شناسهٔ خبر: 54635 - سرویس سیاست‌گذاری علم‌وفرهنگ

گفت‌وگو با  محمد دبیرمقدم در خصوص مخالفت او با تغییر در خط فارسی؛

فرهنگستان چشمش را بر حقایق نمی‌بندد

دبیرمقدم در کشورهای آسیایی که بالاترین میزان سطح سواد را دارند، مانند ژاپن، کره‌ی جنوبی و تایلند خط‌هایشان براساس معیارهای جهانی و غربی کارآمدی یا سادگی بالا ندارد. در این کشورها، کارآمدی و سادگی خط که خواندن را تسهیل می‌کند، امتیاز چندان بالایی نمی‌گیرد. می‌خواهم نتیجه بگیرم که تناسبی بین سطح سواد و خط تغییریافته گزارش نشده است.

داود رجبی/فرهنگ امروز: دکتر محمد دبیرمقدم، از جمله متخصصانی بود که موضع‌گیری صریحی در قبال مسئله‌ی خط فارسی داشت و از همان ابتدا به‌صراحت با هرگونه تغییر خط فارسی مخالفت می‌ورزید. دبیرمقدم، زبان‌شناس، استاد دانشگاه علامه طباطبایی، عضو پیوسته و معاون علمی و پژوهشی فرهنگستان زبان و ادب فارسی، دبیر مجله‌ی «دستور» و مدیرمسئول سابق مجله‌ی زبان‌شناسی است. او که دکترای زبان‌شناسی از دانشگاه ایلینوی دارد، بیشتر تحقیقاتش در حوزه‌ی دستور زبان فارسی، نحو، رده‌شناسی زبان و زبان‌های ایرانی است. اهمیت دیدگاه‌های دکتر دبیرمقدم در این است که بخشی از دیدگاه‌های رسمی فرهنگستان زبان و ادب فارسی را درباره‌ی این مسئله بازتاب می‌دهد.

* پس از تقریباً یک سده مجادله بر سر مسئله‌ی خط فارسی، آیا امروز در وضعی قرار داریم که بتوانیم موضع‌گیری صریحی درباره‌ی این مسئله داشته باشیم و تصمیمی قاطعانه درباره‌ی سرنوشت آن بگیریم؟

ببینید نظر شخصی من این است که ما تصوراتی درباره‌ی خط فارسی داریم که بر آگاهی وسیع‌تری از وضعیت خط‌ها و زبان‌های دیگر جهان مبتنی نیست؛ یعنی ممکن است درباره‌ی وضعیت خط فارسی که مشخصاً مورد سؤال شماست، شکلی از داوری را ابراز کنیم که مبتنی بر تجربه‌ی شخصی خودمان یا براساس شنیده‌ها و خوانده‌هایمان است، ولی از طرحی گسترده‌تر بریده یا منفک است و در واقع در آن، زبان‌ها و خط‌های دیگر دنیا، به‌خصوص زبان‌ها و خط‌های عمده‌ی جهان ملحوظ شده‌است.

