضاشاهی با نوعی چاره‌جویی خاص برای آینده‌ی شعر در هم آمیخته شده است.

پ. از شاعران دوره‌ی مشروطه باید به ادیب‌الممالک فراهانی، عارف قزوینی، ملک‌الشّعراء بهار، اشرف الدین نسیم شمال، ابوالقاسم لاهوتی، فرخی یزدی، و میرزاده‌ی عشقی اشاره کرد و از گویندگان دوره‌ی رضاشاهی به محمّدحسین شهریار، رهی معیّری، پروین اعتصامی، امیری فیروزکوهی و مهدی حمیدی شیرازی. از اواخر دهه‌ی مشروطه و سپس در دوره‌ی رضاشاهی، گاه کم گاه زیاد از نام و آثار نیما یوشیج هم آوایی شنیده می‌شود. امّا در واقع، او پس از عزل یا استعفای رضاشاه است که به تدریج، مورد توجّه خاصّ شاعران تجددّگرا قرار می‌گیرد. شهرت و اعتبار واقعی وی از دهه‌ی ۱۳۲۰ آغاز می‌شود. البتّه، در آغاز همین دوره هم، جریان بسیار اعتدالی شعر نو، یعنی مکتب سخن (پرویز ناتل خانلری، گلچین گیلانی و به ویژه، فریدون تولّلی) نفوذ عمده‌تری نسبت به شعر نیما و جریان نیمایی دارد. با این همه، از اواخر این دهه و به‌ویژه در دهه‌ی بعد، شاگردان نیما (احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث، نصرت رحمانی، سیاوش کسرایی، محمّد زُهَری، سهراب سپهری و چندتن دیگر) به گسترش شعر نیما و شعر خود در جامعه‌ی ادبی ایران دامن می‌زنند.

ت. در دهه‌ی ۱۳۳۰ بانوی شاعر بسیار جوانی، که آثارش از لحاظ شکل ادبی ازیک سو تداومی است بر شعر مکتب سخن و از دیگر سو در حال آموختن اصول شعر نیمایی، به تدریج، هم به شهرت و هم به اعتبار ادبی می‌رسد. نام او فروغ فرّخزاد است. وی در دهه‌ی بعد، به سبب محتوا، نوع و صورتِ مدرن‌تر شعر، و نیز به دلیل مرگی زودهنگام در سی و دوسالگی در یک تصادف رانندگی، به یکی از اسطوره‌های شعر جدید در کشورش تبدیل می‌شود. وی از لحاظ سنّی از شاعران نسل نخست شعر نیمایی چندسال جوان‌تر است. امّا نکته‌ی درخور توجّه آن است که همزمان با بسیاری از آنان در جامعه‌ی ادبی مورد شناسایی قرارمی گیرد. حتّی از نظر نفوذ ادبی از بسیاری از آنان نیز فراتر می رود.

ث. در اواخر دهه‌ی ۱۳۳۰ و به ویژه در اوایل دهه‌ی ۱۳۴۰ با تغییر تدریجی در ساختارهای اقتصادی و اجتماعی و رشد فرهنگی، نسل دوم شاعران نیمایی، یعنی کسانی که در دهه‌ی ۱۳۱۰ چشم به جهان گشوده بودند، در محور ادبی زمان دیده می‌شوند. شمار این گروه، حتّی از نسل نخست شعر نیمایی بیشتر است. ارشد آنان، از نظر تجربه‌ی شعری، شاید منوچهر آتشی باشد. آنان نیز در حدّ خود، امّا نه به اندازه‌ی نسل نخست، به گسترش شعر نیمایی و نو یاری می‌رسانند. البته، جامعه‌ی ادبی موقعیت گروه مورد بحث را کم‌تر از نسل نخست شعر نیمایی، از نظر رتبه‌ی شعری، به جای می‌آورد. آنان از نظر شکلی/فُرمی واپسین گروه از شاعران نوگرا هستند که به ساختار شعر نیمایی وفادارند.

ج. از همان دهه‌ی ۱۳۴۰ به صورتی جسته ـ گریخته و از دهه‌ی بعد به شکلی بسیاری آشکارتر، دغدغه‌ها و نشانه‌های تجدّد خواهی در غزلسرایی در سروده‌های سیمین بهبهانی، منوچهر نیستانی، حسین منزوی و مدّتی بعد، محمّدعلی بهمنی دیده می‌شود. این گرایش تا حدّ زیادی، متناسب است با وضعیت انتقادی در برابر مدرنیسم و مدرنیته، و علاقه به سنّت‌های فرهنگی و فکری که در فضای اجتماعی ایران دوره‌ی مورد بحث پراکنده و منتشر شده است. در آثار کسانی مانند جلال آل‌احمد و علی شریعتی، علاقه به سنّت‌های فرهنگی، جنبه‌ی سیاسی و مذهبی دارد. امّا در شعر بهبهانی، نیستانی، منزوی و بهمنی سنّت کهن سال غزلسرایی با تصویر، زبان و گاه فکر شعر نیمایی تلفیق و ترکیب می‌شود.

چ. البته، پس از انقلاب ضد سلطنتی (۱۳۵۷)، تا مدّت کوتاهی، جریان حضور سیاست در شعر، در هر یک از گرایش‌های ادبی ـ فکری محفوظ و حتّی نیرومند به نظر می رسد. امّا پس از سه ـ چهار سال نخست این دوره، به تدریج، نوعی انفکاک از سیاست در شعر رخنه می‌کند. به موازات آن، ساختار شعر نیمایی به شعر شاملویی و شعر شاملویی به شعر سپید / منثور تبدیل می‌شود. شمس لنگرودی و سیدعلی صالحی پُراهمیّت‌ترین نمایندگان این گرایش محسوب می‌شوند. این ویژگی در اواخر دهه‌ی ۱۳۶۰ بسیار آشکارتر از اوایل این دهه است. در مقابل، در گرایش انقلابی ـ مذهبیِ مستقر تا پایان دهه ۱۳۶۰، یعنی مدّتی پس از پایان جنگ حزب بعث عراق علیه ایران، در شعر چند شاعر جوان توجه به مسایل سیاسی-مذهبی بسیار عمده جلوه می کند. مهم‌ترین این شاعران قیصر امین‌پور است. البته، وی پس از این دوره، با حفظ نگاه اعتدالی در شعر، از این فضا به کلّی دور می‌شود. به نظر می آید که دست کم شماری از شاعرانِ این گرایش هم به تدریج به او اقتدا می کنند.

