شناسهٔ خبر: 63836 - سرویس دیگر رسانه ها

نگاهی بر سفرنامه فارسی یک نویسنده ایتالیایی

آنّا وانزان، نوینسده اهل بولونیا، ایتالیا پس از سفرش به ایران سفرنامه فارسی با عنوان «سیری عاطفی در ایران» نوشته است.

نگاهی بر سفرنامه فارسی یک نویسنده ایتالیایی

‌به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر، آنّا وانزان، نویسنده اهل بولونیا، ایتالیا پس از سفرش به ایران سفرنامه فارسی با عنوان «سیری عاطفی در ایران» نوشته که چندسال پیش انتشارات ایل مولینو، بولونیا ۲۰۱۷ آن را چاپ و منتشر کرده است.

ناهید نورزی، مترجم و مدرس دانشگاه بولونیا در یادداشتی نگاهی بر این کتاب داشته است که در ادامه می‌خوانید؛

آنّا وانزان (Anna Vanzan) استاد دانشگاه میلان در گفتگویی که با اینجانب داشته گفته بود که مطالعات ایران‌شناسی‌اش را تقریباً تصادفی پیش گرفته ولی در همان نگاه نخستین شیفته ایران شده بود. شیفتگی‌ای که هنوز ادامه دارد و حتی در طول زمان قوی‌تر هم شده است .۱ زمینه‌ی اختصاصی پژوهش‌های آنّا وانزان بیشتر درباره‌ی مطالعات ادبیات زنانه است. وی ترجمه‌های قابل توجهی از نویسندگان زن ایرانی به زبان ایتالیایی انجام داده است که به عنوان مثال از رمان شهرنوش پارسی پور «زنان بدون مردان» می‌توان نام برد. آنّا وانزان تألیفات متعددی نیز دارد که چهار مورد از آن‌ها را برمی شمریم: «دختران شهرزاد. نویسندگان زن ایرانی از قرن نوزدهم تا به امروز»؛ «شیعیان»، «زن و باغ در دنیای اسلامی» و «بهارهای صورتی فام. انقلاب‌ها و زنان در خاورمیانه».

چندی پیش سفرنامه‌ای از آنا وانزان به چاپ رسیده است که در این فرصت می‌خواهیم از نزدیک نگاهی بر آن بیاندازیم.

سفرنامه‌ها و خاطرات نویسی درباره‌ی ایران سابقه وسیعی دارند و ایرانیان با نام‌های زیادی از سفرنامه نویسان غربی نیز آشنا هستند. از نویسندگانی که در مورد ایران مطالبی نوشته‌اند، به زبان ایتالیایی هم ترجمه شده‌اند مثل: بایرون ،۲ شاردن ،۳ فوک و،۴ فلوبر ،۵ تاوِرنیه ،۶ گوبین و،۷ نروال ،۸ شوایتزر ،۹ استارک ،۱۰ کاپوشینسکی .۱۱ در میان این نویسندگان، ایتالیایی‌های سفرنامه‌نویس یا خاطره‌نویس کم نیستند به عنوان نمونه پیترو دِلّا والّه ۱۲ از قرن هفدهم میلادی، آن جلو لِگرنسی ،۱۳ از قرن هفدهم هجدهم، گائِتانو اُسکولاتی ،۱۴ فیلیپّو دِ فیلیپّی ،۱۵ از قرن نوزدهم، چِزاره براندی ،۱۶ از قرن بیستم. که البته همه‌ی این آثار صرفاً سفر نامه نیستند، یا به عبارتی لزوماً نویسندگانش سفر فیزیکی به ایران نداشته‌اند ولی می‌توان از آن‌ها به عنوان مسافران ذهنی و یا تخیلی یاد کرد، به عنوان مثال کریستینا کامی و۱۷ از قبیل آنهاست. در قرن بیست و یکم از خاطره نویسان و مؤلفین ایتالیایی متعددی می‌توان نام برد که البته بازتاب مسائل اجتماعی، سیاسی و مردم شناسی، شاید بی‌غرضانه، پر رنگتر از وجوه دیگر جلوه می‌کند. مناسب است نام برخی از آنها که اکثراً روزنامه نگار و گاه تاریخ نگارهستند، برشمرده شود: لیلّی گروبِر ،۱۸ مارچلّا کروچه ،۱۹ رِنتسو گوئول و،۲۰ آلبرتو نگری ،۲۱ السّاندرو پلّه گَتّا ،۲۲ آنتونلّوساکِّتّی ،۲۳ باربارا نپیتلّی و چِزارینا تریلّینی ،۲۴ آلبرتو زانکونات و۲۵ از عنوان کتاب‌های ایشان که در آن کلمه چادر و دیگر لباس‌های پر معنا آمده است، موضوع اصلی اثر قابل حدس است.