در خصوص خط فارسی چند مؤلفه مطرح است که به اعتبار آن‌ها، باید درباره‌ی تغییر، عدم تغییر یا تعدیل و اصلاح خط فارسی صحبت کرد. زبان فارسی از معدود زبان‌های دنیاست که ما از سه مرحله‌ی تاریخی آن اثر مکتوب داریم؛ یعنی زبان فارسی باستان که زبان رسمی دوره‌ی سلسله‌ی هخامنشی است، زبان فارسی میانه، و زبان فارسی نو که زبان دوره‌ی اسلامی است. پس از پذیرفتن اسلام از سوی ایرانیان، به‌تدریج زبان معیاری به وجود آمد و خطی نو، که ترکیبی است از خط فارسی و عربی، تدوین شد. آثاری که ما از این مقطع اخیر داریم به خطی نوشته شده‌اند که خط فارسی-عربی است؛ یعنی میراث عظیمی از معارف، ادبیات، دانش پزشکی، منطق، فلسفه و تاریخ از این طریق در اختیار ماست. در این مسیر، خط فارسی به ضرورت نیازها، تغییراتی یافته است. در چند دهه‌ی اخیر هم با نشانه‌های سجاوندی تقویت شده است که وارداتی است. همچنین با شکل گرفتن بخش ویراستاری در نهادهای انتشاراتی کشور، بازنگری‌هایی در خط فارسی شده است. با پدید آمدن امکانات رایانه‌ای، این تحولات هم وارد خط فارسی شده است و فرآیند خواندن را تسهیل کرده است. بنابراین وقتی تاریخ را مرور می‌کنیم، می‌بینیم خط فارسی توقف نکرده و ایستایی نداشته است، بلکه خودش را با ملاحظات جدید وفق داده است. من فکر می‌کنم هرگونه تغییر بنیادین در خط فارسی باعث می‌شود این میراث عظیم به‌تدریج به بوته‌ی فراموشی سپرده شود. ضمن اینکه مشخص نیست آیا آن خط جدید توان انعکاس این میراث را دارد یا خیر. قطعاً ارتباط یک یا دو نسل دیگر با این خط گسسته خواهد شد و دیگر کمتر کسی خواهد توانست متون گذشته را بخواند و از آن بهره ببرد.

از طرف دیگر، باید از خودمان بپرسیم مثلاً وقتی ترکیه در سال 1928 خط خود را تغییر داد، آیا به بالا رفتن سطح عمومی سواد در این کشور منجر شد؟ چون این هم استدلالِ عده‌ای است که می‌گویند خط فارسی مانع فراگیری است و نارسایی‌هایی دارد که راه را برای کسانی که به دنبال سوادآموزی هستند، تسهیل نمی‌کند.
اما پژوهش‌ها چیز دیگری را نشان می‌دهد. ببینید چند وقت پیش، در کتابخانه‌ی‌ یک مرکز پژوهشی خارج از کشور، با کتابی مواجه شدم که چاپ سال 2012 بود. این کتاب ویراسته‌ی یکی از استادان آمریکایی و حاوی چندین مقاله است. اگر بخواهیم عنوان کتاب را به زبان فارسی ترجمه کنیم، می‌شود «برنامه‌ریزی زبانی و برخورد زبانی در افغانستان و همسایگان آن». در یکی از مقالات این کتاب، به تغییر خط در قرن بیستم در ترکیه و تعدادی از جمهوری‌های اتحاد جماهیر شوروی سابق مثل تاجیکستان اشاره شده است. نویسنده می‌گوید: از سال 1960 تاکنون سطح سواد در ایران، که خطشان را تغییر ندادند، در مقایسه با ترکیه، به‌مراتب بالاتر رفته است.
در کشورهای آسیایی که بالاترین میزان سطح سواد را دارند، مانند ژاپن، کره‌ی جنوبی و تایلند خط‌هایشان براساس معیارهای جهانی و غربی کارآمدی یا سادگی بالا ندارد. در این کشورها، کارآمدی و سادگی خط که خواندن را تسهیل می‌کند، امتیاز چندان بالایی نمی‌گیرد. می‌خواهم نتیجه بگیرم که تناسبی بین سطح سواد و خط تغییریافته گزارش نشده است.

* در صورتی که بحث تغیر خط فارسی به دلیل عدم انطباق آن با گفتار پیش آمد.

بله، ببینید ما در زبان‌شناسی خطی داریم به نام الفبای بین‌المللی آوانگار. چرا این الفبای بین‌المللی آوانگاری در رشته‌ی زبان‌شناسی به وجود آمده؟ این خط به وجود آمد چون هیچ‌کدام از خط‌های موجود جهان نمی‌تواند این نیاز زبان‌شناسان را برآورده کند. زبان‌شناس می‌خواهد خطی داشته باشد که تلفظ و گفتار را دقیقاً منعکس کند و در هرجای دنیا، هرکس با این خط آشنا باشد، بتواند تلفظ تقریباً نزدیک به گفتار آن زبان را درک کند.

