شناسهٔ خبر: 58242 - سرویس دیگر رسانه ها

نه بزن، نه بُکش، خودش می‌میرد/ نصرالله حدادی

نصرالله حدادی در یاداشتی به بحران کاغذ و تبعات آن بر کتاب و کتابخوانی پرداخته است.

نه بزن، نه بُکش، خودش می‌میرد

فرهنگ امروز/ نصرالله حدادی: بحران کاغذ «بدجوری یقه ناشران را گرفته است» و در آستانه برپایی نمایشگاه بین‌المللی کتاب، چنانچه در این زمینه، گشایشی نشود، به یقین آثار تازه کمتری به نمایشگاه راه می‌یابند و تأثیر مستقیم آن را در قدم استقبال مردم و افت فروش عموم ناشران شاهد خواهیم بود و مسأله جایگزین کردن کتاب‌های موجود نیز یکی از دغدغه‌های آنان خواهد بود و تورم و گرانی هر ساله، که با آمدن نوروز و سالِ نو، سروکله‌اش پیدا می‌شود، مزید بر علت خواهد شد و تغییر قیمت کتاب‌های موجود را لاجرم رقم خواهد زد و از آنجا که بسیاری از ناشران، با رعایت قیمت‌گذاری اولیه، کلیه شمارگان کتاب‌هایشان را به فروش می‌رسانند، در نتیجه، با جمع سرمایه و سود حاصله نیز نمی‌توانند خلاء کتاب‌های فروش رفته را جبران نمایند و ضرری دوسویه را تحمل خواهند کرد. مگر این‌که با تغییر قیمت کتاب، جلوی این کار را بگیرند و با توجه به قدرتِ خرید مردم، سوی دیگر جامعه، که هدف اصلی ناشران هستند، زیان خواهند دید.
 
گویا مشکل عدم وجود کاغذ، جنبه بین‌المللی داشته و در پهنه گیتی نیز با افزایش قیمت و کمبود مواجه شده و همین امر، با توجه به نوسانات نرخ ارزش و کاهش ارزش پول ملی، نمود دو چندانی در کشور ما پیدا کرده و تعدادی «ابن‌الوقت» و فرصت‌طلب، از آبِ گل‌آلود، ماهی که خیر، بلکه دسته‌های چندصدهزار دلاری صید کرده، و برخی از آن‌ها، «فلنگ را بسته» و به دیار از ما بهتران گریخته‌اند و تنی چند نیز دستگیر شده و با عناوین «سلطان کاغذ» و امثالهم، در حال حاضر «آب خنک می‌خورند» و نه آن فرار و نه این حبس و بند برای ناشران «تنبان‌ نشده» و کتابی را نمی‌توانند بر روی کاغذهای خیالی، به چاپ رسانند و سرِ قیمت صعودی کاغذ، از همین امر نشأت گرفته است.

کاغذ توزیع شده در میان ناشران «کفاف کی دهد این باده‌ها به مستی ما» است و به یقین نمی‌تواند رفع حاجت کرده و اگر ناشران، چشم‌اندازی را برای خود، متصور باشند، همانا نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران است و بس و رکود هر ساله بازار کتاب در تابستان ـ بخصوص که با ماه مبارک رمضان نیز آغاز می‌شود ـ وضعیتی را رقم خواهد زد که بسیاری از دوستان ناشر «عطای کار را به لقایش ببخشند» و کُمیت نشر لنگ‌تر از گذشته، به کار نیم‌بندش ادامه بدهد و آیا جان به سر منزل مقصود برساند، یا خیر، خدا عالِم است؟!

از قدیم‌الایام گفته‌اند «نه بزن، نه بُکُش» فقط «آبش نده و نانش نده، خودش می‌میرد» و به این ترتیب نه نیاز به جر و منجر است، نه یقه‌گیری و ادامه این روند، عدم تولید کتاب را رقم خواهد زد و در ادامه، اندک کتاب‌فروش‌های باقی‌مانده نیز «جان به سر شده» و تغییر شغل و کاربری خواهند داد.

پس از پیروزی انقلاب، تا پایان سال‌های جنگ تحمیلی، همواره کمبود کاغذ وجود داشت و شرایط خاص کشور، آن وضعیت را پدید آورده بود، اما شور و اشتیاق مردم به کتاب‌خوانی، ناشران را وامی‌داشت، تا از هر طریقی کتاب‌های‌شان را به چاپ رسانند و در اختیار دوستداران کتاب بنهند.