ح. در دوره‌ی پسا جنگ (از سال ۱۳۶۷ به بعد) در یک دوره ده پانزده ساله، بحران‌های روحی ناشی از اتمام سیاست‌محوری‌های پیشین، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی پیشین (در پایان دهه‌ی ۱۹۸۰) سبب رشد جریان‌های ساختارگریز، ساختارزُدا و شکل/ فُرم‌گرا، اغلب در افراطی‌ترین شکل‌های ممکن، می‌شود. البته، این بحران‌ها از نیمه‌ی دهه ۱۳۸۰ تا حدود نیمه‌ی دهه‌ی بعد، با رجوع فضای ادبی ایران به ترجمه‌ی شعر شاعران جهان، و نیز توجّه وسیع خوانندگان به شعر سپید محتوا گرا به شدّت فروکش می‌کند. در همین دوره نیز غزلسرایی با تکیه بر سه قلمرو عشق، عرفان و اجتماع در چند گرایش ادبی گسترش می‌یابد. رشد شعرگویی برای کودکان و نوجوانان در همین دوره، نکته‌ای نیست که بتوان از آن چشم پوشی کرد. همچنین توجه به نقد، تحقیق و تحلیل ادبی با تکیه بر آثار ادبی همعصر، چه در دانشگاه‌ها و چه در بیرون و آن، به نگارش مقاله‌ها و کتاب‌های متعدّدی می‌انجامد. البّته، در مجموع، کیفیت این مقاله‌ها و کتاب‌ها در سال های متقدّم، بسیار مطلوب‌تر و درخور توجّه‌تر از سال های متأخّر آن محسوب می‌شود.۱

۳دوره‌ی مشروطه

خ. به احتمال زیاد، ادیب الممالک نخستین شاعری است که دو ـ سه سالی قبل از اعلام مشروطه، به نوعی به شعر سیاسی ـ اجتماعی نزدیک می‌شود. البّته، او سنت‌گراست. امّا وی در مجموعه‌ی سنّت‌گرایی خود با حسرتی تاریخی از گذشته‌ی ایرانی و اسلامی یاد می‌کند: «برخیز شتر بانا بَربند کجاوه...». گفته شده که این شعر ابتدا در حضور مظفّرالدین شاه خوانده شده است. شاعر در پایان شعر آرزو می‌کند این شاه ـ که ناتوان امّا خوش قلب بود ـ بتواند رهبری تجدّد را در ایران بلکه در جهان اسلام برعهده گیرد! با وقوع و حدوث انقلاب و حکومت مشروطه، مفهوم‌های جدیدی مانند ملیّت، قانون‌خواهی، آزادی‌طلبی، استبداد ستیزی و مانند آن‌ها شعرِ شماری از شاعر ـ تکاپوگران سیاسی و اجتماعی این دوره را درمی‌نورَدد. به نظر می‌رسد که فکر بعضی از این شاعران، اسلامی ـ ایرانی است، برخی ایرانی ـ اسلامی و گروهی فقط ایرانی. عارف و عشقی متعلق به گروه اخیر هستند. نسیم شمال شاید اسلامی ـ ایرانی است. بهار نیز ایرانی ـ اسلامی به شمار می‌آید. البتّه در ایران‌گرایی عارف، جنبه‌ی عامّ غلبه دارد و در ایران‌گرایی عشقی، مفهومی باستانی.

د. در اواخر دوره‌ی مشروطه دو آوای تازه به شعر فارسی افزوده می‌شود. شاید بهتر باشد بگوییم که آوای دو شاعر، که از همان آغاز مشروطه شروع به شعرگویی کرده‌اند، در نیمه‌ی دوم دوره‌ی مشروطه بیش‌تر از پیش شنیده می‌شود. این دو، فرّخی یزدی و لاهوتی کرمانشاهی هستند. ذهن و زبان هر دو، فرّخی زودتر و لاهوتی دیرتر، به آراء سوسیالیستی پیوند می‌یابد: لاهوتی تا هنگامی که در ایران است، بیش‌تر یک ملّی‌گرای اجتماعی است. در مقابل، فرّخی از همان آغاز، به نحوی گسترده‌تر به طرف مفهوم هایی مانند کارگر، رنجبر، دهقان، انقلاب، مردم و غیره روی می‌آورد. انقلاب اکتبر (۱۹۱۷) نقطه‌ی عطفی در زندگی این دو شاعر محسوب می شود. لاهوتی پس از شورش بی‌فرجام در سال ۱۳۰۰ در تبریز، به نخجوان، باکو، سپس جمهوری جدید تاجیکستان و سرانجام مسکو می‌رود. در شعرهای دوره‌ی جوانی او میهن‌گرایی اندک نیست. او در اتحاد جماهیر شوروی، در برخی از شعرهایش این کشور را میهن خود به شمار می‌آورد. امّا سرانجام پس از مرگ استالین، و در سال‌های پایانی عمر خودِ لاهوتی، دوباره میهنِ ایرانی به شعرش بازمی‌گردد. در شعر فرّخی هم به صورتی پراکنده از ایران و نمادهای باستانی و به ویژه شاهنامه‌ای یاد شده است. او پس از چند بار سفر به آلمان و مسکو، و اقامت کوتاه در این کشور و شهر، سرانجام در تهران در حبس با آمپول‌های هوای معروف دوره‌ی رضاشاهی به قتل رسید. گورش هرگز شناخته نشد.