* چرا خطی مانند لاتین را انتخاب نکردند؟

چون در خط لاتینی، رابطه‌ی یک‌به‌یک بین خط و تلفظ نیست. بنابراین مجبور شدند یک خط خاص برای جامعه‌ی زبان‌شناسی در نظر بگیرند؛ یعنی وقتی کسی وارد رشته‌ی زبان‌شناسی می‌شود، یک نیم‌سال باید آواشناسی بخواند و در کنار آواشناسی هم این خط را بیاموزد. این آوانگاری را ما در فرهنگ‌های لغت هم نمی‌بینیم؛ یعنی آوانویسی فرهنگ‌ها هم تعدیل شده‌اند به‌ نویسه‌هایی که مردم بیشتر با آن آشنا هستند. بنابراین تنها خطی که رابطه‌ی یک‌به‌یک بین نماد یا نشانه و تلفظ برقرار می‌کند، الفبای بین‌المللی آوانگاری است و دیگر خط‌های دنیا هیچ‌کدام رابطه‌ی یک‌به‌یک بین تلفظ و خط ندارند. هرچقدر تمدن کشوری کهن‌تر باشد و سابقه‌ی کتابت یا نوشتار در آن سرزمین بیشتر باشد، خطش با تلفظ آن زبان فاصله‌ی بیشتری دارد.

ژاپن از قرن چهاردهم صاحب خط است. ما دو هزار سال زودتر از ژاپن خط داشتیم. خط فارسی کنونی از 1200 سال پیش، یعنی قرن دوم و سوم، به‌تدریج شکل گرفته است. طبعاً تلفظ تغییر می‌کند. خط محافظه‌کار است و طبیعی است بین صورتی که می‌نویسیم و تلفظ می‌کنیم فاصله وجود داشته باشد.

زبان ژاپنی هم ساختار صرفی و نحوی‌اش مثل زبان ترکی و کره‌ای است؛ یعنی این زبان‌ها از وندافزایی خیلی استفاده می‌کند. آنچه در زبان‌های دیگر در سه جمله بیان می‌شود، ترکی می‌تواند در یک جمله بیان کند. ژاپنی و کره‌ای هم همین‌طور هستند که اصطلاحاً به آن‌ها زبان‌های پیوندی می‌گوییم. ژاپنی از نظر رده‌ی زبانی، پیوندی است، اما خودش خط نداشته و خط چینی را گرفته است. زبان چینی زبانی است که عناصر آن تک‌کلمه‌ای است؛ یعنی وند ندارد، درست برخلاف ترکی و کره‌ای و ژاپنی است. در چینی، علائم، تصویرنگار و ایده‌نگار است؛ یعنی شما باید هفت یا هشت هزار علامت‌ را بدانید تا فقط بتوانید روزنامه بخوانید. در ژاپنی باید حدود 1850 علامت را یاد بگیرید. ژاپن هم‌زمان سه نوع خط دارد که باید هر سه خط را یاد بگیرید و به کار ببرید: «کانجی» که مفهوم‌نگار است، «هیراگانا» که هجانگار است و «کاتاکانا» که این هم هجانگار است و برای نوشتن نام حیوانات و اسامی خاص و نام کشورهای خارجی به کار می‌رود. شما در زبان ژاپنی، در طول دوازده سال تحصیل، باید هم‌زمان سه خط را یاد بگیرید. آیا ژاپن در فناوری، علم، فرهنگ، ادب و نظم پیشرفتی نداشته و این خط مانع و بازدارنده‌ی آن‌ها بوده؟ آن‌ها خط را بخشی از سنت و هویت فرهنگی‌شان می‌دانند. در ژاپن شما تقریباً هیچ کهن‌سال هشتاد نود ساله‌ی ژاپنی را پیدا نمی‌کنید که سواد نداشته باشد و روزنامه نخواند. بر این اساس، مشکلات خط فارسی در برابر مشکلاتی که ژاپنی‌ها و چینی‌ها در فراگیری خط دارند، کاملاً قابل اغماض است و اگر ما با نگاهی گسترده‌تر و وسیع‌تر وضعیت جهان را نگاه کنیم، می‌بینیم نارسایی‌هایی که به‌صورت طبیعی در خط دارای تمدن مثل خط فارسی وجود دارد، در برابر خط چینی و ژاپنی، هیچ است.

