شناسهٔ خبر: 6292 - سرویس سینما و رسانه

حاشیه‌ای بر فیلم «به خاطر پونه»؛

زنگ خطرهایی که فیلم به خاطر پونه به صدا در می‌آورد

به خاطر پونه با رشد سطح رفاه جامعه در چند سال اخیر، در حقیقت فاصله‌ی سبک زندگی طبقه فرودست با طبقه‌ی متوسط از بین رفته است و طبقه‌ی جدیدی شکل گرفته است که سعی در تشبه به قشر متوسط دارد. این قشر بدون داشتن پشتوانه‌ی مالی، سبک زندگی طبقه‌ی دیگر را تقلید می‌کند. کارگردان خواسته یا ناخواسته در مورد این طبقه حرف می‌زند.

فرهنگ امروز: به خاطر پونه، فیلم اخیر «هاتف علیمردانی» به چند لحاظ فیلم قابل توجهی است و علی‌رغم فرم ساده و نه چندان خوش ساختش، به عنوان اثری که در یک برهه‌ی خاص از تاریخ سینمای اجتماعی ساخته شده است، باید مورد مداقه قرار گیرد. اولین سؤالی که در مواجهه با فیلم مطرح می‌شود این است که چرا با اینکه در سال 91 هر فیلم‌نامه‌ای که بارقه‌ای از موضوع خیانت در آن بود، نتوانست مجوز ساخت بگیرد؟ این فیلم علی‌رغم این مسئله که به طور جدی خیانت را مطرح می‌کند، توانست بدون موانع خاصی تولید شده و حتی در جشنواره‌ی فجر به اکران درآید.

 

شاید مزیت تفاوت «بیانِ» فیلم با فیلم‌های دیگر موجب شده که خود را از دسته فیلم‌های موضوع خیانت بیرون بکشد، هرچند فیلم به خاطر پونه، موضوع خیانت را مطرح می‌کند، اما این مسئله تحت‌الشعاع دو موضوع دیگر قرار دارد، اول اینکه نگاه جدید و نامتعارف به اعتیاد مدرن و صنعتی باعث شده رخدادهای فیلم و فروپاشی خانواده به واسطه‌ی اعتیاد مورد تأکید قرار گیرد. از طرف دیگر خیانت در این فیلم به طور مستقیم مطرح نمی‌شود، بلکه تحت‌الشعاع اعتیاد و مسائل روانی ناشی از اعتیاد قرار می‌گیرد و در نهایت نیز پایان فیلم تقریباً باز است و می‌توان تلقی خیانت از آن نکرد. هرچند این امر تقریبی و نسبی است و می‌توان برعکس آن تلقی کرد که کارگردان می‌خواهد بر موضوع خیانت به عنوان واکنشی به شرایط بد خانوادگی و روابط ناموفق زناشویی صحه بگذارد.

 

یکی از عوارض مصرف مواد مخدر صنعتی «توهم» است، توهمی بسیار عمیق که در نهایت می‌تواند به «شیزوفرنی» منجر شود. کارگردان از این واقعیت بهره جسته و فرم فیلم را با به ‌هم ریختن عنصر زمان، دگرگون کرده است، اینکه این دگرگونی چقدر با فرم و ژانر اجتماعی فیلم سازگار بوده و چقدر به موفقیت فیلم کمک کرده است، مسئله‌ای است که قصد داریم درباره‌ی آن صحبت کنیم، ولی دفرمه کردن زمان فیلم در سایه‌ی توجه به اعتیاد مدرن و توهم شیزوفرن‌گونه‌ی آن یک نوع‌آوری مثبت است. در سال‌های اخیر فیلم‌هایی که به موضوع توهم ناشی از مصرف مواد مخدر و قرص اِکس پرداخته‌اند، اکثراً در وادی تقلید صرف از فیلم‌های هالیوودی گرفتار شده‌اند، فیلم‌هایی که در یک نقطه‌ی بزنگاه وارد توهم فرد مصرف‌کننده شده و قصه‌ی فیلم در توهم وی پیش می‌رود و در نهایت سکانس پایانی با بازگشت به واقعیت، توهم بودن رخدادها را آشکار می‌سازد و به اصطلاح نوعی غافلگیری را برای مخاطب رقم می‌زند که نقطه‌ی قوت اصلی فیلم‌نامه محسوب می‌شود. نمونه‌ی موفق این سری فیلم‌ها «ذهن زیبا» به کارگردانی «ران هوارد» است که اکثر فیلم‌های ایرانی تحت تأثیر موفقیت‌های این فیلم، به تقلید از آن پرداخته‌اند.