ذ. به طور کلّی، دوره‌ی مشروطه دوره‌ی رونق ملیّت‌خواهی و توجّه به آرمان‌های ملّی است. شاعران و ادیبان زیادی، کم و یا زیاد، به این قلمرو نزدیک می‌شوند. آنان علاقه‌مندند در این بحث، که چه گونه می‌توان ایران را به موقعیتی برتر و بالاتر از وضعیت دردناک کنونی ارتقاء داد، شرکت کنند. بی‌شک، گفتمان ملی‌گرایی پُراهمیت‌ترین گفتمان این دوره محسوب می‌شود. با این همه، در پایان دوره‌ی مشروطه با پیروزی و رشد و نفوذ تدریجی بُلشویک‌ها در روسیه، گرایش به سوسیالیسم به صورتی گفتمانی خاص و محدود در کنار گفتمان ملی گرایی شکل و نیرو می‌گیرد.۲ 

۴دوره‌ی رضاشاهی

ر. در دوره‌ی رضاشاهی ملیّت‌گرایی دوره‌ی مشروطه، همراه با تشکیل حکومت متمرکز، به ایدئولوژی رسمی تبدیل می‌شود. این ایدئولوژی به شکل‌ها و گرایش‌های گوناگون در معماری، فرهنگ، ادبیّات، هنر، آموزش و غیره مورد تأکید و ترویج قرار می گیرد. دوره‌ی رضاشاهی دوره‌ی بسیار کوتاهی است. امّا شک نیست که ایران مدرن در همین دوره‌ی بسیار کوتاه نُضج می‌گیرد. تاثیر آن بر ایرانِ همه‌ی دوره های بعد بسیار زیاد است. دوره‌ی مورد بحث را باید زمانه‌ی ایران ـ اَنیران در عصر تجدد دانست ـ یعنی زمانه‌ای که مرزهای ایران از طریق شناخت غیرایران بیش از پیش آشکار می‌شود. دوره‌ی بسیار کوتاه رضاشاهی را می توان با دوره‌ی بسیار طولانی ساسانیان در قبل از اسلام مقایسه کرد. تصور می کنم سه داستانی که سه نویسنده‌ی این دوره، یعنی شین پرتو، بزرگ علوی و صادق هدایت در نقد و تقبیحِ ورود و تجاوز بیگانگان به ایران در طول تاریخ (یونانی‌ها، عرب‌ها و مغول‌ها) می‌نویسند، نمونه‌ای است از دیدگاه نخبگان فرهنگی و ادبی کشور در چنین زمانه‌ای.۳

ز. نشر کتاب‌های تاریخی یا متن‌های کهن در حوزه‌های تاریخ، فرهنگ و ادبیّات در دوره‌ی رضاشاهی نکته‌ای بسیار درخور توّجه است. محمد قزوینی، حسن پیرنیا، ابراهیم پورداود، بدیع الزمان فروزان فر، سعید نفیسی، عباس اقبال آشتیانی، رشید یاسمی و چند تن دیگر را شاید بتوان از پر اهمیّت‌ترین پژوهشگران و کاوشگران این دوره دانست. تجلیل باشکوه از فردوسی در سال ۱۳۱۳ و بازسازی بنای آرامگاه وی در توس با شرکت شماری از برجسته‌ترین ایران‌پژوهان جهان و ادیبان ایرانی از وقایع فرهنگی عمده‌ی دوره رضاشاه است.

ژ. آیا ملیّت خواهی و توجّه به ایران باستان در شعرهای این دوره نیز بازتاب یافته است؟ البّته، تا حدودی می‌توانیم به این پرسش پاسخ مثبت دهیم. چرا؟ چون باستان‌گرایی در دوره‌ی رضاشاهی یک ایدئولوژی رسمی است. اما در این زمینه نباید مبالغه کرد. به نظر می‌رسد از این نظر، دوره‌ی مشروطه در حوزه‌ی شعر دوره‌ای است بسیار غنی‌تر. در واقع، شاعرانی مانند بهار و عارف و عشقی با ایران همچون یک مجموعه‌ی حسّی و شخصی روبه‌رو می‌شوند نه مانند یک ایدئولوژیِ از پیش اندیشیده شده. علاوه بر این نکته، باید توّجه کرد که صرف‌نظر از موارد استثناء و حاشیه‌ای، شعر در دوره‌ی رضاشاهی به نوعی بازاندیشی در سنّت محدود می‌شود ـ سنّت‌های ادبی. شاعران این دوره، علاوه بر عشق و تغزل، به اخلاق، اجتماع و میهن می‌پردازند. امّا موقعیت دوره‌ی رضاشاهی آنان را از ورود به حوزه‌ی سیاست منع می‌کند. به عبارت دیگر، استبدادِ همراه با تجدّد و تمایل به بازسازی ایران در قاب «استبداد منوّر» در دوره‌ی مورد بحث، جواز ورود شاعران به حوزه‌ی سیاست را، که در دوره‌ی مشروطه به صورتی طبیعی صادر شده بود، باطل می‌کند. البتّه، بیم از انتشار بُلشویسم و کمونیسم یکی از دغدغه‌های اصلی و سیاسی حکومت رضاشاه ـ به ویژه پس از تثبیت شدن حکومت شوراها و انتشار اسناد و خاطراتی از همراهان پیشین اتحاد شوروی در اروپا در دهه های ۱۹۲۰- ۱۹۳۰ محسوب می‌شود.۴ در مقابل، شعر دوره‌ی رضاشاهی از لحاظ رومانتی سیسم عاشقانه بسیار غنی است. در آغاز این دوره، آثار شهریار و در پایان آن، آثار حمیدی در میان علاقه مندان شعر بسیار گل می کند. بااین همه، باید تاکید کرد که شاعران دوره‌ی رضاشاهی با وجود تمایلِ بیش تر به جهان فردی، همواره به عنوان یک ایرانی می اندیشند و شعر می گویند. شاعر دوره‌ی مشروطه لحظه به لحظه به احیای وطن فکر می کند. اما شاعر دوره‌ی رضاشاهی چنین اندیشه و تکاپویی را به نیابت از خود به شاه در مقام مُستبدی خیرخواه سپرده است.