* در واقع شما بحث تغییر خط را بیشتر از آنکه زبان‌شناسانه و تخصصی  بدانید، تابع ملاحظات غیرعلمی و سیاسی می‌دانید.

بله، من معتقدم مسئله‌ی تغییر خط، نوعی اظهارنظر براساس گمانه‌هایی است که برخی از آن‌ها مبتنی بر آن است که این تغییر ما را به فرهنگ غرب نزدیک‌تر می‌کند و برای پیشرفت کشور خوب خواهد بود. شاید بعضی‌ها می‌گویند مشکلات خواندن باعث می‌شود در سطح دبستان و پیش‌دبستان علاقه‌ به سواد کاهش پیدا کند، اما به‌لحاظ آنچه ما از علم زبان‌شناسی و حقایق جهان می‌بینیم و مصادیق آن را عرض کردم، این مسئله تأیید نمی‌شود.

* به نظرتان این اختلاف‌نظرها بر سر تغییر خط، که گویا تمامی ندارد، تا چه اندازه طبیعی و تا چه اندازه نگران‌کننده است و چقدر در عدم شفافیت وضعیت این مسئله تأثیر گذاشته است؟ به هر حال، همان‌طور که خودتان می‌دانید، موافقان این ماجرا همیشه از سوی مخالفان به بیگانهپرستی و ضدیت با ملیت و فرهنگ خود متهم شدهاند و مخالفان نیز از سوی طرف مقابل، متهم به انگیزه‌هایی مشابه شده‌اند.

کتاب «برنامه‌ریزی زبانی و برخورد زبانی در افغانستان و همسایگان آن»، که درباره‌اش برایتان گفتم، آمده غرب‌گرایان مدت زیادی است از بحث تغییر خط حمایت می‌کنند؛ منظور غرب‌گرایان در نقاط مختلف دنیاست. صد سال پیش در ژاپنی هم می‌گفتند خط ژاپن را عوض کنیم و به‌جای آن از خط لاتینی استفاده کنیم؛ یعنی در ژاپن هم این دعواها را کرده‌اند. بنابراین، این مسئله در جای‌جای جهان اتفاق افتاده است.

آیا می‌توان به‌لحاظ علمی ثابت کرد که بعد از پنجاه سال زبان تغییر نکند و خط باز عقب نماند؟ چون به‌صورت طبیعی این اتفاق می‌افتد. عرض بنده به‌عنوان معلم زبان‌شناسی این است که ما چندین ملاک مثل پیشینه‌ و آثار گران‌سنگ‌مان را داریم و منابع بین‌المللی هم می‌گویند کشورهایی که خطشان را تغییر داده‌اند، سطح سوادشان از کشوری که خطش را حفظ کرده (مشخصاً از ایران نام می‌برند) بالاتر نیست و خط کشورهایی که سطح سوادشان بالاست، مثل ژاپن، براساس معیارهای غربی، اصلاً خط کارآمد و ساده‌ای نیست. علوم انسانی مثل علوم مادی نیست که تعداد مؤلفه‌هایش محدود باشد. قانون‌پذیری‌اش محدودتر است، چون با فرهنگ، ارزش‌ها، تاریخ، تمدن و ادبیات عجین است و این‌ها مؤلفه‌هایی مادی نیستند که بتوان همه‌ی آن‌ها را ذیل یک قانون و چارچوب درآورد. رابطه زبان و خط را در این راستا باید بررسی کرد.

برخی از این‌ها را خود زبان، یعنی خود گویشوران زبان و گرایش‌ها و تمایلاتی که در جامعه هست، سامان می‌دهد. مثلاً فرض بگیرید در خط، واژه‌ی «تالشی» را با «ط» و «ت» می‌نویسیم. وقتی زمان بگذرد، «ت» غالب خواهد شد؛ یعنی تمایل خود جامعه این خواهد بود که «ط» را کم‌رنگ کند؛ مثل «تهران» و «طهران». این امر در همه‌ی زبان‌ها و خط‌ها اتفاق می‌افتد.
 