آنّا وانزان از میان این مؤلفین از آنجا که ایران شناس است، با عمق و ادراک ویژه یک محقق، ولی به زبانی ساده، به مسائل گوناگون هنری، تاریخی، مردم شناسی و جامعه شناسی پرداخته است و همانطور که از عنوان کتاب بر می‌آید، احساس و عاطفه‌ی خاص بر نوشته‌هایش جریان دارد که دلبستگی وی را نسبت به ایران و ایرانی‌ها نشان می‌دهد. طبیعتاً این دلبستگی او را وا می‌دارد تا به نکته‌های انتقادی و به مشکلات جامعه به ویژه پیرامون زنان هم اشاراتی داشته باشد و امیدوار است که کم کم این معضلات رفع شوند همانطور در سال‌های اخیر، به گفته‌ی وی، ایران به بهبودی‌های قابل توجهی دست یافته است.

کتاب با پیش درآمدی کوتاه که در آن به پیش نظرهای منفی و کلیشه‌ای غربیان بر ایران اشاره دارد و بر پیچیدگی و تناقضات این کشور تأکید می‌کند، آغاز می‌شود. آنّا وانزان تلاش دارد طرح کتابش را بر اساس شناساندن ایران و فرهنگ و هنر و مردمش به منظور زدودن ابرهای تیره ابهام و کج فهمی از دیدگان خارجی‌ها، بچیند.

فصل اول که بخش گسترده‌ای از کتاب را تشکیل می‌دهد، بر شهر تهران متمرکز است. ابتدا نویسنده دلایل تاریخی پایتخت شدن شهر را توضیح می‌دهد و بعد به معماری دوره‌ی قاجار می‌پردازد، از جمله کاخ گلستان و دیگر اماکن قاجاریه. سلیقه هنری این سلسله به نظر وی قابل تحسین نیست. پس از این موضوع به تاریخ ساختمان سفارت ایتالیا و چگونگی اخذ آن از خانواده‌ی فرمانفرما بویژه شخص فیروز میرزا اشاره می‌کند.

بخش دیگر از این فصل به پارک‌های شهر اختصاص دارد که نویسنده آن را به «شُش‌های سبز» تهران (اصطلاحی که برای جنگل‌های آمازون استفاده می‌شود) تشبیه می‌کند و در عین حال مکانی ست که به نظر وی جوانان فرصت تنفس عاطفی و تفریحی هم پیدا می‌کنند. سپس به متروی تهران می‌پردازد و آن را زیبا و منظم و فضادار توصیف می‌کند. در بند بندهای این کتاب همیشه راهی بر مسائل اجتماعی باز می‌شود و در مترو، زنان فروشنده در واگن‌ها نظر نویسنده را جلب می‌کنند و یکی از مسائلی که جلوه‌گر می‌شود، مصرف گرایی ایرانی‌هاست.

مقصد بعدی آنّا وانزان بهشت زهراست و در این بخش نیز تاریخچه‌ی این مکان بویژه در ارتباط با انقلاب اسلامی، دفاع مقدس، وجود مرقد آیت الله خمینی و توجه شیعیان به امامزاده‌ها شرح داده می‌شود.