س. در چهار دهه‌ی آغازین سده‌ی بیستم میلادی، محمد اقبال لاهوری/سیالکوتی، شاعری بسیار توانا و نوآور، به تدریج آموزه‌ها و ایده‌های خود را، که بر مبنای نوعی فراملّی گراییِ اسلامی است، به زبان شعر فارسی در شبه قارّه‌ی هند منتشر می‌کند. اما بازتاب آثار و آراء این فیلسوف-نظریه پردازِ ادیب، که به ایران به عنوان مَلجأ و نورامید می‌نگریست و زبان شعر کهن فارسی را به عنوان ظرف اندیشه‌ی خود برگزیده بود، به صورتی همزمان در دهه‌های ۱۳۱۰ ـ ۱۲۸۰ در ایران بسیار ناچیز است. گویا اغلب دانشوران ایران او را با محمد اقبال پیشاوری، یک استاد و محقق همعصر درحوزه‌ی ادبیات فارسی در شبه قاره‌ی هند، اشتباه می گرفتند. به نظر می‌رسد گفتمان ملیّت‌خواهی و بازسازی ایران در دوره های قاجار و رضاشاهی اجازه نمی‌دهد گفتمانی براساس پیشینه‌ی اسلامی در این دوره در ایران شنیده شود. اقبال در سال ۱۹۳۸/ ۱۳۱۷ بی آن که بازتاب چندانی از ایران، جز برخی نامه نگاری ها با ادیبان ملی گرا و فرهنگ دوستی مانند محمود افشار یزدی، نسبت به آثار و آراء خود ببیند و بشنود، زندگی را بدرود گفت.۵

۵دوره‌ی محمّدرضا شاهی

ش. از منظر شعر، دوره‌ی محمدرضاشاهی را بی شک باید دوره‌ی نوگرایی دانست. این نوگرایی ادبی به ویژه با ارجاع به مدرنیسم و سوسیالیسم شکل می‌گیرد. از این وجه که علاقه به نوآوری و فضاهای کشف شده در حال فزونی است، با مدرنیسم سروکار داریم. در همان حال، مسأله‌ی ایران به عنوان موضوعی ملّی، به تدریج، در گرایش‌های اصلی شعر نو در آستانه‌ی اِمحاء قرار می گیرد. این موقعیت با رشد و گسترش نهضت جهانی چپ در میان روشنفکران جهان، از اروپا تا آسیا و از آفریقا تا آمریکا، در هم آهنگی کامل قرار دارد: شمار نویسندگان، شاعران و هنرمندانی که در دهه های ۱۹۸۰-۱۹۲۰ به صورت کوتاه یا بلندمدّت با انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ و اتحاد شوروی پیشین مرتبط هستند، بسیار زیاد است.۶

ص. البتّه، نباید مطلق‌گرایی و مطلق‌گویی کرد. در مَثَل، سرخوردگی اخوان ثالث از چپ‌گرایی پس از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در یک دوره‌ی ده ساله، او را به تدریج، به سوی اندیشه‌ی ایرانی آرمانی ـ باستانی و آرای مَزدُشتی (مزدکی+ زردُشتی) هدایت می‌کند. البته، آرمان‌های سوسیالیستی در شعرهایش اندک اندک کم‌رنگ می‌شود. با این همه، این نکته حالتی استثنایی دارد. باید پذیرفت که ملّی‌گرایی، ایران دوستی و بهتر بگوییم ایران‌اندیشی در شعر این دوره، آوایی است تک افتاده. یعنی در گفتمان عمومیِ این دوره در حیطه‌ی شعر، نمی‌توان نشانه‌ی چندانی از مسأله‌ی ایران در ذهن شاعران یافت. شاعران ایران، به خلاف همکاران خود در دوره های مشروطه و رضاشاهی، بیش تر به انسانِ جهانی می اندیشند تا انسانِ ایرانی. همچنان که می‌دانیم، پیشوای شعر نو، نیما یوشیج، کم یا زیاد، ربوده‌ی سوسیالیسم است. او گوشه‌ی چشمی نیز به همسایه‌ی شمالی دارد. البتّه، در یادداشت‌های روزانه‌اش، که چند دهه پس از درگذشت وی منتشر می‌شود، انتقادهایی از حزب توده و برخی رهبران آن دیده می‌شود. امّا او به ویژه در سال‌های ۱۳۳۲ ـ ۱۳۲۰ از طریق تنها مرجع نشریه‌ها و انتشارات روشنفکرانه‌ی ادبی در این دوره، که اغلب متعلّق یا متمایل به حزب توده است، آثار و آراء خود را در اختیار دیگران قرار می‌دهد. شاید برخی بازتاب‌های انتقادی مورد اشاره، و چند ارجاع ایرانی ـ ملّی در این یادداشت‌ها، حاصل سرخوردگی‌های پس از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ باشد.۷ باید یادآور شد که برادر نیما یوشیج، لادبُن اسفندیاری، و نیز برادر نویسنده‌ی پُرشهرت همعصر او، بزرگ علوی، به نام مرتضی علوی، به احتمال بسیار زیاد، در تصفیه‌های استالینی حدود دهه‌ی ۱۹۳۰ در اتحاد شوروی پیشین سر به نیست شده‌اند. امّا شما از این بابت، انتقاد، اعتراض و پیگیری آشکاری در آثار این دو شاعر و نویسنده‌ی نامی پیدا نمی‌کنید.۸