نگارنده نیک به یاد دارم، یکی از راه‌های تهیه کاغذ، خریداری کاغذهای «سر رول و ته رول» از مؤسسه‌های اطلاعات و کیهان بود و با حمل آن به چاپخانه میخک در خیابان استاد مطهری، و برش آن‌ها در ابعاد سه‌ورقی (90×60) و چهار و نیم ورقی (100 × 70) فرصت چاپ کتاب به دست می‌آمد و «آواریه» حاصل از آن را نیز به دلیل عدم وجود دستمال کاغذی، کاغذفروش‌ها (بخصوص خاندان مهرآبادی) خریداری می‌کردند و به اندازه «کف‌دست» برش‌ می‌زدند و به فروش می‌رساندند و این کاغذها، در داخل لیوان، بر روی میز اکثر رستوران‌ها و چلوکبابی‌ها ـ حتی در شمال شهر ـ قابل مشاهده بودند.

دلگرمی خوانندگان کتاب و استقبال از کتاب‌ها، باعث می‌شد تا در اندک زمان، کتاب‌ها به فروش رفته و تمامی ناملایمات کار، چندان به چشم نیاید و خستگی بر تن ناشر باقی نماند و شمارگان کتاب‌ها، هرگز از سه‌هزار و پنج‌ و ده‌هزار کمتر نبودند، اما در شرایط موجود، با اُفت شدید تیراژ کتاب‌ها و عدم توقف قیمت‌های کاغذ، مقوا، گالینگور، فیلم، زینک، مرکب و خدمات چاپ، گاز انبرفشار به ناشران، هر دو سویش، حلقوم ناشران را گرفته و اندک نفس باقی‌مانده را نیز خواهد ستاند و باید فکر می‌کرد.

حلقه‌های متصل به هم در چگونگی نشر کتاب، در انتها به کاغذ می‌رسند و چنانچه وضع موجود در ادامه یابد، بیکاری افراد زیادی را در این زنجیره به‌دنبال خواهد داشت و وابستگی تام و تمام صنعت تولید کاغذ، به خارج از کشور، همواره ناشران را مورد اذیت و آزار قرار داده و به یقین آثار و تبعات وابستگی شدید این ماده حیاتی ناشران به خارج از کشور، تا زمانی که نتوانیم به خودکفایی برسیم، باقی خواهد ماند.

برخی از دوستان ناشر، معتقدند، وضع آن‌گونه که وانمود می‌شود، بحرانی نیست و می‌توان به آینده امیدوار بود و از این بحران خارج شد. به یقین همین‌گونه است. به شرطی که شرایط عموم مردم را نیز در نظر داشت.

گرانی بیش از حد و اندازه کالاها، آن هم چندبار در طول سال، باعث می‌شود، مایحتاج مردم تقلیل یابد و تنها ضروریات در سبد خرید مردم باقی بماند و آنچه که بلافاصله از آن خارج خواهد شد. فرهنگ و کتاب است.

کارگر و کارمندی که در ابتدای سال حداکثر با 20 درصد افزایش حقوق مواجه شده و همان 20درصد را قبل از سال، از جیب وی خارج ساخته‌اند، وقتی با گرانی بیش از هفتاد درصد کالاها ـ بنابه فرمایش مراکز رسمی آماری در کشور ـ روبه‌رو می‌شود ـ چه می‌تواند بکند؟ حال آن که میزان افزایش قیمت‌ها، خیلی بیش از رقم اعلام شده است و در زمینه کاغذ، از بندی هشتاد تا صدهزار تومان، به مرز سیصد هزار تومان و بیشتر رسیده‌ایم و به زبان بهتر، بیش از 200 درصد تورم و فشار مضاعف به ناشر و کتابخوان.

تجربه نشان داده است با «پخش کردن پول» راه به جایی نمی‌بریم و طرح‌های شکست‌ خورده‌ای مثل پرداخت یارانه نقدی، سهام عدالت و اخیراً پرداخت نقدی برای جبران فشار به مردم، رهاوردی جز تورم و پایین آمدن ارزش پول ملی نداشته و ندارد و «سُرنا را از سرگشادش زده‌ایم» و می‌باید به جای این کارها، حداقل، کالا در اختیار مردم بگذاریم، تا به تورم و فشار، دامن زده نشود.

به آینده امیدواریم و بحران‌های بدتری را طی چهل‌سال اخیر در صنعت نشر کشور، پشت سر نهاده‌ایم و این بار هم می‌توانیم. استقلال در عدم وابستگی است و با توجه به توان بالفعل و بالقوه در داخل کشور، چرا در زمینه کاغذ و تولید انواع و اقسام آن، قدمی برنداشته‌ایم؟

کاغذ پارس، بیش از پنجاه سال پیش که جمعیت کشور، کمتر از نصف جمعیت فعلی بود، راه‌اندازی شد و طی چهار دهه گذشته کاری در این زمینه صورت نگرفته است. برای دسترسی به استقلال واقعی، باید به فکر تولید داخلی بود، والا، این‌گونه حوادث قابل تکرار خواهند بود.

ایبنا