از میان آثار معماری تهران پل طبیعت نظر مثبت نویسنده را برای ویژگی منحنی بودن و کارایی آن در برآوردن چند هدف با یک پروژه جلب می‌کند و طبیعتاً اینکه معمار آن زن جوانی ست و طرح آن به همت شرکتی ایتالیایی به انجام رسیده است، برای محققی ایتالیایی که در زمینه‌ی زنان کار کرده «غرورانگیز» است. شلوغی این پل حیرت نویسنده را بر می‌انگیزد و وقتی دلیل آن را می پرسد، پاسخ همیشگی را می‌شنود که برای شلوغی رستوران‌ها، سینماها، کنسرت‌ها و تئاتر و غیره می‌دهند: «مردم اینجا تفریح و سرگرمی دیگری ندارند». نویسنده سپس از خود می پرسد: «نمی دانم این مردم فکر می‌کنند که ما در اروپا چه نوع تفریحاتی داریم که این‌ها ندارند. شاید فقط دیسکو نداشته باشند آن هم عمومی‌اش را، چراکه جوانان برای خود جایگزین خصوصی‌اش را تدارک می‌بینند.» سپس در راستای همین موضوع نویسنده از کافه شاپ‌های تهران نام می‌برد و خاطر نشان می‌کند که به عنوان مثال کافه‌هایی هستند که در آن کتاب فروشی و یا گالری عکس و نقاشی و مجسمه و دیگر آثار هنری موجودند که برای جوانان جذابند و برخی ازین گالری‌ها را خانم‌ها اداره می‌کنند.

وانزان هم مثل همه سفر نامه نویسان خارجی پیرامون حجاب سخنانی دارد و تاریخچه اجباری شدن آن را چه در گذاشتن چه در برداشتن آن توضیح می‌دهد ولی در نهایت اذعان می‌کند که با وجود برخی محدودیت‌ها، زنان در هر حال راه خود را در جامعه باز کرده‌اند و در زمینه‌های مختلف به نحو تحسین برانگیزی فعالند.

بخش دیگر از کتاب نگاهی ست به هنرهای معاصر و موزه‌ها و گالری‌ها و نویسنده یادآوری می‌کند که صحنه‌ی هنری فرهنگی ایران در دهه‌های اخیر خیلی پر جنب و جوش و قوی ست.

وانزان می‌گوید موزه هنرهای معاصر به همت فرح دیبا در سال ۱۳۵۶ تأسیس شده و در اوان گشایش در سالن‌هایش می‌شد از آثار وان گوگ، پیکاسو، ماگریت، وارهول و هنرمندان معروف دیگر دیدن کرد. موزه هنرهای معاصر که در موزه فرش است هر از گاهی میزبان نمایشگاه هنر، خوشنویسی و مُد هم می‌باشد. این موزه در زمان خاتمی رونق بیشتری گرفته است و در آن فعالیت‌های گوناگونی مثل همایش و کنگره‌های بین‌المللی هم برگزار می‌شود.

نویسنده سپس درباره موزه ملی تهران می‌نویسد که به نقل وی میزبان آثار ادوار مختلف تاریخ ایران است و جنبش‌های هنری و اثرهای باستانی و فرهنگی ایران را به نحو احسن معرفی می‌کند. وانزان همچنین موزه‌ی رضا عباسی و کلکسیون مینیاتورهایش را تحسین می‌کند. او از موزه‌ی جواهرات تهران نیز یاد می‌کند و آن را چشمگیر و باارزش می‌خواند و البته از داستان الماس کوه نور هم که بعدها به ملکه ویکتوریا تعلق پیدا کرد، چند سطر می‌نویسد. سپس بندهایی از کتابش را به موزه‌ی بلور و کاشی و نیز موزه‌ی سینِما اختصاص می‌دهد و از تاریخچه‌ی آن‌ها می‌نویسد. جلوتر نویسنده به هنر سینِما و موفقیت‌های آن به ویژه در خارج از ایران با فیلم‌های کیارستمی، مخملباف، بیضایی، بنی اعتماد و میلانی می‌پردازد و درباره اینکه چرا این کارگردانان در داخل ایران به اندازه‌ای که باید و شاید استقبال نمی‌شوند، بحث می‌کند.