به هم ریختن زمان در فیلم به خاطر پونه، برای استفاده از اصل غافلگیری نیست، بلکه برای به چالش کشیدن وقایع است تا نسبت علت و معلولی این وقایع مورد تردید قرار گیرد. تکرار وقایع و جابه‌جایی تقدم زمانی وقایع، این سؤال را ناخودآگاه برای مخاطب مطرح می‌کند که فروپاشی و سردی کانون خانواده علت شیوع اعتیاد است یا اعتیاد عامل فروپاشی کانون خانواده؟ البته فیلم در پی نتیجه‌گیری نیست، بلکه همین سؤال را مطرح می‌کند و به کاوش در پی جواب می‌پردازد؛ زیرا هر دو عامل در جامعه‌ی کنونی به یک اندازه نقش دارند، اما فیلم درباره‌ی خیانت به خوبی تعیین موضع نمی‌کند؛ زیرا خیانت حتی اگر مدلول و معلول باشد به عنوان خط قرمزی در فرهنگ و روابط اجتماعی مطرح است که حتی نزدیک شدن به این خط قرمز، عوارض جبران ناپذیری دارد.

خط قرمز بودن خیانت در فرهنگ ایرانی، اسلامی یک مزیت برای این فرهنگ محسوب می‌شود که علی‌رغم بسیاری از مشکلات و حتی بحران‌های خانوادگی که این خط قرمز می‌تواند رقم بزند، باز به عنوان سدی در مقابل مفاسد دنیای مدرن ایستاده است. این خط قرمز بود که در زمان طاغوت علی‌رغم آن همه تبلیغ روابط آزاد جنسی و برهنگی توسط رژیم طاغوت توانست بنیان خانواده‌ی ایرانی را حفظ کند تا جایی که حتی فیلم فارسی‌های آن زمان نیز به خوبی به این خط قرمز واقف و عامل بودند، اما در فیلم به خاطر پونه، متأسفانه این برداشت قابل تصور است که خیانت به عنوان حقی برای زن در نظر گرفته می‌شود.

نکته‌ی دیگر درباره‌ی نقش عنصر زمان در فیلم به خاطر پونه، نچسب بودن آن در فرم فیلم است. اصولاً نویسنده‌ی قصه و فیلم‌نامه در استفاده از عناصر سورئال مختار است. فیلم‌نامه‌نویس همانند «شهرزاد قصه‌گو» مجاز است در قصه‌ی خود هر اتفاقی را رقم بزند؛ به طور مثال می‌تواند این قصه را تعریف کند که «زید سر میز صبحانه نشسته و مشغول خوردن صبحانه است، وقتی تخم‌مرغ آب‌پز را می‌شکند از داخلش کشتی تایتانیک بیرون می‌افتد و...» باز بودن دستِ فیلم‌نامه‌نویس به این معنی نیست که در بطن یک فیلم اجتماعی با فرم رئال عناصر سورئال را به کار گیرد. در فیلم به خاطر پونه به‌هم‌ریختگی زمان، بیننده را اذیت می‌کند، اگر مقداری بازی‌ها به سمت اغراق می‌رفت یا بارقه‌ی فانتزی در فیلم بود، باز این سورئال بودن عنصر زمان قابل قبول بود.

نکته‌ی مهم دیگر در مورد فیلم به خاطر پونه که اهمیت بسزایی دارد و آن زنگ خطری است که فیلم درباره‌ی تشکیل یک طبقه‌ی جدید اجتماعی به صدا در می‌آورد. اکثر فیلم‌ها سه طبقه‌ی اجتماع، ثروتمند، فقیر و متوسط را بازنمایی می‌کنند. در فیلم‌هایی که اخیراً با موضوع خیانت ساخته شده این طبقه‌ی متوسط کلاسیک است که معرفی می‌شود و خیانت به عنوان پیامد تعاملات و آسیب‌های دامن‌گیر این طبقه معرفی می‌شود، اما خانواده‌ی فیلم اخیر متعلق به طبقه‌ی متوسط نیست و از شغل مرد خانواده با بازی فرهاد اصلانی و عناصری مانند کوچکی و سادگی خانه‌ی آن‌ها می‌شود برداشتِ طبقه‌ی پایین‌دستیِ طبقه‌ی متوسط را داشت، اما این طبقه‌ی پایین‌دستی شبیه آنچه در فیلم‌های دیگر از طبقه‌ی فقیر می‌بینیم، نیست. مرد خانواده راننده‌ی آژانس است و زن خانواده نیز شغلی ندارد و خانه‌دار است. راننده‌ی آژانس، شغل طبقه‌ی متوسط نیست، اما سبک زندگی‌ای که زن و مرد خانواده به نمایش می‌گذارند سبک زندگی طبقه‌ی متوسط است، به خصوص یکی از سوژه‌های فیلم که معلم خصوصی کامپیوتر است. زن خانواده معلم خصوصی می‌گیرد و نحوه‌ی برخورد وی با معلم خصوصی‌اش که مرد است، شائبه‌ی خیانت را برای همسرش به وجود می‌آورد. پوشش ظاهری، چیدمان منزل و... هم بیشتر شبیه تصویری است که از منازل طبقه‌ی متوسط می‌بینیم.