ض. در نخستین کنگره‌ی نویسندگان ایران۹ (۱۳۲۵) البّته، شاعران و نویسندگانی از گرایش‌های مختلف و متنوّع ادبی و فکری از سنتگرا تا نوگرا شرکت می‌کنند. این نکته را باید نشانه‌ی وسعت نظر این کنگره از نظر فکری و ادبی محسوب کرد. امّا این کنگره با مسؤولیت و زیر سیطره‌ی اتحاد شوروی و مرجعیت کمونیسم جهانی شکل گرفته است. نکته‌ی اخیر را نمی‌توان حُسن آن دانست. به ویژه آن که درست در همان روزها دو استان شمال غرب ایران، یعنی استان‌های آذربایجان و کردستان، زیر چکمه‌ی نیروهای اتحاد شوروی قرار داشت. البته، شاعرانی مانند ملک‌الشعراء بهار، مهدی حمیدی شیرازی، رهی معیّری، پژمان بختیاری و صادق سرمد به نثر و شعر از این موضوع انتقاد کرده‌اند. امّا حتّی اغلب این شاعران نیز در کنگره‌ی یاد شده شرکت جُسته و آثارشان را قرائت کرده‌اند. از شاعران نوگرا، حتّی در حدّ شاعران سنّت‌گرا نیز واکنشی به این موضوع دیده نمی‌شود. مسأله‌ی نیما مسأله‌ی انسان در بُعد جهانی است. او خطاب به «آدم‌ها» می‌گوید که چرا «در ساحل نشسته، شاد و خندانید»؛ در حالی که «یک نفر در آب دارد می‌سپارد جان»؟ احمد شاملو، شاعر جوان تر، نیز با رزمنده‌ای فرضی در کره‌ی شمالی احساس همدلی و برادری می‌کند.۱۰ این نمونه‌ها در شعر نو، نشانگر دورشدن از موضوع ایران، و پیوستگی به قلمرو انسان در جهان معاصر است. اگر شاعر دوره‌ی مشروطه را بوم اندیش بدانیم، شاعران نیمایی-به استثنای یکی دو تن مانند اخوان ثالث-جهان اندیش محسوب می شوند. شاعر مشروطه درصدد ساختن و احیای میهن خود است و شاعر نیمایی در حال شعله ورکردن نهضتی جهانی.

ط. برای آگاهی از تحوّل نگاه دانشوران و روشنفکران ایران از قلمرو ناسیونالیسم به حیطه‌ی سوسیالیسم، که البته در هر دو گرایش با تعلّق خاطر به تجدّد و مدرنیسم آمیخته شده است، می‌توانیم به سیر روایت آرش کمانگیر از دوره‌ی رضاشاهی (۱۳۰۷) تا دوره‌ی محمّدرضا شاهی (۱۳۴۴) توجّه کنیم. در این دوره، دست کم نُه تن به این داستان حماسی ـ اساطیری پرداخته‌اند: ابراهیم پورداود، حسن پیرنیا، ذبیح‌الله صفا، احسان یارشاطر، سیاوش کسرایی، ارسلان پوریا، نادر ابراهیمی، مهرداد اَوِستا و بهرام بیضایی. آثار چهار تن نخست از چهارچوب فکری کمابیش ملّی‌گرایانه‌ی آنان حکایت می‌کند. امّا کسرایی، پوریا، ابراهیمی و بیضایی، چه کم و چه زیاد، با برگزیدن نوع ادبیِ شعر، داستان و نمایش‌نامه، از ناسیونالیسم دور شده و به سوسیالیسم نزدیک شده‌اند: گذشته از اَوِستا، که شاعری است سنّت‌گرا، در آرش کسرایی صدای مردم/ خلق شنیده می‌شود. در نمایش‌نامه‌ی پوریا نیز تا حدّی چنین است. ابراهیمی ضمن تأکید بر ناتوانی آرش، تأکید می‌کند که باید به نیروی مردم دل بست. بیضایی هم، آرش اسطوره‌ای را از ستوربانان پنداشته و سپس در جمع کمانداران قرار داده است.۱۱

ظ. صرف‌نظر از نکته‌های پیشین، نباید از پیوند زنان شاعر با جریان‌های ادبی ایران در دهه‌های ۱۳۵۰ ـ ۱۳۰۰ به غفلت عبور کرد. در این دهه‌ها سه بانوی شاعر پُراهمیت و توانمند به ادبیات فارسی افزوده می‌شوند: پروین اعتصامی، فروغ فرخزاد و سیمین بهبهانی. آنان مهم‌ترین شاعران زن ایران در تاریخ ادب فارسی هم محسوب می‌شوند. در نزد هر سه شاعر، موقعیت زن ایرانی با برخی تفاوت‌ها طرح و شناخته شده است. در شعر پروین، با آن که او هیچ‌گاه لذّت مادرشدن را نچشید، نگاه مادرانه‌ی عمیقی دیده می‌شود. شاید، این،‌ نخستین بار در شعر فارسی است که منظر مادرانه با این وسعت در شعر فارسی مؤکد و جاری شده است. در شعر فروغ، با وجود یکی ـ دو شعر برای پسرش، عوالِم شاعر عوالِم یک زن ایرانی عصر نو است که با صراحت، دقت و تَهوُّر از احساسات و تَمنیّات خود پرده برمی‌گیرد. مسأله‌ی او، چنان که در گفت‌وگوهایش نیز تأکید می‌کرد، مسأله‌ی زن ایرانی بود. سیمین، به خلاف پروین و فروغ، عمری طولانی‌تر یافت. جهان او جهانی است زنانه ـ مادرانه و متعادل‌تر. این سه شاعر، هر یک با زبان و چهارچوب فکری نوسنتی، نو و مدرن خود، خودآگاه یا ناخودآگاه، به موضوع جنسیّت در ایران دوره‌ی خود اندیشیده‌اند. 