* شما به‌عنوان یکی از اعضای پیوسته‌ی فرهنگستان زبان و ادب فارسی، نقش فرهنگستان را در برابر این ماجرا چگونه ارزیابی میکنید؟

فرهنگستان در سه چهار سال گذشته، به چند مهم توجه کرده است. یکی از آن‌ها تعامل با وزارت آموزش‌وپرورش است؛ چراکه این نهاد مواجهه‌ی مستقیم با زبان‌آموزان دارد. ما از بیشتر کتاب‌های تألیفی در آموزش‌وپرورش یک نسخه در فرهنگستان داریم. همکاران شروع به بررسی این کتاب‌ها کرده‌اند که ببینند واژگان مصوب در آن‌ها رعایت می‌شود یا خیر؛ یا آنکه برای برخی باید واژه‌سازی جدید کرد. یعنی در این کتاب‌ها، کلمه‌ای انگلیسی به کار رفته است که نه فرهنگستان برای آن فکری کرده، نه خود آموزش‌وپرورش و جامعه‌ی علمی متخصص در آن رشته. همچنین ما در جلساتی که با همکاران وزارت آموزش‌وپرورش داشته‌ایم، مطرح کرده‌ایم که رسم‌الخط روی جلد کتاب یک چیز است و داخل کتاب یک چیز دیگر که این امر باعث سردرگمی بچه‌ها و خانواده‌هایشان شده است. فرهنگستان تلاش کرده است با نگارش «دستور خط فارسی» و «فرهنگ املایی» مشکلات را تاحدی برطرف کند. ضمن آنکه باید بررسی شود در شرایط فعلی و با وجود فضای مجازی، چگونه می‌توان آموزش و فراگیری زبان را تسهیل کرد.
اقدام دیگر فرهنگستان، تشکیل گروه «زبان و رایانه» است که کارهای بسیار مهمی انجام داده است. یکی از آن اقدامات، تدوین نرم‌افزاری برای فرهنگ‌نویسی است که دیگر نگرانی درباره‌ی فاصله‌ها، قلم‌ها و... وجود نداشته باشد. حدود بیست قلم در این نرم‌افزار طراحی شده است که می‌تواند به کاربر در خواندن کمک کند؛ یعنی کار ملی عظیمی انجام شده است. با مرکز ملی فضای مجازی مرتبط هستیم و قرار است فرهنگستان وضعیت کاربر زبان و خط فارسی را در فضای مجازی رصد ‌کند. حقیقت آن است که بالأخره در پیامک‌ها و ایمیل‌ها، همه نمی‌توانند این شیوه را رعایت کنند. فرض کنید شما نرم‌افزاری داشته باشید که هر طوری که شما تایپ کنید، آن را به شیوه‌ی فرهنگستان برگرداند. خط یکدست می‌شود. همچنین ما با مطبوعات و وزارت ارشاد در ارتباط هستیم. مثل برگزاری «جایزه‌ی فرهنگستان» که سال گذشته به استاد سمیعی ‌گیلانی، که عضو پیوسته هستند و سال‌ها در مطبوعات بودند، تعلق گرفت. امسال هم کارگروهی با وزارت ارشاد تشکیل شده است که درست‌نویسی و رعایت دستورخط را تشویق می‌کند. همچنین دفتری به نام دفتر ارتباط با صداوسیما تشکیل داده‌ایم که اقدامات فرهنگستان را برای گزارش به مردم، در اختیار رسانه‌ها قرار می‌دهد. به‌ هر حال، فرهنگستان چشمش را بر حقایق علمی نمی‌بندد و به همین دلیل، در دو دهه‌ی اخیر، کوشیده است به قصد یکدست کردن خط و پرهیز از تشتت، گام‌هایی بردارد که دستورخط مصوب فرهنگستان و فرهنگ املایی و اهتمام به طراحی نرم‌افزارهای مناسب از آن جمله است.