شهر تهران به گفته‌ی نویسنده در مورد هنر هم مثل خیلی موارد دیگر فقط یک پایتخت نیست بلکه نقش تمامیت یک کشور را بازی می‌کند. هنرمندان جوان برای مطرح شدن حتماً باید هنرشان را در این شهر به نمایش بگذارند تا به مراحل بعدی عرضه در گالری‌های دوبی و ابوظبی و سپس استانبول برسند و بعدتر به سوی کشورهای غربی راه پیدا کنند. وانزان می‌گوید ایران همیشه به دنیای خارج روی داشته و دارد تا در جریان جنبش‌های هنری دنیا باشد و از تازه‌ها بی‌خبر نماند.

وانزان در جایی دیگر از کتابش از خصوصیت ذاتی ایرانی‌ها در باز بودنشان به سوی فرهنگ‌های دیگر و تأثیرپذیری می‌نویسد، ولی می‌افزاید که این وام گرفتن‌ها که به نظر او تقریباً در همه هنرهای ایرانی دیده می‌شود، به معنی فراموش کردن فرهنگ بومی نیست، چراکه آن هنرهای ملهم معمولاً به شکل ایرانی‌اش عرضه می‌شوند. این سخنان آنا وانزان را البته پیشتر السّاندرو بائوزانی، ایران شناس و اسلام شناس برجسته ایتالیایی به نحو دیگری بیان کرده بود. آنجا که می‌گفت ایران همیشه خود را با فرهنگ‌های دیگر وفق داده است ولی هرگز نه تنها هویت خود را فراموش نکرده بلکه هنر دیگر اقوام را در خود حل کرده و به آن فرمی ایرانی داده است .۲۶

وانزان در مورد تاکسی ران‌ها هم نوشته است. وی معتقد است که از طریق آن‌ها می‌توان چهره‌های مختلف ایرانی‌ها و گرایش‌های سیاسی اجتماعی ایران را شناخت ولی نقطه‌ی مشترک آن‌ها و در نتیجه همه ی مردم ایران در عِرق ملی گرایی ست و بر محور میهن دوستی می‌گردد.

روی هم رفته در جاهایی که آنا وانزان از برخی ویژگی‌های ایرانی‌ها خرده می‌گیرد، با ظرافت و احتیاط تمام آن‌ها را شبیه عادات و خلق ایتالیایی‌ها می‌داند، و با این تشبیه سازی گویی تلاش دارد در عین اینکه واقعیات را می‌گوید، دل ایرانی‌ها را نرنجاند.

از کنار و گوشه‌ی کتاب مسائلی مطرح می‌شود که دانستن آن برای ایرانی‌ها به منظور خود شناسی در آینه‌ی واقع بین دیگران مفید است. به قول معروف: «دشمن می‌خنداند و دوست می‌گریاند»، و نباید منتظر بود که فقط ذکر طوطی وار «هنر نزد ایرانیان است و بس» را شنید و آینه‌ای را که با خلوص کم و کاستی‌هایمان را نشان می‌دهد و نسبت به ذهنیت ما اندیشه‌ای دیگرگونه دارد، شکست، چراکه شناخت نقص، راه نزدیکی به کمال را هموار می‌سازد. خوشبختانه در ایران (البته به ندرت) پیش می‌آید که این نوع تعمق صورت گیرد و مثال بارزش می‌تواند کتاب «جامعه شناسی خودمانی» از حسن نراقی باشد.

آنا وانزان ایران را بهشت کتاب دوستان می‌داند و از افزایش ناشران زن ایرانی در سه دهه‌ی اخیر ابراز خرسندی می‌کند و می‌افزاید که رد سلیقه و هنر زنان را همچنین می‌توان در جنس‌های مرغوب کاغذها و در گرافیک و جلدهای زیبای کتاب‌ها (که آن‌ها هم البته آثار هنری محسوب می‌شوند)، یافت. در این راستا نویسنده از کتابفروشی زنجیره‌ای «شهر کتاب» هم نام می‌برد و می‌افزاید که این کتابفروشی مرکزی فرهنگی ست که به منظور تقویت کتاب خوانی و کتاب دوستی فعالیت‌های باارزشی با معرفی‌ها و نشست‌های فرهنگی و ادبی تدارک می بیند.