۶دوره‌ی پساانقلاب و دوره‌ی پساجنگ

ع. پراهمیّت‌ترین گفتمان فکری در دهه‌های ۱۳۵۰ ـ ۱۳۲۰ گفتمان چپ‌گرایی و سوسیالیستی در گرایش‌های مختلف است. امّا واقعیت این است که آوای انتقاد از غرب‌گرایی و اندیشه‌ی بازگشت به خویشتن در معنای دینی ـ اسلامی نیز هرچه به پایان این دوره نزدیک می شویم، بیش تر از قبل، پیش کشیده می‌شود. نخستین روایت از غرب‌زدگی جلال آل‌احمد در سال ۱۳۴۰ نوشته شد. وی در اندک مدّت به عنوان پرچمدار این جریان در مرکز توجه قرارگرفت. مرگ زودهنگام آل احمد در سال ۱۳۴۸ پرچم او را با تغییر شکل آن به چهارچوب مذهبی در اختیار علی شریعتی، ایدئولوگِ اسلامِ مبارز از مشهد سپرد- شهری که بسیاری از حوادث سیاسی-مذهبی دوره‌ی تجدد به صورت آشکار یا پنهان در گرایش های مختلف در آن رقم زده شده است. البّته، کار و تکاپوی شریعتی، از منظری دیگر، تداومی است بر راه گروهی کوچک با نام «خداپرستان سوسیالیست» به رهبری محمد نَخشَب در دهه‌های ۱۳۳۰ ـ ۱۳۲۰. سخنرانی‌ها و جزوه‌های شریعتی به ویژه توانست مخاطبان جوان با ریشه‌های سنّتی را به خود جلب کند. در این ایدئولوژی، به طبع، جای چندانی برای مفهوم ملیّت یا ایران یا مساله ای با محوریت ایران نیست. البّته، فقط او نیست که از بازگشت به سنّت‌ها سخن می‌گوید. در همان دو دهه‌ی ۱۳۵۰ ـ ۱۳۴۰ دانشورانی مانند سیدحسین نصر، احسان نراقی، داریوش شایگان و چند تن دیگر، از چشم‌انداز علوم اجتماعی، فلسفه، عرفان و غیره به جریان بازگشت به سنّت، یاری بسیاری رساندند. امّا این سه تن، و کسانی مانند آنان، از ایدئولوژی سازی سیاسی دور بودند.

غ. در نمونه‌ای دیگر، بی مناسبت نیست به چند تألیف تاریخی از یک تاریخ نگارِ حوزه‌ی اجتماع، فکر، فرهنگ، عرفان و ادبیّات کهن ایران، زبان فارسی و اسلام اشاره شود: در پژوهش‌های تاریخی عبدالحسین زرین‌کوب در دهه‌های ۱۳۳۰ ـ ۱۳۲۰ کمابیش گرایش ملی گرایانه غلبه داشت. دو قرن سکوت وی را، که نمونه‌ی نخستین تحقیق‌های تاریخی او محسوب می‌شود، می توان بازتاب کامل این گرایش در نظر گرفت. امّا حتّی نگاهی اجمالی به سه تألیف زرین‌کوب در دهه‌ی بعد، یعنی تاریخ ایران بعد از اسلام (۱۳۴۳)، بامداد اسلام (۱۳۴۶) و کارنامه‌ی اسلام (۱۳۴۸) از تغییر آراء او نسبت به مساله‌ی ورود اسلام به ایران خبر می‌دهد. به نظر می رسد زرین کوب به نوعی در این دوره کوشیده است به لحاظ تاریخی، میان دین به عنوان شرع و دین به عنوان فرهنگ تفاوت نهد. او پس از این دوره‌ی گذار، در دهه های ۱۳۷۰-1350 به مرور تاریخ ایران با نگاه ملی گرایانه‌ی معتدل تری باز می گردد. حاصل آن چند اثر در این زمینه است. البته، در همین دوره، یعنی دهه‌های ۱۳۵۰ ـ ۱۳۴۰ محمدعلی اسلامی ندوشنِ شاهنامه‌پژوه و قلمزن ادبی ـ اجتماعی به صراحت در نوشته هایش تأکید دارد که ایران را از یاد نبریم! امّا به نظر می آید آوای او در دوره‌ی مورد بحث در اقلیّت محض قرار دارد.۱۲

ف. شعر نوگرای مذهبی در دهه‌های ۱۳۵۰ ـ ۱۳۴۰ در دفترهای گویندگانی مانند م. آزرم، موسوی گرمارودی و طاهره‌ی صفّارزاده به بازتاب‌هایی آشکار رسیده است. این نوع شعر به لحاظ عقیدتی با آراء سوسیالیستی، به طبع فاصله دارد. امّا هنگامی که سروده‌های شاعرانی مانند شاعران بالا رنگ و بوی انقلاب به خود می‌گیرد، به مجاورت گرایش سوسیالیستی می‌رسد. در دوره‌ی پساانقلاب، به ویژه در دوره‌ی جنگ حزب بعث عراق علیه ایران، شماری از جوانان شاعر درصدد تکامل‌بخشی به راه شعر نوگرای مذهبی ـ انقلابی برمی‌آیند. در دوره‌ی پَساجنگ (از سال ۱۳۶۷ به بعد) این شاخه از شعر تاحدود زیادی به سوی تلقّی عرفانی ـ عاشقانه تغییر مسیر می‌دهد. البته، شمار بسیار اندک‌تری از شاعران مورد اشاره و هواخواهان جوانشان همچنان راه پیشین را تا حدودی ادامه می‌دهند.

ق. در دوره‌ی پساجنگ، که سال‌های آغازین آن همراه است با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی پیشین و کشورهای اقماری آن، ایدئولوژی چپ، به سرعت، ضعیف و ضعیف‌تر می‌شود. متعاقب آن، گرایش به سیاست یا رمزاندیشی سیاسی در شعر به سوی اِمحاء پیش می‌رود. البته، این گرایش به طور کامل محو نمی‌شود. امّا به سبب فضای این دوره، شعر شاعران برجسته‌ی گرایش مورد بحث، مانند اخوان ثالث و به ویژه شاملو خوانندگان اندک‌تری را به خود جلب کند. با این همه، پس از سال‌های آغازین دوره‌ی پساجنگ، پرچم شعر در اختیار سیمین بهبهانی قرار می‌گیرد: شاعری که از شعر تغزّلی و اجتماعی به سوی انسان‌گرایی، برابری‌طلبی و میهن‌دوستی تمایل پیدا می‌کند. البته، او فاقد هرنوع گرایش ایدئولوژیک است. از این‌رو، شگفت آور نیست که پُرشهرت‌ترین سروده‌ی او در حدود چهار دهه‌ی پایانی شعر گویی‌اش، شعری میهنی باشد:

«دوباره می‌سازمت وطن، اگرچه با خشت جان خویش

ستون به سقف تو می‌زنم، اگرچه با استخوان خویش»

درخور توجه است که با وجود عمر کوتاه اخوان ثالث، پر شهرت‌ترین شعر خود وی نیز در این دوره شعری است میهنی:

«زپوچ جهان هیچ اگر دوست دارم

تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم»۱۳

ک. البته، باید یادآور شد که در حدود یک دهه و نیم پس از شروع دوره‌ی پَساجنگ، جریان شعر و ادب مدرن ایران از آراء پسامدرن یا شکل/ فرم‌گرایی بنیادستیز/ رادیکال و افراطی تأثیر پذیرفت. به نظر می‌رسد به ویژه، آراء و آثار رضا براهنی، منتقد ادبی و نویسنده‌ای با گرایش کمابیش سوسیالیستی که از دهه‌ی ۱۳۴۰ نگارش مقاله‌ها و کتاب‌های خود را آغاز کرده بود، تا حدّ درخور توجهّی آغشته به این بنیادستیزی و افراط است. در مجموع، شماری از آراء پسامدرن به صورت شعر، داستان، نقد، مقاله، و جُستار، باوجود طرح برخی مسایل نو در ادبیات معاصر، به نوعی اغتشاش نیز در این زمینه دامن زد. امّا سرانجام، از حدود نیمه‌ی دهه‌ی ۱۳۸۰ به بعد، گرایش به محتوا، تا حدّ بسیار زیادی از دامنه‌ی جریان‌های بنیادستیز/ رادیکال و افراطی کاست. به نظر می‌رسد رشد این جریان‌ها در سال‌های آغازین دوره‌ی پساجنگ، تا حدودی، مربوط است به ضعف یا اِمحای ایدئولوژی انقلابی. شاعران ایران در دو شاخه‌ی غزل و سپید/منثور در دو دهه‌ی ۱۳۹۰-۱۳۸۰ گاه به انتقاد از مسایل اجتماعی تمایل نشان می دهند. اما در مجموع، گرایش به رومانتی سیسم فردی (و گاه دیگر گرایش های ادبی و هنری از قبیل سوررئالیسم و اکسپرسیونیسم) در ذهن و زبان شاعران بر دیگر گرایش ها غلبه دارد.

 گ. درخور اشاره است که در حدود دهه های ۱۳۹۰-۱۳۷۰ همزمان دو گرایش ناحیه‌گرایی و ملّی‌گرایی در حوزه‌ی پژوهش‌های ادبی، تاریخی و فرهنگی نیز جلب نظر می کند.۱۴ در گرایش نخست، آثار ناحیه‌های مختلف ایران، از منظرهای باستان‌شناسی، زبان‌شناسی، جامعه شناسی، جغرافیایی، تاریخی، بوم‌شناسی و غیره مورد شناسایی و و بررسی قرار گرفته است. در این گرایش، بدبختانه، گاه رگه‌هایی از تمایل به گریز از مرکز یا کم/بی توجهی به وحدت ملّی دیده می‌شود. در گرایش دوم، هویت ایرانی از دیدگاه‌های ادبی، تاریخی، سیاسی، فکری و فرهنگی شناسانده و تحلیل شده است: آثار و آراء پژوهشگران و نظریه‌پردازانی مانند شاهرخ مسکوب، چنگیز پهلوان، احمد اشرف، علی‌رضا شاپور شهبازی، جلال خالقی مطلق، کاوه‌ی بیات، سیدجواد طباطبائی، حمید احمدی و چندین و چند تن دیگر، از گسترش جریان ملّی گرایی و ایران محوری جدید در دوره‌ی پساجنگ خبر می‌دهد. این جریان با پرهیز از نگاه بنیادستیز و ایدئولوژیک در چهارچوب ناسیونالیسم دوره های قبل، به مفهوم ایران به عنوان مفهومی اجتماعی، انسانی، همبسته، تاریخی و فراگیر برای احیاء میهن دل بسته است.

۷پایان سخن

ل. چنان‌که از نظر گذشت، شعر فارسی در دوره‌ی مشروطه نسبت به مسأله‌ی ایران در موقعیتی بسیار خاصّ و عمده قرار دارد. در واقع، شماری از تجدّدخواه ترین شاعران این دوره، به صورتی بسیار خودجوش به احیاء ساختارهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایران می‌اندیشند: وطن یکی از پُراهمیت‌ترین اجزاء اندیشه‌ی آنان محسوب می‌شود. در دوره‌ی رضاشاهی به سبب آن که حکومت سررشته‌ی اوضاع را در دست می‌گیرد، شاعران از هم اندیشی طبیعی در این زمینه قدری دور می شوند. بااین همه، شاعران دوره‌ی رضاشاهی همواره چهارچوب ایران فرهنگی را پیش چشم خود آماده دارند. در دوره‌ی محمدرضا شاهی نیز، با وجود گسترش لحظه به لحظه‌ی نهضت ملی شدن صنعت نفت در میانه‌ی آن، در مجموع، شعر فارسی بیش از آن، آغشته‌ی اندیشه و راه سوسیالیستی و چپ‌گرایی جهانی قرار می گیرد که بتواند به نحوی کارآ و منسجم، به مفهوم «وطن» در هر یک از شکل‌های معتدل و افراطی آن بپردازد: نمودها و بارقه‌ها در هر دو زمینه‌ی اخیر در این دوره بسیار اندک است. البته، در سال های نخست دهه‌ی انقلاب و جنگ (۱۳۶۷ ـ ۱۳۵۷) با توجه به دفاع در برابر ارتش حزب بعث عراق، تأکید بر مفهوم «ایران» به صورتی پراکنده در شعر شماری از شاعران، که به گرایش‌های عُرفی نزدیکند، دیده می‌شود. امّا در دوره‌ی پسا جنگ (۱۳۹۷ ـ ۱۳۶۷) شاعران به مجموعه‌ای از عشق، عرفان و تا حدی اجتماع با اعتقاد و علاقه‌ی بیش‌تری می‌نگرند تا قلمروهای دیگر. در واقع، بیش‌تر شاعران در این دوره، با توجه به تجربه‌های شاعران پیشین، از مشروطه تا دهه‌ی ۱۳۶۰، تا حدود زیادی از «ما» ی اجتماعی گریزان و به «منِ» فردی متمایلند. علاوه بر این، وظیفه‌ی شعر و نثر در دوره‌ی پساجنگ، تا حدّ زیادی، از یک‌دیگر تفکیک می‌شود. شعر با فاصله‌ای بسیار آشکار از نثر، در حال پیداکردن جهان و راه جدید خود است. از این رو، شاید در دهه های ۱۳۹۰-۱۳۷۰ داستان‌نویسان، نمایش‌نامه‌نویسان، فیلمنامه‌نویسان، روزنامه‌نگاران، و نیز محققان و منتقدان و نظریه‌پردازان ادبی و فرهنگی و تاریخی در موقعیت مناسب‌تری برای بازنمایی مسأله‌ی ایران در بُعدهای مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی قرار داشته‌اند تا شاعران. در مجموع، شاعران در دوره‌ی مورد بحث، با وجود نیم نگاهِ شماری از آنان به حوزه‌ی اجتماع و نقد اجتماعی و در مواردی هم انتقاد سیاسی، اغلب در یکی از گرایش های رومانتیک یا مدرن به بازنمایی جهان فردی خود تمایل بیش تری نشان داده‌اند.