با رشد سطح رفاه جامعه در چند سال اخیر، در حقیقت فاصله‌ی سبک زندگی قشر پایین‌دستی با طبقه‌ی متوسط از بین رفته است و طبقه‌ی جدیدی شکل گرفته است که سعی در تشبه به قشر متوسط دارد. این قشر بدون داشتن پشتوانه‌ی مالی، سبک زندگی طبقه‌ی دیگر را تقلید می‌کند. کارگردان خواسته یا ناخواسته در مورد این طبقه حرف می‌زند، طبقه‌ای که درگیر مشکلات و مصائب ناشی از فقر مانند اعتیاد است ولی از طرف دیگر سطح نیازهای رفاهی‌اش را بالابرده است. بنابراین زن خانواده نمی‌تواند مانند زن‌هایی که در سریال‌های دهه‌ی 60 و 70 می‌دیدیم با مشکل اعتیاد همسرش کنار آمده و خودش را وقف نجات او از اعتیاد کند و با استنکاف همسرش از ماندن در کمپ ترک اعتیاد، تصمیم به جدایی از او می‌گیرد و او را ترک می‌کند. این فیلم هشداری است درباره‌ی شکل‌گیریِ چنین طبقه‌ای که به سرعت در پی تقلید از سبک زندگی طبقه‌ی متوسط و سبک زندگی مورد اشاعه‌ی شبکه‌های ماهواره‌ای است.

در چند دهه‌ی گذشته علاوه بر اینکه سطح رفاهی طبقه‌ی فرودست جامعه بالاتر رفت، دو اتفاق مهم دیگر نیز در عرصه‌ی رسانه رخ داد، از طرفی رسانه‌ی ملی و سینمای ایران تأکید خود را بر زندگی شهری به اصطلاح بالاشهر تهران قرار داد و همواره زندگی این طبقه را که طبقه‌ی متوسط محسوب می‌شدند، بستر قصه‌پردازی خود قرار داد و با این کار عملاً سطح توقع قشر فقیرتر را بالا برده و معیار کیفیت سنجی زندگی را تغییر داد و از طرف دیگر با ارزان شدن و آسان شدنِ استفاده از تجهیزات ماهواره‌ای، استفاده از شبکه‌های ماهواره‌ای گسترش فراوانی یافت؛ لذا شبکه‌های ماهواره‌ای به شبکه‌ی ترویج زندگی مدرن امروزی تبدیل شدند، زندگی مدرنی که متعلق به طبقه‌ی متوسط و اشراف اروپا و امریکا بود.

 بنابراین این طبقه‌ی جدیدی که به تازگی دسترسی گسترده‌ای به تماشای این شبکه‌ها پیدا کرده بود، به سرعت دست به بازنمایی و تقلید ارزش‌های سبک زندگی مدرن غربی زد. طبقه‌ی جدید به واسطه‌ی نداشتن بنیه‌ی مالی به مراتب بیشتر از طبقات دیگر در معرض آسیب‌های اجتماعی قرار دارد و طلاق، خیانت و روی‌گردانی از ازدواج و مفاسد ناشی از آن، این طبقه را بیشتر تهدید می‌کند.

زنگ هشدار دیگرِ فیلم «به خاطر پونه»، سکولاریزه کردن و دین‌زدایی از اخلاق به طور اعم و خیانت به طور اخص است. در این فیلم ناراحتی شوهر از رفت و آمد همسر با مرد غریبه نه در ساحت اخلاق دینی -محرم و نامحرم-، بلکه در ساحت اخلاق غریزی و مدرن –حسادت و خیانت– به نمایش در می‌آید، پایه‌ی شکل‌گیری درام هم همین اخلاق غریزی یعنی حسادت است؛ زیرا اگر موضوع دینی می‌شد درام یا تراژدی دیگر گونه‌ای شکل می‌گرفت. این سکولاریزم در سینمای امروز ایران از یک طرف، جامعه و فضاهای علمی و دانشگاهی از طرف دیگر، از سینمای کشورهای غربی نشئت می‌گیرد. ایراداتی که به حرکت‌های اجتماعی سال 91 در مقابل فیلم‌های موضوع خیانت شکل گرفت، وارد است. واقعیت این اعتراضات این بود که بخشی از جامعه که هنوز به معنی واقعی کلمه، مدرن و زیر پای حرکت جهان‌سوز مدرنیته له نشده است، احساس می‌کرد که چنین فیلم‌هایی قصد دارند موضوع خیانت را نیز سکولاریزه کنند و به عنوان یک نوع آسیب اجتماعی صرف، مطرح کنند که در این صورت همان بلایی سر جامعه می‌آمد که دهه‌ی 70 در موضوع اعتیاد آمد؛ یعنی مطرح کردن اعتیاد به عنوان بیماری و جرم‌زدایی از آن، در نتیجه‌ی این جرم‌زدایی، شاهد رشد سرسام‌آور اعتیاد در کشور و علنی شدن آن هستیم. جرم‌زدایی و دین‌زدایی از خیانت نیز نتیجه‌ای جز فراگیر شدن و گسترش آن نخواهد داشت به هر حال فیلم به خاطر پونه علی‌رغم ضعف‌های بسیار، خواسته یا ناخواسته زنگ‌هایی را به صدا در می‌آورد که اهمیت بسزایی در این برهه از زمان دارد.