در بخش‌های پایانی کتاب نویسنده از سفرش به کویر ایران روایت می‌کند و بر شهرهایی که در آن واقعند متمرکز می‌شود. وی از قنات‌ها، باغ‌ها، بادگیرها و خانه‌های سنتی کاشان و حمام فین می‌نگارد و البته تاریخچه‌ی آن را فراموش نمی‌کند. بعد نوبت یزد می‌رسد و از مسجد و آتشکده و زرتشتیان و برج سکوتش می‌نویسد و دین زرتشتی را کمی شرح می‌دهد. سفر نویسنده را به کرمان و بم و دیگر شهرها می‌برد و فرصتی دیگر پیش می‌آید که مروری بر گوشه‌ای از تاریخ و جغرافیا و هنر ایران شود. مقصد بعدی شیراز است و تاریخی که در آن استنشاق می‌شود، طبیعتاً تخت جمشید، نقش رستم و آرامگاه کوروش کبیر مباحث دیگر این سفرنامه می‌باشند و به ویژه از کوروش به عنوان امپراتوری انسان دوست تقدیر می‌شود؛ آزادی خواهی، انسان‌دوستی و شفقت کوروش در منشور استوانه ایش که در موزه‌ی بریتانیا جای دارد، به ثبت رسیده است.

شیراز شهر حافظ و سعدی هم هست و نویسنده بر اهمیت این دو شاعر برای شیراز و ایران تأکید می‌کند. در مورد سعدی می‌گوید که ایرانیان خود را در این شاعر باز می‌شناسند و سپس حکایت «دختر زشت روی و شوهر نابینا »۲۷ را از میان بسیار نوشته‌های سعدی می‌آورد که طعم زن گریزی دارد. در این انتخاب یقیناً دست کم نصف ایران، یعنی زنان، خود را در سعدی باز نمی‌شناسند و چه بسا سعدی غنایی را ترجیح دهند و یا سعدی این ابیات را که در ساختمان سازمان ملل متحد موجود است:

بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار

تو کز از محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی

احتمالاً مطالعات وانزان پیرامون ادبیات و مردم شناسی زنان او را به سوی این انتخاب سوق داده باشد و البته شکی نیست که سعدی هزل و هجو هم سروده است و بعید است که همه ی ایرانیان در سعدیِ این آثار بازتاب چهره‌ی خود را یافته باشند.

سفر بعدی به جنوب ایران است جایی که در آن به گفته‌ی وانزان شیعیان و اهل سنت در کنار هم زندگی می‌کنند. وی از بوشهر و تعزیه‌اش هم می‌نویسد و حضور فعال زنان در این مناسک مذهبی را برآمده از تجارب جنگ ایران و عراق می‌داند که در طول آن مجبور شدند آستین‌هایشان را بالا بزنند تا جای خالی مردانشان را که پشت سنگر مشغول دفاع یا شهادت بودند، هم در خانه و هم در کار و عمران معاش پر کنند. وانزان همچنین این زنان جنوبی را با زنان بازمانده از حادثه‌ی عاشورا مقایسه می‌کند که عقاید شیعی را بعد از شهادت خاندان امام حسین در غیاب مردانشان زنده نگه داشتند.

مقصد بعدی نویسنده به اصفهان است و به ویژه معماری دوران صفوی، حضور ارمنی‌ها و یهودی‌ها و مسائل دیگر مربوط به این شهر زیبا، به شرح و توصیف نسبتاً مفصل در آمده است. آنا وانزان در خاتمه کمی راجع به آشپزی ایرانی هم می‌نویسد و خاطر نشان می‌کند که غذاهای ایرانی خیلی لذیذ هستند ولی متاسفانه نه در رستوران‌ها.

کتاب با تمرکزی بر کوه دماوند و داستان باستانی‌اش به پایان می‌رسد. جمله‌ی پایانی آنّا وانزان باید برای ایرانیان خوشایند باشد:

«نفرتی که نسبت به ایران در برخی محافل آمریکایی مانند ماری می‌خزد این خطر را در پی دارد که ما همه را به پرتگاه سقوط بکشاند. تا آنجایی که به من مربوط می‌شود و تنها کاری که ازدست من بر می‌آید این است که به شناساندن و اشاعه‌ی فرهنگ این کشور خارق‌العاده‌ای که بسان کشور خودم دوستش دارم، ادامه دهم.»