پی‌نوشت:

۱. مقدّمه‌ای بر شعر فارسی در سدة بیستم میلادی (ک.ع، موسّسة جهان کتاب، ویرایش ۱: ۱۳۹۴؛ ویرایش ۲: ۱۳۹۶).

۲. برای بررسی زندگی و آثار چهار شاعر این دوره ر.ک: سیمای نجیب یک آنارشیست (دربارة میرزاده عشقی، محمد قائد، طرح نو، ۱۳۷۷)؛ پیشوای آزادی (دربارة فرّخی یزدی، حسین مسرّت، ثالث، ۱۳۸۴)؛ چرخ بی آیین (درباره عارف قزوینی، فرهود صفرزاده، فنجان، ۱۳۹۵)؛ به یاد میهن (دربارة ملک‌الشّعراء بهار، ک.ع، ثالث، ویرایش ۱: ۱۳۷۶؛ ویرایش ۲: ۱۳۹۰).

۳. انیران (سه داستان از ص. هدایت، ب. علوی و ش. پرتو، تهران، ۱۳۱۰).

۴. ر.ک: داستان ادبیّات و سرگذشت اجتماع (شاهرخ مسکوب، فرزان روز، ۱۳۷۳).

۵. برای آگاهی از نوشته‌های یکی از نخستین شناسندگان اقبال در ایران ر.ک: اندیشه‌های اقبال لاهوری (غلامرضا سعیدی، به کوشش سیدهادی خسروشاهی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چ ۲، ۱۳۷۰).

۶. دربارة تأثیر انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ و اتحاد شوروی بر آثار ادبی جهان ر.ک: ادبیات انقلاب (یورگن روله، ج ۱: نویسندگان روس؛ ج ۲: نویسندگان آلمان؛ ج ۳: از آسیا تا آمریکا، ترجمة علی‌اصغر حداد، نی، ۱۳۹۳ ـ ۱۳۹۱).

۷. ر.ک: یادداشت‌های روزانه (نیما یوشیج، به کوشش شراگیم یوشیج، مروارید، ۱۳۸۷).

۸. البته، خواهرزادة نیما و لادبن از چند دانشجوی ایرانی که در سال ۱۹۶۲ از اروپا به اتحاد شوروی سفری داشته‌اند، نقل می‌کند لادبن تا این سال در مسکو زنده بوده است. امّا این نکته در هیچ یک از نوشته‌ها و خاطرات ایرانیان مقیم این کشور در دهه‌های ۱۹۶۰ ـ ۱۹۴۰ تأیید و بیان نشده است. ر.ک:

پرسیدن و جنگیدن (گفت‌وگو با منوچهر آشتیانی، به کوشش رضا نسّاجی، نی، ۱۳۹۶، صص ۶۵ ـ ۶۳).

۹. شعرها و مقاله‌های این کنگره ذیل همین عنوان در سال ۱۳۲۶ منتشر شد.

۱۰. مجموعة شعر قطعنامة احمد شاملو (با مقدمه ا. چوبین [= فریدون رهنما]، ۱۳۳۰) مشحون از چنین اشاره‌هایی است. رهنما در این دوره متاثر از فکر چپ گرایی ادبی فرانسه (و دیگر کشورها) و نویسندگان نهضت مقاومت فرانسه در دوره‌ی جنگ جهانی دوم است. او بعدها به اندیشه‌ی اومانیستی و راهی ایران اندیشانه می رسد.

۱۱. آرش کمانگیر: از ابراهیم پورداود تا بهرام بیضایی (ک.ع، جهان کتاب، س ۲۲، ش ۲ ـ ۱، فروردین ـ اردی‌بهشت ۱۳۹۶، صص ۲۳ ـ ۱۹)؛ نیز: ارج خرد (جشن‌نامة خالقی مطلق، به کوشش فرهاد اصلانی و معصومة پورتقی، مروارید، ۱۳۹۶، صص ۳۳۲ ـ ۳۲۱).

۱۲. تحلیل‌های ادبی و اجتماعی اسلامی ندوشن به صورت مقاله و کتاب بسیار زیاد است: این آثار در دهه‌های ۱۳۸۰ ـ ۱۳۴۰ منتشر شده و به تدریج بر شمار خوانندگان آن افزوده شده است.

۱۳. تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم در این دوره، عنوان مجموعه‌ای از شعرهای سنّتی اخوان ثالث نیز قرار گرفت (مروارید، ۱۳۶۸).

۱۴. دربارة «شعر ایران در دورة پساجنگ» یعنی در سال‌های ۱۳۶۷ ـ ۱۳۹۷ ر.ک: مقاله‌ای با همین عنوان (ک.ع، جهان کتاب، س ۲۳، ش ۲ ـ ۱، فروردین ـ اردی‌بهشت ۱۳۹۷، صص ۴۰ ـ ۳۴).

 ماخذ انتشار اول مقاله‌ی حاضر: مجله‌ی فرهنگ بان، شماره های ۱۲-۱۱، پاییز- زمستان ۱۴۰۰.

منبع: پایگاه اطلاع رسانی شهرکتاب